نسبت روشنفكران و جامعه در گفتارهایی از هوشنگ ماهرویان و سیاوش جمادی

1393/10/7 ۱۰:۲۴

نسبت روشنفكران و جامعه در گفتارهایی از هوشنگ ماهرویان و سیاوش جمادی

عاطفه شمس: زمان زیادی از روزگار جولان روشنفكری بر تحولات سیاسی و اجتماعی نگذشته اما امروز به وضوح شاهد آن هستیم كه طبقه روشنفكر برش و اثرگذاری گذشته را در جامعه ایران ندارد. پیش‌تر، هر چند سال دست‌كم یك یا دو نویسنده، متفكر یا به قولی روشنفكر در جامعه ظهور پیدا می‌كرد و جو غالب را در دست می‌گرفت. اما این روزها دیگر كمتر اسمی از این طبقه در تحولات اجتماعی می‌شنویم.

 

روشنفکران ما به وظیفه خود عمل نکرده اند

  عاطفه شمس:  زمان زیادی از روزگار جولان روشنفكری بر تحولات سیاسی و اجتماعی نگذشته اما امروز به وضوح شاهد آن هستیم كه طبقه روشنفكر برش و اثرگذاری گذشته را در جامعه ایران ندارد. پیش‌تر، هر چند سال دست‌كم یك یا دو نویسنده، متفكر یا به قولی روشنفكر در جامعه ظهور پیدا می‌كرد و جو غالب را در دست می‌گرفت. اما این روزها دیگر كمتر اسمی از این طبقه در تحولات اجتماعی می‌شنویم. این تغییر شایبه آن را به وجود آورد كه آیا روشنفكران در جامعه ایران نقش مرجعیت را بر عهده دارند  یا از نقش محوری آنها در ایجاد تحولات فكری و اجتماعی كاسته شده است؟ آیا این تغییرات مختص جامعه ایران است یا تنها نمودی از تحولی جهانی در جایگاه روشنفكری است؟ این پرسش‌هارا با دو تن از اعضای جامعه روشنفكری ایران در میان گذاشتیم. هوشنگ ماهرویان، با اشاره به گسترش وسایل ارتباط جمعی و شبكه‌های اجتماعی كاهش چشمگیر نقش روشنفكری در هدایت فكری جامعه را تایید می‌كند. به باور او ظهور و گسترش اینترنت و در دسترس قرار گرفتن اطلاعات منجر به كمرنگ شدن نقش مرجعیت روشنفكران شده و حتی این نقش را از بین برده است. از طرف دیگر، ماهرویان تاكید می‌كند كه این كاهش اثرگذاری، تحولی جهانی است و تغییر نقش روشنفكران در همه جای دنیا اتفاق افتاده است. به ادعای ماهرویان روشنفكران جامعه ما به خصوص در تاریخ معاصر وظیفه خود را به درستی انجام نداده‌اند و برای این این ادعا از قصور روشنفكران در تبیین وظایف قوه قضاییه و همچنین آگاهی بخشی در حوزه محیط زیست یاد می‌كند. سیاوش جمادی، دیگر مهمان سیاستنامه نیز تغییر نقش روشنفكری در ایران را نسبت به گذشته تایید می‌كند اما این تحول را در تغییر انحصار جریان روشنفكری در دستان یك یا چند نفر در گذشته، به تكثر این نقش میان قشر تحصیلكرده و جوان می‌بیند. به باور جمادی از آن رو نقش روشنفكری كمرنگ‌تر از گذشته به نظر می‌آید كه از دل تعاملات قشر جوان و تحصیلكرده در شبكه‌یی اجتماعی احكام قطعی بیرون نمی‌آید و بیشتر شبیه به دوران گذار و گفت‌وگویی بی‌پایان است. جمادی بر خلاف ماهرویان معتقد است روشنفكری در ایران تاكنون موفق عمل كرده است و روشنفكران صدای خود را تا حد توان به گوش جامعه رسانده‌اند. البته جمادی تاكید می‌كند كه روشنفكران در حال حاضر رسانه‌یی در اختیار ندارند و نمی‌توانند چالش لازم برای نقد مسائل را در فضای رسانه‌یی مطرح كنند. شرح نظر این دو روشنفكر را در ادامه می‌خوانیم.

***

در دنیای امروز و در نتیجه گسترش اینترنت، ماهواره و شبكه‌های اجتماعی ارتباطات به صورت گسترده‌تری شكل می‌گیرد و دستیابی به اطلاعات گوناگون برای عموم بسیار ساده‌تر شده است. امروزه هركسی می‌تواند با اندكی جست‌وجو در اینترنت به هر اطلاعاتی كه بخواهد به سهولت دست یابد. می‌توان گفت در پی این شبكه‌سازی و گسترش تعاملات، روشنفكران تا حدودی نقش گذشته خود را از دست داده‌اند. به عبارت دیگر آن نقشی كه ماركس یا ژان پل سارتر در قرن نوزدهم و بیستم بر عهده‌داشتند، نقشی كه روشنفكر با اتكا به آن منبع تمام علوم و دانستنی‌ها و جبرتاریخ محسوب می‌شد را از دست داده‌اند. با این وجود روشنفكران با توجه به اعتبار و جایگاهی كه هنوز در جامعه و در بین عموم دارند در قبال آنها نیز وظایفی را بر عهده دارند. به عبارت دیگر روشنفكر وظیفه دارد نگاه علمی خود را در جامعه گسترش دهد. به طور مثال از اعتقاد به تفكیك قوا گرفته تا اقتدار و استقلال قوه قضاییه نسبت به امور سیاسی را باید آنقدر تكرار كند تا در جامعه جا بیفتد. بنابراین وقتی نگاه علمی در جامعه گسترش پیدا كند خود به خود خرافات به كناری زده خواهد شد و افراد بر اساس منطق، تصمیمات عقلانی خواهند گرفت.

همان طور كه گفته شد گسترش شبكه‌های اجتماعی و ارتباطات منجر به كمرنگ شدن نقش روشنفكران در جامعه شده است. از آنجا كه اینترنت و ماهواره پدیده‌هایی جهانی هستند تغییر نقش روشنفكران نیز در همه جای دنیا اتفاق افتاده است. درواقع با ظهور و گسترش اینترنت و در دسترس قرار گرفتن اطلاعات گوناگون در اختیار همگان، نقش مرجعیت روشنفكران كم شده و حتی می‌توان گفت از بین رفته است. امروزه با توجه به نگاه نسبی گرایی كه نسبت به جهان و علوم وجود دارد و این اعتقادات كه علوم حقیقت مطلق نیستند، هر علمی در یك پارادایم جواب می‌دهد، علوم نمی‌توانند كل جهان را تعریف و تبیین كنند و جهان پیچیده‌تر از آن است كه پارادایم‌های علمی پاسخگوی تمام وقایع آن باشند، لاجرم باید پذیرفت كه هیچ ذهن بشری نمی‌تواند جهان را آن طوری تبیین كند كه در قرن بیستم بیان می‌شد. به طور مثال در قرون گذشته كسی می‌گفت: شناخت من رونوشت راستین واقعیت است و ادعا می‌كرد كه بر كل واقعیت‌‌های موجود در جهان واقف است. اما امروز این نگاه دیگر وجود ندارد و امكان تبادل آرا بیشتر شده است. افراد نمی‌توانند مانند گذشته اندیشه خود را مطلق بدانند و به اعتبار آن آرای دیگران را نادیده بگیرند. در واقع هركسی می‌تواند به سادگی در محدوده و حوزه‌یی كه فعالیت می‌كند اطلاعات خود را افزایش دهد و منابع آن نیز می‌تواند وسایل ارتباط جمعی به خصوص اینترنت و رسانه‌های نوین باشد.

یكی از وظایف روشنفكر كمك به گسترش دانایی است. استفاده از اینترنت و شبكه‌های اجتماعی نیز به گسترش دانایی كمك شایانی می‌كند. كودكی كه امروزه به طور مداوم با اینترنت و نرم‌افزارهای جدید سروكار دارد مسلما در جوانی مانند آن شخصی نخواهد بود كه به سخنی صددرصد اقتدا می‌كند و آن را حقیقت مطلق می‌پندارد و در مقابل آن مقاومتی نمی‌كند. بی‌شك كودك امروز در آینده نگاه پیچیده‌تری به جهان خواهد داشت و این نگاه به پختگی افكار و آرای او نیز كمك می‌كند. یك ذهن باید خیلی فرهیخته باشد كه از تفكری لذت ببرد و معتقد باشد كه عناصر آن خیلی خوب كنار هم چیده شده است اما به آن باور نداشته باشد و برای آن تلاش نكند و بخواهد آن نگاه را در تاریخ یا فیزیك نشان دهد. به طور مثال ماركسیست بخواند و بگوید ماركس در ماتریالیست تاریخی خود بخش‌هایی را خوب تبیین كرده است اما نه به آن باور داشته باشد و نه برای آن وقت و هزینه‌یی بگذارد.

به اعتقاد من برای سلطه تكنولوژی در دنیای كنونی، گسترش اینترنت و شبكه‌های اجتماعی و تغییر میزان نقش روشنفكری نمی‌توان هیچ گونه جنبه منفی را در نظر گرفت. من به این اعتقاد ندارم كه ذهنیت عموم باید تغییر كند و فقط یك تفكر چه تفكر ژان پل سارتر چه تفكر ژاك دریدا یا هركس دیگری، فلسفه‌هایی كه می‌خواهند كل جهان را تبیین كنند، مطرح باشند. البته فلسفه‌های آنالیتیك كه در انگلیس وجود دارد و بر روشن بودن، با معنی بودن و ریاضی‌وار بودن جستارهای فلسفی تاكید می‌كنند، قصد ندارند كل جهان را مانند هگل توضیح دهند.

مهم‌ترین وظیفه روشنفكری گسترش دانایی بوده كه روشنفكران از گذشته تاكنون با وسایلی كه به این منظور در اختیار آنها قرار داشته است مثل نوشتن و چاپ كتاب و... سعی در انجام آن داشته‌اند. اما امروزه این وسایل مانند ٥٠ سال پیش نقش ایفا نمی‌كنند و دانایی همچنان از طریق شبكه‌های اجتماعی، سایت‌ها و وبلاگ‌ها منتشر می‌شود و گسترش می‌یابد. خوشبختانه عموم مردم نیز می‌توانند در این چرخه مشاركت كنند و راجع به هر نوشته‌یی كه می‌خوانند یا پدیده‌یی كه اتفاق می‌افتد نظرات یا حتی اعتراض خود را ابراز كنند و این باعث می‌شود دانایی در این عصر، كه عصر دانایی است به طور وسیع‌تر گسترش یابد. روشنفكر نیز می‌تواند با استفاده از امكاناتی كه تكنولوژی در اختیار افراد قرار داده است، از طریق اینترنت و شبكه‌های اجتماعی حرف خود را با سرعت بیشتری، در مدت زمان كمتری به عده بیشتری انتقال دهد. البته دلیل كم شدن تیراژ كتاب را می‌توان استفاده گسترده عموم از اینترنت دانست. اما نمی‌توان این را نشانه بدی دانست. با جست‌وجو در اینترنت می‌توان به اطلاعاتی دست یافت كه در گذشته دستیابی به آن بسیار سخت، ناممكن یا حتی جرم بود. در زمان محمدرضا شاه هزاران نفر به خاطر خواندن كتاب «انقلاب در انقلاب» رژی دبره مدت‌ها در زندان بودند اما امروزه اطلاعات گسترش یافته است و روایت‌ها و افكار گوناگون به آسانی در اختیار عموم قرار می‌گیرد. می‌توان ادعا كرد كه این گسترش دانایی و مشاركت عمومی در تبادل اطلاعات، به نفع جامعه است حتی اگر به زیان روشنفكران تمام شود و به تدریج جایگاه مرجعیت را از آنها سلب كند.

نكته قابل تامل درباره روشنفكران جامعه ما این است كه روشنفكری در ایران به خصوص در تاریخ معاصر وظیفه خود را به خوبی انجام نداده است. به همین دلیل جامعه ایرانی در این زمینه، در گسترش تمدن شهرنشینی و در نشر آزادی‌های مختلف، عقب‌افتادگی‌هایی دارد. وظیفه جبران این عقب‌ماندگی‌ها بر عهده افرادی است كه دست به قلم هستند، كار فكری می‌كنند و می‌توانند بر جامعه و رفتار آن تاثیرگذار باشند. افرادی كه می‌توانند از حقوق مدنی مردم حمایت كنند، نگاه علمی را گسترش دهند، از اقتدار قوه قضاییه دفاع كنند، به این معنی كه هر جرمی فقط باید از مجرای قوه قضاییه تعریف و پیگیری شود. مثال دیگر اینكه در حوزه محیط زیست، وظیفه روشنفكری است كه آگاهی‌های لازم زیست‌محیطی را گسترش دهد و كمك كند محیط زیست ویران نشود و اوضاع دریاچه ارومیه، دریاچه خزر و جنگل‌های شمال به جای وخیم‌تر شدن رو به بهبود برود. در سال‌های اخیر این اتفاق در كشور ما نیفتاده است و تبعات آن نیز در جامعه به كرات دیده شده است.

باید گفت بین روشنفكری در غرب و در كشورهای توسعه یافته با كشورهای در حال گذار تفاوت‌های عمده‌یی وجود دارد. مهم‌ترین تفاوت این است كه روشنفكری در غرب یك تاریخ غنی ٢٠٠، ٣٠٠ ساله دارد. پشت این پیشینه افرادی مثل ولتر، دالامبر و دیدرو هستند. این تاریخچه، روشنگری را پشت سر خود دارد. به طور مثال در زمینه روشنگری دینی رفرماسیون قرن شانزدهم را می‌توان دید. در واقع در غرب تحولاتی رخ داده كه هیچ كدام از آنها در تاریخ كشور ما به وقوع نپیوسته است. بنابراین ضرورت‌ها و مسائل زیادی در جامعه وجود دارد كه با گسترش وسایل ارتباط جمعی آنها نیز با سرعت خیلی بیشتری شكل خواهند گرفت در نتیجه می‌توان با استفاده از امكانات جدید بسیار سریع‌تر نتایج این تحولات مدنی و آرام را در جامعه شاهد بود.

 

عملكرد  روشنفكری ما موفق بوده است

از دیرباز در همه جوامع همواره افرادی دانشمندتر، حساس‌تر و آگاه‌تر به مسائل جامعه وجود داشته‌اند. امروزه این افراد را روشنفكر می‌خوانند، در گذشته نیز با عنوان‌های دیگری مثل خواص یا عالمان یا عارفان شناخته می‌شدند. نقش این گروه‌های برگزیده هدایت فكری جامعه است و این نقش وقتی موثر واقع می‌شود كه آنها از بطن جامعه برخاسته   باشند. 

این نقش در ایران نسبت به دهه‌های گذشته تفاوت چشمگیری پیدا كرده است. در دهه‌های ٨٠-٧٠ و قبل‌تر از آن و حتی قبل از انقلاب، جریان روشنفكری در انحصار یك شخص خاص درمی‌آمد و اقتدار ناشی از آن فرد را به جای كسی كه اندیشه‌برانگیز باشد، كم‌كم به یك مراد تبدیل می‌كرد. بعد از آن نیز گفته‌های او به اعتبار نامش تجزیه و تحلیل می‌شد اما امروز نقش روشنفكری در بین انبوه جوان‌ها و تحصیلكرده‌هایی كه در شبكه‌های اجتماعی گفت‌وگو می‌كنند تكثیر یافته است و شاید از این جهت این نقش كمرنگ به نظر می‌‌آید كه از دل این تعاملات احكام قطعی و فتواگونه بیرون نمی‌آید بلكه بیشتر شبیه به دوران گذار و یك گفت‌وگوی بی‌پایان است.

در همه جوامع مناسبات قدرت و البته در مقابل آن حقیقت‌جویی قواعد خاص خود را دارند. گرچه این دو باهم در تضاد هستند اما شرایط برابر و امن گفت‌وگو در غرب باعث می‌شود قابلیت‌ها و استعدادهای بی‌شمار، بدون واهمه به منصه ظهور برسند. ممكن است این امر در كوتاه‌مدت به صورت نوعی آشفتگی همراه با شور و احساس و حتی خشونت‌های كلامی جلوه‌گر شود اما بی‌تردید در درازمدت نتایج بهتری خواهد داشت. متفكران و اندیشمندان غربی نیز با جدیت پیامدها را دنبال می‌كنند و می‌كوشند فضا را هدایت كنند. بنابراین اگر به افراد جامعه اجازه ابراز وجود آزادانه در شرایط برابر داده شود گرچه در ابتدا نوعی اغتشاش به وجود می‌آید اما برای جامعه نشاط‌آور و نتیجه بخش است.  اگر در جامعه چنین آزادی وجود نداشته باشد ضریب امید به آینده به‌شدت پایین می‌آید. نسل نو به درون گرایش پیدا می‌كند. انزوا، بی‌عرفانی، سیاست‌زدگی و بی‌اعتنایی به مسائل پیرامون و خشونت‌های فردی رواج می‌یابد. درواقع این شرایط جامعه‌یی است كه اندیشه، گفت‌وگو و اعتراض در آن وجود ندارد. شاید در این جامعه آرامش و امنیت وجود داشته باشد اما نمی‌توان آن را حسن ذاتی جامعه تلقی كرد و این امری موقتی است. گفت‌وگو در جهان امروز امری ناگزیر است، نمی‌توان از چیزی كه لازمه جهان مدرن است برای همیشه دوری كرد.

این نكته كه در همه كشورها جریان قدرت به فكر تحكیم خویش است بیانگر این نیست كه همه حكومت‌ها با مردم خود یكسان رفتار می‌كنند. به طور مثال در كشورهای اسكاندیناوی و اروپای شمالی منافع جریان قدرت با منافع مردم یكی است. بنابراین رابطه مردم و حكومت‌ها به این نكته بستگی دارد كه قدرت تا چه حد پایه‌های خود را بر مردم و دموكراسی یا بر زور و ثروت بادآورده گذاشته است.  همان‌گونه كه پیش‌تر ذكر شد قواعدی كه بر مناسبات قدرت حاكم است با قواعد جامعه روشنفكری تفاوت دارد. قواعد یكی به سمت قدرت است و دیگری به سمت حقیقت و این نزاع همواره وجود داشته است. در غرب نیز هابرماس نسبت به نظریات كنش ارتباطی و گفت‌وگوی بین‌الاذهانی خود كمی اظهار ناامیدی كرده بود. 

نقدهای متفكرانه روشنفكران غربی نتیجه ٤٠٠ سال تفكر جدی آنها در همه زمینه‌هاست. درحالی كه اگر تمام فعالیت‌های اندیشگی ٤٠٠سال گذشته ایران جمع‌آوری شود در مقایسه با فعالیت‌ها و تفكرات آنها مثل قطره‌یی در مقابل دریاست. از سوی دیگر مساله جهانی شدن وجود دارد كه از پیامدهای محتوم مدرنیته است. در مدرنیته اساسا جهان‌گستری وجود دارد و این جهان‌گستری منتظر انتخاب ما نیست بلكه ما را احاطه كرده است. مواجهه با این دنیای مدرن نیازمند یك ابزار فكری و پشتوانه قوی است كه ما آن ابزار را نداریم. دلیل اینكه روشنفكران ایرانی بیشتر به ترجمه متوسل می‌شوند این است كه حداقل از طریق آن می‌توانند تفكرآموزی را مشق كنند. تفكر امری است غیر از تحقیق و تالیف و بازخوانی. به طور مثال بحث‌های سهروردی، گلستان و بوستان در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شود اما دانشجو آنها را خیلی زود فراموش می‌كند چراكه پیوندی بین این بحث‌ها و جهان بیرون نمی‌یابد اما وقتی كانت می‌خواند یا رمانی را مطالعه می‌كند با آن ارتباط برقرار می‌كند زیرا محتوای آن در دنیای مدرن مطرح است و درواقع ابزار آن است و مردم همواره با آن در تماس هستند.

بنابراین لازم است سیاست، اندیشه، فرهنگ و هنر ما نیز با دنیای مدرن مواجهه و نقد شود و اگر این گونه نشود به جامعه‌یی دونده در پی معاش تبدیل خواهیم شد كه نمی‌توانیم تاریخ و فرهنگ خود را در هیاهوی دنیای مدرن حفظ كنیم. در كشور ما نویسندگان و مترجمان بزرگی بوده‌اند كه در جریان رویارویی با دنیای مدرن كارهای بزرگی انجام داده‌اند و كوشیده‌اند جامعه را از شعارپراكنی به اندیشه نزدیك كنند و ابزار اندیشه در دنیای مدرن را در اختیار آن بگذارند.

روشنفكران وظیفه دارند با بهره‌گیری از هر روزنه و رویارویی با هزینه‌های آن، در آگاهی بخشی به جامعه موثر باشند. به خاطر نزاعی كه از گذشته در خاورمیانه و در شرق وجود داشته است نمی‌توان ادعا كرد روشنفكران می‌توانند از هر رسانه پرمخاطبی استفاده كنند تا صدایی را كه مخالف روایت غالب و حاكم است به گوش مردم برسانند. اما در این شرایط دشوار اگر جریان روشنفكری به انزوا كشانده نشود می‌تواند برای روشن نگه داشتن چراغ امید در جامعه تلاش كند. موفقیت در این امر نیز تا حدی به عملكرد خود روشنفكران برمی‌گردد، البته در این مورد نمی‌توان حكمی كلی داد چراكه افراد زیادی هستند كه بدون ترس حرف خود را بیان می‌كنند اما به هرحال نمی‌توان خودسانسوری را نادیده گرفت. لازمه آگاهی‌بخشی، بدون پرده و صریح حرف زدن است. شرف قلم حكم می‌كند روشنفكر سخنی را كه نیاز است با صدای بلند فریاد كند. اما متاسفانه گاه خودسانسوری مانع آن می‌شود. به طور مثال مترجمی كه كتابی را نقد می‌كند، از یك سو موظف به امانتداری است و از سوی دیگر بعد از مواجه شدن با محدودیت‌ها، مجبور به حذف بخش‌هایی از ترجمه می‌شود و این را بهتر از حذف كل اثری می‌داند كه عمری را وقف آن كرده است. بنابراین در معذوریت اخلاقی می‌ماند و رهایی از آن گاه برای او به قیمت كنار گذاشتن قلم تمام می‌شود. وقتی تیراژ كتاب ممنوع شده یا جمع‌آوری شده‌یی از راه دانلود اینترنتی و راه‌های دیگری غیر از انتشار ده‌ها برابر می‌شود هم به نویسنده زیان وارد می‌كند و هم كنترل آن برای بانیان تكلیف سخت می‌شود. اما نمی‌توان به این موضوع خرده‌یی گرفت چراكه این راهی است كه جامعه برای نفس كشیدن انتخاب كرده است.  در این شرایط دشوار، روشنفكران وظیفه دارند فعالیت‌های خود را گسترش دهند چراكه انسان محكوم به امید است. شاید در طول عمر خود نتیجه فعالیت امیدوارانه‌شان را نبینند اما در این مورد باید كمی هگلی فكر كنند، به نسل آینده بیندیشند و وظیفه‌یی كه در قبال آیندگان برعهده آنهاست. اما اندیشیدن به آینده‌یی بهتر در گروی اقتصاد، سیاست، فرهنگ، آموزش و پرورش، تكنولوژی و صنعت بهتر و همچنین برقراری روابط گسترده‌تر‌ با دنیاست. بنابراین جامعه به جریان فلسفه و اندیشه‌ورزی فلسفی و بنیاداندیشی تقلیل‌پذیر نیست. جامعه زنده و فعال، تمام این موارد را دربرمی‌گیرد و در این میان اگر كسی با توجه به اهلیت و شایستگی‌ خود موضوعی را نقد كند سهم خود را تا حدی ادا كرده است.  می‌توان گفت جامعه روشنفكری ما تاكنون موفق عمل كرده است. در واقع روشنفكران ما صدای خود را در حد توان به گوش جامعه رسانده‌اند و نقد و صدایی نیست كه در سطح جامعه مطرح نشده باشد. اما روشنفكر سلاح و قدرتی جز تفكر ندارد. دل‌نگرانی او رسانه است اینكه بتواند به كمك رسانه‌ صدای خود را به گوش تعداد بیشتری از افراد جامعه برساند و درنهایت قضاوت را به مردم واگذار كند. اما در حال حاضر روشنفكران ما رسانه‌یی در اختیار ندارند. صداوسیما به عنوان رسانه‌یی كه از بودجه عمومی تامین می‌شود، تاكنون این اجازه را به آنها نداده و با وجود اندیشه‌های متكثر و متفاوت در جامعه، همیشه در اختیار طرز تفكر خاصی بوده است كه هیچ چالش و گفت‌وگویی در آن نیست. اگر در جامعه‌یی گفت‌وگو و چالش وجود نداشته باشد اندیشه‌یی رشد نخواهد كرد و به نشاط فكری مردم افزوده نخواهد شد و نتیجه آن نیز مشخص است. معنویاتی كه فعلیتی در جامعه نداشته باشد جز فریب افزار چیز دیگری نخواهد بود. باید گوی و میدان را به جوانان سپرد و حرف آنها را شنید. واقعیت جامعه چیزی نیست كه در صداوسیما نمایش داده می‌شود. البته در این میان افرادی هستند كه نقدشان را فریاد می‌كشند و حتی به صورت فردی اعتراض می‌كننداما بدون رسانه اثربخشی آن محدود خواهد شد. بنابراین برای داوری درباره جریان روشنفكری در ایران باید به شرایط جامعه توجه داشت.

روزنامه اعتماد

نسبت روشنفكران و جامعه در گفتارهایی از هوشنگ ماهرویان و سیاوش جمادی

روشنفکران ما به وظیفه خود عمل نکرده اند

  عاطفه شمس:  زمان زیادی از روزگار جولان روشنفكری بر تحولات سیاسی و اجتماعی نگذشته اما امروز به وضوح شاهد آن هستیم كه طبقه روشنفكر برش و اثرگذاری گذشته را در جامعه ایران ندارد. پیش‌تر، هر چند سال دست‌كم یك یا دو نویسنده، متفكر یا به قولی روشنفكر در جامعه ظهور پیدا می‌كرد و جو غالب را در دست می‌گرفت. اما این روزها دیگر كمتر اسمی از این طبقه در تحولات اجتماعی می‌شنویم. این تغییر شایبه آن را به وجود آورد كه آیا روشنفكران در جامعه ایران نقش مرجعیت را بر عهده دارند  یا از نقش محوری آنها در ایجاد تحولات فكری و اجتماعی كاسته شده است؟ آیا این تغییرات مختص جامعه ایران است یا تنها نمودی از تحولی جهانی در جایگاه روشنفكری است؟ این پرسش‌هارا با دو تن از اعضای جامعه روشنفكری ایران در میان گذاشتیم. هوشنگ ماهرویان، با اشاره به گسترش وسایل ارتباط جمعی و شبكه‌های اجتماعی كاهش چشمگیر نقش روشنفكری در هدایت فكری جامعه را تایید می‌كند. به باور او ظهور و گسترش اینترنت و در دسترس قرار گرفتن اطلاعات منجر به كمرنگ شدن نقش مرجعیت روشنفكران شده و حتی این نقش را از بین برده است. از طرف دیگر، ماهرویان تاكید می‌كند كه این كاهش اثرگذاری، تحولی جهانی است و تغییر نقش روشنفكران در همه جای دنیا اتفاق افتاده است. به ادعای ماهرویان روشنفكران جامعه ما به خصوص در تاریخ معاصر وظیفه خود را به درستی انجام نداده‌اند و برای این این ادعا از قصور روشنفكران در تبیین وظایف قوه قضاییه و همچنین آگاهی بخشی در حوزه محیط زیست یاد می‌كند. سیاوش جمادی، دیگر مهمان سیاستنامه نیز تغییر نقش روشنفكری در ایران را نسبت به گذشته تایید می‌كند اما این تحول را در تغییر انحصار جریان روشنفكری در دستان یك یا چند نفر در گذشته، به تكثر این نقش میان قشر تحصیلكرده و جوان می‌بیند. به باور جمادی از آن رو نقش روشنفكری كمرنگ‌تر از گذشته به نظر می‌آید كه از دل تعاملات قشر جوان و تحصیلكرده در شبكه‌یی اجتماعی احكام قطعی بیرون نمی‌آید و بیشتر شبیه به دوران گذار و گفت‌وگویی بی‌پایان است. جمادی بر خلاف ماهرویان معتقد است روشنفكری در ایران تاكنون موفق عمل كرده است و روشنفكران صدای خود را تا حد توان به گوش جامعه رسانده‌اند. البته جمادی تاكید می‌كند كه روشنفكران در حال حاضر رسانه‌یی در اختیار ندارند و نمی‌توانند چالش لازم برای نقد مسائل را در فضای رسانه‌یی مطرح كنند. شرح نظر این دو روشنفكر را در ادامه می‌خوانیم.

***

در دنیای امروز و در نتیجه گسترش اینترنت، ماهواره و شبكه‌های اجتماعی ارتباطات به صورت گسترده‌تری شكل می‌گیرد و دستیابی به اطلاعات گوناگون برای عموم بسیار ساده‌تر شده است. امروزه هركسی می‌تواند با اندكی جست‌وجو در اینترنت به هر اطلاعاتی كه بخواهد به سهولت دست یابد. می‌توان گفت در پی این شبكه‌سازی و گسترش تعاملات، روشنفكران تا حدودی نقش گذشته خود را از دست داده‌اند. به عبارت دیگر آن نقشی كه ماركس یا ژان پل سارتر در قرن نوزدهم و بیستم بر عهده‌داشتند، نقشی كه روشنفكر با اتكا به آن منبع تمام علوم و دانستنی‌ها و جبرتاریخ محسوب می‌شد را از دست داده‌اند. با این وجود روشنفكران با توجه به اعتبار و جایگاهی كه هنوز در جامعه و در بین عموم دارند در قبال آنها نیز وظایفی را بر عهده دارند. به عبارت دیگر روشنفكر وظیفه دارد نگاه علمی خود را در جامعه گسترش دهد. به طور مثال از اعتقاد به تفكیك قوا گرفته تا اقتدار و استقلال قوه قضاییه نسبت به امور سیاسی را باید آنقدر تكرار كند تا در جامعه جا بیفتد. بنابراین وقتی نگاه علمی در جامعه گسترش پیدا كند خود به خود خرافات به كناری زده خواهد شد و افراد بر اساس منطق، تصمیمات عقلانی خواهند گرفت.

همان طور كه گفته شد گسترش شبكه‌های اجتماعی و ارتباطات منجر به كمرنگ شدن نقش روشنفكران در جامعه شده است. از آنجا كه اینترنت و ماهواره پدیده‌هایی جهانی هستند تغییر نقش روشنفكران نیز در همه جای دنیا اتفاق افتاده است. درواقع با ظهور و گسترش اینترنت و در دسترس قرار گرفتن اطلاعات گوناگون در اختیار همگان، نقش مرجعیت روشنفكران كم شده و حتی می‌توان گفت از بین رفته است. امروزه با توجه به نگاه نسبی گرایی كه نسبت به جهان و علوم وجود دارد و این اعتقادات كه علوم حقیقت مطلق نیستند، هر علمی در یك پارادایم جواب می‌دهد، علوم نمی‌توانند كل جهان را تعریف و تبیین كنند و جهان پیچیده‌تر از آن است كه پارادایم‌های علمی پاسخگوی تمام وقایع آن باشند، لاجرم باید پذیرفت كه هیچ ذهن بشری نمی‌تواند جهان را آن طوری تبیین كند كه در قرن بیستم بیان می‌شد. به طور مثال در قرون گذشته كسی می‌گفت: شناخت من رونوشت راستین واقعیت است و ادعا می‌كرد كه بر كل واقعیت‌‌های موجود در جهان واقف است. اما امروز این نگاه دیگر وجود ندارد و امكان تبادل آرا بیشتر شده است. افراد نمی‌توانند مانند گذشته اندیشه خود را مطلق بدانند و به اعتبار آن آرای دیگران را نادیده بگیرند. در واقع هركسی می‌تواند به سادگی در محدوده و حوزه‌یی كه فعالیت می‌كند اطلاعات خود را افزایش دهد و منابع آن نیز می‌تواند وسایل ارتباط جمعی به خصوص اینترنت و رسانه‌های نوین باشد.

یكی از وظایف روشنفكر كمك به گسترش دانایی است. استفاده از اینترنت و شبكه‌های اجتماعی نیز به گسترش دانایی كمك شایانی می‌كند. كودكی كه امروزه به طور مداوم با اینترنت و نرم‌افزارهای جدید سروكار دارد مسلما در جوانی مانند آن شخصی نخواهد بود كه به سخنی صددرصد اقتدا می‌كند و آن را حقیقت مطلق می‌پندارد و در مقابل آن مقاومتی نمی‌كند. بی‌شك كودك امروز در آینده نگاه پیچیده‌تری به جهان خواهد داشت و این نگاه به پختگی افكار و آرای او نیز كمك می‌كند. یك ذهن باید خیلی فرهیخته باشد كه از تفكری لذت ببرد و معتقد باشد كه عناصر آن خیلی خوب كنار هم چیده شده است اما به آن باور نداشته باشد و برای آن تلاش نكند و بخواهد آن نگاه را در تاریخ یا فیزیك نشان دهد. به طور مثال ماركسیست بخواند و بگوید ماركس در ماتریالیست تاریخی خود بخش‌هایی را خوب تبیین كرده است اما نه به آن باور داشته باشد و نه برای آن وقت و هزینه‌یی بگذارد.

به اعتقاد من برای سلطه تكنولوژی در دنیای كنونی، گسترش اینترنت و شبكه‌های اجتماعی و تغییر میزان نقش روشنفكری نمی‌توان هیچ گونه جنبه منفی را در نظر گرفت. من به این اعتقاد ندارم كه ذهنیت عموم باید تغییر كند و فقط یك تفكر چه تفكر ژان پل سارتر چه تفكر ژاك دریدا یا هركس دیگری، فلسفه‌هایی كه می‌خواهند كل جهان را تبیین كنند، مطرح باشند. البته فلسفه‌های آنالیتیك كه در انگلیس وجود دارد و بر روشن بودن، با معنی بودن و ریاضی‌وار بودن جستارهای فلسفی تاكید می‌كنند، قصد ندارند كل جهان را مانند هگل توضیح دهند.

مهم‌ترین وظیفه روشنفكری گسترش دانایی بوده كه روشنفكران از گذشته تاكنون با وسایلی كه به این منظور در اختیار آنها قرار داشته است مثل نوشتن و چاپ كتاب و... سعی در انجام آن داشته‌اند. اما امروزه این وسایل مانند ٥٠ سال پیش نقش ایفا نمی‌كنند و دانایی همچنان از طریق شبكه‌های اجتماعی، سایت‌ها و وبلاگ‌ها منتشر می‌شود و گسترش می‌یابد. خوشبختانه عموم مردم نیز می‌توانند در این چرخه مشاركت كنند و راجع به هر نوشته‌یی كه می‌خوانند یا پدیده‌یی كه اتفاق می‌افتد نظرات یا حتی اعتراض خود را ابراز كنند و این باعث می‌شود دانایی در این عصر، كه عصر دانایی است به طور وسیع‌تر گسترش یابد. روشنفكر نیز می‌تواند با استفاده از امكاناتی كه تكنولوژی در اختیار افراد قرار داده است، از طریق اینترنت و شبكه‌های اجتماعی حرف خود را با سرعت بیشتری، در مدت زمان كمتری به عده بیشتری انتقال دهد. البته دلیل كم شدن تیراژ كتاب را می‌توان استفاده گسترده عموم از اینترنت دانست. اما نمی‌توان این را نشانه بدی دانست. با جست‌وجو در اینترنت می‌توان به اطلاعاتی دست یافت كه در گذشته دستیابی به آن بسیار سخت، ناممكن یا حتی جرم بود. در زمان محمدرضا شاه هزاران نفر به خاطر خواندن كتاب «انقلاب در انقلاب» رژی دبره مدت‌ها در زندان بودند اما امروزه اطلاعات گسترش یافته است و روایت‌ها و افكار گوناگون به آسانی در اختیار عموم قرار می‌گیرد. می‌توان ادعا كرد كه این گسترش دانایی و مشاركت عمومی در تبادل اطلاعات، به نفع جامعه است حتی اگر به زیان روشنفكران تمام شود و به تدریج جایگاه مرجعیت را از آنها سلب كند.

نكته قابل تامل درباره روشنفكران جامعه ما این است كه روشنفكری در ایران به خصوص در تاریخ معاصر وظیفه خود را به خوبی انجام نداده است. به همین دلیل جامعه ایرانی در این زمینه، در گسترش تمدن شهرنشینی و در نشر آزادی‌های مختلف، عقب‌افتادگی‌هایی دارد. وظیفه جبران این عقب‌ماندگی‌ها بر عهده افرادی است كه دست به قلم هستند، كار فكری می‌كنند و می‌توانند بر جامعه و رفتار آن تاثیرگذار باشند. افرادی كه می‌توانند از حقوق مدنی مردم حمایت كنند، نگاه علمی را گسترش دهند، از اقتدار قوه قضاییه دفاع كنند، به این معنی كه هر جرمی فقط باید از مجرای قوه قضاییه تعریف و پیگیری شود. مثال دیگر اینكه در حوزه محیط زیست، وظیفه روشنفكری است كه آگاهی‌های لازم زیست‌محیطی را گسترش دهد و كمك كند محیط زیست ویران نشود و اوضاع دریاچه ارومیه، دریاچه خزر و جنگل‌های شمال به جای وخیم‌تر شدن رو به بهبود برود. در سال‌های اخیر این اتفاق در كشور ما نیفتاده است و تبعات آن نیز در جامعه به كرات دیده شده است.

باید گفت بین روشنفكری در غرب و در كشورهای توسعه یافته با كشورهای در حال گذار تفاوت‌های عمده‌یی وجود دارد. مهم‌ترین تفاوت این است كه روشنفكری در غرب یك تاریخ غنی ٢٠٠، ٣٠٠ ساله دارد. پشت این پیشینه افرادی مثل ولتر، دالامبر و دیدرو هستند. این تاریخچه، روشنگری را پشت سر خود دارد. به طور مثال در زمینه روشنگری دینی رفرماسیون قرن شانزدهم را می‌توان دید. در واقع در غرب تحولاتی رخ داده كه هیچ كدام از آنها در تاریخ كشور ما به وقوع نپیوسته است. بنابراین ضرورت‌ها و مسائل زیادی در جامعه وجود دارد كه با گسترش وسایل ارتباط جمعی آنها نیز با سرعت خیلی بیشتری شكل خواهند گرفت در نتیجه می‌توان با استفاده از امكانات جدید بسیار سریع‌تر نتایج این تحولات مدنی و آرام را در جامعه شاهد بود.

 

عملكرد  روشنفكری ما موفق بوده است

از دیرباز در همه جوامع همواره افرادی دانشمندتر، حساس‌تر و آگاه‌تر به مسائل جامعه وجود داشته‌اند. امروزه این افراد را روشنفكر می‌خوانند، در گذشته نیز با عنوان‌های دیگری مثل خواص یا عالمان یا عارفان شناخته می‌شدند. نقش این گروه‌های برگزیده هدایت فكری جامعه است و این نقش وقتی موثر واقع می‌شود كه آنها از بطن جامعه برخاسته   باشند. 

این نقش در ایران نسبت به دهه‌های گذشته تفاوت چشمگیری پیدا كرده است. در دهه‌های ٨٠-٧٠ و قبل‌تر از آن و حتی قبل از انقلاب، جریان روشنفكری در انحصار یك شخص خاص درمی‌آمد و اقتدار ناشی از آن فرد را به جای كسی كه اندیشه‌برانگیز باشد، كم‌كم به یك مراد تبدیل می‌كرد. بعد از آن نیز گفته‌های او به اعتبار نامش تجزیه و تحلیل می‌شد اما امروز نقش روشنفكری در بین انبوه جوان‌ها و تحصیلكرده‌هایی كه در شبكه‌های اجتماعی گفت‌وگو می‌كنند تكثیر یافته است و شاید از این جهت این نقش كمرنگ به نظر می‌‌آید كه از دل این تعاملات احكام قطعی و فتواگونه بیرون نمی‌آید بلكه بیشتر شبیه به دوران گذار و یك گفت‌وگوی بی‌پایان است.

در همه جوامع مناسبات قدرت و البته در مقابل آن حقیقت‌جویی قواعد خاص خود را دارند. گرچه این دو باهم در تضاد هستند اما شرایط برابر و امن گفت‌وگو در غرب باعث می‌شود قابلیت‌ها و استعدادهای بی‌شمار، بدون واهمه به منصه ظهور برسند. ممكن است این امر در كوتاه‌مدت به صورت نوعی آشفتگی همراه با شور و احساس و حتی خشونت‌های كلامی جلوه‌گر شود اما بی‌تردید در درازمدت نتایج بهتری خواهد داشت. متفكران و اندیشمندان غربی نیز با جدیت پیامدها را دنبال می‌كنند و می‌كوشند فضا را هدایت كنند. بنابراین اگر به افراد جامعه اجازه ابراز وجود آزادانه در شرایط برابر داده شود گرچه در ابتدا نوعی اغتشاش به وجود می‌آید اما برای جامعه نشاط‌آور و نتیجه بخش است.  اگر در جامعه چنین آزادی وجود نداشته باشد ضریب امید به آینده به‌شدت پایین می‌آید. نسل نو به درون گرایش پیدا می‌كند. انزوا، بی‌عرفانی، سیاست‌زدگی و بی‌اعتنایی به مسائل پیرامون و خشونت‌های فردی رواج می‌یابد. درواقع این شرایط جامعه‌یی است كه اندیشه، گفت‌وگو و اعتراض در آن وجود ندارد. شاید در این جامعه آرامش و امنیت وجود داشته باشد اما نمی‌توان آن را حسن ذاتی جامعه تلقی كرد و این امری موقتی است. گفت‌وگو در جهان امروز امری ناگزیر است، نمی‌توان از چیزی كه لازمه جهان مدرن است برای همیشه دوری كرد.

این نكته كه در همه كشورها جریان قدرت به فكر تحكیم خویش است بیانگر این نیست كه همه حكومت‌ها با مردم خود یكسان رفتار می‌كنند. به طور مثال در كشورهای اسكاندیناوی و اروپای شمالی منافع جریان قدرت با منافع مردم یكی است. بنابراین رابطه مردم و حكومت‌ها به این نكته بستگی دارد كه قدرت تا چه حد پایه‌های خود را بر مردم و دموكراسی یا بر زور و ثروت بادآورده گذاشته است.  همان‌گونه كه پیش‌تر ذكر شد قواعدی كه بر مناسبات قدرت حاكم است با قواعد جامعه روشنفكری تفاوت دارد. قواعد یكی به سمت قدرت است و دیگری به سمت حقیقت و این نزاع همواره وجود داشته است. در غرب نیز هابرماس نسبت به نظریات كنش ارتباطی و گفت‌وگوی بین‌الاذهانی خود كمی اظهار ناامیدی كرده بود. 

نقدهای متفكرانه روشنفكران غربی نتیجه ٤٠٠ سال تفكر جدی آنها در همه زمینه‌هاست. درحالی كه اگر تمام فعالیت‌های اندیشگی ٤٠٠سال گذشته ایران جمع‌آوری شود در مقایسه با فعالیت‌ها و تفكرات آنها مثل قطره‌یی در مقابل دریاست. از سوی دیگر مساله جهانی شدن وجود دارد كه از پیامدهای محتوم مدرنیته است. در مدرنیته اساسا جهان‌گستری وجود دارد و این جهان‌گستری منتظر انتخاب ما نیست بلكه ما را احاطه كرده است. مواجهه با این دنیای مدرن نیازمند یك ابزار فكری و پشتوانه قوی است كه ما آن ابزار را نداریم. دلیل اینكه روشنفكران ایرانی بیشتر به ترجمه متوسل می‌شوند این است كه حداقل از طریق آن می‌توانند تفكرآموزی را مشق كنند. تفكر امری است غیر از تحقیق و تالیف و بازخوانی. به طور مثال بحث‌های سهروردی، گلستان و بوستان در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شود اما دانشجو آنها را خیلی زود فراموش می‌كند چراكه پیوندی بین این بحث‌ها و جهان بیرون نمی‌یابد اما وقتی كانت می‌خواند یا رمانی را مطالعه می‌كند با آن ارتباط برقرار می‌كند زیرا محتوای آن در دنیای مدرن مطرح است و درواقع ابزار آن است و مردم همواره با آن در تماس هستند.

بنابراین لازم است سیاست، اندیشه، فرهنگ و هنر ما نیز با دنیای مدرن مواجهه و نقد شود و اگر این گونه نشود به جامعه‌یی دونده در پی معاش تبدیل خواهیم شد كه نمی‌توانیم تاریخ و فرهنگ خود را در هیاهوی دنیای مدرن حفظ كنیم. در كشور ما نویسندگان و مترجمان بزرگی بوده‌اند كه در جریان رویارویی با دنیای مدرن كارهای بزرگی انجام داده‌اند و كوشیده‌اند جامعه را از شعارپراكنی به اندیشه نزدیك كنند و ابزار اندیشه در دنیای مدرن را در اختیار آن بگذارند.

روشنفكران وظیفه دارند با بهره‌گیری از هر روزنه و رویارویی با هزینه‌های آن، در آگاهی بخشی به جامعه موثر باشند. به خاطر نزاعی كه از گذشته در خاورمیانه و در شرق وجود داشته است نمی‌توان ادعا كرد روشنفكران می‌توانند از هر رسانه پرمخاطبی استفاده كنند تا صدایی را كه مخالف روایت غالب و حاكم است به گوش مردم برسانند. اما در این شرایط دشوار اگر جریان روشنفكری به انزوا كشانده نشود می‌تواند برای روشن نگه داشتن چراغ امید در جامعه تلاش كند. موفقیت در این امر نیز تا حدی به عملكرد خود روشنفكران برمی‌گردد، البته در این مورد نمی‌توان حكمی كلی داد چراكه افراد زیادی هستند كه بدون ترس حرف خود را بیان می‌كنند اما به هرحال نمی‌توان خودسانسوری را نادیده گرفت. لازمه آگاهی‌بخشی، بدون پرده و صریح حرف زدن است. شرف قلم حكم می‌كند روشنفكر سخنی را كه نیاز است با صدای بلند فریاد كند. اما متاسفانه گاه خودسانسوری مانع آن می‌شود. به طور مثال مترجمی كه كتابی را نقد می‌كند، از یك سو موظف به امانتداری است و از سوی دیگر بعد از مواجه شدن با محدودیت‌ها، مجبور به حذف بخش‌هایی از ترجمه می‌شود و این را بهتر از حذف كل اثری می‌داند كه عمری را وقف آن كرده است. بنابراین در معذوریت اخلاقی می‌ماند و رهایی از آن گاه برای او به قیمت كنار گذاشتن قلم تمام می‌شود. وقتی تیراژ كتاب ممنوع شده یا جمع‌آوری شده‌یی از راه دانلود اینترنتی و راه‌های دیگری غیر از انتشار ده‌ها برابر می‌شود هم به نویسنده زیان وارد می‌كند و هم كنترل آن برای بانیان تكلیف سخت می‌شود. اما نمی‌توان به این موضوع خرده‌یی گرفت چراكه این راهی است كه جامعه برای نفس كشیدن انتخاب كرده است.  در این شرایط دشوار، روشنفكران وظیفه دارند فعالیت‌های خود را گسترش دهند چراكه انسان محكوم به امید است. شاید در طول عمر خود نتیجه فعالیت امیدوارانه‌شان را نبینند اما در این مورد باید كمی هگلی فكر كنند، به نسل آینده بیندیشند و وظیفه‌یی كه در قبال آیندگان برعهده آنهاست. اما اندیشیدن به آینده‌یی بهتر در گروی اقتصاد، سیاست، فرهنگ، آموزش و پرورش، تكنولوژی و صنعت بهتر و همچنین برقراری روابط گسترده‌تر‌ با دنیاست. بنابراین جامعه به جریان فلسفه و اندیشه‌ورزی فلسفی و بنیاداندیشی تقلیل‌پذیر نیست. جامعه زنده و فعال، تمام این موارد را دربرمی‌گیرد و در این میان اگر كسی با توجه به اهلیت و شایستگی‌ خود موضوعی را نقد كند سهم خود را تا حدی ادا كرده است.  می‌توان گفت جامعه روشنفكری ما تاكنون موفق عمل كرده است. در واقع روشنفكران ما صدای خود را در حد توان به گوش جامعه رسانده‌اند و نقد و صدایی نیست كه در سطح جامعه مطرح نشده باشد. اما روشنفكر سلاح و قدرتی جز تفكر ندارد. دل‌نگرانی او رسانه است اینكه بتواند به كمك رسانه‌ صدای خود را به گوش تعداد بیشتری از افراد جامعه برساند و درنهایت قضاوت را به مردم واگذار كند. اما در حال حاضر روشنفكران ما رسانه‌یی در اختیار ندارند. صداوسیما به عنوان رسانه‌یی كه از بودجه عمومی تامین می‌شود، تاكنون این اجازه را به آنها نداده و با وجود اندیشه‌های متكثر و متفاوت در جامعه، همیشه در اختیار طرز تفكر خاصی بوده است كه هیچ چالش و گفت‌وگویی در آن نیست. اگر در جامعه‌یی گفت‌وگو و چالش وجود نداشته باشد اندیشه‌یی رشد نخواهد كرد و به نشاط فكری مردم افزوده نخواهد شد و نتیجه آن نیز مشخص است. معنویاتی كه فعلیتی در جامعه نداشته باشد جز فریب افزار چیز دیگری نخواهد بود. باید گوی و میدان را به جوانان سپرد و حرف آنها را شنید. واقعیت جامعه چیزی نیست كه در صداوسیما نمایش داده می‌شود. البته در این میان افرادی هستند كه نقدشان را فریاد می‌كشند و حتی به صورت فردی اعتراض می‌كننداما بدون رسانه اثربخشی آن محدود خواهد شد. بنابراین برای داوری درباره جریان روشنفكری در ایران باید به شرایط جامعه توجه داشت.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: