بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش پانزدهم

1393/11/29 ۰۸:۳۳

بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش پانزدهم

آن قسمتى که کار خوبشان بوده، این بوده که افرادى از خودشان را که دشمن مى‏بُرد، با اینکه اینها هم دشمنشان بودند، یعنى از خودشان‏بودند ولى دشمن یکدیگر بودند، در عین حال پول مى‏دادند و آنها را آزاد مى‏کردند. این آیه را فقط به این مناسبت ذکر کردیم که یکى از آیاتى که ‏صحبتى از اسارت و فداء آمده است، این آیه است که راجع به بنى‏اسرائیل‏است؛ ولى از این آیه ما چیزى که مربوط به مطلب خودمان باشد، نمى‏توانیم استفاده کنیم؛ فقط چون خواستیم همه آیاتى که در آنها از این‏موضوع ذکرى شده باشد ذکر کرده باشیم، ذکر کردیم. اینجا همین قدر ذکر مى‏کند که وقتى اسیرانى از یهودیها گرفتاردیگران مى‏شدند، اینها با اینکه با آن اسیران دشمن بودند، حاضر بودند که‏ فداء بدهند و آنها را آزاد کنند و قرآن این کار را تقدیس مى‏کند، مى‏گوید: این مطابق با کتاب است؛ سایر کارهایتان خلاف بود، ولى این یک کارتان‏درست است. افتُؤمنون ببعض الکتاب و تکفُرون ببعض؟

 

آن قسمتى که کار خوبشان بوده، این بوده که افرادى از خودشان را که دشمن مى‏بُرد، با اینکه اینها هم دشمنشان بودند، یعنى از خودشان‏بودند ولى دشمن یکدیگر بودند، در عین حال پول مى‏دادند و آنها را آزاد مى‏کردند.

این آیه را فقط به این مناسبت ذکر کردیم که یکى از آیاتى که ‏صحبتى از اسارت و فداء آمده است، این آیه است که راجع به بنى‏اسرائیل‏است؛ ولى از این آیه ما چیزى که مربوط به مطلب خودمان باشد، نمى‏توانیم استفاده کنیم؛ فقط چون خواستیم همه آیاتى که در آنها از این‏موضوع ذکرى شده باشد ذکر کرده باشیم، ذکر کردیم. اینجا همین قدر ذکر مى‏کند که وقتى اسیرانى از یهودیها گرفتاردیگران مى‏شدند، اینها با اینکه با آن اسیران دشمن بودند، حاضر بودند که‏ فداء بدهند و آنها را آزاد کنند و قرآن این کار را تقدیس مى‏کند، مى‏گوید: این مطابق با کتاب است؛ سایر کارهایتان خلاف بود، ولى این یک کارتان‏درست است. افتُؤمنون ببعض الکتاب و تکفُرون ببعض؟

 

۲٫ آیات سوره احزاب

یکى دیگر از آیاتى که در آنها ذکرى از موضوع اسارت آمده است، درزمینه همین یهودیهاست، در معامله‏اى که مسلمین با اینها در داستان‏معروف بنى قریظه کردند. در مدینه سه طایفه از یهود بودند: بنى قینقاع، بنى النضیر، بنى قریظه که اینها با همدیگر دشمن و در حال جنگ و دعوا بودند. پیغمبر اکرم(ص) که به مدینه آمدند، با اینها پیمان بستند تا با مسلمین‏هم‏پیمان باشند و مسلمین هم آنها را در ذمّه خودشان بگیرند؛ ولى اینها دسته‌دسته این پیمان را نقض کردند و هرکدامشان سرنوشتى پیدا کردند و از همه خطرناکتر، بنى‌قریظه بودند که ذلیل‏ترین اقوام یهود بود و اسلام‏ خیلى به اینها خدمت کرد، به طورى که اینها در حد تساوى با یهودیهاى ‏دیگر قرار گرفتند. مع‏ذلک اینها در آن قضیه «جنگ احزاب» (یعنى جنگ‏ خندق)، محرمانه با قریش پیمان بستند براى ریشه‏کن کردن اسلام به یک شکل عجیب و خطرناکى، که داستانش مفصل است.

بعد از آنکه به یک صورت معجزه‏آسایى احزاب یعنى قریش که‏ جمعیت‌هاى مختلف را جمع کرده بودند (از این جهت به اینها مى‏گفتند احزاب) شکست خوردند و رفتند، هنوز پیغمبر اکرم(ص) اسلحه را به زمین ‏نگذاشته بود که بر او وحى نازل شد که نماز عصر را در بنى‌قریظه بخوانید و کار اینها باید یکسره شود. قرار شد که اینها به کلى از اینجا اخراج‏شوند. حاضر نشدند، تا بعد قرار بر حکمیتى و حکمى شد. آن حکمى که ‏خودشان از میان مسلمین قبول کردند، از هم‏پیمانهاى قدیم خودشان بود. او از جنگ زخمى برداشته بود و نزدیک به مردن بود. قومش آمدند به اوگفتند: «اینها هم‏پیمانهاى ما هستند، یک وقت حرف تندى نگویى.» گفت: «الان ‏دم مردن من است، من باید حرفى بزنم که خدا را راضى کنم.» گفتند: «چه مى‏خواهى نظر بدهى؟» گفت: «خواهم گفت.» موقعش که شد، گفت: «یارسول‏ الله، تو که نظر من را قبول دارى.» پیغمبر فرمود: «قبول دارم.» از یهودیها هم پرسید: «شما هم قبول دارید؟» گفتند: «ما هم قبول داریم.» گفت: «اگر از من نظر بخواهید، من که دم مردنم است، حقیقت را بگویم: صلاح و مصلحت در این است که تمام اینها را بکشید؛ یکى از مردان اینهازنده نباشد که هر کدام از اینها باشند، خطر است.»

در آنجا بنى‌قریظه را کشتند. راجع به آنها در سوره احزاب این طور مى‏فرماید: «و انزل الذین ظاهروهم من اهل الکتاب من صیاصیهم». وضع‏جنگ احزاب را توصیف مى‏کند: «خدا آن کسانى از اهل کتاب که [کفارقریش] را پشتیبانى کرده بودند از حصارهایشان پایین آورد. و قذف فى‏قُلوبهمُ الرُّعب: در دل آنها هراس انداخت. فریقاً تقتُلون و تأسرون فریقا: که شما دسته‏اى از آنها را مى‏کشتید یا مى‏کشید و دسته‏اى را اسیرمى‏کنید. و اورثکُم ارضهُم و دیارهُم و اموالهُم: و خداوند به شما ارث داد (یعنى براى شما باقى گذاشت) سرزمین آنها و دیار و خانه‏هاى آنها واموال آنها را و ارضاً لم تطؤوها:۴۱ و قسمتى از زمینهایى که شما تا به حال ‏قدم به آنجا نگذاشته بودید.» اینها که از میان رفتند، سرزمین، خانه‏ها واموالشان همه به عنوان غنیمت به مسلمین تعلق گرفت.

این هم جاى دیگرى در قرآن است که موضوع اسارت آمده است.در اینجا فقط همان موضوع اسارت است؛ یعنى هیچ اسم نبرده است که‏ حالا که شما آنها را اسیر گرفتید، آیا استرقاق هم کردید یا نکردید؟ و ما ازتاریخ هم نتوانستیم چیز درستى به دست بیاوریم و ببینیم که آیا عملاً اینها را استرقاق کردند یا نکردند؛ ولى در قرآن بیش از این نیست. آنجا هم که مى‏گوید: «ارث آنها را به شما داد»، همین قدر دارد که: «ارضهُم و دیارهُم و اموالهُم و ارضاً لم تطؤوها» ولى اسمى از افراد ندارد. اگر افراد هم ‏به عنوان ارث به اینها رسیده بود، شاید اسم برده مى‏شد.

 

۳ـ آیات سوره انفال

دو آیه دیگر در قرآن داریم که عیناً با موضوع ما نحن فیه ارتباط دارد: یکى آیه ۶۹ از سوره انفال است که من تتمّه بحث را به خاطر این آیه‏شروع کردم و آیه‏اى که در جلسه پیش خواندیم. آیه این است: «ما کان لنبىٍّ ان یکون لهُ اسرى حتّى یُثخن فى الارض.‏تُریدون‏ عرض الدنیا و الله یُریدُ الآخره والله عزیزٌ حکیم. لولا کتابٌ من الله سبق، لمسّکُم فیما اخذتُم عذابٌ عظیم. فکُلوا ممّا غنمتُم حلالاً طیّباً و اتّقوا الله انّ الله غفورٌ رحیم. یاایها النبی قل لمن فى ایدیکُم من الاسرى: ان یعلم الله فى‏ قُلوبکُم خیراً، یُؤتکُم خیراً ممّا اُخذ منکُم و یغفر لکُم والله ‏غفورٌ رحیم. و ان یُریدوا خیانتک فقد خانُوا الله من قبلُ ‏فامکن منهُم و الله علیمٌ حکیم».۴۲

این آیات بعد از جنگ بدر نازل شده است. در جنگ بدر مسلمین به‏ شکل حیرت‏انگیزى فاتح شدند؛ یعنى با کمى عدّه و عُدّه که به حسب ‏ظاهر هیچ انتظار نمى‏رفت، مسلمین فاتح شدند و در حدود هفتاد نفر ازاهل مکه (از قریش) اسیر گرفتند. قریش همان قبیله پیغمبر(ص) بودند و بلکه ‏اشرف قبایل عرب و محترم‏ترین قبایل عرب بودند. چنین حادثه‏اى در دنیا براى آنها پیش نیامده بود که در جنگى این جور شکست بخورند و اشرافشان عده‏اى کشته بشوند و عده‏اى اسیر. در میان اسرا بعضى ازخویشاوندان خود پیغمبر اکرم(ص) هم بودند؛ از جمله عباس ـ عموى پیغمبرـ وعقیل (پسرعموى پیغمبر و برادر امیرالمؤمنین) و یک یا دو نفر دیگر ازپسرعموهاى پیغمبر.

بعد از آنکه مسلمین اسرا را گرفتند، پیغمبر اکرم(ص) راجع به اینکه با این ‏اسرا چگونه رفتار کنیم و با اینها چه باید کرد، مشورت کردند. اکثریت ‏قریب به اتفاق اصحاب گفتند: «اینها نزدیکان تو و از قریش هستند، ما باید اینها را زنده نگه داریم. آزادشان مى‏کنیم منتها در مقابل آزادى آنها یک ‏فدیه‏اى مى‏گیریم.» جمعى که خیلى در اقلیت بودند، گفتند: «اینها الدّ خصام ما هستند و آزادى اینها مصلحت نیست. اینها با آن افرادى که در میدان جنگ کشته شدند، فرقى ندارند؛ ما باید اینها را بکشیم.» دو نظر پیدا شد: یک نظر گفت ما در ازای آزادى آنها پول مى‏گیریم، خودمان را نیرومند مى‏کنیم و نظر دیگر گفت ما از این پول مى‏گذریم و اینها را مى‏کشیم. نظر اکثریت پیروى شد که اینها را در مقابل چیزى که از آنها مى‏گیرند آزاد کنند.

آیه نازل شد راجع به اینکه اصلاً هیچ پیغمبرى حق ندارد که اسیر بگیرد مگر در یک شرایط خاصى: «ما کان لنبىٍّ ان یکون لهُ اسرى حتّىیُثخن فى الارض».۴۳ این آیه به اصطلاح تخطئه پیغمبر و اصحابش همه‏یکجاست؛ یعنى آن کار را روى اجتهاد خودشان کرده بودند. مى‏فرماید: «هرگز نبوده (حتى در گذشته هم چنین نبوده، تا کنون چنین چیزى نبوده ‏است) که پیغمبرى اسیر بگیرد، حتّى یُثخن فى الارض: مگر آن وقت که قوه وغلبه پیدا کند در روى زمین»؛ یعنى در مراحل اول که هنوز قوه و قدرتى پیدا نکرده‏اند، نباید اسیر بگیرند. «یُثخن» کلمه‏اى است‏که در زبان عرب خیلى معروف است. «اثخنهُ» یعنى طرف را از کار انداخت. معناى «حتّى یُثخن فى الارض» این است که: حتّى یُثخن العدُوّ فى الارض: تا وقتى که دشمن را از کار بیندازد؛ یعنى نیرو و غلبه پیدا کند وغالب مطلق شود.

«تُریدون عرض الدُّنیا و الله یُریدُ الآخره: اى مسلمانان! شما نعمت‏زایل دنیا را طلب مى‏کنید (چون مى‏خواستند فدائى، پولى بگیرند) ولى‏خداوند آخرت را براى شما مى‏خواهد. خدا عزیز (غالب) و حکیم است.» تهدیدش بعد مى‏آید: «لولا کتابٌ من الله سبق لمسّکُم فیما اخذتُم عذابٌ عظیم: اگر نبود کتابى، نوشته‏اى که از خدا گذشته است، (اگر نبود که در علم خدا گذشته است که شما را نگهدارى کند)، هرآینه شما را عذاب عظیمى‏ مى‏گرفت به موجب این فدیه‏اى که گرفتید.» البته مقصود عذاب دنیاست‏که همان محکومیت و مغلوبیت و شکست بزرگ از دشمن است؛ ولى‏خداوند بخشید، خداوند از شما مى‏بخشد. حالا که این کار را کردید، «فکُلوا ممّا غنمتُم حلالاً طیّبا: از آنچه به غنیمت گرفته‏اید، بخورید، حلال ‏است و پاک. و اتّقُوا الله: ولى از خدا بترسید. خداوند آمرزنده و مهربان‏است.»

در آیه بعد مى‏فرماید: «یا ایُّها النّبىُّ قُل لمن فى ایدیکُم من الاسرى: اى‏پیغمبر! به این اسیرانى که الان در دست شما هستند، بگو: ان یعلم الله فى ‏قُلوبکُم خیرا: خدا اگر در دل شما خیرى را سراغ بگیرد (یعنى اگر در شماخیرى وجود پیدا کند)، یُؤتکُم خیراً ممّا اُخذ منکُم: یعنى ناراحت نباشید ازاینکه از شما چیزى (پولى) گرفتند؛ شما اگر بعد آدمهاى خوبى،مسلمانهاى واقعى بشوید، غصه نخورید که امروز از ما اینقدر پول‏گرفتند، خدا به عوض این، بهتر و بیشتر به شما خواهد داد. و یغفر لکُم واز گناهان شما هم خواهد گذشت. و اللّهُ غفورٌ رحیمٌ خداوند آمرزنده ومهربان است. و ان یُریدوا خیانتک اما اگر همین اسیران قصد خیانت تو راداشته باشند فقد خانُوا الله من قبلُ قبلا هم با خدا خیانت کرده‏اند که دراین جنگ شرکت کردند فامکن منهُم خدا هم شما را بر آنها مسلط کرد.خداوند دانا و حکیم است.

پی‌نوشتها:

۴۱٫ احزاب، ۲۶ و ۲۷٫ ۴۲٫ انفال، ۷۱ـ۶۷٫ ۴۳٫ انفال، ۶۷٫

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: