تاریخ نشر کتاب در ایران/ عبدالحسین آذرنگ – بخش نهم

1393/8/20 ۱۳:۰۱

تاریخ نشر کتاب در ایران/   عبدالحسین آذرنگ – بخش نهم

نشر بخش خصوصی ایران از نامکتوب ترین فعالیت هاست. به ندرت می توان نشری را در این شاخه یافت که بتوان تاریخچۀ فعالیت های آن را از آغاز تا کنون،مستند و مکتوب دنبال کرد. موسسۀ انتشارات امیرکبیر، تاسیس 1328ش، در این میان از این رو استثناست که انتشار خاطرات مفصل بنیادگذارش امکان بخشیده است اطلاعات بسیاری در بارۀ پیدایش و تحول این موسسۀ انتشاراتی در اختیار پژوهندگان باشد. اگر خاطرات و یادداشت های بنیادگذار و مدیر انتشارات ابن سینا، شادروان ابراهیم رمضانی، در دسترس یا موجود می بود، چه بسا به پاسخ بسیاری پرسش ها در دوره ای نزدیک به نیم قرن از نشر ایران دست می یافتیم. این افسوس وقتی بیش و بیشتر می شود که در می یابیم ناشران خصوصی تاثیرگذار و مدیران موسسه های انتشاراتی دولتی موثر، حتی به یادداشت برداری در بارۀ فعالیت های خودشان و انتشار آنها علاقه نشان نداده و به اهمیت این نکته پی نبرده اند که تاریخ نشر تا چه حد می تواند به روشن شدن تاریخ و تحول اندیشه، و حتی تحول جنبه هایی از حیات فرهنگی کشور، یاری برساند.


انتشارات امیر کبیر
   نشر بخش خصوصی ایران از نامکتوب ترین فعالیت هاست. به ندرت می توان نشری را در این شاخه یافت که بتوان تاریخچۀ فعالیت های آن را از آغاز تا کنون،مستند و مکتوب دنبال کرد. موسسۀ انتشارات امیرکبیر، تاسیس 1328ش، در این میان از این رو استثناست که انتشار خاطرات مفصل بنیادگذارش امکان بخشیده است اطلاعات بسیاری در بارۀ پیدایش و تحول این موسسۀ انتشاراتی در اختیار پژوهندگان باشد. اگر خاطرات و یادداشت های بنیادگذار و مدیر انتشارات ابن سینا، شادروان ابراهیم رمضانی، در دسترس یا موجود می بود، چه بسا به پاسخ بسیاری پرسش ها در دوره ای نزدیک به نیم قرن از نشر ایران دست می یافتیم. این افسوس وقتی بیش و بیشتر می شود که در می یابیم ناشران خصوصی تاثیرگذار و مدیران موسسه های انتشاراتی دولتی موثر، حتی به یادداشت برداری در بارۀ فعالیت های خودشان و انتشار آنها علاقه نشان نداده و به اهمیت این نکته پی نبرده اند که تاریخ نشر تا چه حد می تواند به روشن شدن تاریخ و تحول اندیشه، و حتی تحول جنبه هایی از حیات فرهنگی کشور، یاری برساند.
   امیر کبیر، نام اختصاری موسسه ای انتشاراتی است که نخست با نام «موسسة مطبوعاتی امیرکبیر»، با سرمایه ای اندک، اما با آرمان بلندپروازانه و کوشش های پیگیر عبدالرحیم جعفری، در اواخر دهۀ 1320ش، در آبان  1328، تاسیس شد. محل نخست آن در بالاخانه ای محقر در خیابان ناصر خسرو تهران بود. جعفری از خانواده ای تنگدست برخاسته و از نوجوانی با کارگری در چاپخانه، و سپس کارهای مختلف در کتابفروشی و موسسۀ انتشاراتی با جنبه های فنی نشر کتاب آشنا شده بود. او نام امیرکبیر را با الهام از نام میرزا تقی خان امیرکبیر برای موسسه اش برگزید، نامی که یادآور همانندی در آرزو هایی بود که آن دو  در دو دورۀ متفاوت برای سازندگی و پیشرفت در سر داشتند. نشانی که جعفری در آغاز کارش برای انتشاراتی تازه تاسیسش انتخاب کرد، شیر غرانی را نشان می داد که روی کتابی پنجه انداخته بود. این نشان بعداً جای خود را به « گردونۀ پارسی» داد، سربازی هخامنشی در حال راندن گردونه ای جنگی. طرح های هر دو نشان هیچ ربطی با نام امیرکبیر نداشت، اما نمادهایی بود که برداشتی را در دیدگاه جعفری  بیان می کرد، دیدگاهی که در دورة پس از جنگ جهانی دوم در ایران، از  اندیشه های ملی گرایانه و باستان ستایانه الهام گرفته بود. برداشت جعفری را از نماد سرباز هخامنشی و گردونه، از  توضیح او در بارة علت انتخاب این نشانه و به قصد ثبت رسمی آن، بهتر می توان در یافت: سرباز هخامنشی نشانة «ملت گران مایه و باستانی ایران» و گردونة هخامنشی نشانۀ« پیشروی پیروزمندانه در شاهراه ترقی و سعادت» ایران است1.  این نگاه و انتخاب این واژگان، کاملاً آشناست: آرمان گرایان نسلی که پس از 1300ش بالیدند، از این تعبیرها زیاد استفاده کردند.
     دورپروازی جعفری، به رغم تنگ دستی اش، او را  به سراغ طرح هایی فراتر از امکانات موجودش می فرستاد و او را وامی داشت تا همکاری نویسندگان و مترجمان بلند آوازة زمان خود را جلب کند.  او عزمش را جزم کرده بود کتاب هایی منتشر کند که حتی ناشران با سابقۀ زمان او و با امکانات مالی کافی، به سرمایه گذاری در راه  نشر آنها تن نمی دادند. دورنگری و مخاطره جویی و مخاطره پذیری، که در همۀ ناشران بزرگ جهان، بدون استثنا، دیده می شود، در سرشت جعفری هم بود. او ماجرای تاسیس امیرکبیر و سرگذشت آن را، تا روزی که اختیار آن موسسه به دست خود او بود، به تفصیل در اثر دو جلدیش ( فعلاً دو جلد) با نام در جستجوی صبح (تهران، روزبهان،1383) آورده است. این اثر، در آمیخته ای از خاطرات شخصی، روایت هایی دست اول در بارة شماری از نویسندگان، مترجمان و تولیدکنندگان کتاب، انبوهی از اطلاعات گاه منحصر به فرد در بارة تاریخ نشر، کتابفروشی و چاپ و صحافی در ایران معاصر، عامل های موثر بر نشر و مانع های سر راه آن طی مدتی بیش از 40 سال است. اطلاعاتی که جعفری در این کتاب  به دست می دهد، برپایة مشاهدات مستقیم و عینی، دانسته های شخصی و به سان روایت راوی حاضر و ناظر در عرصه های مختلف است. برخی اطلاعات و اشاره ها را برای نخستین بار در این کتاب می توان یافت.(در این سلسله مقاله هم  به مناسبت های مختلف و به ضرورت،  به این کتاب، که تا این زمان نمونۀ چشمگیری از یادداشت های ناشری بزرگ و اثری ماندگار در تاریخ نشر ایران است، اشاره شده است).
       عبدالرحیم جعفری از شخصیت های بسیاری در کتابش نام برده و برخی از آنها را به دقت و جزئیات وصف، و بعضی دیگر  را از دیدگاه خودش ارزشیابی و در بارة آنها داوری کرده است. وصف های او، چه با آنها موافق باشیم و چه نباشیم، از دیدگاه تاریخ نشر معاصر ما مهم است. یکی از شخصیت هایی که جعفری بارها به او پرداخته است، علی اکبر علمی (« اکبر آقا») است، که چند سالی کارفرمای جعفری بود. «اکبر آقا» ناشر و چاپ گر و کتابفروش و کارگزار، و عموی همسر او هم بود. تقابل شدید فکری آن دو، دیدگاه های مغایرشان در بارة نشر، رویکرد های به کلی جدا یشان در بارة کتاب، روحیات بی شباهت، و سلوک متفاوتشان با مردم، به ویژه با زیردستان و همکاران، هرجا که به مناسبتی صحبت « اکبر آقا» به میان آمده است، به گونه ای در نوشتة جعفری پدیدار می شود. بخشی، شاید هم بخش قابل توجهی، از شناختی که می توان در بارة خود جعفری در مقام ناشر و برداشت ها و هدف های او در بارة نشر  به دست آورد، از راه وصف های او از«اکبر آقا»ست؛ گویی که جعفری زاویة حرکتش را بر مبنای مسیر حرکت« اکبر آقا » تنظیم می کرده است. اختلاف مشی آن دو گاه در این کتاب آن قدر عیان است که می توان جنبه های منفی  این شخصیت پرداختۀ قلم جعفری را برشمرد، و مثبت شدة آنها را در جنبه هایی دید که جعفری از آغاز اندیشة بنیادگذاری امیرکبیر خواسته است به عنوان آرمان های نشر خود دنبال کند. به نظر می رسد که هیچ شخصیتی در این کتاب به اندازۀ «اکبر آقا»  در شناختن خود جعفری به ما کمک نکند.
       کسانی که با تاریخ نهاد ها، شرکت ها یا صنایع بزرگ آشنا باشند، خوب می دانند که هیچ تشکیلاتی را بدون آگاهی کافی از شخصیت و فعالیت های بنیادگذار و طراح اصلی آن نمی توان درست شناخت، و امیرکبیر هم از این قاعده برکنار نیست. امیرکبیر با آرزو، هدفی بلند و نیرویی شکل گرفت که ویژگی های آن را در روحیه و نگاه و نظر خود عبدالرحیم جعفری سراغ باید گرفت. در عین حال، تحول و رشد امیرکبیر را، مانند همة تشکیلات مشابهش، در دوره ای باید دید که صنعت گستری در ایران، به ویژه از دهة 1330ش به بعد، به مرحلة تازه ای راه یافته بود و شماری از صنعت گستران توانا و هدف مند در زمینه های مختلف دست در کار گسترش صنایع خود شده بودند. برای مثال، اگر کوشش های عبدالرحیم جعفری در صنعت نشر کتاب با تلاش های این صنعت گستران مقایسه شود، فی المثل: رحیم ایروانی در تولید کفش ملی، حاج محمد تقی برخوردار در صنعت تولید لوازم خانگی، برادران خسروشاهی در تولید دارو و مواد بهداشتی، برادران لاجوردی در انواعی از تولیدات صنعتی، برادران خیامی در صنعت خودرو سازی، برادران فولادی در صنعت لاستیک، همایون صنعتی زاده در چند شاخة تولیدی، و مدیران دیگری در  صنعت های دیگر، همانندی های بسیار نزدیکی نه تنها در کار آنها، که در شخصیت های پرتلاش، خستگی ناپذیر، پی گیر و خصلت های آینده گرا و دورپرواز و خلق و خوی شخصی آنها هم دیده می شود. از بررسی زندگی و راه و روش بنیادگذاران صنایع، این گونه به نظر می رسد که اگر اینها شخصیت فردی قدرت مندی نمی داشتند، یا از موقعیت و امکانات موجود هوشمندانه استفاده نمی کردند، نمی توانستند به هدف هایشان دست یابند. در ضمن، روند هیچ یک از صنعت ها را نمی توان جدا از روند رشد صنعت های دیگر درست بررسی کرد. عبدالرحیم جعفری در روند رشد صنعت نشر در بخش خصوصی، پیشتاز و از همگنانش جلوتر حرکت می کرد؛ همچنان که رحیم ایروانی در صنعت کفش، یا مهندس ارجمند در تولید بخاری و یخچال، یا صنعت گستران دیگر در عرصه های دیگر، جلوتر از همگنان خود حرکت کرده بودند. این گونه پیشگامی ها معمولاً یا غالباً با مخاطره پذیری وجسارت همراه است. چرا جعفری در عرصۀ نشر خصوصی توانست گام هایی بلندتر از همکارانش بردارد؟
   نخستین کتاب هایی که جعفری برای انتشار در امیرکبیر برگزید، دو کتاب ترجمه شده با موضو عایی نو بود: فن ورزش به ترجمة منیر مهران(جزنی)؛ انرژی اتمی، به ترجمة حسن صفاری. هر دو با شمارگان 1500 نسخه و احتمالاً در زمستان 1328 منتشر شدند. جعفری به مترجمان این کتاب ها حق الترجمه پرداخت، در حالی که در زمان او همۀ ناشران خصوصی این گونه عمل نمی کردند و از کتاب های منتشر شدۀ پدیدآورندگان فقط شماری نسخه به آنها می دادند. البته ناشران دولتی، حتی از دورة پهلوی اول، حق تالیف و حق ترجمه می پرداختند. از این رو، پدیدآورندگان ناگزیر بودند از راه های دیگری، جز از راه انتشار کتاب، ارتزاق کنند. پرداختن حق پدیدآورندگان به آنها چه به صورت مقطوع و چه به صورت درصدی، می توانست این نوید را بدهد که اگر نشر در روانۀ رشد قرار بگیرد، پیدایش پدیدآورندگان حرفه ای در ایران امکان پذیر است، رویدادی که هنوز هم جامعه چشم به راه وقوع آن است. در هر حال، جعفری در این راه  از پیشگامان بود. او در دستگاه «اکبر آقا» تحقیر، تخفیف و نقض حقوق پدیدآورندگان آثار را به چشم خود دیده و آن را به خوبی حس کرده بود.
   مهدی آذری یزدی، بعداً ویراستار و قصه نویس برای کودکان، که با جعفری سابقة همکاری داشت، از  همان آغاز کار به امیرکبیر پیوست و در کارهای مختلف به جعفری کمک کرد. آن دو توانستند در مدتی کمتر از یک سال 30 عنوان کتاب منتشر کنند.  در ضمن همکاری های همسر عبدالرحیم جعفری را در آغاز کار امیرکبیر نباید از نظر دور داشت. با توجه به میانگین آثاری که ناشران آن زمان انتشار می دادند، این رقم در آن سال ها چشمگیر بود. بنا به برآورد، در 1329ش 308 عنوان کتاب در سراسر ایران منتشر شده است. پس امیر کبیر، یعنی جعفری با همکاری دو ـ سه تن، حدود10  در صد از کتاب های کشور را در آن سال انتشار داده بودند. همین تکاپوی امیرکبیر  از نگاه دست کم تنی چند از روشن فکران فعال در آن دوره، از جمله جلال آل احمد و مرتضی کیوان، دور نماند. آنها با معرفی کتاب، مجموعه و مترجم به امیرکبیر، دامنۀ آشنایی ها و همکاری های این ناشر نوپا را گسترش دادند. جعفری هم در آن زمان بدون گرایش سیاسی نبود، و در آن فضای کاملاً سیاسی که جناح ها در برابر هم  صف بندی کرده بودند، گرایش ها، هم اندیشی ها و مناسبات از عامل های تاثیر گذار بر روند نشر بود. تاثیر انگیزه های سیاسی بر نشر در سال های سیاسی از جنبه هایی است که به هیچ روی نمی توان نادیده گرفت. امیرکبیر از این تاثیر ها برکنار نبود. برای مثال، همان گونه که تاثیر گرایش های سیاسی دورۀ  جوانی رحیم ایروانی را می توان در کوشش های بعدی او برای رفاه حال کارگران کفش ملی دید، تاثیر مشقت های دورۀ کودکی و نوجوانی جعفری و روی آوردن او را در دورۀ جوانی به گرایش های مدعی عدالت و برابری، در انتخاب شماری از کتاب هایش برای نشر می توان احساس کرد.
    تامین هزینة انتشار تاریخ علوم(نوشتۀ پی یر روسو، ترجمۀ حسن صفاری، در 800 صفحه) در آن سال ها، کتابی پرهزینه و نخبه پسند، فراتر از توان مالی ناشری تُنُک مایه بود. تاریخ علوم  به کندی و  به مرور فروش رفت، اما به مرور هم به امیرکبیر اعتبار بخشید. انتشار چندین اثر دیگرِ هزینه بر از پی تاریخ علوم، جایگاه امیرکبیر را در میان ناشران خصوصی تثبیت کرد و از آن پس بود که بسیاری از نویسندگان و مترجمان متوجه شدند ناشری به صحنه آمده است و می تواند آثار سترگی را منتشر کند که آنها سودای تالیف یا ترجمه شان را در سر داشتند. امیدِ به نشر، در همه جا و در همه حال، از دیدگاه پدیدآورندگان و تولیدگران کتاب، انگیزه آفرین است. امیدِ به نشر، محرک تالیف و ترجمۀ آثار است. چشم انداز فعالیت های امیرکبیر، آن هم در سال های دشوار اقتصادی و بحران سیاسی، امید و انگیزۀ تازه ای ایجاد کرد. ناشران خصوصی که بعدها سال های اوج رونق امیرکبیر را دیدند، به آن رشک بردند و این رونق را به عامل های خاصی نسبت دادند، اما دورۀ امیدآفرینی امیرکبیر و تاثیر عمیق آن را در اقبال پدیدآورندگان به همکاری با ناشر، از نظر و از محاسبه دور داشتند.
       امیرکبیر در 1329ش، یک سال پس از تاسیس، توانست یک باب کتابفروشی در خیابان ناصر خسرو تهران باز کند. ترکیب نشر و کتابفروشی کمک کرد تا گردش سرمایة بیشتری امکان پذیر شود و پول در گردش به تدریج بر  توان پرداخت های مالی امیرکبیر بیافزاید. امیرکبیر تا سال ها، جز کتاب های خودش، کتاب های ناشران دیگر، و حتی کتاب های درسی مدارس را هم می فروخت. از 1334 به بعد، پس از دوره ای که اقتصاد چندین زمینه، از جمله اقتصاد نشر، از رکود بیرون آمد، عبدالرحیم جعفری بی آنکه تحصیلاتی در زمینۀ نشر داشته باشد، یا دوره ای تخصصی را در این صنعت فرهنگی گذرانده باشد، فقط به یاری شمّ انتشاراتیش و درک و تشخیصی که از راه تجربۀ عملی از بازار کتاب کسب کرده بود، فعالیت هایش را دوراندیشانه و آینده نگرانه گسترش داد. «خریدن کتاب به صورت قسطی»، طرحی که مخاطب اصلی آن طبقۀ متوسط کم در آمد و  با سواد شهری بود، به منزلۀ نخستین گام در مرحلۀ جدیدی از فعالیت نوآورانۀ امیرکبیر از 1335 به اجرا درآمد. این طرح، نتیجه بخشید و بر شمار مخاطبان و خریداران کتاب افزود. دو سال بعد به قصد افزایش نقدینگی، موجودی کتاب های خود و کتاب هایی را که از ناشران دیگر در مجموعه اش داشت، با 30 در صد تخفیف به معرض حراج گذاشت. حراج کتاب در همه جای جهان امری رایج است، اما این اقدام امیرکبیر تا چه حد بر پایۀ بازارسنجی بوده است، نکته ای است که بر اساس اطلاعات موجود نمی توان به آن پاسخ داد. آنچه مسلم است، اینکه هیچ یک از ناشران ایرانی در آن زمان نه با اصول علمی و مطالعاتی بازار سنجی آشنا بودند و نه در تشکیلات محدود خود واحدی، یا فرد تربیت شده ای، برای این کار داشتند. تصمیم ها در این باره عموماً بر مبنای شمّ انتشاراتی، شناخت تجربی، برداشتی کلی و برآوردی تخمینی از بازار استوار بود، بی آنکه پیامد های تصمیم در چند حرکت بعدی بررسی شده باشد. امیرکبیر سه سال بعد، در 1338، باز هم به حراج کتاب ها دست زد. در اوضاع و احوالی که اقتصاد کشور در دورۀ حکومت ناکارآمد منوچهر اقبال رو به رکود بیشتر و بحران می رفت، نیاز به نقدینگی بیشتر باز هم عامل اصلی آن تصمیم بود. البته ابتکار انواعی از فروش کتاب، از جمله فروش  قرعه ای و کیلویی کتاب، از آن حسن معرفت، مدیر کانون معرفت و  محمود کاشی چی، مدیر انتشارات گوتنبرگ، است. اینها پیش از جعفری به این کارها دست زده بودند و در جای خود اشاره ابتکارشان لازم است.
       رشد کند اقتصادی امیرکبیر در دهۀ 1330، با روند فراگیر رشد اقتصادی در همة زمینه ها در دهة 1340ش، به رشدی شتابان تبدیل شد. امیرکبیر در این دهه چند فروشگاه کتاب در بخش های مرکزی تهران و یک شعبه در فرودگاه مهرآباد دایر کرد. همراه با آن بر شمار عنوان های تالیفی، بر تعداد مجموعه ها و بر عدۀ همکاران افزود. در پایان این دهه بود که از دیدگاه توان سرمایه گذاری و قدرت تولید در زمینۀ کتاب، هیچ ناشری در بخش خصوصی همسنگش نبود. موفقیت های پی در پی اقتصادی امیرکبیر در این دهه، این ناشر را به سرمایه گذاری در زمینة چاپ و صحافی، گسترش بیشتر شبکه های فروش و بازارگشایی بیشتر و به کمال رسانیدن چرخۀ نشرش ترغیب کرد. امیرکبیر در نیمۀ دهة 1350ش، احتمالاً در 1356، به نقطۀ اوج حیات حدوداً 30 سالۀ خود رسید. امیرکبیر در این سال از این امکانات برخوردار بود: 13 فروشگاه کتاب در تهران، یک کتابفروشی مشترک در مشهد، شعبه هایی برای فروش کتاب در فروشگاه های زنجیره ای کورش، چاپخانه و بخش صحافی مجهز، سهمی در کارگاهی حروف ریزی، بخش نوپایی برای ویرایش و تولید فرهنگی، همکاری چند ویراستار زبده، کتاب شناس، ارزیاب کتاب و نسخه و دارای روابط گسترده با پدیدآورندگان، 270 کارمند و کارگر، و نیز بخش عمده ای از سهام چند موسسة انتشاراتی سرشناس. در حقیقت امیرکبیر به گونه ای به « غولناشر» ایران، و به یکی از بزرگ ترین ناشران کشورهای جهان سوم تبدیل شده بود.
  عبدالرحیم جعفری همچنان طرح های بلندپروازانه ای را دنبال می کرد و به افقی در فعالیت هایش می اندیشید که از مرزهای شناخته شدۀ نشر ایران فراتر بود. بحرانی سیاسی ـ اجتماعی که به انقلاب 1357 انجامید، همان کاری را با امیرکبیر کرد که با سایر صنایع بزرگ. به همین دلیل است که فراز و فرود منحنی رشد و افول امیرکبیر را نمی توان جدا از روند عمومی صنایع کشور بررسی کرد. جعفری در کتابش بارها به «خطاها، نقص ها و ناتوانی» خود در پیش بینی رویدادهای آینده و به کارشکنی های رقیبان و پرونده سازی های معاندان اشاره کرده است. گویی که علت نابودی امیرکبیر را در این عامل ها می جوید. اما بررسی صنعت های بزرگ گرفتار بحران نشان می دهد که عاملی فراتر و فراگیرتر از آنچه جعفری برشمرده به حیات امیرکبیرِ جعفری پایان داده است. اکنون نمی توان چگونگی پایان کار بزرگ ترین ناشر خصوصی ایران را در دوره ای از تاریخ نشر مستنداً علت یابی کرد؛ بررسی این کار به مدارک بسیاری نیاز دارد که فعلاً در اختیار نیست، اما شاید بتوان عامل های اصلی رشد امیرکبیر را بر پایۀ عملکرد سی ساله اش اجمالاً برشمرد:
1)    مساعد بودن اوضاع اقتصادی ـ اجتماعی برای صنعت گستری و فعالیت های توسعه خواهانه از دهۀ 1330ش به بعد؛
2)    روحیة بنیادگذار و مدیر امیرکبیر که همۀ ویژگی های توسعه خواهانه را در آن می توان دید؛ نیز توانایی های او در برقرار کردن ارتباط با پدیدآورندگان. با توجه به اینکه ارتباط در نشر از عوامل اعتبار و به منزلة سرمایه هم هست؛
3)    روی بردن امیرکبیر به نشر عمومی، کوشش همه سو بینانه به قصد افزودن بر طیف مخاطبان و خریداران کتاب؛ البته تا جایی که قدرت شناخت و  ظرفیت بازار به آن اجازه می داده است؛
4)    سیاست مجموعه سازی، پوشش موضوعی در طیفی گسترده، و در عین حال انتشار آثاری که به نیازهای تخصصی در حال افزایش در زمینه هایی پاسخ بگوید، همراه با دیدی آینده نگرانه و در پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار، سیاستی که تصمیم گیری را از اکنون زدگی دور می کند؛
5)    انتشار شمار زیادی آثار بنیادی، که در اصطلاح نشر به آن «ستون فقرات ناشر» می گویند. این آثار گرچه فروش آنها طی زمان کند بوده، اما تداوم داشته است، از جمله چند فرهنگ مهم. فروش پیوسته و یک آهنگ کتاب های بنیادی طی زمان، برای ناشر در آمد مستمر دارد؛
6)    انتشار آثار نام آوران، کسانی که از شهرت، اعتماد و اعتبار در میان جامعه برخوردار بودند، ولو آنکه امیرکبیر با دیدگاه های آنان موافق بود یا نبود؛
7)    توجه به آثار روز و مردم پسند در نشر عمومی که معمولاً فروش آنها مداوم نیست، اما سریع است و به بازگشت سریع تر سرمایۀ ناشر در کوتاه مدت کمک می کند. این گونه آثار در عین حال برای ناشر شهرت هم به بار می آورد؛
8)    توجه به جنسیت، به  قشر های مختلف اجتماعی، گروه های سنی و در نظر گرفتن نیازها، سلیقه ها و پسندهای آنان؛
9)    در نظر داشتن فرهنگ ملی، آثار ادبی قدیم و جدید،متون کهن تاریخی و منابعی که به هویت فرهنگی و تاریخی جامعه مربوط می شود. این گونه آثار همواره مخاطبان خاص و بازار فروش خود را دارد؛
10) انتشار گستردۀ آثار ادبی ایرانی و خارجی که در نشر عمومی، پرخواننده ترین مخاطبان را به سوی خود جلب می کند. امیرکبیر در راه انتشار آثاری از این دست، از شاخص ترین ناشران به شمار می آید.
11)    انتشار آثار مذهبی، اخلاقی، عرفانی با در نظر داشتن جامعۀ سنتی؛
12)    انتشار آثارسرگرم کننده، تفریحی، فراغتی برای قشرهای خاصی از جامعه که در عین حال به افزایش در آمد ناشر هم کمک می کند.

   این جنبه ها به اضافة عامل های دیگری که در بررسی های تفصیلی باید به آنها اشاره کرد، امیرکبیر را بر گردونة پیشرفت قرار داد. در نظر داشته باشیم که امیر کبیر در طبقه بندی های نشر جزو ناشران عمومی بازار گرا قرار می گیرد که کسب سود از راه انتشار کتاب، اصلی ترین هدف فعالیت آنهاست. ناشرانی با این هدف، که اکثریت غالب ناشران جهان را تشکیل می دهند، در صورتی در عرصه های فرهنگی موفق به شمار می آیند که هدف های اقتصادی و سودجویانه شان با رشد فرهنگی جامعه همسو باشد، یا دست کم در تعارض قرار نگیرد.
   در کارنامۀ امیرکبیر باید به کاستی ها، اشتباه ها، خطاهای محاسبه، دور شدن از واقعیت ها، کم توجهی به برخی مناسبات با توجه به ظرایف روان شناسی اجتماعی، بی توجهی به مبانی علمی که در فعالیت های ناشران بزرگ جهان به دقت مراعات می شود و خطاهای دیگر توجه داشت. امیرکبیر  اگرچه از آرای مشورتی شماری از برجستگان فرهنگی کشور بهره مند  می شد، اما هیچ گاه برنامه ریزی هایش را بر پایة بازار شناسی و بازار سنجی علمی قرار نداد و هیچ گاه واحدی پژوهشی برای مطالعات لازم در این زمینه ها را جزو لازم ساختار انتشاراتی اش نیانگاشت. البته این واقعیت را در نظر داشته باشیم در دوره ای که امیرکبیرِ جعفری فعالیت می کرد، هیچ یک از ناشران ایرانی، چه دولتی و چه غیر دولتی، حتی موسسۀ انتشارات فرانکلین، که مدرن ترین و مجهز ترین تشکیلات نشر کشور را در اختیار داشت، واحدهای «تحقیق و توسعه» یا «تعلیم و توسعه» برای نشر نداشتند، یا اصولاً با کارکرد این گونه واحدها آشنا نبودند، یا محدودیت های مالی شماری از آنها اجازه نمی داد که برای دست یافتن به شناخت دقیقی از بازار نشر، در راه پژوهش و آموزش سرمایه گذاری کنند. شناخت امیرکبیر از بازار کتاب و مخاطبانش، مانند شناخت ناشران ایرانی دیگر در آن دوره، بر شمّ فردی گردانندگان نشر، بررسی سرعت فروش کتاب، گزارش هایی که واحدهای فروش و پخش از بازار کتاب می دادند، و برخی مشاهدات شخصی، اظهار نظرها و مشورت خواهی ها مبتنی بود. از بررسی کتاب در جستجوی صبح این طور  بر می آید که امیرکبیر با این شمّ مبتنی بر تجربة جعفری اداره می شده است، نه با برنامه ریزی و سیاست گذاری روش مند مبتنی بر مطالعۀ علمی و پژوهشی. امیرکبیر جعفری توان تامین کردن بودجۀ واحد کوچکی برای پژوهش و آموزش در زمینۀ نشر را داشت. حتی هم اکنون، به رغم دشواری های اقتصادی موجود، در میان ناشران خصوصی می توان ناشرانی یافت که توانایی سرمایه گذاری محدود در این زمینه را دارند،  اما نداشتن آینده نگری، اکنون زدگی، در نظر نگرفتن چشم اندازهای بلند مدت، و ویژگی های دیگری از این دست، پیامد ناگوارش را به هنگام بروز بحران ناگهانی نشان می دهد، همان عیب بزرگی که ناشر بزرگی مانند امیرکبیر از خود دور نکرده بود.
  عبدالرحیم جعفری، از برجسته ترین ناشران خصوصی ایران، در پایان دورة حیات امیرکبیر با اتهاماتی از چند سو رو به رو شد که بازتاب هایی از آن در مطبوعات هم دیده می شد. جعفری طی30 سال مدیریتش یر امیرکبیر، هم رقیبانی سرسخت و مخالفانی کینه ورز، و هم موافقانی همدل و همراه داشت. داوری در بارة درستی یا نادرستی مدعا های له و علیه او در صلاحیت این نوشته نیست. آنچه از عملکرد 30 سالۀ امیرکبیر  و از انبوه آثاری که در عرصه های فراوانی انتشار داده عیان است، فعالیت همه جانبة ناشری کم نظیر در نشر خصوصی ایران است که دستاوردهای آن را برای فرهنگ این کشور هیچ انسان منصفی نمی تواند انکار کند. هر کشوری که بتواند چند امیرکبیر موفق با عمر های طولانی داشته باشد، پشتوانۀ مطمئن و استواری برای رشد فرهنگ خود فراهم آورده است.

1. نک: جعفری، عبدالرحیم، در جستجوی صبح، ج2، پیوست ها، ص1.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: