1394/3/24 ۰۹:۱۶
اشاره: شکسپیر از بزرگان ادبیات انگلیسی است و نوشتار حاضر به قلم استاد حرّی ـ بنیانگذار مؤسسه ملی زبان ـ از تازهترین پژوهشها در این زمینه است که پیشتر در «اطلاعات سال ۱۳۹۳» به چاپ رسیده، و اکنون با اندک تلخیص در دسترس ادبدوستان قرار میگیرد.
آنچه در زیر میآید، برگرفتههایی جسته گریخته از پژوهشی است با عنوان (Three Farsi Hamlets and suggestions for a Fourth) که مطالعات آن در دانشگاه میدلسکس لندن (London Middlesex University) در سالهای ۲۰۰۳ـ ۱۹۹۵ (۱۳۸۲ـ۱۳۷۴) انجام گرفت و از دانش و راهنماییهای اساتید نامداری چون پروفسور ملمکائر (K.Malmkaer) و پروفسور بوش (Bush) بهرهمند بود.حیفم آمد که پرتوی از نبوغ عالمتاب شکسپیر را به دانشجویان خودمان که شوربختانه کم از او خوانده و کم دیدهاند، ننمایانم. باشد که دربارهاش کنجکاو شوند، او را بشکافند و سبب عالمگیریاش را ببینند، بخوانند و بدانند. آنچه در اینجا آمده است، به اقتضای حوصله کتاب «اطلاعات سال»، همه جا به اختصار کوشیدهام و بر آن بودهام تا تنها از نکات اساسیتر و ضروریتر هر موضوع چند سطری بیاورم. و گرنه اقیانوس شکسپیر را با این بلمها و پاروهای شکننده نمیتوان پیمود. به نشانه پهنه شکسپیر باید یادآوری کرد که تاکنون برای راهنمایی در درک و فهم آثارش ۲۴ مجلد کتاب مرجع نگاشته شده است.۱
در این مقال از میان ۳۵ نمایشنامه شکسپیر، «تاجر ونیز» را برگزیدهام و دربارهاش توضیحاتی داده، بر آن بودهام علوّ هنر شکسپیر را در ساختارسازی این داستان با ذکر شواهد بنمایانم. باید یادآوری کنم که در تلفیق این نوشتار عمدتاً از پایاننامه دکتری خود که در آغاز به آن اشاره شد، استفاده کردهام و هرجا که لازم بوده است، منقولاتی از این پایاننامه که به زبان انگلیسی است بیاورم، آنها را به فارسی نیز ترجمه کردهام. بنابراین اگر اهل نظر احیاناً در این ترجمهها بهآوریهایی به نظرشان برسد، بر بنده منت نهاده افاضه فرمایند.
تولد، تحصیل، نمایشنامهنویسی
ویلیام شکسپیر در ۲۶ آوریل ۱۵۶۴ در شهر استراتفورد (Stratford) انگلیس به دنیا آمد. پدرش جان شکسپیر عضو هیأت مدیره شهر بود و دستکشفروشی معتبر و سودآوری داشت. مادرش ماری آردن (Arden) دختر مرد زمیندار و مرفهی بود. شکسپیر در مدرسه «شاه» درس خوانده و گرامر و آثار کلاسیک لاتین را به همان زبان فرا گرفت. در ۱۸سالگی با زنی ۲۶ساله ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد.
به درستی معلوم نیست که شکسپیر در چه زمانی به نوشتن پرداخت؛ اما معاصران او و آثاری که از بازیگران نمایشنامههایش به دست آمده است، بر این حکایت دارد که چند نمایشنامهاش در ۲۸ سالگی (۱۵۹۲) به صحنه رفته است. وقتی که نمایشنامهنویس نامداری مانند رابرت گرین (Greene) او را مورد انتقاد قرار میدهد، چنین برداشت میشود که در آن زمان نمایشنامههای شکسپیر به درجهای از استقبال اهل تئاتر رسیده بود که گرین زحمت نقد آنها را به خود میدهد، و گرنه او را به حال خود وامیگذاشت. شکسپیر در نمایشنامه “As You Like It” پرده دوم، صحنه هفتم چنین آورده است: «همه دنیا یک صحنه استر و همه مردان و زنان فقط بازیگرندر آنان ورودی و خروجی خود را دارند.ر و یک نفر در عصر خود میتواند بازیگر نقشهای بسیار باشد.»
حمله گرین به شکسپیر نخستین انتقادی است که از او ثبت شده است.گرین شکسپیر را افزونطلب و در هوای رقابت با دانشگاهرفتگانی چون کریستوفر مارلو (Marlowe) و توماس نیش (Nashe) و خودش میداند و نمایشنامههای او را کودکانه، عامیانه و بیسر و ته معرفی میکند. هواداران شکسپیر گرین را بیمایه و انتقادهایش را انگیخته از حسادت دانستهاند.
بازسازی تماشاخانه Globe در ۱۵۹۹ در لندن انجام گرفت و شکسپیر در آن تماشاخانه از بازیگران نامی بود. باید اشاره کرد که رنسانس که در اروپای مرکزی به گرمی مورد استقبال بود، دیرتر به انگلستان رسید. با وجود این، تمایل شگرف ملکه الیزابت به ارتقای فعالیتهای فرهنگی جامعه، جبران دیرآمدگی آن را کرد و جلوههای بیشماری از آن در هر عرصه تقویت شد.
حکومت و اوضاع اجتماعی
جان گای (Guy) مورخ انگلیسی، دوران ۴۵ سال حکمرانی ملکه الیزابت (۱۶۰۳ـ ۱۵۵۸) را از لحاظ اقتصادی و اقتدار حکومت، مهمترین دوران در هزار سال گذشته تاریخ انگلستان میداند و آن را «عصر طلایی» مینامد. در این دوران ادبیات و هنر و تئاتر انگلیسی ترقی شایانی کرد. دوران الیزابت از لحاظ توسعه روابط خارجی انگلستان نیز برجستگی چشمگیری داشت. در الهیات در شاخه پروتستان مسیحیت نیز اصلاحاتی به عمل آمد. در بعد خارجی نیز انگلستان در جنگ دریایی با بحریه اسپانیا پیروز دریاها شد.
رنسانس در ایتالیا زیر فشار خارجی پایان یافت و فرانسه نیز درگیر جنگهای مذهبی بود. با وجود این، آتش تخاصم چندقرنی انگلستان و فرانسه در بیشتر سالهای حکومت ملکه الیزابت خاموش ماند. این خاموشی زاییدة اقتدار حکومت و رضایت ملت بود. انگلستان در این دوره، از حکومت منضبط و مقتدری برخوردار بود. فعالیتهای فرهنگی مورد حمایت دولت بود و بالاخص تئاتر و موسیقی به سطوح بالاتری ارتقا یافتند. با حضور مارلو و شکسپیر و نمایشنامهنویسان دیگر، تئاترها پیوسته فعال بودند و فرهنگ مترقی دوره رنسانس، جلوههای خود را در این زمینه نشان میداد. موضوعات تاریخی بیشتر مورد توجه تئاتر بود؛ اما از آثار کمدی و تراژدی نیز غفلت نمیشد.
آثار شکسپیر
خوش است آنچه هست پایانش خوش، آنتونیوس و کلئوپاترا، آنچنان که دوستش داری، کمدی اشتباهات، هملت، هنری چهارم، هنری پنجم، هنری ششم، جولیوس سزار، کینگ جان، شاه لیر، تلاش بیهوده عشق، مکبث، تاجر ونیز، غزل، رؤیای شب نیمه تابستان، هیاهوی بسیار برای هیچ، اُتللو، ریچارد دوم، ریچارد سوم، پریکلس، رومئو و ژولیت، هنری ششم، تایتوس آندرانیکوس، کوریولانوس، رام کردن زن سرکش، طوفان، تیمون آتنی، تروئیلوس و کریسدا، دو نجیبزاده ورونایی، حکایت زمستان و…۲
زبان شکسپیر
زبان شکسپیر آسان نیست. دشواری آن چند عامل دارد:
الف) زبان قرن شانزدهم انگلستان است که هم به لحاظ ساختاری و هم به لحاظ واژگانی، تغییراتی در آن به وجود آمده است.
ب) زبان شعر است. زبان شعر مضایق و محدودیتهایی همچون اوزان را بر سراینده تحمیل میکند.
ج) زبان شعر شکسپیر است که برای صحنه میسروده است. در این کار و بیش از حصول هر هدف دیگر مانند رسایی، روانی و بلاغت، شاعر مصرّ بوده است که بر شنوندگان (حضّار) تأثیر بگذارد.
د) زبان تئاتر همه چیز را در محراب تأثیر قربانی میکند: دست و پای کلام را یا میبرّد و یا آن را بر حسب احتیاج دراز و کوتاه میکند. آهنگش را مکرر گوش میدهد. اگر خوشآهنگ نباشد، هر تغییری که لازم باشد، به آن میدهد. مادام که کلام اثربخش باشد، از نامأنوس بودن آن پروا نخواهد داشت.
فرانک Kermode زبانشناس نامدار بریتانیایی و محقق ادبیات قرن ۱۶ و ۱۷ مینویسد: «شکسپیر کلماتی خراطی میکند که نه در عصر خودش رایج بودند و نه در این عصر پژوهندگان آثارش میتوانند ادعا کنند که همه آنها را میفهمند.»
مثل وقتی که Goneril در نمایشنامه شاهلیر برای پدرش مصلحتبینی میکند: “A little to disquantity his train” که disquantity در عصر شکسپیر رایج نبوده و اکنون نیز لغتنامههای بیشمار آن را وارد نکردهاند.در دانشنامه عمومی وبستر، Dictionary به معنی lessen (کاستن) ثبت شده است. به کارگیری این کلمه از سوی دختری برای متقاعد کردن پدرش ناخواسته است. با وجود این، اقتضای موقعیت کلام، ساختن و به کارگیری آن را برای شکسپیر مجاز میکند. باید در اینجا افزود که در پرسنل Glove حتی کسانی مانند گابریل هاروی (Harvey) منتقد آثار شکسپیر نیز از درک معانی همه خراطیهای او ناتوان بودهاند. برای تأیید وجود تعقید در آثار شکسپیر، Dirk Delabastita پژوهش ارزشمندی با عنوان “There’s A double Tongue” انجام داده است. در آنجا چنین مینگارد: «زبان حاوی واژگان بیشماری است که با وجود اینکه از لحاظ ساختار (ظاهری) یا محتوای معنایی باهم ارتباطی ندارند دارای آواهای مشترکند.»
وجود چنین آواهای مشترک که از لحاظ معنایی بیارتباطند در آثار شکسپیر بسیار است که هم درک مقصود را مشکل میکنند و هم در صورت مبادرت به ترجمه، انتقال معنی مطلوب را. این است که ترجمه از SL (در اینجا زبان شکسپیر) به TL (زبان مقصد) کوششی است کمحاصل.
ـ جناس: در زنجیره صنایع شعری که در خلق آثار ادبی از آنها استفاده میشود، حلقه جناس از حلقههای دیگر هم دشوارتر است و هم شکنندهتر. فرهنگ انگلیسی اکسفورد در تعریف جناس چنین میآورد: «استعمال یک کلمه به صورتی که دو یا بیش از دو معنی از آن مستفاد شود. یا استعمال دو یا بیش از دو کلمه همصدا با معانی متفاوت برای خنده (در واقع) بازی با کلمات.» البته همیشه نباید تأثیر خندهآور از جناس انتظار داشت. بعضی اوقات جناس میتواند تأثیر کاملاً جدی داشته باشد. در هملت پرده سوم صحنه اول، سطر ۶۷:
When we have shuffled off this mortal coil ر(Ham.III.i.67)
وقتی که از این گره رو به عدم (زندگی) خلاص شده باشیم یا در تاجر ونیز «پرده اول» Gratiano تهدید میکند که اگر Nerissa با فلان منشی ازدواج کند.
Mar the young clerk’s penر (Merch, i,237)
قلم (منشی) جوان را قطع میکند مراد Gratiano از «قلم» آلت رجولیت اوست. از این نوع جناس در آثار شکسپیر فراوان است.
ـ محوریت جناس در نمایشنامهها: پیشتر در «بند د» اشاره شد که «زبان تئاتر همه چیز را در محراب تأثیر قربانی میکند.» آوردن جناس در گفتار بازیگران تئاتر در آثار شکسپیر محوریت دارد و هرجا که مناسب باشد، به آن توسل میجوید. هملت به پادشاه که پدرش را کشته و تخت و تاج او و همچنین مادرش را تصاحب کرده است، گفته طعنآمیز خود را با استفاده از جناس غالب در پرده اول، صحنه دوم چنین بیان میکند:
A little more than kin and less than kind”"ر(Ham, I.ii.63)
کمی بیشتر از خویشاوندی و کمتر از مهربانی میبینیم به علت دشواری انتقال جناس در برگردان فارسی گفته هملت نه حلاوت اصل را دارد و نه ظرافت آن را.
ـ دشواریهای ترجمه شکسپیر: پیشتر اشاره شد که ترجمه آثار شکسپیر به فارسی آسان نیست. علاوه بر فرازها، دستاندازها و چالههایی که در راه انتقال شکسپیر از طریق ترجمه به متکلمان زبانهای دیگر وجود دارد، انتقال قالب شعری شکسپیر نیز دشواری خاص خود را دارد. مترجمانی که هم خود به قالبهای شعری وقوف داشته و هم تأثیر برتر ترجمه شکسپیر را در قالب شعر پذیرفته باشند، میتوانند برگردانی خلق کنند که شباهتهایی از اصل را متجلی کند.
Bonnefoy مترجم نامدار فرانسوی که هملت را از ۸۸ـ۱۹۵۷ پنج بار ترجمه کرده است، شعر را بهترین قالب ترجمه برای آثار شکسپیر میداند و چنین مینگارد: «شعر به مراتب بیش از نثر در ارائه نادیدهها و نظام قدسی که آن سوی آثار شکسپیر موجود است، توانایی دارد. تنها شعر است که میتواند اضطرار هملت را در مواجهه با تردیدهایی که دچار آنها شده است، تصویر کند.» علاوه بر این وی معتقد است که شعر آزاد به درجات بیش از شعر مقید توانایی این کار را خواهد داشت. شعر آزاد مزایای بیشماری جلوی مترجم قرار میدهد و تکثر ادبی کارهای شکسپیر را بدون اینکه شکل ناهمگونی به آنها بدهد، مینمایاند.
دو تن از مترجمان اولیه هملت به فارسی، فرزاد و بهآذین هستند. بنده ترجمههای این آقایان را کلمه به کلمه بررسی نمودهام. فرزاد به شیوه منصفانهتری، نارساییهای ترجمه خود را به خواننده بازگو میکند: «این ترجمه را سی سال پیش (اواخر سال ۱۳۰۶) شروع کردم و متناوباً بیش از سه سال (تا مرداد ۱۳۱۰) با آن مشغول بودم. هفت بار ترجمه را سرتاسر مرور و تصحیح نمودم. سرانجام آن را با ترجمه عربی هملت از سامی الجریدینی (چاپ مصر ۱۹۲۲، مطبعه البلال) با دقت مقابله و از آن استفاده کردم. با این همه تصدیق دارم که اگر بنا میشد بار دیگر هملت را ترجمه کنم، بیدرنگ در سبک عبارات فارسی و طرز تعبیر مفاهیم انگلیسی، اصولی را که با اصول ترجمه کنونی تفاوت کلی دارد، اختیار مینمودم.»
اما بهآذین مدعی است که هملت او بیعیب و برخلاف مترجمان دیگر (منظور او فرزاد است) توانسته است تأثیر و غنای اثر شکسپیر را در ترجمه خود نشان دهد. او در مقدمه ترجمهاش چنین مینگارد: «لازم به تذکر میدانم که من برخلاف سلف نامآور خویش در ترجمه برای خود آزادی قائل نشدهام و هیچ نکته از اصل متن را ترجمهنشده نگذاشته و عبارات و جملات خودساخته برای روشنگری مطلب در متن اثر نگنجاندهام. به همین مناسبت میتوانم مدعی باشم که در ترجمه حاضر سبک نگارش شکسپیر انعکاس روی هم رفته درستی یافته و یگانگی آن در سرتاسر اثر کمتر دچار شکست گردیده است.»
در شکافتن کلمه به کلمه این دو ترجمه به نکاتی برخوردهام که نشان میدهد هر دوی آقایان با مشکلاتی کشتی گرفتهاند که به پارهای از آنها میپردازیم. شایان یادآوری است که کمتر مترجمی ـ و شاید هیچ مترجم ـ میتواند مدعی گردد که توانسته است «هملت» اثر پرآوازه شکسپیر را به زبان دیگر خاصه زبان فارسی که خصوصاً از لحاظ ترجمه جناس به جناس موانع غیرقابل عبور دارد، منتقل کند. هیچ یک از دو مترجم محترم روی جناسها و ابهامات که از ویژگیهای این اثر است، مداقه نکرده و از کنار آنها به نشانه آشکار عدم توانایی خود، گذشتهاند. از این رو جناسآفرینی شکسپیر که ویژگی نمایان و درخشان آثار اوست، به کلی کنار زده شده است. بنابراین بر صحت گفته بهآذین «در ترجمه حاضر سبک نگارش شکسپیر انعکاس روی هم رفته درستی یافته…» نمیتوانم صحه بگذارم.
آندرهژید در این وادی (ترجمه هملت) پر ریخته است. او که آنتونی و کلئوپاترا را در ۱۹۲۱ ترجمه کرده، ترجمه هملت را دور از توانایی خود یافته و در این باب چنین مینگارد: «اولین پرده (هملت) بسیار خستهام کرد! من تنها در این یک پرده، به مراتب بیش از پنج پرده آنتونی و کلئوپاترا تلاش کردم.»
شکسپیر و یهودیان
روایات و اسناد موجود بر این حکایت دارند که اجداد اولیه شکسپیر یهودی بوده و مسیحی شدهاند. با این حال او قتل عام York را که در ۱۱۹۰میلادی روی داد و در آن جمع کثیری یهودی کشته شدند، یک فاجعه تاریخ انگلستان میداند؛ اما در آثارش اشاراتی که دلالت بر ضد یهود بودنش دارد، زیاد است:
If I do not love her I am a Jew. ر (Much Ado About Nothing (II.iii.253)
«یهودی باشم اگر او را دوست نداشته باشم.»
I am a Jew If I serve a Jew and longerر (Merch, II,ii. 105)
«اگر به یهودی خدمت کنم، مرا یهودی بدانید.»
A Jew would have wept to have seen our Partingر (The Two Gentlemen of Verona, II.iii.12)
«اگر یهودی هم جدایی ما را میدید، اشک میریخت.»
از همه گویاتر نمایشنامه «تاجر ونیز» است (همان که تاجر ونیزی ترجمه کردهاند.) این اثر را شکسپیر به قول غالب در سالهای دهه چهارم زندگیاش نوشت که در اوج بالندگی بود. «تاجر ونیز» و «هملت» دو اسب رخشگونهاند که عماری شکسپیر را به اقطار دنیا میبرند و سکه او را در ضرابخانههای هنر جهان میریزند. سکهای که برق میزند، میدرخشد و هنوز از سکه نیفتاده است. باید گفت که ایران ما هم از چنین سکهها پر است که در زاویه تاریخ غمگین و سر در گریبان افتاده، چشم به راه گوهرشناسند. ادامه دارد
پینوشتها:
۱ـ از جمله:
Shakespeare’s Lexicon and Quotation Dictionary ر Alexander Schmidtر Dover Publications Inc, New York, 1971
(در دو جلد و ۱۴۸۴ صفحه) و
A Dictionary of Shakespeare’s Sexual Puns, and their Significanceر Fankie Rubinstein ر Macmillan, 1989
[2ـ استاد حری آثار شکسپیر را به نام اصلیشان ذکر کردهاند و ما برای استفاده عمومیتر ترجمهشان را آوردیم. این آثار به ترتیب مذکور، چنین است:]
۱-All’s Well that Ends Well ۲-Antony and Cleopatra ۳-As You Like It ۴-The Comedy of Errors ۵-Cymbeline ۶-Hamlet ۷-۱Henry IV ۸-۱Henry IV ۹-Henry V ۱۰-۱Henry VI ۱۱-۲Henry VI ۱۲-Henry VIII ۱۳-Julius Caesar ۱۴-King John ۱۵-king Lear ۱۶- ۱۶-Love’s Labour’s Lost۱۷- ۱۷-Macbeth ۱۸-Measure for Measure ۱۹ -The Merchant of Veince۲۰-The Merry Wives of Windsor۲۱-A Midsummer Night’s Dream ۲۲-Much Ado about Nothing ۲۳-Othelloر ۲۴-Pericles ۲۵-Richard II ۲۶-Richard III ۲۷-Romeo and Juliet ۲۸-Sonnetsر ۲۹-The Taming of the Shrew ۳۰-The Tempest ۳۱-Timon of Athens ۳۲-Troilus and Cressida ۳۳-Twelfth Night ۳۴-The Two Gentlemen of Verona
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید