1393/8/24 ۰۹:۳۰
تأویل خواب حقیقتى است خارجى كه در صورت خاصى براى بیننده خواب جلوه كرده، همچنین در قصه موسى و خضر تأویلى كه خضر اظهار مىكند، حقیقتى است كه كارهایى كه انجام داده از آن سرچشمه میگیرد و خودكار به نحوى به تأویل خود متضمن است و در آیهاى كه به درستى كیل و وزن امر مىكند، تأویل آن یك حقیقت و مصلحتى است عمومى كه این فرمان تكیه به آن دارد و به نحوى تحققدهندة اوست و در آیه رد نزاع به خدا و رسول نیز به همین قرار است.
بنابراین تأویل هر چیزى حقیقتى است كه آن چیز از آن سرچشمه میگیرد و آن چیز به نحوى تحققدهنده و حامل و نشانه اوست؛ چنان كه صاحب تأویل زنده تأویل است و ظهور تأویل باصاحب تأویل است.
این معنى در قرآن مجید نیز جارى است؛ زیرا این كتاب از یك رشته حقایق و معنویات سرچشمه میگیرد كه از قید ماده و جسمانیت آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات كه محصول زندگى مادى ماست، بسى وسیعتر میباشند.
این حقایق و معنویات به حسب حقیقت در قالب بیان لفظى نمىگنجند. تنها كارى كه از ساحت غیب شده، این است كه با این الفاظ به جهان بشریت هشیارى داده شده كه با ظواهر اعتقادات حقه و اعمال صالحه، خودشان را مستعد درك سعادتى بكنند كه جز اینكه با مشاهده و عیان درك كنند، راهى ندارد، و روز قیامت و ملاقات خداست كه این حقایق به طور كامل روشن و هویدا میشود، چنان كه دو آیه سوره اعراف و آیه سوره یونس بدین معنى دلالت داشتند.
خدای متعال براى اشاره به این معنى میفرماید: «و الكتاب المبین انا جعلناه قرآناً عربیاً لعلكم تعقلون و انّه فى امّ الكتاب لدینا لعلى حكیم: سوگند به كتاب مبین، ما آن را قرآنى عربى قرار دادیم تا شاید شما تعقل كنید و بهدرستى آن در حالی كه پیش ما در امالكتاب است، بلند است (دست فهم عادى به او نمیرسد) و محكم است (نمیشود در او رخنه كرد).»(زخرف، 4)
انطباق آخر آیه به تأویل به آن معنى كه ذكر شد، واضح است و مخصوصاً از آن جهت كه فرموده «لعلكم تعقلون» و نفرموده «لعلكم تعقلونه» (شاید آن را تعقل كنید)؛ زیرا علم به تأویل چنان كه آیه محكم و متشابه (و ما یعلم تأویله الا الله) حكم مىكند، اختصاص به خدا دارد و نیز به همین جهت وقتی كه در آیه محكم و متشابه اهل انحراف را به واسطه پیروى متشابهات نكوهش مىكند، میفرماید: «با این پیروى فتنه میخواهند و تأویل آن را میجویند» و نفرموده: مییابند. پس تأویل قرآن، حقیقت یا حقایقى است كه در امالكتاب پیش خداست و از مختصات غیب مىباشد.
و باز در جاى دیگر نزدیك به همین مضمون میفرماید: «فلا اُقسم بمواقع النجوم. و انّه لقسم لو تعلمون عظیم. انّه لقرآن كریم. فى كتاب مكنون لا یمسّه الا المطهرون. تنزیل من رب العالمین: سوگند به موقعهاى ستارگان و بهدرستى این سوگندى است كه اگر بدانید، بزرگ است. این قرآنى است محترم، در كتابى كه محفوظ و پنهان است (ام الكتاب)؛ كتابى كه جز پاكشدگان آن را مَس نمىكنند. از پیش خداى جهانیان فرو فرستاده شده است.» (واقعه،80)
دو مقام قرآن
چنان كه پیداست، آیات كریمه براى قرآن دو مقام اثبات مىكند: مقام «كتاب مكنون» كه از مَس مسّكنندهاى مصون است و «مقام تنزیل» كه براى مردم قابل فهم مىباشد.
چیزى كه از این آیات علاوه بر آیات گذشته استفاده میشود، استثناى «الا المطهرون» است كه به مقتضاى آن، كسانى میتوانند به حقیقت و تأویل قرآن كریم برسند و این اثبات با نفیى كه از آیه «و ما یعلم تأویله الا الله» درمیآید، مناقات ندارد؛ زیرا انضمام دو آیه به همدیگر، نتیجه استقلال و تبعیت میدهد و میرساند كه خداى متعال در علم به این حقایق مستقل است و كسى جز او این حقائق را نخواهد دانست، مگر به اذن او و تعلیم او. نظیر علم غیب كه به موجب آیات بسیارى، اختصاص به خدای متعال دارد و در آیهاى كسان پسندیدهاش استثنا شدهاند: «عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول»(جن، 27) و از مجموع كلام نتیجه گرفته شده كه علم غیب به نحو استقلال اختصاص به خدا دارد و جز او كسى را نشاید مگر به اذن او.
آرى، «مطهرون» به دلالت این آیات به حقیقت قرآن مس میكنند و به انضمام آیه كریمة «انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا» (احزاب، 43) كه به موجب اخبار متواتره، در حق اهل بیت پیغمبر(ص) نازل شده است، پیامبر اكرم(ص) و خاندان رسالت(ع) از پاك شدگانند و به تأویل قرآن عالمند.
یج) قرآن مجید ناسخ و منسوخ دارد
در میان آیات احكام كه در قرآن است، آیاتى هست كه پس از نزول جاى حكم آیاتى را كه قبلا نازل شده و مورد عمل بودهاند، گرفته به زمان اعتبار حكم قبلى، خاتمه میدهد. آیات قبلى، «منسوخ» و آیات بعدى كه در حكم خود حكومت بر آنها دارند، «ناسخ» نامیده میشوند؛ چنان كه در اول بعثت مسلمانان دستور داشتند با اهل كتاب با مسالمت به سر برند؛ چنان كه مىفرماید: «فاعفوا و اصفحوا حتى یاتى الله بامره: ببخشید و روى گردانیده، نادیده بگیرید تا امر خدا بیاید» (بقره، 109) و پس از چندى آیه قتال آمد و به حكم مسالمت خاتمه داد؛ چنان كه مىفرماید: «قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لابالیوم الآخر و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الكتاب: جنگ كنید با كسانى كه به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و آنچه را خدا و پیغمبر حرام مىكند، حرام نمیكنند و دین حق را براى خود دین نمىگیرند كه همان اهل كتاب باشند.» (توبه، 29)
حقیقت نَسخ
البته حقیقت نسخى كه در میان ما دائر است، این است كه نظر به مصلحتى حكمى را وضع كرده، مورد عمل قرار دهند و پس از چندى به خطا و اشتباه خود پى برده و حكم اولى را الغا و حكم دیگرى را جایگزین آن سازند. نسخ به این معنى را كه ملازم جهل و خطاست، به خدای متعال كه جهل و خطا به ساحت پاكش راه ندارد، نمیشود نسبت داد و چنین حكمى در قرآن مجید كه در میان آیاتش هیچ گونه اختلافى نیست، وجود ندارد.
بلكه نسخ در قرآن مجید بیان انتهای زمان اعتبار حكم منسوخ است؛ به این معنى كه مصلحت جعل و وضع حكم اولى مصلحتى محدود و موقت باشد و طبعاً اثرش نیز كه حكم است، محدود و موقت درمیآید و پس از چندى حكم دومى پیدا شده و خاتمه یافتن مدت اعتبار حكم اولى را اعلام كند و نظر به اینكه قرآن مجید در مدت بیست و سه سال تدریجاً نازل شده، اشتمالش به چنین احكامى كاملا قابل تصور است.
و البته وضع حكم موقت در جایى كه هنوز مقتضى حكم ثابت تام نیست و پس از تمامیت مقتضى تبدیل نمودن آن به حكم ثابت اشكالى نخواهد داشت؛ چنان كه از قرآن مجید نیز در حكمت نسخ همان معنى استفاده میشود. خدای متعال میفرماید: «و اذا بدّلنا آیه مكان آیه و الله اعلم بما ینزّل قالوا انما انت مفتر بل اكثرهم لا یعلمون. قل نزله روح القدس من ربك بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدى و بشری للمسلمین: وقتی كه آیهاى را به جاى آیهاى گذاشته تبدیل كردیم ـ در حالی كه خدا به آنچه نازل مىكند، داناتر است ـ میگویند: افترا بستهاى! بلكه بیشترشان نمىفهمند. بگو: آن را روحالقدس به حق از خداى تو نازل كرده است براى اینكه كسانى را كه ایمان آوردهاند ثابتتر بكند و هدایت و بشارت باشد براى آنان كه تسلیم امر خدا هستند.» (نحل، 102)
ید) جرى و انطباق در قرآن مجید
نظر به اینكه قرآن مجید كتابى است همگانى و همیشگى در غایب مانند حاضر جارى است و به آینده و گذشته مانند حال منطبق مىشود؛ مثلا آیاتى كه در شرایط خاصهاى براى مؤمنان زمان نزول تكالیفى بار مىكنند مؤمنانى كه پس از عصر نزول داراى همان شرایط هستند، بى كم و كاست همان تكالیف را دارند و به آیاتى كه صاحب آن صفاتى را ستایش یا سرزنش مىكنند یا مژده مىدهند یا میترسانند، كسانى را كه با آن صفات متصفند در هر زمان و در هر مكان باشند، شامل هستند.
بنابراین هرگز مورد نزول آیهاى مخصص آن آیه نخواهد بود؛ یعنى آیهاى كه در باره شخصى یا اشخاص معینى نازل شده، در مورد نزول خود منجمد نشده و به هر موردى كه در صفات و خصوصیات بامورد نزول آیه شریك است، سرایت خواهد نمود و این خاصه همان است كه در عرف روایات به نام «جرى» نامیده مىشود.
امام پنجم(ع) در روایتى مىفرماید: اگر این طور باشد كه وقتى آیهاى در قومى نازل شد پس از آن همان قوم مردند آن آیه نیز بمیرد، از قرآن چیزى باقى نمىماند، ولیكن همه قرآن تا آسمانها و زمین هست، جارى است و براى هر قوم آیهای است كه آن را مىخوانند و از آن بهره نیك یا بد دارند. و در بعضى از روایات بطن قرآن یعنى انطباق قرآن را به مواردى كه به واسطه تحلیل به وجود آمده از قبیل جرى مىشمارد.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید