برداشتها از رنگِ درفش کاویانی و پرچم سه رنگ ایران / علیرضا محمدی

1394/4/10 ۱۱:۵۴

برداشتها از رنگِ درفش کاویانی و پرچم سه رنگ ایران  / علیرضا محمدی

تصویر رنگ در ذهن نقش می بندد و این رنگ با واژگان توصیف میگردد زمانیکه آمیزه رنگها تفکیک نگردند نیز واژه ای برای آمیزه رنگها تعریف نگردد ذهن عموم بشر در توصیف برخی از رنگها عاجز خواهد ماند. بر اساس همین فلسفه زبانی برخی اعتقاد دارند که پیشینیان بعضی از رنگها از جمله رنگ آبی را نشاخته اند. نیز روی همین اصل است که رنگ دریا در متون یونانی قدیم با رنگ شرابی تیره و در ادبیات کلاسییک ایران با رنگ سبز و غیره توصیف شده است.

 

 

تصویر رنگ در ذهن نقش می بندد و این رنگ با واژگان توصیف میگردد زمانیکه آمیزه رنگها تفکیک نگردند نیز واژه ای برای آمیزه رنگها تعریف نگردد ذهن عموم بشر در توصیف برخی از رنگها عاجز خواهد ماند. بر اساس همین فلسفه زبانی برخی اعتقاد دارند که پیشینیان بعضی از رنگها از جمله رنگ آبی را نشاخته اند. نیز روی همین اصل است که رنگ دریا در متون یونانی قدیم با رنگ شرابی تیره و در ادبیات کلاسییک ایران با رنگ سبز و غیره توصیف شده است.

 

در این مقاله محور موضوع روی این نکته متمرکز است که ؛ رنگی آبی یک رنگ بنیادین و رنگ اصلی است و اگر انسان از دیر باز نتوانسته از میان رنگهای بنیادین ـ قرمز ، آبی ، سبز رنگ آبی را تشخیص دهد پس حتما این انسان در شناخت رنگهایی که با ترکیب رنگ بنیادین آبی ایجاد میشده است نیز مشکل داشته است چنانکه رنگ سفید با آمیزه ای از سه رنگ قرمز ، آبی و سبز ایجاد میگردد پس با این احتساب پیشنیان از دیدن رنگ سفید نیز محروم بوده اند.

در صورتی که اصلا اینگونه نیست زیراکه برداشت از آمیزه رنگها ، یک موضوع انتزاعی مجرد است و هر کدام از اقوام دوره باستان اولا همه رنگها را شناسایی کرده اند دومآ همه این اقوام به تبع دانش زبانی خود یک رابطه منطقی بین زبان ، تصویر محیط و رنگها ایجاد کرده اند. با ترکیب رنگهای بنیادین مدل رنگی " RGB " < قرمز ، سبز و آبی > شکل میگیرد نیز با ترکیب رنگهای آبی ، زرد و قرمز مدل رنگی " CMYK " < پیروزه ای یا آبی دریایی ، سرخابی ، زرد ، سیاه  > بدست میآید. این دو مدل رنگ ، الگوی رنگ بندی همه زبانهای دنیا است.

هر یک از زبانهای دنیا سیستم زبانی خود را با یکی از مدلهای رنگی  " RGB و CMYK "  تلفیق کرده اند. در ایران باستان هر یک از گویشهای سه گانه ایرانی  < فارسی باستان ، پارتی ، مادی > ، علاوه بر اتخاذ یک مدل رنگی ، از میان رنگهای بنیادین یک رنگ بنیادین را بعنوان رنگ اصلی و رنگ بنیادین دوم را بعنوان رنگ فرعی انتخاب کرده اند در همه ساختارهای زبانی رنگ سوم رنگ آلترناتیو است که آمیزه این رنگ در دستگاههای اسمی اختیاری است. شیوه تلفیق این مدلهای رنگی با دستگاههای اسمی و تطبیق آن با مفاهیم زبانی ، موضوع و تم این مقاله است.

روشن است که دیدگاه دنیای باستان به آمیزه برخی رنگها و توصیف این رنگها متفاوت با دنیای امروزی بوده است اگر بتوانیم دیدگاه پیشنیان نسبت به رنگ را بخوبی تفسیر و توجیه کنیم مسلما این امکان معنایی نیز بوجود میآید که یک ارتباط منطقی بین زبان و رنگ ، و رنگهای پرچم سه رنگ درفش کاویانی و پرچم سه رنگ ایران پیدا کنیم. نظر بر این است که سه رنگ در پرچمهای درفش کاویانی و پرچم سه رنگ ایران حاوی پیامی هستند. رنگهای بکار رفته در این پرچمها ،  بصورت افقی با جغرافیای ایران زمین و خلیج پارس ، مناطق مسکونی و دریای کاسپین ارتباط میکنند. سه در رنگ این دو پرچم بصورت عمودی ، نماد زمین ، اثیر و آسمان محسوب میگردند.

پژوهشگران طی تحقیقات مفصل در باره رنگها ، به این نکته دست یافتند که رنگ آبی در متون کهن یونانی بکار نرفته است. یک سیاستمدار و استاد دانشگاه در انگلستان با نام ویلیام اوارت گلدستون " William Ewart Gladstone "  که بعدها نخست وزیر بریتانیای بزرگ شد در تحقیقی که در باره رنگها و رنگهای زبان یونانی کهن انجام داد به این نتیجه رسید که رنگ آبی در یونان باستان و عصر هومری بکار نرفته است. وصف معروف هومر در کتاب « δσσεια » ادیسه ـ؛ از دریا بصورت « ονοπα πόντον » اوینوپا پونتون ، دریای شرابی تیره ـ؛ آغاز فصل جدید این مطالعات بود. [ 6 . Homer : I . 183 / Murray. A .T . 17 ]  < از « ονοψ » اوینوپس ـ شرابی رنگ ، یا تیره رنگ ـ؛ و « πόντος » پونتوس ـ دریا ، نیز نام دریای سیاه  4 . Gemoll : 535- 622 > نکته مهم این است که در این ترکیب بجای رنگ متعارف آبی ، رنگ شرابی تیره برای رنگ دریا بکار رفته است.

رنگ آبی در پارسی باستان و در کتیبه های داریوش اول <, 37 , 39  DSf > و در ترکیب اضافی          « ksαkα hαyα kαpαutαkα » لاجورد کاپائوتکا ـ؛ بکار رفته است واژه « ksαkα » سنگ نیمه قیمیتی ـ؛ در ایلامی « qα-si-qα » و در سانسکریت « kαś- » قابل رویت بودن ، درخشیدن ـ؛ نوشته شده است. کنت معنی این واژه را  با واژه انگلیسی نو « brilliαnt » برلیان ، الماس تراش خورده ـ؛ مقایسه کرده است. همچنین او این واژه را با واژه « ksαkαinα » سنگ نیمه قیمیتی ـ؛ که در         کتیبه های داریوش و خشایار < DPi , XPi > آمده است تطبیق کرده است و نیز کنت واژه اخیر را به عبارتی با « lapis lazuli » لاجورد ـ؛ مطابقت کرده است [ 8 . Kent : 137- 143- 152- 180 ].

 همچنین کنت واژه پارسی باستان « kαpαutαkα » را که در ترکیب « ksαkα hαyα kαpαutαkα » بکار رفته است آبی معنی کرده است و فرم پارسی میانه این واژه را« kαpōt » ـ؛ و فرم پارسی نو این واژه را « kαbōd » کبود ـ؛ ذکر کرده است [ 2 . Kent: 178 ] نیز مایرهوفر و هینتس فرم پارسی نو این واژه را « kαbūt » کبود ـ؛ ذکر کرده اند < گرشویچ واژه « kαpαutαkα » را ( شاید بخاط کبودی ) کبوتر معنی کرده است 1969a , 209  > [ 5 . Hintz : 147 / 11 . Mayrhofer . Ono : 172 ].

اما پرسش این است که برداشت و دیدگاه ایرانیان دوره باستان و میانه < نیز ادبیات کلاسیک ایران > در باره رنگ " کبود " چه بوده است ؟ قرینه هایی رنگی که دوره های پیشین بکار رفته است با رنگهای پارسی امروزی سازگار نیست چرا که امروزه رنگ کبود در معنی درخشش نیست بلکه از آن آبی کبود ومات افاده میگردد. همچنین در همان سنگ نگاره و کتیبه داریوش <, 39  DSf >  مفهوم پیروزه در ترکیب اضافی « ksαkα hαyα ααinα » نیز بکار رفته است که در این ترکیب اضافی ، از واژه « ααinα » مفهوم کبودی و تیرگی افاده شده است.

کنت واژه « ααinα » را با فرم اوستایی « ααēnα » رنگ ـ تیره ـ؛ مقایسه کرده است و سپس فرم عاریتی آن را در زبان یونانی بصورت « Πντος ξεινος » پونتوس اکسینوس ، دریای پونتوس یا سیاه ـ؛ ذکر کرده است [ 1 . Bartholmae : 51 / 8 . Kent : 165 ]. یعنی واژه « ααinα » زبان پارسی باستان جایگزین فرم یونانی « πόντος » پونتوس ، دریا ـ؛ شده است. لازم به یاد آوریست که دریای سیاه در زبان یونانی با نام « πόντος » پونتوس ، سیاه ـ؛ خوانده شده است. اما به این نکته تاکید میگردد که در این دو ترکیب اضافی  مختلف برداشت از " رنگ کبود " چه بوده است ؟

 

این دو گانگی در برداشت از مفهوم رنگ کبود و تیره در ایران باستان کاملا مشهود است چنانکه در ترکیب پارسی باستان « ksαkα hαyα ααinα » نیز مفهوم رنگ کبود و مات افاد میگردد. این سنگ در حالی تیره معنی میگردد که در ادب پارسی خود از احجار کریمه بشمار آمده است و نگریستن بدآن روشنایی چشم را زیاد میکند. با این تفسیر اگر بخواهیم ترکیب بکار رفته در کتاب ادیسه هومر « ονοπα πόντον » اوینوپا پونتون ، دریای شرابی تیره ـ؛ را در پارسی باستان بازسازی کنیم < نک . ص . ۲  ـ پ دوم > فرم بازسازی شده بصورت « mαdu αxšαinα * » دریای شرابی تیره و یا می تیره ـ؛ خواهد بود.

در کل در ایران باستان یک دو گانگی در برداشت از رنگ « kαpαutαkα » کبود ـ؛ به چشم میخورد یعنی از فرم نوشتاری واژه کبود تیره افاده میگردد اما فرم نوشتاری این واژه ، به عناصری اطلاق شده است که از این عناصر معنی رنگ آبی روشن و درخشنده استنباط میشود. البته این دوگانگی در استنباط معنایی تنها مربوط به ایران باستان مربوط نمیشود. چنین برداشتی از رنگها در ایران میانه نیز به چشم میخورد استرابون نام دریاچه ارومیه را بصورت « Καπαύτα » کاپائوتا ـ؛ ذکر کرده است روشن است که نام دریاچه ارومیه در زبان اوستا بصورت « čαēčαstәm vαirīm » چئچستم وئیریم ـ، ور و دریای سفید و درخشنده ـ؛ بکار رفته است [ 1. Barthol : 575 ].

جونز مترجم کتاب جغرافیای استرابون واژه « Καπαύτα » کاپائوتا ـ؛ را به ذیل دیگر واژه    « Κυαν » کیآنه ـ؛ که نامی برای دریای آبی در سرزمین « Mαtiα » ماتیانه ، در ارمنستان [ با این تلفظ ] ـ؛ بکار رفته است ارجاع داده است و نیز در این باره توضیح داده است که این واژه معنی آبی میدهد همچنین ذکر میکند نام قدیمی و نام ارمنی این دریا « Kαpoit-αzow » دریاچه آبی ـ؛ ذکر شده است [ 7 . Strabon : XI , 14 , 8 / Jons : V.  327 ].

واژه « Κυαν » کوآنه ـ؛ که برای دریاچه آبی در ارمنستان اطلاق شده است این واژه در کتاب آیسخولوس < پارسیان ـ س . 81 > نیز بصورت « κυνεον » کیانیوس ـ؛ بکار رفته است < در عبارت برق چشمانش آبی کبود > باز واژه « κυνεον » کیانیوس ـ؛ در نوشته های آیسخولوس سیاه و تیره معنی شده است [ 9 . Aischlos : 81 / Lange G : 4  ]. در حالیکه واژه ای که در کتاب استرابون بصورت « Κυαν » کیآنه ـ؛ بکار رفته است استرابون آن را " آبی " معنی کرده است و رنگ روشن از آن برداشت میگردد.

دامنه اختلاف برداشت از آمیزهای رنگی در ادبیات کلاسیک شدت می یابد و به یکباره شعرای کلاسیک ادب پارسی رنگ دریا  را با رنگ سبز توصیف میکنند و رنگ آسمان با رنگهای کبود ، لاژورد ، نیلگون ، پیروزه و غیره وصف میگردد اما این سوال مطرح است آیا نگاه به رنگها در دوره کلاسیک همانند نگاه امروزی بوده است ؟ و آیا در دوره کلاسیک ادب پارسی برداشت از رنگهایی که برای آسمان و دریا بکار رفته است مطابق با دیدگاه امروزی بوده است ؟ این ابهام با دیدگاه امروزی و در نگاه به تشبیهاتی که آسمان و دریا با آن توصیف میشوند بیشتر میشود چنانکه فردوسی دریا و آسمان را با چنین رنگ و تشبیهات رنگی توصیف میکند : [ ۱ . نک . بازنمود رنگها در شاهنامه فردوسی : حسن لی ، احمدیان ـ ص . 84 ] :

آسمان :

ز " یاقوت سرخ است چرخ کبود "             نه از آب و گرد و نه از باد و دود

تو گفتی که بر " گنبد لاژورد  "                بگسترد " خورشید یاقوت زرد "

چو شد چادر " چرخ پیروزه رنگ "            سپاه سباک اندر آمد به جنگ

دریا :

زساری و آمل بر آمد خروش                   چو " دریای سبز " اندر آمد به جوش

چو " دریای سبز " اندر آمد زجای             ندارد  دم  آتش  تیز  پای

سپاهی گذشت از مداین به دشت                که " دریای سبز " اندرو خیره گشت

تشبیه آسمان کبود به یاقوت سرخ ، تقریبا یادآور تشبیه دریا به رنگ « ονοπα πόντον » اوینوپا پونتون ، دریای شرابی تیره ـ؛ است. فردوسی در شاهنامه رنگ دریا را با رنگ سبز توصیف کرده است. غیر از فردوسی شاعران دیگر دوره کلاسیک دریا را بصورت " اخضر " و آسمان را " خضراء " وصف میکنند. و حتی رنگ سبز و گنبد خضراء معماری ایرانی و اسلامی را تحت الشعاع خود قرار میدهد. در هر صورت شاعران ادب پارسی رنگ آسمان و زمین اینگونه نیز توصیف کرده اند :

آسمان ( گنبد خضراء ) :

مسعود سعد :   زسبزه گویی " دریای سبز " گشت زمین         در او پدید شده شکل " گنبد خضراء "

ناصر خسرو :  ای " گنبد گردنده ٔ بی روزن خضراء "         با قامت فرتوتی و با قوت برنا

ناصرخسرو :   چون آب جدا شد ز خاک تیره                    بر " گنبد خضراء " شود ز غبر

ناصر خسرو :  بررس که کردگار چرا کرده ست               این " گنبد مدور خضراء " را

آسمان ( قبه خضراء ) :

نظامی :        خاک بفرمان تودارد سکون                       قبه ٔ خضراء تو کنی بیستون

آسمان ( چرخ  خضراء ) :

خاقانی :   خسرو مشرق جلال الدین که برق خنجرش          هفت چشم " چرخ خضراء " برنتابد بیش ازین

دریا ( دریای اخضر ) :

حافظ :     " دریای اخضر " فلک و کشتی هلال         هستند غرق نعمت حاجی قوام ما

خاقانی :     کوه را چون سفینه بشکافد                    موج " دریای اخضر" تیغش .

شعر مسعود سعد " زسبزه گویی دریای سبز گشت زمین  ـ  در او پدید شده شکل گنبد خضراء "  نشان میدهد که بکار بردن رنگ سبز برای سبزه ، دریا و آسمان خبط در استنباط و درک غلط از رنگها نیست بلکه در گذشته شیوه ساختار رنگها ، متفاوت از ساختار رنگهای امروزی بوده است اگر مردمان دوره کلاسیک ادب پارسی همزمان سه عنصر آب ، گیاه و آسمان با رنگ سبز مشاهده کرده اند پس ذهن این انسان رفلکس بسیاری کمی داشته است چون توان تشخیص رنگ بنیادین آبی را نداشتند پس با این احتساب قدرت تشخیص این انسان پایین تر از انسان امروزی بوده است.

 

اما دلایلی هست و نشان میدهد که به این موضوع باید با نگرش و دیدگاه دیگری نگاه کرد چون حکمایی مانند ابوعلی سینا " رنگ درمانی " را در دستور کار خود داشتند و تقریبا همه رنگها را تشخیص داده بودند و مضافآ پیشرفتهای زیادی در زمینه رنگ درمانی کرده بودند. و در کل نظر بر این است که بحث دریافت و ادراک رنگها سلیقه ای است و هر کدام از زبانها بر اساس ساختار زبانی خود یکی از مدلهای رنگی RGB و CMYK  انتخاب کرده و آن را با مفاهیم معنایی و ساختار آوایی زبان خود تنظیم کرده اند.

پیشتر باید به این نکته توجه کرد که بافت سیاسی و نژادی ایران باستان از سه قوم پارسها ، پارتها و مادها تشکیل شده بود. و ساختار زبانی این اقوام در دستگاهی به نام دستگاه اسمی ساخته شده است این دستگاههای اسمی از ظرفیتها و توانایی های خاص و در برخی موارد از توانایی های محدودی نیز برخوردار هستند. مثلا هر یک از گویشهای ایران باستان در دوایر زبانی و دستگاه اسمی خود ، توانایی استفاده از دو واج از میان سه واج شامل « k , g , q »  را داشته است. که از میان این سه واج شامل ، یک واج بعنوان واج اصلی ، واج دوم بعنوان واج فرعی و واج سوم بعنوان واج آلترناتیو استفاده شده است. و واج سوم بدین دلیل آلترناتیو نامیده میشود چون دوایر زبانی زوج هستند بدین جهت هر گویش امکان انتخاب دو واج < مثلا گزینش دو واج از میان واجهای « k , g , q » > را دارد. و نیز بدین سبب روی واج سوم اجبارآ تغییرات آوایی صورت میگیرد.

مثلا در توضیح ریشه واژه زبان اوستایی « Arәjαt̬ . αspα » ارجاسپ ـ؛ ذکر شده است که ؛ این واژه برابر با « αrәjαnt * » است. سپس این واژه  برای قیاس به ذیل فعل زبان اوستایی « αrәg » ارجاع داده شده است. که این فعل در ترجمه های زبان پهلوی بصورت « αržītαn » و در زبان پارسی نو « αrzīdαn » ذکر شده است [ 1 . Barthol : 191 ]. در واقع واج این واژه ، به تبع امکانات آوایی و واجی هر زبان و هر گویش گزارش شده است. و روی واج آلترناتیو تغییرات آوایی صورت گرفته است.

 این شیوه واج آرایی بصورت تاریخی در بین سه گویش ایران باستان نقش اصلی را در ساختار آوایی زبانهای ایرانی ایفا کرده است. این فرم ساختاری بصورت تاریخی در گویشهای ایران نو نیز باقی مانده است که خود باعث ظهور پدیده ای به نام " اختلاف لهجه " در میان گویشهای ایران شده است.  < مثل تلفظ « q »  تهرانی و همدانی >. بخاطر همین پدیده آوایی تلفظ دقیق واج پارسی «g  » برای آذری زبانان و تلفظ دقیق واج آذری « q »  برای پارسی زبانان مشکل است بسبب همین پدیده آوایی در عربی از حرف « گ » استفاده نشده است و در این زبان هنگام گزارش واج « گ » سایر زبانها تغییرات وسیعی روی این واج صورت میگرید < مثلا گوهر فارسی در عربی جوهر تلفظ میگردد >.  

عقیده بر این است که آمیزه رنگها ـ همانند دستگاههای اسمی ـ در مغز انسان از سه رنگ بنیادین قرمز ، آبی و سبز تشکیل شده است و هر کدام از گویشهای ایران باستان یکی از رنگهای بنیادین را بعنوان رنگ اصلی ، رنگ دوم را بعنوان رنگ فرعی و رنگ سوم را بعنوان رنگ آلترناتیو        < برای ترکیب و آمیزه رنگها > انتخاب کرده اند. اما اصل برای شناخت و تفکیک رنگها ، روش چینش رنگهای بنیادین و تطابق آنها با دستگاههای اسمی < و نام رنگها > است که اساسآ ؛ روش برداشت با دو مدل  CMYK  < پیروزه ای یا آبی دریای ، سرخابی ، زرد ، سیاه  Cyan , Magenta , Yellow , Black  > و مدل  RGB  < قرمز ، سبز ، آبی Red , Green , Blau > صورت میگیرد :

 

 

 

مغز آدمی با هر دو مدل آشناست و هم زمان با هر دو سیستم کار میکند اما نکته مهم روش برداشت از سیستم مدلهای رنگی است که هر کدام از زبانها براساس شرایط زبانی خود به سیستمهای  رنگی وارد شده اند که در اینجا از آن با نام روش برداشت یاد میشود. چنانکه گام نخست برای تشخیص رنگها نزد هومر با روش و شیوه برداشت CMYK صورت گرفته است. بدین دلیل است که نزد هومر رنگ دریا بصورت « ονοπα πόντον » اوینوپا پونتون ، دریای شرابی تیره ـ؛ توصیف شده است < در روش برداشت نخستین قدم ورود به رنگها رنگ آسمان و آب و دریا است > اما ؛ پس از اینکه رنگ اصلی برداشت شد همه عناصری که هم رنگ آسمان و دریا هستند با طیف رنگی همان مدل توصیف میگردند و قاعدتا ؛ مدل رنگی  RGB  در تضاد با مدل رنگی  CMYK  است < مثل سفید وسیاه >.

همه زبانها همزمان با دو مدل RGB , CMYK کار میکنند مثلا هر زبان قادر است که رنگهای سیاه و سپید را تشخیص بدهد اما روش برداشت در این دو مدل رنگی معکوس است. زمانیکه یک زبان برای خود مدل رنگی RGB   را انتخاب کرد رنگ آسمان و زمین و همه اجرام سماوی و زمینی هماهنگ با همان مدل رنگی خواهد بود. این نیست که یک زبان رنگ دریا را از مدل RGB   و رنگ آسمان را از مدل رنگی  CMYK  برداشت کند. طبیعتا پس از اینکه یک زبان مدل رنگی همانند RGB را برای خود برداشت کرد کاربرد مدلهای رنگی CMYK برای آن زبان کم خواهد شد.

اساس کار در شناخت رنگها " روش برداشت از مدلهای رنگی " است در ادبیات کلاسیک پارسی روش برداشت از رنگها ، با مدل و شیوه RGB   صورت گرفته است. بدین دلیل در ادب پارسی " دریا اخضر " و " آسمان خضراء " و یا با یکی از مشتقات این مدل رنگی  توصیف شده است احتمالا برای تشخیص دو ماده اسمی < به خاطر غلظت رنگ  و یا مونث و مذکر بودن و غیره >  دو فرم  " اخضر و خضراء " < یکی پر رنگ تر > از همدیگر تفکیک شده اند.

بدین ترتیب باید گفت که ؛ در دوره باستان نه تنها رنگها و تفکیک و شناسایی شده بودند بلکه شیوه ترکیب رنگها بصورت هوشمندانه در دستگاههای اسمی هر زبان نیز تنیده شده است و یک فرد دو زبانه ، زمانیکه زبان آموخته خوبی باشد این فرد در همه حالات با شم زبانی خود همه رنگها را تشخیص خواهد داد. مثلآ هرگاه در زبان پارسی رنگ آسمان و نیز دریا سبز باشد روییدنی نیز سبزه خواهد بود. باز در این زبان زمانیکه رنگ دریا و آسمان به رنگ آبی < مثلا " گوی = آبی  " در زبان آذری > باشد روییدنی ها نیز آبی < گووینتی = آبی شده > خواهند بود. مشخصآ کاربر دو زبانه تفاوتی در رنگها نمی بیند اما روش برداشت و شناسایی رنگها برایش متفاوت است. این احتمال وجود دارد که کسی در بیان نوع رنگها < به خاطر فهم زبانی > به مشکل برخورد بکند. اما ادرک از تصویر رنگها برای مردمان عادی یکسان است. تنها نشانه های زبانی و شیوه های بازشناسی رنگها با همدیگر تفاوت دارند. و در حالت فعلی موضوع آمیزه رنگها نباید یکجانبه بررسی گردد. چون امروزه به سبب گسترش ارتباطات و اطلاعات ، مفاهیم زبانی با یکدیگر آمیخته شده اند. 

و اینکه در تاریخ ایران جنبشهایی همانند سیاه جامگان ، سفید جامگان و سرخ جامگان ظهور میکنند خود به این موضوع باز میگردد و هر کدام از این نهضتها رنگی را بعنوان رنگ بنیادین و نمادین برای خود انتخاب کرده بوده اند. و مشخصا گزینش این رنگها ریشه در دیدگاه زبانی ، دیالکتیکی و عقیدنی  دارد. یکی از قیامهای اساطیری ایران باستان قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم اژی هاک و یا ضحاک  است و او  پیش‌بند چرمی خود را بر سر چوبی میکند و آن را بالا میگیرد تا مردم گرد او جمع شوند که خیلی ها همین امر را زمینه شکل گیری درفش معروف کاویانی میدانند.

پس از اینکه فریدون قدرت را بدست میگیرد دستور میدهد تا چرم پیش‌بند کاوه آهنگر را ، با دیباهای سرخ  و زرد و بنفش بیارایند. فقط تاکید به این نکته است که رنگ نخست درفش کاویانی رنگ سرخ ، رنگ دوم زرد و رنگ سوم بنفش بوده است بر اساس بیت شعری فردوسی رنگ درفش کاویانی به ترتیب زیر بیان شده است : 

        فرو هشت ازو " سرخ و زرد و بنفش "   همی خواندش کاویانی درفش

روشن است که روش برداشت از رنگها ، در درفش کاویانی با شیوه و مدل رنگی  CMYK صورت گرفته است. در این روش رنگ بنیادین رنگ قرمز است و رنگ زرد بعنوان رنگ فرعی و رنگ بنفش بعنوان رنگ آلترناتیو استفاده شده است. رنگ بنفش از ترکیب دو رنگ آبی و سرخ بدست میآید. محتملآ زمینه آبی در این رنگ بیشتر بوده است و بخاطر آلترناتیو بودن رنگ آبی ، برداشتهای مختلفی میتوان از رنگ بنفش داشت. فرض بر این است که نزد فردوسی رنگ بنفش با مدل رنگی CMYK تنها به لحاظ واژگانی بنفش است و مشخصآ مدل رنگی بنفش ، در دیدگاه کهن با دیدگاه زمان فردوسی متفاوت بوده است < احتمالا رنگ بنفش در مدل رنگی CMYK بنا به ترتیب رنگ بندی میتواند با پیکسل مختلف به شرابی تیره اطلاق گردد >. در هر حال رنگ درفش کاویانی بنا به تعریف فردوسی مزین به سه رنگ قرمز ، زرد و بنفش بوده است :  

 

 

 

 

 

 

 

در بین منابع موجود فردوسی بیشترین اطلاعات را در باره رنگ پرچم درفش کاویانی میدهد ولی در شاهنامه فردوسی برای بالا و پایین بودن هر کدام از رنگها ، یا افقی و عمودی بودن رنگها اطلاعاتی ارایه نمیگردد. قرار گرفتن رنگ پرچم میتواند از پایین به بالا و یا بصورت عمودی نیز باشد. اما در اینجا رنگ پرچم درفش کاویانی بنا به گفته فردوسی از بالا به پایین رده بندی میگردد.

گمان میرود که هر کدام از پرچمهای درفش کاویانی و پرچم سه رنگ ایران به یکی قومیتهای ایرانی < پارس ، پارت و ماد > تعلق داشته است. با توجه به نام « kαy , kαvαy » پرچم درفش کاویانی میتواند نماد شاهان قدیم ایرانی سمبل خاندان کوی و کیانیان باشد. بدین سبب ارکان قرار گرفتن رنگها در پرچمهای ایرانی بر اساس دید ناظر زمینی و بر اساس نگرش اقوام ایرانی به آسمان و دریا طبقه بندی شده است که از این موضوع در اینجا با نام روش برداشت یاد میشود.

در گام نخست " برداشت از مدلهای رنگی " اختیاری است و هر کدام از زبانها  و گویشهای ایرانی به تناسب زبان و دیدگاه فرهنگی خود ، یکی از رنگها بنیادین را بعنوان رنگ اصلی و رنگ دوم بعنوان رنگ فرعی و رنگ سوم را بعنوان آلترناتیو انتخاب کرده اند. اما پس از انتخاب رنگهای اول ، دوم و سوم ، روش چرخش رنگها در مدلهای رنگی اختیاری نیست. مثلا دریا و آسمان و اجرام سماوی با ترتیب خاص رنگ بندی میگردند چنانکه پایین تر نیز خواهد آمد در ایران باستان رنگ دریا در مدل رنگی  CMYK با رنگ قرمز نیز برداشت شده است. لذا در در این مدل رنگی ،  رنگ آسمان باید مطابق با یکی از مدلهای رنگی CMYK باشد. و نیز زمانیکه در روش و مدل RGB رنگ دریا به رنگ سبز است < فردوسی : چو دریای سبز اندر آمد به جوش > بر اساس این تعریف رنگ آسمان باید قرمز باشد < فردوسی : ز یاقوت سرخ است چرخ کبود >  که بر اساس روش RGB رنگ پرچم ایران امروزی با این مدل رنگی رده بندی میگردد :

 

 

 

 

چنانکه که ذکر شد انتخاب یکی از رنگهای بنیادین بعنوان رنگ اول ، دوم و سوم اختیاری است و اساسآ در گویشهای ایران باستان این انتخاب بصورت افقی و عمودی صورت گرفته است مثلا رنگ اول نزد فردوسی یا زمان فردوسی رنگ بنیادین سبز بوده است و نیز " روش برداشت زبانی  " با شیوه RGB توصیف است بدین دلیل در سیر آفاق و در حرکت بسوی افق همه عناصر مشتق از آب مانند دریا ، سبزه و روییدنی با رنگ سبز توصیف میگردند :

  

           زساری و آمل بر آمد خروش                   چو " دریای سبز " اندر آمد به جوش

           که باشد زمین " سبز و آب روان "              چنان چون بود جای مرد جوان

گام نخست در " روش برداشت " اختیاری است و هر کدام از زبانها  به تناسب فرهنگ و زبان خود میتوانند یکی از رنگهای بنیادین و مدلهای رنگی " RGB ،  CMYK " را برداشت و انتخاب کنند اما در مرحله بعدی ساخت زبان و پس از ورود به مدل رنگها ، برداشت رنگهای دوم و سوم اختیاری نیست و در این مرحله روش برداشت باید مطابق با مدل رنگی باشد.

همچنین باید ذکر گردد که توالی رنگها و ترتیب رنگها در خط افقی و عمودی متغییر است و رنگها میتوانند از بالا به پایین ، یا از پایین به بالا رده بندی گردند. برای مثال ؛ اگر بر حسب مدل RGB  توالی رنگهای  نیلگون ، پیروز ، لاژورد ، کبود  را در نظر بگیریم می توان حدس زد که فردوسی کل هستی را در یک خط عمود و از بالا به پایین ، و با مدل رنگی RGB  توصیف کرده است               < براین اساس که در مدل رنگی RGB رنگ نخست رنگ قرمز است > :

 

کبود :       ز " یاقوت سرخ است چرخ کبود "             نه از آب و گرد و نه از باد و دود

لاژورد :    تو گفتی که بر " گنبد لاژورد  "                بگسترد " خورشید یاقوت زرد "

پیروز :      چو شد چادر " چرخ پیروزه رنگ "           سپاه تباک اندر آمد به جنگ

نیلگون :     هوا گشت چون چادر " نیلگون "               زمین هم به کردار دریای خون

سبز :        چو " دریای سبز " اندر آمد زجای             ندارد  دم  آتش  تیز  پای

مشخصآ برداشت نخست نزد زبان عربی از مدل رنگی  RGB  بوده است اما روش رده بندی رنگها در این مدل رنگی نیز از پایین به بالا و هم از بالا به پایین برداشت شده است. برای مثال ؛ در ترکیب " سمائه أحمر وأرضه خضراء = آسمان قرمز و زمین سبز " رنگها از مدل رنگی RGB برداشت شده اند. و ترتیب و ارکان رنگ بندی همانند ادبیات کلاسیک ادب پارسی از بالا به پایین است < براین اساس که در مدل رنگی RGB رنگ نخست رنگ قرمز است > اما ترکیباتی ، هچون ترکیب             "  گنبد خضراء = آسمان سبز ؛ بحر ازرق = دریای آبی " مبین این نکته هستند که در زبان عربی ارکان رنگ بندی در این ترکیبات ، با مدل رنگی  RGB  و از پایین به بالا رده بندی شده است.

مدارک و شواهد حاکی از این هستند که در گویشهای ایرانی ، رنگ سبز از مدل رنگی RGB در کناره شرقی دریای کاسپین بعنوان رنگ بنیادین نخست برداشت شده است. و رنگ آبی از مدل رنگی  CMYK در کناره های غربی دریای کاسپین بعنوان رنگ بنیادین نخست برداشت شده است. بخاطر همین شیوه برداشت است که نام قدیمی و نام ارمنی دریاچه ای که در ارمنستان قراردارد با نام « Kαpoit-αzow » دریاچه آبی ـ؛ نامیده شده است. البته روش برداشت رنگ با تغییر زبان و تغییر حکومت و حتی تغییر دین نیز تغییر کرده است.

 رنگ بنفش از ترکیب رنگ " آبی و سرخ " بدست میآید و مشخصا رنگ بنفشی که در پرچم درفش کاویانی بکار رفته است از ترکیب رنگهای " سرخ و آبی " مدل رنگی CMYK ایجاد میگردد که روش برداشت از این مدل رنگی ، در بین زبانها متفاوت بوده است. در برخی از زبانها ، رنگ ارغوانی به جای بنفش نیز برداشت شده است و این رنگ که میان دو رنگ بنفش و زرشکی قرار دارد برای رنگ دریا نیز برداشت شده است در زبان یونانی این رنگ بصورت « πορ-φρεος » پورـ فیروس  ارغوانی ـ؛ برداشت شده است که این رنگ در زبان آلمانی به رنگ " purpurfarbig " رنگ پورپور و ارغوانی ـ؛ ترجمه شده است [ 4 .Gemoll : 624 ] . رنگ دریا با این رنگ نیز توصیف شده است. آیسخولوس در کتاب پارسیان < سروده . 317 > در جنگ سالامیس رنگ موج دریا را با رنگ               « πορφυρ » پور فیرا ـ؛ توصیف کرده است [ 9. Aischylos : 317 / lange : 149 ].

در کل تکیه بر این است که ؛ رنگ بنفش پرچم درفش کاویانی که در مدل رنگی CMYK قرار دارد با رنگ بنفش که فردوسی آن را توصیف میکند محتملآ فرق دارد. با توجه به نوشته برخی از نویسندگان  یونانی رنگ بنفش درفش کاویانی ، که در مدل رنگی CMYK ارغوانی پدید میآید مابین بنفش و زرشکی قرار داشته است. استدلال اینست < چنانکه در صفحه بعد ذکر میگردد > که در برخی متون یونانی اشاره به نیای مشترک پارسیان و نیای یونانیان شده است. که این خود میتواند در اشتراک فرهنگی  مابین ایرانیان و یونانیان نقش مهمی را ایفا کند. در هر حال  در شاهنامه رنگ بنفش حتی برای رنگها تیره نیز بکار رفته است که خود تاثیر مدل رنگی  CMYK است. واژه بنفش 89 بار شاهنامه فردوسی بکار رفته است که  84 بار آن با واژه درفش < نیز با بیدرفش و زرینه کفش > هم قافیه شده است [ ۱ . نک . بازنمود رنگها در شاهنامه : حسن لی ، احمدیان ـ ص . 77 ].

هنوز اندر این بُد که گردی بنفش              پدید آمد و پیل پیکر درفش

هم آنگه یکی اژدهافش درفش                 پدید آمد و گشت گیتی بنفش

چو بنمود خورشید تابان درفش               معصفر شد آن پرنیان بنفش      

سپیده چو بر زد زبالا درفش                  چو کافوری شد روی چرخ بنفش   

 

در مدل رنگی CMYK رنگ سرخ بعنوان رنگ بنیادین اول برای رنگ دریا نیز برداشت شده است. چنانکه نام دریای سرخ « ρυθρός » اریتروس ـ، نامیده شده است. همچنین در مدل رنگی CMYK رنگ آبی بعنوان رنگ فرعی یا رنگ دوم < از التقاط با سایر رنگهای بنیادین > نیز بکار رفته است. بدین سبب نزد هومر دریا با رنگ « ονοπα πόντον » اوینوپا پونتون ، دریای شرابی تیره ـ؛ توصیف شده است. البته شکل و شمایل جغرافیایی در بکاربری سیستها و تلفیق رنگها تاثیر مستقیم دارد. یعنی رنگ آب دریای « ρυθρός » اریتروس ـ، نیز رنگ آبی دریای « πόντος » پونتوس ـ دریا ، دریای سیاه ـ؛ هستند که ذهن بشر را به استفاده از مدلهای رنگی متفاوت سوق میدهند.

 

هرودت نام خلیج پارس را « ρυθρν θάλασσαν » اریترن تالاسن ـ، نیز نامیده است واژه                             « ρυθρός » اریتروس ـ، در انگلیسی باستان «  αd » قرمز < انگلیسی « Red » قرمز >   ـ؛ و در         زبان آلمانی و هوخ دویچ باستان بصورت «  Rōt » قرمز < آلمانی نو «  Rōt » قرمز > -؛ نوشته شده است مایرهوفر واژه « ρυθρός » اریتروس ـ؛ را با واژه هندباستان « rudhirά » قرمز، قرمز درخشنده  ـ؛ مقایسه کرده سپس آن را با واژه ایران‌باستان « rudrα * » مطابقت کرده است که حرف نویسی آن در خط پارسی میانه « lwhl’sp ̍ » لهراسپ- ثبت شده است. واژه لهراسپ در اوستا بصورت « αurvαt̰ . αspα » ائورت اسپه ـ؛ نوشته شده است [ 1 . Barthol : 200 / 3 . Frisk : I . 567 / 10 . Mayr Ety : II . 453 ].

 

فقط به این نکته تاکید میگردد که « ρυθρός » اریتروس ـ، در مفهوم سرخی است و این واژه به نام خلیج پارس نیز اطلاق شده است و دلیل نامگذاری خلیج پارس بصورت اریتره ، به یک اشتراک فرهنگی بین یونانیان و ایرانیان بر میگردد. اریتره پسر پرزیوس است و استرابون آورده است که برخی ادعا میکنند « ρθραν » اریتره ـ؛ پسر « Περσως » پرزیوس ـ؛ است که بدآن حوزه < دریا > فرمانروایی میکرد [ 12 . Strabo : XVI . 4 - 20  / Radt : IV . 391 ]. در تاریخ یونان باستان از « Περσως » پرزیوس ـ؛ به عنوان نیای پارسیان نیز یاد شده است.

در این باره هرودت ذکر میکند که  خشایار پیکی به سوی « ργος » آرکوس ـ؛ فرستاد و آن پیک خطاب به مردان آرگوس گفت که : خشایارشاه می خواهد به شما بگویید  ما باور داریم « Πρσην »  پرزِن ـ؛ که ما هم از همان سلاله و یا از همان نژاد هستیم ـ  فرزند « Περσος »  پرزیوس ـ؛  بوده است [ به دو اشاره تاریخی رجوع گردد :2. Herodot : VII, 61- 150 / Feix : II . 919 – 979   ]. و به این دلیل گمان براین است که در زمان هخامنشیان مدل رنگی CMYK رواج داشته است.

نام خلیج پارس بنا به روایت هردودت اریتره نیز بوده است این نام در مدل رنگی CMYK ساخته شده است. و رنگ سرخی < از مدل رنگی CMYK > که در رنگ اول پرچم درفش کاویانی و رنگ سرخ < از مدل رنگی RGB > که در رنگ سوم پرچم ایران بکار رفته است نمادی و سمبلی از رنگ دریای اریتره یا خلیج پارس هستند. البته دیدگاه مدل رنگها ، خود یک بینش و یک جهان بینی محسوب میشود زمانیکه در یک مدل رنگی ، رنگ اول ، دوم و سوم انتخاب شد آمیزه این رنگها ، بصورت افقی و عمودی بر تمامی عناصر طبیعی نیز اطلاق خواهد شد. حتی این انتخاب رنگ در جهان بینی نیز تاثیرگذار خواهد بود. مثلا رنگ قرمز در ایدئولوژی ، رفتار و کردار قرمطییان تاثیر داشته است چنان قرمطیان موهای خود را به رنگ قرمز در میآوردند.

ترتیب قرار گرفتن مدلهای رنگی در پرچمهای درفش کاویانی و پرچم سه رنگ ایرانی به دیدگاه ناظر زمینی وابسته بوده است مثلا برای کسی که در کناره خلیج پارس قرار داشته است برداشت اول برای این ناظر زمینی رنگ سرخ بوده است. در حالیکه کسی که در کناره های دریای کاسپین ساکن بوده است رنگ سرخ برداشت سوم و یا انتخاب سوم او بوده است. بدین سبب و بنا به گفته فردوسی                ارکان و ترتیب درفش کاویانی بصورت سرخ ، زرد و بنفش رده بندی میگردد. در واقع رنگهای پرچم سه رنگ ایران  سبز ، سفید ، سرخ  نمادی برای ناظران کناره های شرق دریای کاسپین بوده است.

در کاربرد مدل رنگها ، بین ناظران کناره های شرق و غرب دریای کاسپین نیز اختلاف نظر نیز وجود داشته است. شواهد و اسناد  نشان میدهد که مدل رنگی برای ساکنان کناره های شرق کاسپین مدل RGB و رنگ سبز برداشت اول برای این مردمان بوده است. و شاهد مدعا اشعار فردوسی است در حالیکه مدل رنگی CMYK سرمشق مردمان ساکن در غرب دریای کاسپین < و نیز کناره های خلیج پارس >  قرار گرفته است. و برداشت نخست آنها رنگ آبی و نیز مشتقات آن رنگ بوده است. بدین خاطر است که در پرچم درفش کاویانی رنگ بنفش < و مشتقات آن > در ارکان و ترتیب رنگها در رده سوم قرار دارد. و نیز بدین دلیل رنگ سبز اولین رنگ برای پرچم سه رنگ ایران در نظر گرفته شده است.

رنگ دوم پرچم ایران رنگ سفید است رنگ سفید از مدل رنگی RGB و از ترکیب رنگهای آبی ، سبز و قرمز بدست میآید این رنگ در محورعمودی به فضای میان آسمان و زمین که در پهنه ادب پارسی  " اثیر " نامیده میشود اطلاق میگردد. در پرچم سه رنگ ایران ، رنگ سفید بعنوان رنگ دوم از تلفیق سه رنگ تشکیل شده است. اما در پرچم درفش کاویانی رنگ زرد بعنوان رنگ دوم انتخاب شده است. احتمالا این اختلاف سلیقه در انتخاب رنگها به تضاد جهان بینی بر میگردد. چون در ایران باستان رنگ سیاه رنگ اهریمنی بوده است. در ادبیات پارسی رنگ سفید ، روشن و بی رنگ در پهنه آسمان اینگونه توصیف شده است : 

ناصر خسرو :   " اثیر " و پس هوا پس آب و پس خاک              که زادستند این هر چار ز افلاک

مسعود سعد :      همیشه تا نبود خاک را فروغ  " اثیر "              همیشه تا نبود ماه را علوّ زحل

مسعود سعد :     به تیره ابر و به روشن " اثیر " در حرکت          ز تیغ و تیرش آموختند برق وسحاب

رنگ سیاه برای اثیر ، در ادب پارسی خیلی کم بکار رفته است. رنگ سیاه در مدل رنگی CMYK و از ترکیب رنگهای قرمز ، آبی و زرد بدست میآید و به لحاظ ساختاری در نقطه مقابل ساختاری رنگ سفید قرار دارد در ادبیات پارسی اثیر به " زلف " نیز تشبیه شده است که معنی سیاه از آن افاده میگردد. اما در گاهان اوستا  <30  , 2   Yas :> سخن از دو مینو است که اهورمزدا خود این دو مینو را پدید میآورد  یکی  از این دو مینو از سپیدی < سپنددمینو > و دیگری از تاریکی < انگره مینو و اهریمن > بیرون میآیند. 

در واقع اساس نظام آفرینش بر پایه دو تفکر و دو مدل رنگی بنا نهاد شده است و فلسفه ساخت نظام هستی در اساطیر یونانی با بیان دیگر اینگونه وصف میگردد « αθρ » آیتر ، اثیر ـ؛ فرزند  Έρεβος » اربوس ، تاریکی ، دوزخ ـ؛ و « Νύξ » نوکس ، شب ـ؛ نیز برادر و همسر « μερα » همرا ، روز  است [ 4 . Gemo : 17- 326- 362- 562  ].

ذکر این نکته ضروری است که در ادب پارسی رنگ  سفید از مدل رنگی  RGB  و رنگ زرد  از مدل رنگی CMYK در تقابل یکدیگر نیز قرار گرفته اند بدین دلیل است در ادبیات پارسی کفن مردگان ، و لباس نوعروسان و غیره با هردو لباس سفید و زرد ذکر شده اند در واقع تضاد در استفاده از این سمبلهای رنگی ریشه در قومیتهای ایرانی دارد و هر فرهنگ و هر گویش  بنا به ساختار زبانی خود از یک مدل رنگی برداشت کرده است. البته رنگهای نمادین هر زبان از روی مدلهای رنگی خود همان زبان انتخاب و برداشت میشود چنانکه واژه « αurušα » در زبان اوستا به معنی سفید و در هندباستان « αruṣ » نیز به معنی سرخی برداشت شده است [ 1 . Barthol : 191 ]. در ادب پارسی کفن و نیز لباس عروس با رنگ زرد وسپید اینگونه وصف شده اند : 

فردوسی :          بیآراستندش به دیبای زرد              به یاقوت و پیروزه و لاجورد

فردوسی :         یکی زرد پیراهن مشکبوی           بپوشید و گلنار گون کرد روی

فردوسی :         زدیبای زربفت کردش کفن           خروشان بر او نامدار انجمن

خاقانی :           باد آن کفن سپید برداشت              بس سندس و پرنیان برافکند.

 

 

 

 

 

 

 

                         منابعی که به ترتیب شماره در مقاله بدآنها استناد شده است

 

  1. Bartholomae . C - Altiranisches Wörterbuch . Strassburg - 1904 . Gruyter . W 1979 
  2. Feix Josef - Herodot , Historien - bund I-II . Darmstadt ( Germany )1995 
  3. Frisk . H - Griechisches Etymologisches Wörterbuch ,  Heidelberg ,  I . 1960 , II 1970
  4. Gemoll.W, karl Vretska -Griechisch - Deutsches Wörterbuch München . 1997
  5. Hintz . W - Altiranisches Sprachgut der Nebenüberlieferungen . Wiesbaden , 1975
  6. Homer – Edit. Goold .G < Loeb Classical > Trans : Murray . A. T - Cambridge ,  1984
  7. Jones . L, The Geography of Strabo , Band.  I . VIII - Great Britain , Reprinted 1944
  8. Kent . R - Old Persian Grammar , textes , lexicon . New Haven , Reprinted 1961
  9. Lange . Goorg – Aischylos , Die Perser – Münschen 1946
  10. Mayrhofer. M- Etymologisches Wörterbuch des Altindoarischen II- Heidelberg 1996
  11. Mayrhofer . M - Onomastica Persepolitana . Band . 1 -  Wien , 1973
  12. Radt. R (Vandenhoeck & Ruprecht)- Strabons Geographika ,Band 3 - Göttingen 2004

۱. حسن لی کاووس ، احمدیان لیلا ـ بازنمود رنگهای سرخ ، زرد ، سبز ، بنفش در شاهنامه فردوسی ـ داشگاه شهید باهنر کرمان شماره 23 ( پیاپی 20 ) بهار 87 .

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: