نامی جاودان در تاریخ ایران / نصرالله حدادی

1393/10/20 ۰۸:۵۸

نامی جاودان در تاریخ ایران /  نصرالله حدادی

«چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابدمدت، حاج علی‌خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار، مأمور است که به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید و در انجام این مأموریت بین‌الاقرآن مفتخره به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد.»

 

 

به احترام یکصد و شصت و سومین سالگشت شهادت «امیرکبیر»

«چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابدمدت، حاج علی‌خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار، مأمور است که به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید و در انجام این مأموریت بین‌الاقرآن مفتخره به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد.»

متن فرمان فوق را میرزا نصرالله خان نوری، ملقب به میرزا آقاخان نوری از ناصرالدین شاه دریافت کرد و در اختیار حاج علی خان فراشباشی گذارد تا حاجب‌الدوله دربار ناصری، تومار زندگی پرافتخار میرزاتقی‌خان امیرنظام فراهانی را که ملقب به امیرکبیر شده بود و بر اریکه صدارت عظما تکیه زده و در اندک مدتی توانسته بود بسیاری از امور مملکتی را سر و سامان دهد، درهم پیچید و ملتی را برای همیشه از فرزندی خدوم محروم سازد و بدین‌گونه بود که خون پاک امیر در حمام فین کاشان به زمین ریخته شد و از آن روز، یکصد و شصت و سه سال می‌گذرد. بیستم دی‌ماه سال 1230 شمسی، متن فرمان قتل را «میرزا سعید خان عشلقی» تحریر کرد. او که هنگام سفر امیر به همراه ناصرالدین شاه برای به تخت نشستن بعد درگذشت محمدشاه در شهر زنجان، عریضه‌ای را برای امیر نگاشته بود، به خاطر خط خوشش مورد توجه امیر قرار گرفت و با او به تهران آمد و این فرمان را نگاشت تا بعدها به عنوان وزیر امور خارجه ایران، میرزا سعیدخان انصاری، مؤتمن الملک لقب گیرد و هنگام مرگش، صدها پاکت سفرا و دول خارجی بدون آنکه هرگز گشوده شده باشند، به حضور ناصرالدین شاه بروند، تا عیار خدمت و خیانت نوکران درباری برای شاه قاجار بیش از پیش عیان گردد.

گفته می‌شود گروه خیانت‌پیشه‌ای که شامل مهدعلیا مادر روسیاه شاه، شیرخان عین‌الملک قاجار رئیس ایل قاجار، امام جمعه منصوب شاه، سفیران روس و انگلیس، میرزا آقاخان نوری، حاج‌علی‌خان حاجب‌الدوله و تنی چند دیگر می‌شدند، توانسته بودند حین مستی با دغل‌بازی‌های جیران، سوگلی حرمسرای شاه جوان و عیاش قاجار، این فرمان را دریافت داشته و شاه قاجار به سختی روز بعد که مستی از سرش پریده بود، پشیمان شده بود و ندامت او دیگر فایده‌ای نداشت و هفت سال به صدراعظم تبعه انگلیس‌اش میرزا آقاخان نوری فرصت داد تا هر آنچه امیر رشته بود، پنبه نماید و پس از هفت سال خیانت، در سایه امان‌نامه‌ای که در روز اول صدارتش از شاه دریافت کرده، بقیه عمر را به نکبت و بدبختی پس از عزل از صدارت، بگذراند.شاه قاجار در سنه 1300 قمری، یعنی 32 سال پس از شهادت امیر در نامه‌ای به عضدالملک سفارشی در‌مورد بازماندگان امیرکبیر بدو کردکه تا آن روزگار این‌گونه نامه‌نگاری با کلماتی از این دست بی‌سابقه بود: «عضدالملک، شنیدم اولاد امیرنظام مرحوم خالی از تزلزلی نیستند. از بعضی حالات در باب منصب‌شان یا حساب‌های کهنه و نو امیرنظام یا خودشان، لازم شد این دستخط را به شما بنویسم.

اولاً بعد از فوت مرحوم امیر مکرر گفتم و نوشتم که بر من واجب است حفظ و نگاهداری اولاد او که در سر خدمت جان داده است و هرگز راضی نمی‌شوم ذره‌ای بی‌احترامی نسبت به آنها بشود یا کسی بخواهد کج‌حسابی به آنها بکند، یا کسی بخواهد خیال تصرف به منصب‌های آنها را داشته باشد. از این جهت‌ها و خیالات، حالا هم می‌نویسم: آسوده و مطمئن خاطر باشند. این دستخط را به همه اولاد او نشان بده و به خصوصه کارهای آنها را به شما سپرده بودم، حالا هم می‌سپارم در دفترخانه یا جای دیگر، هر‌کس حسابی و کاری با آنها دارد، اول باید به شما اطلاع بدهد و شما به عرض برسانید تا حکم آن موافق عدل و قاعده بشود. همین‌طور هم به همه اعلام بکن و به اطلاع جناب آقا برسان. سنه 1300.»(1)

ناصرالدین شاه که به عنف، بعد از شهادت امیر، خواهر خود ملک‌زاده خانم را به میرزا کاظم‌خان نظام‌الملک پسر میرزا آقاخان نوری شوهر داده بود، دو دختر امیر از ملک‌زاده خانم، تاج‌الملوک (ام الخاقان بعدی) را به مظفرالدین میرزای ولیعهد و همدم‌الملوک را به مسعود میرزا که بعدها به ظل‌السلطان ملقب گشت، داد تا بعدها ام‌الخاقان چنان کند که مظفرالدین میرزا او را از تبریز بیرون کند و پاسخ ام‌الخاقان - که مادر محمدعلی شاه بود - این بود: حکومت قاجار، پدرم را به ناجوانمردی به شهادت رساندند و من چنین کردم تا آبرویی برای این نظام بی‌آبرو باقی نماند.(2)

شاه قاجار در این نامه عبارتی را به کار می‌برد که اگر نگوییم در مکاتبات درباری آن موقع بی‌سابقه بود، به جرأت تمام می‌توان گفت کم‌سابقه بوده است. «... در سر خدمت جان داده است.»

میرزا تقی‌خان امیرکبیر، خود را رعیت و نوکر شاه می‌دانست و شاه نیز از نوکر و رعیت فقط اطاعت و خدمت می‌خواست، پس جان دادن بر سر نوکری، در آن روزگار امری عادی بود، اما جنس امیر همانند ناکسان روزگار خودش نبود. او در نامه‌ای به شاه قاجار تأکید می‌کند: «یقین بدانید که من در عالم رعیتی خودم مَردَم و تا به این دقیقه ابداً خیانت و نامردی نکرده... خواستم مختصری از قلب و اعتقاد خود [را به] خاکپای همایون عرض نمایم.»(3)

امیر بر سر خدمت جان باخت تا نامش در تاریخ ایران جاودانه شود، هرچند که از صدراعظم خیانت‌پیشه تبعه انگلیسی شاه قاجار گرفته تا کاتبان درباری همچون مورخ الدوله سپهر نوشتند: بحمدالله که میرزا تقی‌خان غیر‌مرحوم، به درک واصل شد، اما در این میان یک «حقایق‌الاخبار»‌نویس به نام محمد جعفر خورموجی پیدا شد و در زمان ناصرالدین شاه، چگونگی به شهادت رساندن امیر را نوشت و به چاپ رساند، هرچند کتاب او را به دستور شاه، جمع‌آوری و امحا نمودند، اما تاریخ آنچه را باید می‌دانست، به سینه سپرد تا بعدها لحظه لحظه حیات و صدارت و شهادت امیر به رشته تحریر درآمده و به تصویر کشیده شود و این‌گونه شد که تاریخ عبرت خائنین به ملک و ملت شد.

٭ ٭ ٭

مارشال پتن، کسی که قوای متفقین در جنگ جهانی دوم را به پاریس راه داد تا این شهر را ویران نسازند، در منظر بسیاری از فرانسویان از روزگار خود تا به امروز، فاصله بین خدمت تا خیانت را با صدها جلد کتاب پیموده است و این در حالی است که تاریخ‌نویسان معاصر در کشورمان قطع به یقین امیر را خادم می‌دانند و تعداد کتاب‌های چاپ شده راجع به امیر طی 70 سال گذشته به عدد انگشتان دو دست به زحمت می‌رسد و هرگز طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب، شاهد برپایی مجلس بزرگداشت، یادآوری از خدمات و ارزش‌گذاری برای مرحوم امیر نبوده‌ایم و تنها یک سریال تلویزیونی نسبتاً خوب به همت سعید نیکپور در دهه 60 ساخته شده است.

٭ ٭ ٭

اینکه طی سال‌های گذشته، بعضاً برخی امیر را متهم به «غربگرایی» نموده و او را متهم اصلی جلوه داده‌اند، پاسخی بسیار کوتاه دارد: امیر برای در امان ماندن محصلان ایرانی از فرهنگ غربی، بر‌خلاف عباس میرزا و قائم مقام فراهانی، شاگرد و محصل به فرنگ نفرستاد و استادان غیر‌روسی و انگلیسی را برای دارالفنون به کشور فراخواند و به فراست دریافته بود ما از قافله تمدن به خاطر غفلت پادشاهان نالایق قاجار عقب مانده‌ایم و جنگ‌های فرسایشی و 10 ساله ایران و روسیه که به جدایی بخش اعظمی از خاک ایران و میلیون نفوس ایرانی شده بود، فقط به خاطر همین عقب‌ماندگی بود و او قصد داشت با بومی‌سازی علوم غربی در ایران، مسیر ترقی و توسعه کشور را برای نسل‌های آینده آماده سازد که دست اجل مهلتش نداد و امروز مگر ما از فناوری و علوم غربی استفاده نمی‌کنیم که چنین اتهامی را به امیر وارد می‌سازیم؟

او حتی خطر قلت جمعیت کشور را بخوبی یافته بود و به همین دلیل درصدد «حفظ الصحه» و مایه‌کوبی اجباری آبله برآمده بود و از سوی دیگر درصدد احیای ارزش پول ملی بود که دو برابر لیره استرلینگ و منات روسی رنگ باخته بود و دیگر «مناتی نداشت!» از امیر بسیار گفته و نوشته‌اند و باز هم خواهند گفت و نوشت، حتی اگر به صورت جعل باشد و نامه ‌نشان از اقتدار امیر در برابر شاه قاجار به‌خاطر عزل و نصب در شهر قم باشد و معلوم نیست جاعل، لقب «مویق الدوله» را از کجا پیدا کرده تا ثابت کند، امیر چنان قدرتی داشته که به شاه گوشزد کند «به تعریف عمه و خاله نمی‌توان حکومت کرد» و به‌خیال خود، با این جعلیات، قصد اقتدار بخشی به امیر را داشته. در حالی که امیر هرگز «تقی»‌نامه هایش را به شاه امضا نمی‌کرد و تنها این نامه در راستای نیت ناپاکانی نوشته شده تا بگویند: شاه از اقتدار امیر ترسید و دستور قتلش را داد.

٭ ٭ ٭

تندیس‌های زیبای امیر در پارک قیطریه در جوار فرهنگسرای ملل و همچنین پارک ملت، که آخرین کار استاد، زنده‌یاد ابوالحسن صدیقی است، نشان از قدردانی از خدمات امیر طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است، اما چهره قاتل او در موزه مقدم، چرا به ریشخند ما در کنار پسرش عبدالعلی‌خان ادیب الملک و نوه‌اش محمد‌تقی‌خان احتساب الملک، وقیحانه به ما می‌نگرد. این موزه تحت سرپرستی دانشگاه تهران است و پس از صرف ده‌ها میلیون تومان مخارج، به صرف آنکه «مهندس محسن مقدم» نبیره حاج‌علی‌خان فراشباشی این ساختمان را به دانشگاه تهران اهدا کرد و وصیت کرد تا این عکس را به‌عنوان افتخار این خانواده، به دیوار بیاویزند و نسل بی‌خبر از تاریخ ما، در برابر این تصویر، در محیط این موزه، برای مهندس محسن مقدم و آبا و اجدادش درود بفرستند و طلب مغفرت نمایند! آن نامه جعلی، انگ غربزدگی به امیر و این تصویر وقیح، همانند شب پره‌ای‌اند که از پرتو و تشعشع آفتاب شخصیت امیر، حتی نتوانسته‌اند سرسوزنی بکاهند و روی سخنم با وزیر علوم، دکتر محمدفرهادی و رئیس در راه دانشگاه تهران است: آقای وزیر، شما که در دولت تدبیر و امید، توفیق خدمت پیدا کرده‌اید، نام نیک رفتگان را ضایع مگردانید و بدانید امیرکبیر فرزند پاک این دیار، با خدمات شایسته شما، راه را برای آموزش عالی در ایران باز کرد تا شما امروز بر این پست تکیه زنید، در یکصد و شصت و سومین سالگشت درگذشت امیر، روح بلند آن مرد را که جسم خاک شده‌اش در کربلای معلی و در جوار سید و سالار شهیدان، یکصد و شصت سال پیش آرام گرفت، شاد سازید و معیار خدمت و خیانت را به نسل امروز بیاموزید و بگویید: امیر بدون شک از خادمین به مملکت و ملت و فرزند خلف ایران زمین بود. چه زیبا سروده است، زنده یاد فریدون مشیری، در رثای این ابر مرد عرصه فرهنگ و سیاست ایران:

چون او دوباره بیاید کسی؟ محال- محال...

هزار سال بمانی اگر، چه دیر... چه دیر... !

روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: