1393/8/17 ۰۸:۳۰
ما مرکب از روح و جسمیم و روح از عالم ملکوت است و در درون ما ابزارهایی دارد به نام فطرت، عقل، صدر و قلب و لشکر مجهزی در درون ما دارد كه «فضائل» است و همه فضائل اخلاقی از آنجا سرچشمه میگیرد و فرمانده کل قوا، روح است. 124هزار پیامبر هم برای تأیید روح و کمک به او آمدهاند تا بتواند کارش را انجام دهد و ما را به سر حد کمال برساند. پیامبران هر کدام، اوصیایی نیز داشتند؛ و در اسلام، از آغاز تا اكنون علاوه بر دوازده امام، روحانیت خیلی کار کرده است.
شناخت بُعد جسمی
بحث امروز به بعد راجع به بُعد ناسوتی انسان، یعنی جسم است. اولاً نفس ما بسیط نیست. یک قُبّهای به نام قبه جمادی در اوست و این یک منزل است. خاک بوده است و پروردگار نه تنها حضرت آدم و حوا، بلکه همه ما را از خاک آفریده است، برای اینکه دانه گندم را که در خاک بیندازند، به واسطه خاک و آب است که گندمها آرد میشوند، بعد نان میشوند؛ به قول قرآن: «خلقکُم من تُراب:1شما را از خاک آفریدیم» و این اولین بُعد جسم است که به آن جمادی میگویند. همه ما این بعد را داریم. بعد دوم جسم، «نموّ» است که ما از یک تک سلول، رسیدهایم به اینجا و به آن «جسم نامی» میگویند. یکی هم بُعد حیوانی است؛ یعنی جسم ما میتواند کار کند. اینکه بعضی برای تمییز حیوان از انسان گفتهاند «متحرکٌ بالاراده»،2 این طور نیست، کرم زیر زمین هم متحرکٌ بالاراده است و هرچه حیوانها دارند، ما هم داریم و هرچه ما داریم، حیوانها هم دارند و به این، بُعد حیوانی یا جسم حیوانی میگویند.
امتیاز ما از همه موجودات به آن بُعد ملکوتی است، و الّا همه عالم وجود، هم جنبه نباتی دارند، هم جنبه نامی، و مثل حیوانها علاوه بر این دو، بعد حیوانی دارند و جریان خون و فعالیت بدن و اینکه کارش را با اراده انجام میدهد. در تعریف اهل منطق، ممیز انسان از همه مخلوقات این است که: «انسان، حیوان ناطق است»؛ یعنی جانداری که خوب و بد را از هم تمییز میدهد؛ به عبارت دیگر: جانداری که روحش جنبه ملکوتی دارد. این روح نیز متعلق به بدن شده است؛ لذا قرآن همیشه به او که چهار بُعد را دارد، انسان میگوید: چیزی که هم بُعد خاکی را دارد، هم بُعد نموّ را و هم بُعد حیوانی را و هم یک چیز مختص به خود را دارد که روح است.
اما همین بُعدی که ممیز انسان از سایر موجودات است، اگر بخواهد ترقی کند، احتیاج دارد به این جسم که بعد حیوانی و نامی و جمادی دارد. هر دو با هم حرکت میکنند. البته اگر در راه بیفتد و اگر بگذارند که در راه بیفتد. آنگاه ملائکه یاورش هستند و به او کمک میکنند و افتخار هم میکنند: «انّ الذین قالوا ربُنا الله ثمّ استقاموا، تتنزّلُ علیهمُ الملائکه ألّا تخافوا و لا تحزنوا و أبشرُوا بالجنّه التی کنتم توعدون، نحنُ أولیاؤکم فی الحیاه الدنیا و فی الآخره: [كسانی كه گفتند: پروردگار ما الله است و سپس پایداری كردند، فرشتگان بر آنها فرود میآیند كه هیچ مترسید و اندوهگین مباشید؛ بشارتتان باد به بهشتی كه شما را وعده دادهاند. ما در زندگی دنیا و آخرت یاورتان هستیم.]»3 کسانی که در راه نباشند، هیزم جهنم هستند و سقوط میکنند؛ اما کسانی که در راه بیفتند، توفیق از خدا و همت از خودشان و قرآن میفرماید اینها کمککار دارند و خدا به آنها توفیق میدهد و عنایت خاص حق را دارند و اهلبیت(ع) یاریشان میکنند. پیغمبر اکرم(ص) دلش برای همه میتپد. اگر در راه نباشیم، رنج میبرد؛ اما به کسانی که در راهند، رأفت خاصی دارد: «بالمُؤمنین رؤُفٌ رحیم».4 ائمه طاهرین هم چنیناند. سید بن طاووس میگوید در سرداب مطهر زمزمه امام زمان را شنیدم، دیدم گریه میکند و دعا میکند که: «خدایا، این شیعیان وابسته و دلبسته به ما هستند، خدایا،کمکشان کن.» اگر ما در راه باشیم، همة چهارده معصوم به ما کمک میکنند و خدا هدایت خاصه دارد.
سه گونه هدایت
خدا در قرآن، سه هدایت به ما نشان میدهد: یک «هدایت تکوینی» که دانه گندم را که در خاک میاندازید، چند روز بعد ریشه پایین میرود و سبزه بالا میآید. وقتی فرعون از حضرت موسی پرسید: «پروردگار تو کیست»، گفت: «ربُنا الذی أعطى کُل شیءٍ خلَقهُ ثُم هَدى:5 پروردگار من آن است که عالم وجود را خلق کرده و طرز زندگی را نیز به او یاد داده است.» به این هدایت تکوینی میگویند و همه از آن برخوردارند: جماد باشد یا نبات، کافر باشد یا مؤمن، این هدایت را دارد.
دوم، «هدایت تشریعی» است: «هُدىً للناس و بینات من الهُدى و الفُرقان»6 که پروردگار عالم پیامبرانی را فرستاده و امر کرده است مردم را در راه بیاورند و حق و اخلاق و احکام و اعتقادات را به مردم بگویند.
سوم، هدایتی داریم که مختص متقین و کسانی است که در راه افتادهاند: «ذلک الکتابُ لا ریب فیه هُدًى للمُتقین:7 قرآنی که شکی در آن نیست، آمده و اما آن عنایت خاص برای افراد باتقواست.» کسانی که خودشان را در راه انداخته باشند و تقید به ظواهر شرع داشته باشند. اگر متقی شدیم، اول کسی که دستمان را میگیرد، خداست. اسم این را «ایصال الی المطلوب» میگذارند.
کسی میپرسد: «بازار اصفهان کجاست» و شما به او نشان میدهید که به فلان خیابان و فلان کوچه برو و آنگاه به بازار میرسی. به این «ارائه الطریق» میگویند. اما یک دفعه شما آدم مهربانی هستید و دستش را میگیرید و به بازار میبرید و بازار را به او نشان میدهید. به این «ایصال الی المطلوب» میگویند. خدا ارائه طریق میکند و قرآن فرستاده و انبیا و اوصیا فرستاده؛ اما ایصال الی المطلوب هم میکند. کسانی که در هدایت تشریعی حرف خدا را بشنوند، مورد هدایت عنائیه خدا واقع میشوند و دستشان را میگیرد و آنها را به نور خود میرساند: «قد جاءکُم من الله نورٌ و کتابٌ مُبینٌ، یهدی به الله من اتّبع رضوانهُ سُبُل السّلام و یخرجُهُم من الظُلُمات إلى النّور بإذنه و یهدیهم إلى صراط مستقیم».8
نور (یعنی قرآن) آمده است و برای افرادی که خدا از آنها راضی باشد، ایصال الی المطلوب است. آنگاه راههای سلامت را یادشان میدهد و دست آنها را میگیرد و از این عنایت به آن عنایت میبرد و بالاخره خدا با آنها رفیق میشود. حضرت امام(ره) در درسهای اخلاقی میفرمود: اصلاً معنای اینکه سُبُل السلام را به آنها نشان میدهد، نمیدانم و باید به آن برسیم. آنچه میدانیم، این است که خدا ما را به راه سعادت هدایت میکند. آیه میفرماید: کسانی که خدا از آنها و آنها از خدا راضی باشند، راههای سلامت را نشانشان میدهد. این غیر از تشریع و غیر از ارائه طریق و حتی غیر از ایصال الی المطلوب است؛ حال دیگری است، رفاقت خداست؛ بنده روز به روز روشنتر و دلش نورانیتر میشود و خدا هم روز به روز راههای سلامت را به او مینمایاند و روز به روز او را به بالا میکشاند: «یصعدُ الکلمُ الطّیبُ».9
روح ما برای استکمال آمده است. البته وقتی که روح استکمال پیدا کرد، جسم نیز استکمال پیدا میکند. پیغمبر اکرم(ص) با بُراق به معراج رفت. بُراق هم همراه پیغمبر به معراج رفت و جبرئیل هم به معراج رفت؛ اما مینمایاند که جبرئیل و بُراق به جایی میرسند که نمیتوانند بالاتر بروند و مختص به رفتن انسان پیش خدا میشود و مکالمه و معاشقه با خداست كه از هر بهشتی لذتبخشتر و بهتر و عالیتر است.
نتیجه
جسم ما مرکب از چهار جنبه است: بُعد خاکی که خدا ما را از خاک آفریده، بعد نموّ که از یك تک سلول تبدیل به آدم بزرگی می شویم، بُعد حیوانی كه تمام تمایلات ما (از قبیل خوردن و آشامیدن، غریزه جنسی، ریاست و حکومت و امثال اینها) مربوط به این بُعد است. اگر روح بتواند مسلط بر این بدن شود، تمایلات دنیایی و آخرتیاش را نیز ارضا میکند؛ اما اگر بدن حرف روح را نشنود، آنگاه شرّ میشود. قرآن میفرماید: «و ما أُبرّئُ نفسی انّ النفس لامّاره بالسُوء إلا ما رحم ربی ان ربی غفُورٌ رحیم».10این بُعد حیوانی شرّ است و میرسد به آنجا که حاضر است همه چیز را فدای خودش کند. حاضر است دو سوم جهان را بکشد، برای اینکه بر یک سوم جهان حکومت کند. حاضر است به خاطر غریزه جنسی بی آبروییهایی انجام دهد و به خاطر ریاستش ظلمها کند.
بعضی اوقات میرسد به اینجا که نفس لوّامه و نفس مطمئنه ندارد، بلکه نفس امّاره است که به بدی دستور میدهد؛ میرسد به جایی كه ظلم میکند و خوشحال است که ظلم کرده و یا مال مردم را خورده و خوشحال است که مال مردم را خورده است، یا آبروی مردم را میریزد و خوشحال است که تهمت زده و غیبت کرده و آبروی مردم را برده است! و این تقصیر خود انسان است. نفس باید زیر بار بُعد ملکوتی میرفته و نرفته و خودسر شده است كه قرآن میفرماید: «بل یریدُ الإنسانُ لیفجُر أمامه:11 انسان دلش میخواهد جلو باز باشد» و کنترلی در كار نباشد. روح صددرصد کنترل میکند؛ اما اگر جسم تمرد کرد، این حرف نشنیدن باعث میشود که بخواهد جلوباز باشد: ارضای غریزه جنسی کند، از راهی که بشود؛ به ریاست برسد، از هر جا که باشد؛ پول به دست بیاورد، از هر کجا که شد! معلوم است که سقوط است و بدی اینجاست که سقوط میکند و روح را نیز ساقط میکند، یعنی در وقتی که جهنمی شود، با روح جهنمی میشود و جسم فقط جهنمی نمیشود. روح جنبه ملکوتی دارد؛ اما این انسان بدجنس میرساند به آنجا که همین روح را جهنمی میکند، همین روح را دزد و جنایتکار میکند. به امیرالمؤمنین(ع) میگفتند: «معاویه چقدر عقل و فهم و شعور دارد!» میفرمود: مگویید عقل دارد، بلکه بگویید چقدر مکار است.12 روح او مستخدم میشود برای این جسم و برای اینکه خودش را بدبخت دنیا و آخرت کند.
پینوشتها:
1. فاطر، 11.// 2. کتاب الماء، ج1، ص71. // 3. فصلت، 30 و 31.// 4. التوبه، 128. //5. طه، 50.// 6. البقره، 185. // 7. البقره، 1و 2.// 8. المائده، 15 و 16.// 9. فاطر، 10.// 10. یوسف، 53// 11. القیامه، 5.// 12. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 200
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید