سیدجمال آغازگر بیدارسازى / استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری - بخش سوم و پایانی

1393/12/19 ۰۸:۲۳

سیدجمال آغازگر بیدارسازى / استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری - بخش سوم و پایانی

مى‌توان گفت که آرمان اصلاحى سید و جامعه ایده‌آلش در جامعه‌اى اسلامى خلاصه می‌شود که وحدت بر سراسر آن حاکم باشد‌، اختلافات نژادى‌، زبانى‌، منطقه‌اى‌، فرقه‌اى‌، بر اخوت اسلامى آنها فائق نگردد و وحدت معنوى و فرهنگى و ایدئولوژیکى آنها را آسیب نرساند‌، مردم مسلمان مردمى باشند آگاه و عالم و واقف به زمان و آشنا به فنون و صنعت عصر‌، و آزاد از هرگونه قید استعمار و استبداد‌، تمدن غربى را با روح اسلامى نه با روح غربى اقتباس نمایند‌، اسلام حاکم همان اسلام نخستین باشد بدون پیرایه‌ها و ساز و برگها که بعدها در طول تاریخ به آن بسته شده است‌، روح مجاهدگرى به مسلمانان بازگردد‌، احساس عزت و شرافت نمایند‌، زیر بار ظلم و استبداد و استعباد نروند.

 

آرمان اصلاحی سید

مى‌توان گفت که آرمان اصلاحى سید و جامعه ایده‌آلش در جامعه‌اى اسلامى خلاصه می‌شود که وحدت بر سراسر آن حاکم باشد‌، اختلافات نژادى‌، زبانى‌، منطقه‌اى‌، فرقه‌اى‌، بر اخوت اسلامى آنها فائق نگردد و وحدت معنوى و فرهنگى و ایدئولوژیکى آنها را آسیب نرساند‌، مردم مسلمان مردمى باشند آگاه و عالم و واقف به زمان و آشنا به فنون و صنعت عصر‌، و آزاد از هرگونه قید استعمار و استبداد‌، تمدن غربى را با روح اسلامى نه با روح غربى اقتباس نمایند‌، اسلام حاکم همان اسلام نخستین باشد بدون پیرایه‌ها و ساز و برگها که بعدها در طول تاریخ به آن بسته شده است‌، روح مجاهدگرى به مسلمانان بازگردد‌، احساس عزت و شرافت نمایند‌، زیر بار ظلم و استبداد و استعباد نروند.

تا آنجا که ما اطلاع داریم، سید آرمانى در مورد نظام ارباب و رعیتى حاکم بر جامعه اسلامى آن روز و همچنین در مورد نظام خانوادگى و هم نظام آموزشى علوم اسلامى که به آنها دلبستگى فراوان داشته، ابراز نکرده است‌، معلوم نیست از نظر انطباق آن نظامات با موازین و معیارهاى اسلامى‌، سید چگونه می‌اندیشید؛ همچنان که على رغم مبارزه پیگیرش با حکومتهاى مستبد زمان خود‌، فلسفه سیاسى اسلامى را که خود می‌پسندیده، دقیقاً عرضه نداشته است که به چه شکل و چه الگوئى است. شاید بدان جهت که مبارزات پیگیرش با استبداد و استعمار امان نمى‌داده که به این مسائل بپردازد. و شاید بدان جهت که مبارزه با استبداد و استعمار را نخستین گام در راه انقلاب و رستاخیز اسلامى می‌دانسته و معتقد بوده ملت مسلمان هر گاه این گام اول را درست بردارد‌، در گام دوم‌، خود خواهد دانست که چه بکند‌، و ممکن است اینها را از نوعى نقص و کمبود در کار سید تلقى کرد.

 

امتیازات سید

سیدجمال از یک سلسله مزایاى طبیعى و اکتسابى برخوردار بوده که در مجموع نظیرى برایش نمى‌توان یافت. از نظر طبیعى،

اولاً از هوش و استعداد خارق‌العاده‌اى برخوردار بوده که به ندرت در میان افراد بشر نظیرى برایش می‌توان یافت. این چیزى است که همه کسانى که او را از نزدیک دیده‌اند، بدان معترفند.

ثانیاً نفوذ کلام و قدرت القا و تلقین فوق‌العاده‌اى داشته است. گویى از نوعى هیپنوتیزم و سحر کلام برخوردار بوده است. در خطابه‌هایش که در مصر ایراد کرده، گاه ولوله ایجاد می‌کرده، مردم را بر حال و وضع خود سخت می‌گریانده و به هیجان می‌آورده است.

از نظر اکتسابى اولین امتیازش این است که فرهنگش فرهنگ اسلامى است. تحصیلات اولیه سید در قزوین و تهران و نجف بوده. مخصوصاً در نجف از محضر دو شخصیت بزرگ بهره‌مند شده‌: یکى مجتهد بزرگ خاتم‌الفقهاء حاج شیخ مرتضى انصارى ـ اعلى‌الله مقامه ـ و دیگر حکیم متأله فیلسوف عالیقدر و عارف بزرگ آخوند ملاحسینقلى همدانى درجزینى شوندى.

ظاهراً سید علوم عقلى را از این مرد بزرگ که خود از شاگردان برجسته مرحوم حاج ملا هادى سبزوارى بوده، فرا گرفته است‌، و به علاوه در محضر این مرد بزرگ که ضمناً همشهرى سید نیز بوده، با مسائل معنوى و عوالم عرفانى آشنا شده است. دوستى و رفاقتش با دو بزرگ دیگر در نجف‌، یکى مرحوم آقاسید احمد تهرانى کربلائى‌، عارف و حکیم بزرگ عصر خودش‌، و دیگر مرحوم سید سعید حبوبى شاعر و ادیب و عارف و مجاهد بزرگ عراقى که در انقلاب عراق نقش برجسته‌اى داشته است، در محضر مرحوم آخوند همدانى صورت گرفته است.

کسانى که شرح حال سید را نوشته‌اند، به علت آنکه با مکتب اخلاقى و تربیتى و سلوکى و فلسفى مرحوم آخوند همدانى آشنائى نداشته اند و همچنین شخصیت مرحوم آقا سید احمد تهرانى کربلائى و مرحوم سید سعید حبوبى را نمى‌شناخته‌اند، به گزارش ساده‌اى قناعت کرده‌، درنگ نکرده و از آن به سرعت گذشته‌اند. توجه نداشته‌اند که شاگردى سید در محضر مرحوم آخوند همدانى و معاشرتش با آن دو بزرگ دیگر، چه آثار عمیقى در روحیه سید تا آخر عمر داشته است. این بنده از وقتى که به این نکته در زندگى سید پى بردم‌، شخصیت سید در نظرم بُعد دیگر و اهمیت دیگرى پیدا کرد.

آشنایى سید با فرهنگ اسلامى و تأثیر شدید و عمیق او از این فرهنگ سبب شد پس از آشنایى با فرهنگ جدید اروپایى که ظاهراً در هند این آشنایى پیدا شده‌، خودباخته نشود و جذب آن فرهنگ نگردد.

 

آشنایى با جهان و زمان

دومین امتیاز سید، آشنایى او با جهان و زمان خود بود. او اولاً زبانهاى متعدد بیگانه از قبیل انگلیسى و فرانسه و حتى روسى را (طبق نقل آثارالعجم) می‌دانست‌، به آسیا و اروپا و قسمتى از افریقا مسافرت کرده و با شخصیت‌هاى مهم علمى و سیاسى جهان برخورد و مذاکره کرده بود و اینها به او دید وسیعى بخشیده بود.

سومین امتیاز سید این بود که جهان اسلامى را که در راه نجات و رهایى آن کوشش می‌کرد، از نزدیک می‌شناخت. به غالب آن کشورها مسافرت کرده و با مردم آنجا از نزدیک تماس پیدا کرده بود. به حجاز و مصر و هند و ایران و ترکیه و افغانستان رفته و در هر کدام مدتى اقامت کرده بود‌، و لهذا به ماهیت حرکتها و نهضت‌ها و شخصیت‌هائى که در آن زمان در کشورهاى اسلامى وجود داشت، پى برده بود و از اشتباهاتى از نوع اشتباهاتى که برخى مصلحان دیگر دچار شده‌اند، مصون ماند.

 

اطلاعات وسیع از کشورهاى اسلامى

چهارمین امتیازش اطلاعات وسیعش درباره اوضاع سیاسى و اقتصادى و جغرافیائى کشورهاى اسلامى بود. از نامه‌اى که به مرحوم زعیم بزرگ حاج میرزا حسن شیرازى نوشته است، روشن می‌شود که تا چه حد این مرد از اوضاع عمومى ایران و از جریانهاى پشت پرده سیاست و از نیرنگهاى استعمار آگاه بوده است.

 

عبده، شاگرد برجسته سید

پس از سیدجمال، دومین شخصیتی که نامش به عنوان مصلح در جهان تسنن، بالخصوص در جامعه عرب، برده می‏شود شیخ محمد عبده شاگرد و مرید سیدجمال است. عبده روح خود و زندگی معنوی خود را مدیون سیدجمال می‏دانست. عبده همان دردهایی که سیدجمال تشخیص داده بود، احساس می‏کرد.

چیزی‏ که عبده را از سیدجمال متمایز می‏سازد، توجه خاص عبده به بحران اندیشه‏ مذهبی مسلمانان بر اثر برخورد با تمدن غربی و مقتضیات جدید جهان اسلام است که مسلمانان بر اثر رکود چندصد ساله آمادگی درستی برای مقابله با این بحران نداشتند. به عبارت دیگر: عبده پس از جدا شدن از سیدجمال و بازگشت به مصر، آنچه اندیشه او را آزار می‏داد و در جستجوی راه حلی برای‏ آن بود، مسأله «اسلام و مقتضیات زمان» بود.

عبده در جستجوی راه حلی‏ بود که از طرفی بر اثر جمود فکری و قشری‌مآبی برخی علمای دینی، اسلام‏ مانع پیشرفت و تکامل جامعه مصری تلقی نشود و همین جهت نیروهایی را از خود مسلمانان علیه اسلام بر نیانگیزد (همان چیزی که در بسیاری از جامعه‌های اسلامی صورت گرفت) و از طرف دیگر به نام انطباق اسلام با علم، افراط‌کاری‌ها صورت نگیرد، اصول و مقررات اسلامی با ذوقها و سلیقه‏های باب روز تطبیق‏ داده نشود (همان کاری که آن هم در میان یک طبقه صورت گرفت) و به‏ شکلی دیگر عملا اسلام از صحنه خارج نگردد.

عبده ـ برخلاف سیدجمال ـ آن‏ نوع مسئولیتی را احساس می‏کرد که یک عالم دینی احساس می‏کند؛ از این رو در پی کشف ضوابطی بود که جلوی افراط و تفریط را بگیرد. از این رو عبده مسائلی را طرح کرده که سیدجمال طرح نکرده است؛ از قبیل: فقه مقارن از مذاهب چهارگانه، دخالت دادن مبانی فلسفی حقوق در اجتهاد، ایجاد نظام حقوقی جدید در فقه که پاسخگوی مسائل روز باشد، تمایز قائل‏ شدن میان عبادات و معاملات و به عبارت دیگر: تمایز قائل شدن میان آنچه‏ به امور معنوی و اخروی مربوط است و آنچه به امور زندگی و دنیائی مربوط است و اینکه فقیه در قسم دوم حق نوعی اجتهاد دارد که در قسم اول ندارد، و همچنین دید خاصی درباره اجماع و اینکه اعتبار اجماع همان اعتبار افکار عمومی است و همچنین اینکه اصل شورا در اسلام همان اصل دموکراسی است که‏ غرب قرنها بعد طرح کرده است.

عبده مانند سیدجمال در پی آن بود که ثابت کند اسلام توانایی دارد که‏ به صورت یک مکتب و یک ایدئولوژی، راهنما و تکیه‌گاه اندیشه جامعه‏ اسلامی قرار گیرد و آنها را به عزت دنیائی و سعادت اخروی برساند. از این رو سعی داشت فلسفه‏های دنیائی و اجتماعی مقررات اسلامی از قبیل نماز و روزه و حج و زکات و انفاق، و استحکام اصول اخلاقی اسلام را روشن نماید.

عبده که مانند سیدجمال در پی وحدت دنیای اسلام بود و با تعصب‌های‏ فرقه‏ای میانه خوشی نداشت، وقتی که به قول خودش نهج‌البلاغه را کشف کرد، در صدد شرح و نشر آن برآمد، و در تحشیه و پاورقی بر همه آن کتاب حتی‏ بر خطبه‏هائی که علیه خلفا بود، درنگ نکرد؛ همچنان که از ستایش بلیغ و بی‌مانند سخنان علی علیه‏السلام خودداری ننمود.

عبده با سید جمال در دو جهت اختلاف نظر داشت: یکی اینکه سید انقلابی فکر می‏کرد و عبده طرفدار اصلاح تدریجی بود. دیگر اینکه سید مبارزه با استبداد و استعمار را در رأس برنامه‌های خود قرار داده بود و معتقد بود اول باید ریشه این ام‏الفساد را کند و دور انداخت، ولی عبده ـ لااقل در اواخر عمر و بعد از جدا شدن از سید در پاریس و بازگشت به مصر ـ معتقد بود که آموزش و تربیت دینی جامعه تقدم دارد بر آموزش و پرورش سیاسی‏ آنها و بر هر حرکت سیاسی.

 

نتایج کار سید و عبده

در کتاب «سیری در اندیشه‌های سیاسی عرب» به عنوان نتایج کار سید و عبده چنین می‏نویسد: «نتایج کار سید با عبده از حیث تأثیری که این دو بر تاریخ بیداری‏ مسلمانان داشته‏اند، از یکدیگر بسیار متفاوت بوده است. سید جمال بیشتر مرد پیکار و سختکوشی بود و عبده مرد اندیشه و میانه‌روی.

سیدجمال آزادی مسلمانان را تنها راه تحرک فکری آنان می‏دانست و عبده بیشتر پروای تربیت اخلاقی و دینی مسلمانان را داشت.

سیدجمال دامنه کوششهای خود را کم و بیش در سراسر جهان اسلامی گسترد و عبده بیشتر در اصلاح احوال‏ مصریان کوشید.

ولی شاید به دلیل همین تفاوتها باید بگوییم که حاصل کار سیدجمال و حاصل کار عبده مکمل یکدیگر بوده است؛ مخصوصاً که هر دوی آنها ضرورت بازگشت مستقیم به منابع اصلی فکر دینی و توجیه عقلی احکام شریعت و هماهنگی آنها با مسائل عصر و پرهیز از پراکندگی و فرقه‏بازی و پافشاری بر سر احیای اجتهاد و کوشش برای شناخت روح و جوهر دین اسلام در ورای قواعد خشک و بینش قشری علمای چاکر حکومت، همداستان‏ بودند، و همین خواستها و آرزوها بود که به نام اصول اساسی تجددخواهی‏ سنی پذیرفته شد.»

*نهضت‌های صدساله اخیر (با حذف مآخذ)

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: