بزرگداشت شادروان دکتر حسن حبیبی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد

1393/11/28 ۱۰:۰۶

بزرگداشت شادروان دکتر حسن حبیبی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد

در این مراسم ابتدا دکتر مهدی محقق رئیس انجمن گفت: من هفت سال پیش دچار عارضه قلبی شدم و دکتر حبیبی به دیدار من در بیمارستان مهر آمد و متأسفانه همان‌گونه که گفته‌اند «همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد دریغا من شدم اکنون دریغاگوی خاقانی» با اینکه هفت سال بزرگتر از ایشان بودم، دکتر حبیبی فوت کردند و من در محضر شما هستم. وی افزود: من ایشان را از جوانی می‌شناختم.

 

مراسم نکوداشت استاد فرهیخته دکتر حسن حبیبی دیروز در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.

 

در این مراسم ابتدا دکتر مهدی محقق رئیس انجمن گفت: من هفت سال پیش دچار عارضه قلبی شدم و دکتر حبیبی به دیدار من در بیمارستان مهر آمد و متأسفانه همان‌گونه که گفته‌اند «همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد دریغا من شدم اکنون دریغاگوی خاقانی» با اینکه هفت سال بزرگتر از ایشان بودم، دکتر حبیبی فوت کردند و من در محضر شما هستم. وی افزود: من ایشان را از جوانی می‌شناختم. از آنگاه که در سال ۱۳۳۱ پس از اتمام درس شرح منظومه حاج ملا هادی سبزواری در ایستگاه سرچشمه سوار اتوبوس شدم و چون معمم بودم دکتر حبیبی با چهره‌ای گشاده خود را کنار کشید که من در کنار او بنشینم. من برای اینکه محبتش را پاسخ گفته باشم، گفتم که شما نباید در حال حرکت اتوبوس کتاب بخوانید چرا که به چشمان شما لطمه می‌زند. ایشان بدون درنگ با لبخندی که جدی و شوخی بود گفت: ما چشم را برای خواندن کتاب و کسب علم می‌خواهیم. این سلام و علیک سال‌ها ادامه داشت تا آنکه پس از اتمام دوره علوم معقول و منقول به دانشگاه ادبیات رفتم و ایشان را در میان دانشجویان رشته علوم اجتماعی می‌دیدم. ایشان بعدها ایران را به مقصد پاریس ترک گفتند، در همان ایام وقتی من همراه با مرحوم پدرم پیاده از بازارچه نایب‌السلطنه به منزل می‌آمدیم، یکی از بازرگانان فاضل به سوی پدرم می‌آمد و با هم درباره تفسیر برخی از آیات قرآن و توضیح برخی از احادیث به مدت ۱۵ دقیقه مکالمه داشتند بعدها فهمیدم که آن بازرگان حاج‌باقر حبیبی پدر همان جوانی است که او را در دانشکده ادبیات می‌دیدم. در نتیجه، علم دوستی در خانواده ایشان موروثی است. ایشان علم را جدی می‌گرفتند که حتی خود من اینگونه نبودم. می‌دیدم که هر طرحی را که عهده‌دار می‌شدند، بنابر مصداق حدیث نبوی که «خداوند رحمت کند برکسی که هرکاری می‌کند آن را استوار انجام می‌دهد» در اجرای آن جدی بودند.

بنابراین گزارش دکتر سیدحسن شهرستانی از دوستان شادروان حبیبی در ادامه مراسم گفت: دکتر حبیبی از جمله حاکمان حکیم در دوران معاصر بود. حکیمی کاردان و آگاه و صبور برای شرح شخصیت جامع و منش والای ایشان به فرصت بسیار نیاز داریم و در اینجا فقط می‌توان فهرستی از نکات و خاطرات او را برشمرد.

یادم می‌آید سال ۵۶ به اتفاق دوستان، «انسان برای خویشتن» را ترجمه می‌کردیم. در این کتاب که از آثار روانشناسی است یکی از والاترین منش‌های انسانی منش مولد ذکر شده است. منش مولد در برابر منش‌های منفعل قرار داده شده است. در واقع منش مولد هم خود را می‌‌سازد و هم جامعه را به سامان می‌دارد. مصداق این منش مولد، مرحوم حبیبی است. او هم خود را ساخت و همه دوستانش و شاگردانش را. شخصیت عالمی بود که به خوبی از مشورت‌ها هوشمندانه و دقیق استفاده می‌کرد. حتی با ما که جوان‌تر بودیم در دوران معاونت اولی رئیس‌جمهوری، گاهی تلفنی یا با تماس مستقیم وارد شور می‌شد. از معدود سیاستمدارانی بود که برای سخنرانی‌های خود مطالعات عمیق می‌کرد. گاهی فکر می‌کردیم به مشورت با ما توجهی ندارد ولی بعدها خیلی مناسب و بجا و با لحنی متفاوت موارد مطرح شده را در اعمال و گفتار ایشان می‌دیدیم.

وی افزود: دکتر حبیبی اعتقاد شدید به کار کارشناسی و پرهیز از کار ناپخته داشت.

وی می‌گفت: در جریان جنگ، کارهای ضربتی، کارشناسی نشده بود و او بسیار راسخ و معتقد به وسواس در مصرف بیت‌المال و با درک زمان فعالیت می‌کرد. درجه عشق ایشان به ایران و زبان فارسی در حد بیان من نیست و تلاش ایشان در تجلی نام خلیج فارس‌ مشخص است و خدمات او فراموش نخواهد شد.

سپس سیدمحمود دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات گفت: برای من خاطره‌انگیز است که به یاد عزیزی می‌افتیم که الگو بود. ماجرای هجرت امام پیش آمد و قرار شد که ایشان به فرانسه بروند، یکی از پناه‌های مرحوم حاج‌ احمد آقا و حضرت امام(ره)، دلگرمی‌های ایشان این بود که قرار بود وارد محیطی شوند که دکتر حبیبی در آنجا حضور داشت. حاج احمدآقا می‌گفتند ما به جناب حبیبی می‌گفتیم که از پای تلفن تکان نخور که امید ما هستی او پناه کسانی بود که تصمیم‌های بزرگ می‌گرفتند. پیش‌تر از این نیز مرحوم شریعتی هم در فرانسه وارد منزل دکتر حبیبی شده و آقای حبیبی هم به ایشان پیشنهاد کرده بود به فرانسه بیاید و به اتفاق خانواده در آنجا زندگی کند. دکتر حبیبی پناه و امید شخصیت‌های بلندپایه و ارجمند بود.

وی در ادامه: برای اولین بار ایشان را در نوفل‌لوشاتو دیدم. در واقع من دوم بهمن وارد پاریس شدم و دوازدهم بهمن به اتفاق به ایران آمدیم. تلقی من از ایشان الگوی اخلاقی و رفتاری بود. ایشان بی‌نهایت فروتن، بی‌مدعا، صمیمی، متبسم و عزیز بودند و جلوی هیچ دوربینی ظاهر نمی‌شدند. تکیه کلام ایشان این بود که مصاحبه نمی‌کنم. در جریان پیروزی انقلاب که امام نهضت بزرگی را طراحی می‌کردند، اولین نیاز به قانون اساسی حس می‌شد و یکی از اولین کسانی که امام (ره) برای تهیه پیش نویس قانون اساسی پیشنهاد کردند، آقای دکتر حبیبی بود. در مسیر پرواز خیلی از شخصیت‌ها دوست داشتند به امام نزدیک شوند ولی مرحوم حبیبی چنین کاری نمی‌کردند و اتفاقاً مورد لطف امام بودند. دکتر حبیبی بهترین خدمت‌ها را به امام کردند در شورای انقلاب حضور داشتند و حتی آنجایی که ضرورت حضور در اولین انتخابات ریاست جمهوری حس می‌شد، وقتی رأی نیاوردند در برابر خبرنگاران گفتند مردم نخواستند. بعدها در مجلس به عنوان نماینده تهران حضور داشتند که من هم در انتخابات میاندوره‌ای اول در محضر ایشان بودم. اگرچه پرهیز می‌کرد از سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها، ولی در کمیسیون‌ها بسیار کوشا بود من شخص ایشان را به عنوان دارنده مشی ایده‌آل انتخاب کردم. در پایان دوره مجلس، نامزد دوره دوم نشد. من خدمت ایشان رفتم و خواستم که در مؤسسه اطلاعات اتاقی را در اختیار ایشان قرار دهم.

در همین صحبت‌ها با ایشان بودیم که آیت‌الله موسوی اردبیلی از ایشان دعوت کردند و وزیر دادگستری شدند و بعداً بعنوان عضو حقوقدان به شورای نگهبان رفتند.

دکتر حبیبی به تمام کسانی که علاقه داشت، وفادار بود. به شخصیت‌های ملی قبل از انقلاب و شورای انقلاب و مجلس و به امام اعتقاد و ایمان صددرصدی داشت. او دکترین حضرت امام(ره) را باورداشت و تابع محض ایشان بود و به همین دلیل به جانشین امام عشق می‌ورزید و تابع ولایت فقیه بود و به همین دلیل مقام معظم رهبری به ایشان علاقه داشتند. اجازه نمی‌داد نسبت به شخصیت هیچ اندیشمندی گستاخی شود. در دو دوران خجسته، مسئولیت معاونت اولی رئیس‌جمهوری را پذیرفت. در دولت سازندگی بازوی توانمند و آبروی آیت‌الله رفسنجانی بود. در دوران اصلاحات هم در چهار سال اول یار شایسته آن عزیز شد و در چهارسال دوم با تفاهم با آقای خاتمی در فرهنگستان زبان فارسی و ایران‌شناسی انصافاً منشاء خدمات ارزشمندی شد و در بنیاد ایران‌شناسی آثاری را باقی گذاشت که جاودانه ماند.

وی با برشمردن برخی از خاطرات آن مرحوم افزود: هنگامی که یکصدهزارمین جلد کتاب قرار بود وارد کتابخانه بنیاد ایران‌شناسی شود. خانم دکتر افکاری خواستند با پادرمیانی من دکتر حبیبی مهر ورود یکصدهزارمین جلد کتاب به کتابخانه بنیاد ایران‌شناسی را بزنند که تصادفاً مصادف با روز تولد امام حسن مجتبی (ع) بود و ایشان قبول کردند.

وی در پایان گفت: خداوند به ایشان تفضل کرد که چنین همسر محترمی داشته باشند. تفضل کرد که درد را تحمل کند. تفضل کرد که بندگان صالح را در مسیر ایشان قرار دهد و ایشان پایه‌گذار انتشارات اطلاعات بودند. بسیاری از تاسیسات چاپی انتشارات اطلاعات را ایشان افتتاح کردند. به یاد دارم که در دوران معاونت اولی دولت سازندگی به بهانه افتتاح پروژه‌ای به زیارت امام رضا(ع) نایل و پس از افتتاح پروژه‌هایی در شهرهای استان خراسان در یک مینی‌بوس در کنار پرسنل به زیارت مشرف شدند و خوشحال بودند که در مسیر یک وظیفه شرعی هزینه‌ای به دولت تحمیل نکردند.

سپس دکتر حدادعادل با برشمردن زندگی‌نامه دکتر حبیبی گفت: او یکی از استوانه‌های مبارزات دانشجویان ایران در فرانسه بود. دکتر حبیبی با تمام وجود به خدمت نهضت و امام درآمد. او پس از بازگشت به ایران، کاری که در تخصصش بود یعنی تدوین پیش‌نویس قانون اساسی ایران را برعهده گرفت. در شورای انقلاب وظایف مهمی داشت و سخنگوی آن شورا بود. عضویت شورای انقلاب، نمایندگی مجلس وزارت فرهنگ و علوم، عضویت در تشخیص مصلحت نظام، ریاست فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و ریاست بنیاد ایران‌ شناسی از جمله مسئولیت‌های مهم ایشان بود. دکتر حبیبی را قبل از انقلاب ندیدم. برخی از کتاب‌های او را دیده بودم. هرچه به او نزدیک‌تر شدم. او را خوب‌تر و منزه‌تر دریافتم.

زندگی در متن دنیای غرب، در مسلمانی او خلل و اعوجاجی ایجاد نکرده بود. شیعه و دوستدار پیامبر و اهل بیت علیهم‌السلام بود. او مردی اخلاقی بود، با اطرافیان براساس ضوابط اسلامی و انسانی رفتار می‌کرد. همه از دست و زبان او آسوده بودند. در مصرف بیت‌المال فوق‌العاده حساس بود.

او بین عقیده مسلمان بودن و علاقه به ایرانی بودن، آشتی ایجاد کرده بود و بین عقیده و علاقه تضادی نمی‌دید و آن دو را مکمل‌ هم می‌دانست. در علاقه به ایران پایدار و پرتلاش بود و به همه مظاهر ایران‌زمین عشق می‌ورزید. عاشق زبان و ادب فارسی بود و با تسلطی که به عربی داشت از متون معتبر ادبی بهره می‌برد. هر اتفاق و حرکتی که به توسعه و تقویت زبان فارسی کمک می‌کرد، مورد تأیید او بود. او همه آثار و هدایای خود را در موزه امیرکبیر و در بنیاد ایران‌شناسی در اختیار مردم گذاشت. او در مسائل سیاسی هم طرفدار منافع ملی بود و برخورد او با سیاستمداران خارجی موجب برانگیختگی احترام آنها نسبت به ایران می‌شد. هیچگاه به قصد تعریف از خود نمی‌گفت که چنین و چنان کردم او اجازه نداد که خاطراتش چاپ شود. همیشه از مرگ سخن می‌گفت. بنده خدا بود و اهل تسلیم و رضا. کم حرف و گزیده‌گو و ظریف بود و طنز را می‌شناخت و سعه صدر داشت و همین امر باعث می‌شد که مرحوم کیومرث صابری‌فومنی بارها توسط کاریکاتور او را روی جلد گل‌‌‌آقا ببرد. خود می‌خندید و از شادی مردم شاد می‌شد.

سه ماه پیش از مرگ، روی صندلی چرخدار به دیدار رهبر معظم انقلاب رفت. چیزی از مذاکرات آن‌ها نمی‌دانم ولی گفته بود که این آخرین دیدار است و به واقع همین‌طور هم شد.

سپس دکتر علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این مراسم گفت: از سال ۱۳۵۴ که به خارج از کشور رفتم و در لبنان و سوریه حضور داشتم، تا آستانه پیروزی انقلاب آوازه ایشان را شنیده بودم.

سفری به نجف داشتم در آنجا مطرح شد که دکتر حبیبی بنیادی در پاریس به صورت غیررسمی به عنوان بنیاد فرهنگی و در اصل برای کار سیاسی پایه‌گذاری کند.

از همان زمان احساس کردم که دکتر حسن حبیبی انسانی فرهیخته است. سال ۵۶ بود که با جمعی به اتفاق دانشجویان مقیم اروپا قرار شد برای دفاع از زندانیان داخل کشور در پاریس اعتصاب غذا کنیم. دکتر حبیبی به ما کمک می‌کردند تا اعتصاب مؤثری داشته باشیم.

ساعت‌ها در محل کلیسای «سن‌مری» و هتل مجاور آن می‌نشستند و مسائلی را می‌گفتند و سخنان و مواضع ما را به زبان فرانسه ترجمه می‌کردند. ایشان بعد از انقلاب از عضویت در این بنیاد استعفا دادند.

با این که سابقه حوزوی دارم و استاد اخلاق زیاد دیده‌ام، ولی این مرد روح پاک و زلالی داشت و حاضر نبود حتی فکر گناه از مخیله‌اش عبور کند.

سپس دکتر علی اشرف صادقی گفت: من در سال ۱۳۷۰ به عضویت فرهنگستان درآمدم. سال‌ها طول کشید تا با شخصیت علمی ایشان آشنا شوم ایشان ذوجنبتین بودند. همانند فرانسویان که می‌گویند: «Aucheval» یعنی سوار بر اسب یک پا در سیاست و یک پا در فرهنگ داشتند. البته در اواخر عمر علاقه به فرهنگ می‌چربید. ایشان در همه‌ کارها صداقت داشتند. ایران شناسی را وسعت دادند و آن را از مفهوم قدیمی ایران‌شناسی جدا کردند یعنی ایران شناسی را مبتنی بر جامعه شناسی اقتصاد و معماری و همه جنبه‌های مربوط به علم کشور می‌دانستند. هیچ حرفی پشت سر ایشان نبود و ذره‌ای به مادیات علاقه نداشتند و در همان لحظات آخر عمر همه هدایای معاونت ریاست جمهوری و کتاب‌های خود را به بنیاد ایران شناسی بخشیدند و شاهد هستم که آخرین قطعه ملک خود را هم بخشیدند.

در پایان دکتر زهره زرشناس گفت: گردهم آمده‌ایم تا بزرگمردی را که جایگاهی ویژه و مطالعاتی در ایران شناسی داشته است، تکریم کنیم. ایران شناسی یعنی مجموعه‌ای از مطالعات علمی و منظم درباره تمدن و فرهنگ که در دوره‌های تاریخی بررسی می‌شود. شادروان حبیبی با علاقه بسیار با آرزوی اعتلای این مرز و بوم این بنیاد را برای رسیدن به مکتب ایرانی، اسلامی پایه‌گذاری کرد تا بر رونق زبان فارسی بیفزاید.

در پایان این مراسم لوح تقدیر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به خانم دکتر رهیده همسر دکتر حسن حبیبی اهدا شد.

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: