1395/6/24 ۰۹:۱۹
«شاید 10، 15 روز قبل از فوتش تمام کاغذهایی را که در خانه بود، برد. محافظ اصلیاش که همیشه همراهش بود، به من گفت یک دستگاه خردکن گرفت و شاید صد کارتن کاغذ و کتاب را نگاه میکرد، ورق میزد ساعتها و میگفت که بگذار در خردکن و خردش کن، تا از بین برود. این اواخر خیلی به ایشان اصرار کردند که چیزهایی بنویسد، اما میگفت که یا آدم باید دروغ بنویسد تا اتفاق خاصی بیرون نیفتد، اختلاف پیش نیاید و گرفتاری برای کسی ایجاد نشود، یا اگر واقعیت را نوشتی، بعد دیگر تکفیر میشوی و خلاصه اگر زنده بودی که ممکن است به بد و بلا گرفتار شوی، اگر هم مرده باشی که لعنت برایت میفرستند.»
به مناسبت سخنان همسر حسن حبیبی درباره خاطرات او سجاد صداقت: «شاید 10، 15 روز قبل از فوتش تمام کاغذهایی را که در خانه بود، برد. محافظ اصلیاش که همیشه همراهش بود، به من گفت یک دستگاه خردکن گرفت و شاید صد کارتن کاغذ و کتاب را نگاه میکرد، ورق میزد ساعتها و میگفت که بگذار در خردکن و خردش کن، تا از بین برود. این اواخر خیلی به ایشان اصرار کردند که چیزهایی بنویسد، اما میگفت که یا آدم باید دروغ بنویسد تا اتفاق خاصی بیرون نیفتد، اختلاف پیش نیاید و گرفتاری برای کسی ایجاد نشود، یا اگر واقعیت را نوشتی، بعد دیگر تکفیر میشوی و خلاصه اگر زنده بودی که ممکن است به بد و بلا گرفتار شوی، اگر هم مرده باشی که لعنت برایت میفرستند.» این جملات حرفهای شفیقه رهیده، همسر مرحوم حسن حبیبی است که در سایت«تاریخ ایرانی» منتشر شدهاست. مردی که در طول سالهای حیات مورد اعتماد و احترام جناحهای مختلف سیاسی کشور بود و پس از مرگ نیز چنین ماند. شاید نکته مهم درباره حبیبی آن باشد که او با همه نقشهایی که در سالهای پیش از پیروزی انقلاب، حین انقلاب اسلامی و پس از آن بر عهده داشت، اما از همه این سالها تنها خاطراتی که در دست ما مانده، کتابی است با عنوان «دیدار در پاریس» که به تازگی رونمایی شده و بخشی از کتاب محصول مصاحبه با مرحوم حبیبی است. از قضا حبیبی به دلیلی ساده که در جملات ابتدایی این متن از زبان همسرش نقل شد، هیچگاه در این اندیشه نبود که خاطرهای از خود به جا گذارد. انقلاب اسلامی، حادثهای بزرگ بود که اکنون و در آستانه ورود به پنجمین دهه آن، ضرورت بازخوانی این حادثه و آنچه پیش از و پس از آن در ایران گذشت، ضروری مینماید. شاید همین ضرورت بود که به خصوص در طول سالهای اخیر سیلی از موسسات تاریخنگاری و تاریخپژوهی در ایران برپا شد، تا زمینههای پیروزی انقلاب اسلامی، شکلگیری ارکانهای مختلف جمهوری اسلامی و سیر طی شده در این سی و چند سال به طور کامل بررسی و بازخوانی شود. اکنون موسسات فراوانی به کار جمعآوری خاطرات مردان تاثیرگذار در این فرآیند همت گماشتهاند و هر روز بخشی از این خاطرات راهنمای بازخوانی تاریخ معاصر شده است. در این میان آنچه همسر مرحوم حسن حبیبی درباره رویکرد او نسبت به خاطرات میگوید، مدل تازهای از نظریهپردازی حول محور تاریخ ایران معاصر است؛ دیدگاهی که بیشک درباره بخش دیگری از مردان و زنان موثر در این دوره تاریخی نیز صدق خواهد کرد.
تاریخ شفاهی «یکی از شیوههای پژوهش در تاریخ است که به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی بر اساس دیدگاهها، شنیدهها و عملکرد شاهدان، ناظران و فعالان آن ماجراها میپردازد.» شاید این تعریف روشنترین وصفی باشد که میتوان درباره «تاریخ شفاهی» ارائه داد. اکنون موسسات بسیاری در ایران از این نوع تاریخنگاری درباره حوادث پیش و پس از انقلاب اسلامی و روزهای تکوین و شکلگیری جمهوری اسلامی تا امروز استفاده میکنند. موسساتی چون مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دفتر تاریخ شفاهی حوزه هنری، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، انجمن مطالعات تاریخ شفاهی ایران، بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی و دهها موسسه و نهاد دیگری که در امر تاریخ شفاهی به فعالیت میپردازند. تاریخ شفاهی حتی در صورت مکتوب شدن، خصلتی گفتاری دارد. تا امروز بسیاری از شخصیتهای مهم و تاثیرگذار در فرآیند پیروزی انقلاب، سالهای جنگ ایران و عراق و اتفاقات گوناگونی که در دولت ها و مجالس پس از انقلاب اسلامی رخ داده، از این طریق به بیان خاطرات خود پرداختهاند. اکنون این فرآیند به جایی رسیده که موسسات ثبت چنین تاریخهایی با تعریف پروژههایی نظیر نقش احزاب، جریانها، مساجد، تکیهها و... به شکلی جزئیتر از گذشته به این مسائل میپردازند.
خاطرات مکتوب اما آنچه شاید منظور حسن حبیبی درباره خاطرات باشد، خاطرات مکتوب است؛ خاطراتی مدون که فرآیند تاریخنگاری را وارد فاز تازهای میکند. در حالی که در میان بسیاری از سیاستمداران و چهرههای معروف دنیا باب است که خاطرات خود را به شکل هر روزه مکتوب کنند، این رسم حداقل تا گذر از دهه اول انقلاب اسلامی در ایران چندان مرسوم نبوده است. شاید مهمترین نمونهای که اکنون در دسترس ما قرار داشته باشد، خاطرات آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی است که به شکل روزنوشت، درباره همه روزهای پس از انقلاب اسلامی خاطرهنگاری شده است. هر چند این خاطرات هر ساله و پس از بازبینی کامل به دست مخاطبان میرسد، اما باز هم با همه انتقاداتی که درباره آنها مطرح میشود، تنها سند مکتوب و جامع درباره سالهای 1360 به بعد است. سنتی که آیتالله هاشمیرفسنجانی آن را پایهریزی کرد، اکنون در میان بخشی از سیاستمداران نیز مورد پذیرش قرار گرفته، اما آنچه اینگونه خاطرهنگاری را با چالش روبهرو میکند، بیان حقایقی است که شاید برخی از آنان بنا به مصلحتهایی اصلا در تاریخ شفاهی به زبان نیاید.
حق با حبیبی بود؟ حسن حبیبی فضای سیاسی در ایران را به خوبی میشناخت و هر چند معمولا چهرههایی ساکت و آرام و مورد احترام همه گروهها و جناحها بود، اما نخواست پیش یا پس از مرگ با بیان خاطراتی که گویا مکتوب نیز بوده، وارد مجادلات سیاسی کند. او از سرنوشتی در بیان خاطرات در این سرزمین حرف زده و بخشهایی از تاریخ را به دستگاه کاغذ خردکن سپرده که میتوانست روشن کننده بخشی از تاریخ ایران باشد. اما گویا کابوس احتمالی آینده دست از دامن او نکشیده و باعث شده روایتی تاریخی از مرد تاثیرگذار سالهای پس از انقلاب به دست ما نرسد.
منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید