بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش هشتم

1393/11/14 ۰۸:۵۸

بردگى در اسلام / استاد شهید آیت‌الله مرتضى مطهرى - بخش هشتم

[منتسکیو] مى‏گوید غلام ها چون غلام زندگى کرده‏اند و بالاخره طبقه‏اى هستند که صلاحیت‌شان با اربابها خیلى فرق مى‏کرده است، اگر اینها را یکدفعه‏آزاد کنند و به خود واگذاشته شوند، زود هلاک مى‏شوند و از میان ‏مى‏روند. تاریخ نشان داده که هر وقت این طور شده، به ضرر خود آن ‏غلامها بوده.

[منتسکیو] مى‏گوید غلام ها چون غلام زندگى کرده‏اند و بالاخره طبقه‏اى هستند که صلاحیت‌شان با اربابها خیلى فرق مى‏کرده است، اگر اینها را یکدفعه‏آزاد کنند و به خود واگذاشته شوند، زود هلاک مى‏شوند و از میان ‏مى‏روند. تاریخ نشان داده که هر وقت این طور شده، به ضرر خود آن ‏غلامها بوده. در «اصلاحات ارضى»۱۴ هم این قضایا پیش آمد. ما خودمان این را دیدیم. رعیت‌هاى منطقه ما۱۵مردمى بودند که قرنها عادت کرده بودند به‏ اینکه ارباب به اینها دستور بدهد؛ صبح به صبح که مى‏شود، بیایند درمحل معینى بایستند، ارباب یا نماینده او بیاید و به آنها دستور بدهد که ‏امروز بروید فلان جا، در فلان زمین فلان زراعت را کشت کنید. هیچ ‏وقت از خودشان استقلال در کار نداشتند. اینها صلاحیت اینکه یکباره ‏اختیار را به خودشان بدهند، نداشتند. تا اینکه آمدند و اربابها را از بالاسر اینها برداشتند و زمینها را تقسیم کردند. از سالى که قرار شد خودشان کار خودشان را بکنند، به کلى درماندند و نتوانستند خودشان براى خودشان‏ تفاهم کنند و لهذا این فکر، هم براى دولت، هم براى دیگران پیدا شد که‏یک مؤسسه مثلاً بانک عمران یا هیأتى به عنوان سرپرست، چند سال از اینها سرپرستى کند تا کم‏کم استعداد و لیاقت استقلال را پیدا کنند.

منتسکیو روى این جهت خیلى تأکید مى‏کند که حتماً باید آزادى ‏غلامها تدریجى و حساب‏شده باشد؛ یعنى زمانى اینها را آزاد کنند که ‏واقعاً تشخیص بدهند که اگر او را آزاد کردند، این آزادى به نفع اوست.عیناً همان موضوع «مکاتبه»‏اى که در قرآن آمده ذکر مى‏کند؛ مى‏گوید دریک شرایط خاصى اینها را آزاد کنند، مثلاً به او بگویند حالا برو ببینیم ‏مى‏توانى فلان مقدار پول دربیاورى؛ هر وقت این مقدار پول درآوردى، بااین شرایط من تو را آزاد مى‏کنم؛ یعنى تنها پول درآوردن کافى نیست، ‏بلکه همچنین به شرط اینکه ارباب تشخیص بدهد که او بعد از آزادشدن، مى‏تواند خودش را اداره کند، که درست مضمون فکاتبوهُم ان‏علّمتُم فیهم خیرا۱۶ است. او روى این موضوع زیاد تکیه مى‏کند. خواستیم خلاصه حرفهاى منتسکیو را در اینجا گفته باشیم.

 

پرسش و پاسخ

ـ فرمودید اصولاً صحیح این بود که ما ببینیم بردگى را اسلام‏پذیرفته یا خیر. اگر مالکیت فردى بر فرد دیگر را پذیرفته باشد، یعنى بردگى را پذیرفته و ایرادات بعدى ممکن است به ‏آن وارد باشد و اگر نپذیرد، پس بردگى را قبول ندارد…

استاد: ما راجع به اسلام نگفتیم. اسلام پذیرفته. این حرفى است که‏جان لاک و دیگران مى‏گویند که بردگى در هر شرایطى جایز نیست. در این صورت دیگر جا براى ما باقى نمى‏ماند که راجع به رژیم بردگى‏اسلامى بحث کنیم؛ چون مى‏گوید اساساً اصل بردگى در هر رژیمى که‏ بخواهد باشد، برخلاف اصول انسانیت است و مطلب عمده از نظر ما همین است که: آیا اصل بردگى ـ قطع ‏نظر از رژیم خاص بردگى ـ برخلاف ‏اصول انسانیت است یا نه؟

 

ـ فرق اسیر با سرباز این است که سرباز در حال جنگ است و اسیر کسى است که سلاحش را زمین گذاشته و از جنگ دست ‏برداشته و این آدم قابل کشتن نیست، خصوصاً به عقیده‏ دانشمندان امروز٫ همین طور درباره زخمى.

استاد: ما قبول داریم. اتفاقاً در اسلام هم همین طور است. حتى‏پیغمبر فرمود: مجروحها را هم نکشید. کسانى که فرار مى‏کنند، تعقیب ‏نکنید: «لا تقتُلُوا الأسرى و لاتجهزوا على جریح و لا تُتبعوا مُولیّا».۱۷ درکلمات حضرت امیر هم هست؛ زیاد هم هست. آن راست است، ما هم‏منکرش نیستیم. اما اینها هیچ کدام ملاک نیست. صرف اینکه کسى‏تسلیم شده است ولو روى اجبار، دلیل نمى‏شود. اگر واقعاً وجود این آدم‏یک وجود خطرناکى است، همان چیزى که مجوز جنگ ابتدایى شده که ‏به او حمله کنید براى کشتنش، مجوز این جهت هم هست که بعد از آنکه‏تسلیم شده، او را بکشید. حالا اگر موشه دایان۱۸ آمد تسلیم شد، شما او را نمى‏کشید؟ آیا تسلیمى که از روى بیچارگى و ناچارى باشد، یعنى او تغییر کرده؟ یک وقت تسلیمى است که شخص واقعاً تغییر کرده، مى‏گوید من واقعاً عوض شدم، دست [از دشمنى با اسلام] برداشتم، یعنى‏یک نوع توبه شمرده مى‏شود…

 

ـ جنگ هیچ وقت نمى‏تواند افراد را تغییر بدهد، بلکه تسلیم‏مى‏کند و اسلام هم منظورش از جهاد، همین بوده که جنگ افرادرا تسلیم کند، بعد از آنکه تسلیم کرد به مرور آنها را تغییردهد…

استاد: من هم قبول دارم. اگر کسى که تسلیم شده، از آن‏تسلیم‏شده‏هایى است که شما هیچ امیدى براى او ندارید، بلکه بقاى او را ضرر و خطر مى‏دانید و مى‏بینید این اگر زنده باشد، همین زندگى‏اش‏دیگران را تحریک مى‏کند و این ریشه فتنه است، ولى اگر این را به کلى ازمیان ببرید تمام فتنه‏ها مى‏خوابد، این را باید کشت یا نباید کشت؟

 

ـ باید تسلیم [واقعى] بشود؟

استاد: همین تسلیم ظاهرى را داریم مى‏گوییم.

 

ـ [در تأیید نظر استاد:] البته در اسلام بوده که بعضى اشخاص‏را که در جنگ اسیر شدند، آورده‏اند و پیغمبر گویا یکى دومورد فرمان قتل داده و حتى ابوسفیان که تسلیم شده بود، عمر مى‏خواست او را بکشد؛ ولى شما (خطاب به سؤال‏کننده قبلى) چرا در مورد اسیر بحث مى‏کنید؟ در جامعه آزاد هم اگر یک ‏فرد به آن درجه خطرناک تشخیص داده بشود که مخلّ باشد ونه تنها قانون، بلکه پیغمبر خدا درک کند که او خطرناک است، آیا قتلش جایز است یا نه؟

ـ تا آنجا که شروع به عمل نکرده، نه.

استاد: آدمى که جنگ کرده، شروع به عمل کرده.

 

ـ بعد تسلیم شده.

استاد: آن تسلیم [ملاک نیست.]

 

ـ [خطاب به سؤال‌کنندة قبلى:] آیا اگر پیغمبر ابوسفیان را بعد از دستگیرى [مى‏کشت] یا ابوجهل کشته نشده بود و بعد از آن‏همه غائله او را مى‏گرفت، کشتن او ایرادى به پیغمبر بود؟

ـ به همین دلیل پیغمبر ابوسفیان را نکشت.

استاد: جنگ اسلام جنگ عقیده است. کسى که تسلیم مى‏شود، به ‏قول شما یک وقت به عنوان تغییر عقیده تسلیم مى‏شود، در این صورت ‏اصلاً موضوع منتفى مى‏شود. اگر کسى در خلال جنگ آمد واقعاً مسلمان ‏شد، اصلاً کشتنش جایز نیست. یک وقت کسى مى‏آید اظهار تغییر عقیده‏ مى‏کند و شما یقین ندارید، بلکه یقین به خلاف هم دارید، اینجا ‏حساب دیگرى هست که ما در عین حال موظف هستیم که به همین ‏ظاهر هم ترتیب اثر بدهیم و او را مسلمان فرض کنیم گو اینکه در باطن‏از او احتیاط مى‏کنیم. این دستور خود قرآن است: «و لا تقولوا لمن ألقىالیکمُ السّلام لستَ مؤمنا».۱۹ قرآن اجازه نمى‏دهد بعد از اینکه قومى‏گفتند ما مسلمانیم (أشهد أن لا اله الّا الله و أشهد أنّ محمداً رسول الله)، یکى بگوید: خیر، شما دروغ مى‏گویید ما شما را مى‏کشیم. همین قدر که کسانى در مقابل این عقیده اظهار تسلیم بکنند، مى‏گوید همان کافى است. لزومى ندارد که ما بگوییم نه، شما از روى عقیده وایمان نمى‏گویید. کما اینکه ابوسفیان هم از همین قبیل شد. البته ‏ابوسفیان دو حساب داشت: یکى اینکه شاید هنوز اسلام اختیار نکرده ‏بود و مى‏خواست به ظاهر اسلام اختیار کند. حساب دیگر این بود که ‏اسلام این قانون را دارد که ذمّه را محترم مى‏شمرد: «المُؤمنون تتکافؤُدماؤهُم و یسعى بذمّتهم أدناهُم و هُم یدٌ على من سواهُم».۲۰ عباس ـ عموى‏ پیغمبر ـ مسلمان بود و قبل از اینکه ابوسفیان را خدمت حضرت رسول ‏بیاورد، او را در ذمّه و در پناه خودش قرار داد. گو اینکه این کار عباس‏شاید خلاف بود و نمى‏بایست ابوسفیان را در پناه خودش قرار مى‏داد؛ اما بعد از اینکه عباس این کار را کرد و به ابوسفیان ذمّه داد، اگر پیغمبر او رامى‏کشت، خودش یک قانون اسلام را نقض کرده بود. پیغمبرى که خودش‏فرموده است: «یسعى بذمّتهم أدناهُم: حتى پست‏ترین افراد مسلمانان اگر به‏کافرى، مشرکى پناه بدهد پناه او محترم است»، حالا عموى خودپیغمبر آمده به یک مسلمان پناه داده، بگوید نمى‏پذیرم، در این صورت ‏قانون خودش را نقض کرده بود.

عمر این قضیه را مى‏دانست که عباس ابوسفیان را مى‏برد پیش‏ پیغمبر مى‏گوید: «من پناه دادم» و پیغمبر هم پناه او را محترم مى‏شمارد، بعد دیگر کسى او را نخواهد کشت. مى‏خواست هنوز کار به آنجا نکشیده و پیش پیغمبر نرفته، ابوسفیان را بکشد، با شمشیرش حمله کرد و اتفاقاً قاطرى که ابوسفیان سوار بود، قاطر خود پیغمبر بود. عباس عمداً این کار را کرده بود، مى‏خواست از حیثیت پیغمبر استفاده کند. قاطر مخصوصى‏را که خود پیغمبر سوار مى‏شدند، سوار شد و رفت به گشت [زدن] و حتى‏مى‏گویند که تعمدى در کار بوده؛ از اول رفت [داخل مکه،] مى‏خواست ‏بلکه جان ابوسفیان را نجات بدهد؛ روى یک حسابهایى که این دو، تاجر جاهلیت بودند و رفاقتهاى قدیم داشتند. مخصوصاً قاطر پیغمبر را سوارشد و رفت ابوسفیان را سوار بر قاطر پیغمبر آورد. بالاخره عباس این ذمّه‏را داده بود. آنجا نجات ابوسفیان روى حساب اینکه مسلمان شد نبود،روى این حساب بود که در ذمّه یک مسلمان بود.

پی‌نوشتها:

۱۴ـ [طرحى که رژیم گذشته در سال ۱۳۴۱ اجرا کرد.]

۱۵ـ [فریمان (زادگاه استاد شهید) و اطراف آن. شهر فریمان در ۷۵ کیلومترى مشهدمقدس واقع شده است.] ۱۶ـ نور ر ۳۳٫

۱۷ـ [اسیران را مکشید و به مجروح تیر خلاص مزنید و فرارى را تعقیب مکنید: بحارالانوار، ج۳۲، ص۲۱۰٫]

۱۸ـ [وزیر جنگ وقت اسرائیل.]

۱۹ـ نساء ر ۹۴٫

۲۰ـ وسائل‌الشیعه، ج۱۹، ص۵۵، با اندکى اختلاف.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: