1393/11/29 ۰۸:۳۳
آن قسمتى که کار خوبشان بوده، این بوده که افرادى از خودشان را که دشمن مىبُرد، با اینکه اینها هم دشمنشان بودند، یعنى از خودشانبودند ولى دشمن یکدیگر بودند، در عین حال پول مىدادند و آنها را آزاد مىکردند. این آیه را فقط به این مناسبت ذکر کردیم که یکى از آیاتى که صحبتى از اسارت و فداء آمده است، این آیه است که راجع به بنىاسرائیلاست؛ ولى از این آیه ما چیزى که مربوط به مطلب خودمان باشد، نمىتوانیم استفاده کنیم؛ فقط چون خواستیم همه آیاتى که در آنها از اینموضوع ذکرى شده باشد ذکر کرده باشیم، ذکر کردیم. اینجا همین قدر ذکر مىکند که وقتى اسیرانى از یهودیها گرفتاردیگران مىشدند، اینها با اینکه با آن اسیران دشمن بودند، حاضر بودند که فداء بدهند و آنها را آزاد کنند و قرآن این کار را تقدیس مىکند، مىگوید: این مطابق با کتاب است؛ سایر کارهایتان خلاف بود، ولى این یک کارتاندرست است. افتُؤمنون ببعض الکتاب و تکفُرون ببعض؟
آن قسمتى که کار خوبشان بوده، این بوده که افرادى از خودشان را که دشمن مىبُرد، با اینکه اینها هم دشمنشان بودند، یعنى از خودشانبودند ولى دشمن یکدیگر بودند، در عین حال پول مىدادند و آنها را آزاد مىکردند.
این آیه را فقط به این مناسبت ذکر کردیم که یکى از آیاتى که صحبتى از اسارت و فداء آمده است، این آیه است که راجع به بنىاسرائیلاست؛ ولى از این آیه ما چیزى که مربوط به مطلب خودمان باشد، نمىتوانیم استفاده کنیم؛ فقط چون خواستیم همه آیاتى که در آنها از اینموضوع ذکرى شده باشد ذکر کرده باشیم، ذکر کردیم. اینجا همین قدر ذکر مىکند که وقتى اسیرانى از یهودیها گرفتاردیگران مىشدند، اینها با اینکه با آن اسیران دشمن بودند، حاضر بودند که فداء بدهند و آنها را آزاد کنند و قرآن این کار را تقدیس مىکند، مىگوید: این مطابق با کتاب است؛ سایر کارهایتان خلاف بود، ولى این یک کارتاندرست است. افتُؤمنون ببعض الکتاب و تکفُرون ببعض؟
۲٫ آیات سوره احزاب
یکى دیگر از آیاتى که در آنها ذکرى از موضوع اسارت آمده است، درزمینه همین یهودیهاست، در معاملهاى که مسلمین با اینها در داستانمعروف بنى قریظه کردند. در مدینه سه طایفه از یهود بودند: بنى قینقاع، بنى النضیر، بنى قریظه که اینها با همدیگر دشمن و در حال جنگ و دعوا بودند. پیغمبر اکرم(ص) که به مدینه آمدند، با اینها پیمان بستند تا با مسلمینهمپیمان باشند و مسلمین هم آنها را در ذمّه خودشان بگیرند؛ ولى اینها دستهدسته این پیمان را نقض کردند و هرکدامشان سرنوشتى پیدا کردند و از همه خطرناکتر، بنىقریظه بودند که ذلیلترین اقوام یهود بود و اسلام خیلى به اینها خدمت کرد، به طورى که اینها در حد تساوى با یهودیهاى دیگر قرار گرفتند. معذلک اینها در آن قضیه «جنگ احزاب» (یعنى جنگ خندق)، محرمانه با قریش پیمان بستند براى ریشهکن کردن اسلام به یک شکل عجیب و خطرناکى، که داستانش مفصل است.
بعد از آنکه به یک صورت معجزهآسایى احزاب یعنى قریش که جمعیتهاى مختلف را جمع کرده بودند (از این جهت به اینها مىگفتند احزاب) شکست خوردند و رفتند، هنوز پیغمبر اکرم(ص) اسلحه را به زمین نگذاشته بود که بر او وحى نازل شد که نماز عصر را در بنىقریظه بخوانید و کار اینها باید یکسره شود. قرار شد که اینها به کلى از اینجا اخراجشوند. حاضر نشدند، تا بعد قرار بر حکمیتى و حکمى شد. آن حکمى که خودشان از میان مسلمین قبول کردند، از همپیمانهاى قدیم خودشان بود. او از جنگ زخمى برداشته بود و نزدیک به مردن بود. قومش آمدند به اوگفتند: «اینها همپیمانهاى ما هستند، یک وقت حرف تندى نگویى.» گفت: «الان دم مردن من است، من باید حرفى بزنم که خدا را راضى کنم.» گفتند: «چه مىخواهى نظر بدهى؟» گفت: «خواهم گفت.» موقعش که شد، گفت: «یارسول الله، تو که نظر من را قبول دارى.» پیغمبر فرمود: «قبول دارم.» از یهودیها هم پرسید: «شما هم قبول دارید؟» گفتند: «ما هم قبول داریم.» گفت: «اگر از من نظر بخواهید، من که دم مردنم است، حقیقت را بگویم: صلاح و مصلحت در این است که تمام اینها را بکشید؛ یکى از مردان اینهازنده نباشد که هر کدام از اینها باشند، خطر است.»
در آنجا بنىقریظه را کشتند. راجع به آنها در سوره احزاب این طور مىفرماید: «و انزل الذین ظاهروهم من اهل الکتاب من صیاصیهم». وضعجنگ احزاب را توصیف مىکند: «خدا آن کسانى از اهل کتاب که [کفارقریش] را پشتیبانى کرده بودند از حصارهایشان پایین آورد. و قذف فىقُلوبهمُ الرُّعب: در دل آنها هراس انداخت. فریقاً تقتُلون و تأسرون فریقا: که شما دستهاى از آنها را مىکشتید یا مىکشید و دستهاى را اسیرمىکنید. و اورثکُم ارضهُم و دیارهُم و اموالهُم: و خداوند به شما ارث داد (یعنى براى شما باقى گذاشت) سرزمین آنها و دیار و خانههاى آنها واموال آنها را و ارضاً لم تطؤوها:۴۱ و قسمتى از زمینهایى که شما تا به حال قدم به آنجا نگذاشته بودید.» اینها که از میان رفتند، سرزمین، خانهها واموالشان همه به عنوان غنیمت به مسلمین تعلق گرفت.
این هم جاى دیگرى در قرآن است که موضوع اسارت آمده است.در اینجا فقط همان موضوع اسارت است؛ یعنى هیچ اسم نبرده است که حالا که شما آنها را اسیر گرفتید، آیا استرقاق هم کردید یا نکردید؟ و ما ازتاریخ هم نتوانستیم چیز درستى به دست بیاوریم و ببینیم که آیا عملاً اینها را استرقاق کردند یا نکردند؛ ولى در قرآن بیش از این نیست. آنجا هم که مىگوید: «ارث آنها را به شما داد»، همین قدر دارد که: «ارضهُم و دیارهُم و اموالهُم و ارضاً لم تطؤوها» ولى اسمى از افراد ندارد. اگر افراد هم به عنوان ارث به اینها رسیده بود، شاید اسم برده مىشد.
۳ـ آیات سوره انفال
دو آیه دیگر در قرآن داریم که عیناً با موضوع ما نحن فیه ارتباط دارد: یکى آیه ۶۹ از سوره انفال است که من تتمّه بحث را به خاطر این آیهشروع کردم و آیهاى که در جلسه پیش خواندیم. آیه این است: «ما کان لنبىٍّ ان یکون لهُ اسرى حتّى یُثخن فى الارض.تُریدون عرض الدنیا و الله یُریدُ الآخره والله عزیزٌ حکیم. لولا کتابٌ من الله سبق، لمسّکُم فیما اخذتُم عذابٌ عظیم. فکُلوا ممّا غنمتُم حلالاً طیّباً و اتّقوا الله انّ الله غفورٌ رحیم. یاایها النبی قل لمن فى ایدیکُم من الاسرى: ان یعلم الله فى قُلوبکُم خیراً، یُؤتکُم خیراً ممّا اُخذ منکُم و یغفر لکُم والله غفورٌ رحیم. و ان یُریدوا خیانتک فقد خانُوا الله من قبلُ فامکن منهُم و الله علیمٌ حکیم».۴۲
این آیات بعد از جنگ بدر نازل شده است. در جنگ بدر مسلمین به شکل حیرتانگیزى فاتح شدند؛ یعنى با کمى عدّه و عُدّه که به حسب ظاهر هیچ انتظار نمىرفت، مسلمین فاتح شدند و در حدود هفتاد نفر ازاهل مکه (از قریش) اسیر گرفتند. قریش همان قبیله پیغمبر(ص) بودند و بلکه اشرف قبایل عرب و محترمترین قبایل عرب بودند. چنین حادثهاى در دنیا براى آنها پیش نیامده بود که در جنگى این جور شکست بخورند و اشرافشان عدهاى کشته بشوند و عدهاى اسیر. در میان اسرا بعضى ازخویشاوندان خود پیغمبر اکرم(ص) هم بودند؛ از جمله عباس ـ عموى پیغمبرـ وعقیل (پسرعموى پیغمبر و برادر امیرالمؤمنین) و یک یا دو نفر دیگر ازپسرعموهاى پیغمبر.
بعد از آنکه مسلمین اسرا را گرفتند، پیغمبر اکرم(ص) راجع به اینکه با این اسرا چگونه رفتار کنیم و با اینها چه باید کرد، مشورت کردند. اکثریت قریب به اتفاق اصحاب گفتند: «اینها نزدیکان تو و از قریش هستند، ما باید اینها را زنده نگه داریم. آزادشان مىکنیم منتها در مقابل آزادى آنها یک فدیهاى مىگیریم.» جمعى که خیلى در اقلیت بودند، گفتند: «اینها الدّ خصام ما هستند و آزادى اینها مصلحت نیست. اینها با آن افرادى که در میدان جنگ کشته شدند، فرقى ندارند؛ ما باید اینها را بکشیم.» دو نظر پیدا شد: یک نظر گفت ما در ازای آزادى آنها پول مىگیریم، خودمان را نیرومند مىکنیم و نظر دیگر گفت ما از این پول مىگذریم و اینها را مىکشیم. نظر اکثریت پیروى شد که اینها را در مقابل چیزى که از آنها مىگیرند آزاد کنند.
آیه نازل شد راجع به اینکه اصلاً هیچ پیغمبرى حق ندارد که اسیر بگیرد مگر در یک شرایط خاصى: «ما کان لنبىٍّ ان یکون لهُ اسرى حتّىیُثخن فى الارض».۴۳ این آیه به اصطلاح تخطئه پیغمبر و اصحابش همهیکجاست؛ یعنى آن کار را روى اجتهاد خودشان کرده بودند. مىفرماید: «هرگز نبوده (حتى در گذشته هم چنین نبوده، تا کنون چنین چیزى نبوده است) که پیغمبرى اسیر بگیرد، حتّى یُثخن فى الارض: مگر آن وقت که قوه وغلبه پیدا کند در روى زمین»؛ یعنى در مراحل اول که هنوز قوه و قدرتى پیدا نکردهاند، نباید اسیر بگیرند. «یُثخن» کلمهاى استکه در زبان عرب خیلى معروف است. «اثخنهُ» یعنى طرف را از کار انداخت. معناى «حتّى یُثخن فى الارض» این است که: حتّى یُثخن العدُوّ فى الارض: تا وقتى که دشمن را از کار بیندازد؛ یعنى نیرو و غلبه پیدا کند وغالب مطلق شود.
«تُریدون عرض الدُّنیا و الله یُریدُ الآخره: اى مسلمانان! شما نعمتزایل دنیا را طلب مىکنید (چون مىخواستند فدائى، پولى بگیرند) ولىخداوند آخرت را براى شما مىخواهد. خدا عزیز (غالب) و حکیم است.» تهدیدش بعد مىآید: «لولا کتابٌ من الله سبق لمسّکُم فیما اخذتُم عذابٌ عظیم: اگر نبود کتابى، نوشتهاى که از خدا گذشته است، (اگر نبود که در علم خدا گذشته است که شما را نگهدارى کند)، هرآینه شما را عذاب عظیمى مىگرفت به موجب این فدیهاى که گرفتید.» البته مقصود عذاب دنیاستکه همان محکومیت و مغلوبیت و شکست بزرگ از دشمن است؛ ولىخداوند بخشید، خداوند از شما مىبخشد. حالا که این کار را کردید، «فکُلوا ممّا غنمتُم حلالاً طیّبا: از آنچه به غنیمت گرفتهاید، بخورید، حلال است و پاک. و اتّقُوا الله: ولى از خدا بترسید. خداوند آمرزنده و مهرباناست.»
در آیه بعد مىفرماید: «یا ایُّها النّبىُّ قُل لمن فى ایدیکُم من الاسرى: اىپیغمبر! به این اسیرانى که الان در دست شما هستند، بگو: ان یعلم الله فى قُلوبکُم خیرا: خدا اگر در دل شما خیرى را سراغ بگیرد (یعنى اگر در شماخیرى وجود پیدا کند)، یُؤتکُم خیراً ممّا اُخذ منکُم: یعنى ناراحت نباشید ازاینکه از شما چیزى (پولى) گرفتند؛ شما اگر بعد آدمهاى خوبى،مسلمانهاى واقعى بشوید، غصه نخورید که امروز از ما اینقدر پولگرفتند، خدا به عوض این، بهتر و بیشتر به شما خواهد داد. و یغفر لکُم واز گناهان شما هم خواهد گذشت. و اللّهُ غفورٌ رحیمٌ خداوند آمرزنده ومهربان است. و ان یُریدوا خیانتک اما اگر همین اسیران قصد خیانت تو راداشته باشند فقد خانُوا الله من قبلُ قبلا هم با خدا خیانت کردهاند که دراین جنگ شرکت کردند فامکن منهُم خدا هم شما را بر آنها مسلط کرد.خداوند دانا و حکیم است.
پینوشتها:
۴۱٫ احزاب، ۲۶ و ۲۷٫ ۴۲٫ انفال، ۷۱ـ۶۷٫ ۴۳٫ انفال، ۶۷٫
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید