خودشناسی / آیت‌الله‌العظمی حسین مظاهری ـ بخش دهم

1393/8/10 ۰۹:۰۲

خودشناسی / آیت‌الله‌العظمی حسین مظاهری ـ بخش دهم

بحث رسید به اینجا که ما دو بُعدی هستیم: یک بعد ملکوتی به نام روح و یک بُعد ناسوتی و مادی به نام جسم داریم. کلیه تمایلات روح، الم و رنج برای جسم است و کلیه لذات جسم، الم و رنج برای روح است. چهار پیغمبر در درون ماست: فطرت، عقل، قلب و صدر كه یا چهارمرتبه از یک چیزند و یا آنها ابزار برای روح است برای رسیدن به مقامهای بالا و سعادت؛ اما پروردگار به این اکتفا نکرده و در درون ما یک لشکر مجهز برای ترقی روح و استکمال ما قرار داده به نام «جنود عقل». کلیه فضائل در عمق جان ما هست و روح به واسطه این لشکر مجهز می‌تواند به جاهای بالایی برسد و از عالم طبیعت رها شده، مراتب هفتگانه را بپیماید و به مقام فنا و لقا برسد و تا خدا خدایی می‌کند، این روح در رفاه و آسایش و استکمال باشد و بالاترین لذتش معاشقه و مکالمه با خداست.در کتابهای اخلاقی بیش از چهل فضیلت در درون انسان شمرده‌اند و علمای اخلاق، چندین جلد راجع به جنود عقل نوشته‌اند.

 

بحث رسید به اینجا که ما دو بُعدی هستیم: یک بعد ملکوتی به نام روح و یک بُعد ناسوتی و مادی به نام جسم داریم. کلیه تمایلات روح، الم و رنج برای جسم است و کلیه لذات جسم، الم و رنج برای روح است. چهار پیغمبر در درون ماست: فطرت، عقل، قلب و صدر كه یا چهارمرتبه از یک چیزند و یا آنها ابزار برای روح است برای رسیدن به مقامهای بالا و سعادت؛ اما پروردگار به این اکتفا نکرده و در درون ما یک لشکر مجهز برای ترقی روح و استکمال ما قرار داده به نام «جنود عقل». کلیه فضائل در عمق جان ما هست و روح به واسطه این لشکر مجهز می‌تواند به جاهای بالایی برسد و از عالم طبیعت رها شده، مراتب هفتگانه را بپیماید و به مقام فنا و لقا برسد و تا خدا خدایی می‌کند، این روح در رفاه و آسایش و استکمال باشد و بالاترین لذتش معاشقه و مکالمه با خداست.در کتابهای اخلاقی بیش از چهل فضیلت در درون انسان شمرده‌اند و علمای اخلاق، چندین جلد راجع به جنود عقل نوشته‌اند.

 

پیامبران و اوصیا، یاور بعد روحی

باز پروردگار عالم به این اکتفا نکرده، 124هزار پیغمبر که هر کدام اوصیایی داشتند؛ چنان كه پیغمبراسلام دوازده خلیفه به نام دوازده امام دارد. کار پیامبرها کمک کردن به روح است تا او بتواند از فطرت و عقل و قلب و صدر استفاده کند و کم‌کم برسد به جایی که به جز خدا نبیند. به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام: «قبل از اینکه ما روی این کره زمین بیاییم، پیامبر آمده است»، یعنی حضرت آدم؛ احدی نبود و حضرت آدم پیامبر بود. بعد هم پروردگار عالم چه سفارشهایی به همه پیامبران کرده است که با اینها بساز و از بدیهای اینان رنج مبر و صابر باش و تا می‌توانی، تبلیغ کن. راجع به این هم امام می‌فرمود: حضرت موسی(ع) بعد از اینکه در خانه فرعون زیر نظر خدا بزرگ شد و بعد هم زیر دست حضرت شعیب، دوازده سال پرورش یافت و بعد مبعوث به رسالت شد، خدا سفارش فرعون را به حضرت موسی کرد: «فقُولا لهُ قولاً لیناً لعلهُ یتذكرُ أو یخشى‏».1 خدا دوست دارد فرعون آدم شود؛ لذا فرمود: با مهربانی با او رفتار کن، پرخاشگری نباشد، تلطف باشد و در مقابل بدیهایش صبر و استقامت کن، شاید بتوانی او را آدم کنی.

ما برای بقا خلق شده‌ایم، در روایات هم آمده که پروردگار عالم می‌فرماید: «انّا خلقناكُم للبقاء لا للفناء»،2تو را خلق نکردم که چند روزی زحمت و مشقت در این دنیا داشته باشی و بعد هم بمیری و تمام شود. بلکه تو را خلق کردم برای اینکه تا خدا خدایی می‌کند، در رفاه و آسایشهای روحی باشی که از جمله مکالمه و معاشقه با خداست. این مناجات شعبانیه، خیلی مناجات خوبی است و به راستی دل می‌دهد و به اندازه‌ای حال دارد که همه ائمه طاهرین آن را می‌خوانده‌اند. در وسط دعا می‌گوید: «خدایا، دلم می‌خواهد همین طور که من با تو حرف می‌زنم، تو هم با من حرف بزنی و همین طور که من با تو مناجات می‌کنم، تو نیز با من مناجات کنی.» این انسان اگر جهنمی شود، یکی از حسرتها و ندامتهایش که بدتر از آتش جهنم است، این است که در جهنم آمده است. خیلی بی‌عقلی می‌خواهد که کسی جهنم برود. وقتی که جهنم می‌رود، جهنمیان با یکدیگر می‌گویند: «لو كُنا نسمعُ أو نعقلُ ما كُنّا فی‏ أصحاب السعیر»3 ما اگر شنیده [و پذیرفته‏] بودیم یا عقل داشتیم، به جهنم نمی‌آمدیم.

خدا همه چیز برای ما فراهم کرده است تا به سعادت برسیم. همه چیز فراهم کرده که از عدم به وجود و از وجود برسیم به آنجا که شبیه خدا شویم: «عبدى‏ اطعنى‏ حتى اجعلُك مثلى اقُولُ لشى‏ء كُن فیكُون، تقُولُ للشى‏ء كُن فیكون» بنده‌ام! متابعت کن و آنچه می‌گویم بشنو و تشخیص هدف بده که برای چه خلق شدی و بعد از تشخیص هدف، شناخت وظیفه و عمل کردن به وظیفه داشته باشد و آنگاه به مقام عبودیت می‌رسی و وقتی به مقام عبودیت رسیدی، آنگاه می‌توانی هرکاری که من می‌کنم، تو هم بکنی. من می‌گویم «باش» و آنچه می‌خواهم، وجود پیدا می‌کند و می‌توانم بگویم نباش و آنگاه آنچه نمی‌خواهم، نابود می‌شود. دلم می‌خواهم تو نیز مثل من باشی.

لذا در جهنم، یکی از حسرتهای جهنمیان همین است که به خاطر شهوت و هوا و هوس و برای اینکه حرف نشنیدند، به آنجا درآمده‌اند. این حرف نشنوی خیلی زشت است؛ مثلاً زن حرف شوهر را نشنود، پسر و دختر حرف پدر و مادر را نشنوند و مردم حرف روحانیت را نشنوند؛ این خیلی زشت و بد است و نتیجه‌اش جهنم است. آنگاه حسرت و ندامت است و قرآن بارها این آیه را نقل می‌کند که می‌گویند: ای کاش از انبیا پیروی کرده بودم. ای کاش از علما و احکام و آنچه خدا گفته بود، متابعت کرده بودم تا حال گرفتار جهنم نشوم.

وقتی جهنمی شدی، معنایش این است که نتوانستی استکمال پیدا کنی. معنای جهنم رفتن این است که نمی‌تواند به بهشت برود و استکمال پیدا کند و به قول قرآن: «انّكم و ما تعبُدون من دون الله حصبُ جهنم‏»،4 آنگاه هیزم جهنم می‌شود. خدا او را هیزم جهنم نکرده، بلکه خودش کرده است؛ خدا او را بدبخت نکرده، بلکه او خودش کرده است. خدا روحی مقدس در این بدن آورده تا از ابزار و لشکرش استفاده کند و استکمال پیدا کند و بالا برود. مثل زارعی که یک هسته زیر خاک کند و هسته کم‌کم درخت می‌شود و میوه‌ می‌آورد و همه از آن استفاده می‌کنند و خودش هم سبز و خرم است.

اما یک وقت هم این هسته زیر خاک می‌ماند و اصلاً سبز نمی‌شود تا چه رسد به اینکه ساقه کند و شاخه درآورد و میوه دهد. ما اگر در زیر خاک ماندیم و ترقی نکردیم، اگر حرف عقل و فطرت و وجدان اخلاقی و صدر را نشنیدیم و به عبارت دیگر اگر حرف روح مقدسی را که از طرف خدا آمده، نشنیدیم، و اگر حرف پیامبران و اوصیا را نشنیدیم و به جهنم رفتیم، خود هیزم جهنم شده‌ایم. ای مردم خودتان و زن و بچه‌تان را از آتش جهنم نجات دهید: «یا أیها الذین آمنوا قُوا أنفسكم و أهلیكم ناراً وقُودُها الناسُ و الحجاره»5 هیزم آتش جهنم خود انسان است. نمی‌شود این هیزم جهنم به بهشت برود و نمی‌شود استکمال پیدا کند و منازل را طی کند. همه پیامبرها آمده‌اند تا ما را در راه بیندازند.

آقایی روی منبر جمله شیرینی ‌گفت: «خدا رحمت کند آن کسی را که برخیزد و یک قدم جلو بیاید!» چقدر خوب است که انسان هر روز یک قدم به پیش برود. حرف‌شنو باشد، حرف کسی را که رئوف‌ترین افراد به اوست، بشنود. قرآن راجع به پیغمبر(ص) می‌فرماید: «لقد جاءكم رسولٌ من أنفسكم عزیزٌ علیه ما عنتّم حریصٌ علیكم بالمؤمنین رؤُفٌ رحیم‏»:6 پیغمبری آمده كه از جنس خودتان است، ملائکه نیست که نتوانید به او دسترس داشته باشید، بلکه از جنس خود شماست و برای او خیلی سخت است که شما جهنمی شوید. این پیغمبر همیشه دلش برای شما می‌تپد. شما اذیتش می‌کنید و او می‌گوید: خدایا، هدایتش کن.

به پیغمبر اکرم(ص) سنگ می‌زدند و خون از ساق پایش می‌چکید و به بیابانها فرار می‌کرد؛ اما باز می‌گفت: «خدایا، اینها نمی‌فهمند، هدایتشان کن!» الان نیز همین طور است. الان هم پیامبر و ائمه دلشان برای ما انسانها می‌تپد. آنها زنده‌اند. شما در کربلا می‌گویید: «یا أبا عبدالله، أشهدُ انّك‏ تشهدُ مقامی‏ و تسمعُ‏ كلامی‏»، در زیارات دیگر هم داریم: «ترُدُّ سلامی»: تو سلام مرا می‌شنوی و جوابم را می‌دهی. آنها الان هم می‌گویند: چرا تابع قرآن و ولایت نیستید؟ چرا پای منبرها نمی‌روید و احکام و اخلاق و اعتقادات را یاد نمی‌گیرید؟ هم دلشان برای شما می‌تپد و هم التماس می‌کنند و هم از دست شما حرص می‌خورند که چرا متوقف هستید؟ تو که برای توقف خلق نشده‌ای. هیچ گاه نباید انسان متوقف شود. بله یک وقت می‌شود درخت خودش را بخشکاند که ما جهنمی شویم و وقتی جهنمی شدیم، هیزم جهنم هستیم و معلوم است که هیزم جهنم استکمال ندارد و متوقف است، و الا این انسان برای حرکت خلق شده است.

قرآن و روایات می‌گویند: ای انسان! تا خدا خدایی می‌کند، باید در حرکت باشی و این حرکتها از بهشت هم بالاتر است. باید این منازل هفتگانه را بپیمایی، و پیمودن این منازل دست خودت است. آنچه دست من است، به تو روح و جنود و ابزار روح دادم و 124هزار پیغمبر و اوصیا به تو دادم و حتی قرآن، روحانیت و این منبرها را اوصیای پیغمبر ما حساب می‌کند؛ و خدا این همه را برای ما فرستاده برای اینکه توقف ممنوع است و باید حرکت کنی و حرکت تو، اول قدمش بهشت است. اما تو را برای بهشت خلق نکردم، بلکه تو را برای خودم خلق کردم: «و اصطنعتُك لنفسی‏»7بهشت برای تو کوچک است، بلکه تو را خلق کردم که برسی به اینجا که: «یا أیتها النفسُ المُطمئنه، ارجعی‏ إلى‏ ربك راضیه مرضیه، فادخُلی‏ فی‏ عبادی، و ادخُلی‏ جنتی»8

اگر حرکت کردیم، و خدا این اختیار را به ما داده که یا جلو برویم و حرف‌شنو باشیم و آنگاه توقف ندارد و یا متوقف شویم که آنگاه سقوط است و هیزم جهنم می‌شود كه باید بسوزد و آنگاه بگوید: ای کاش عقل داشتم و حرف انبیا و اوصیا را شنیده بودم! ای کاش از این منبرها استفاده می‌کردم و ای کاش در مسیر حرکت بودم برای رسیدن از این منزل به آن منزل.

یک مصداق آیه «یا أیتها النفسُ المُطّمئنه» را امام حسین(ع) تعیین کرده‌اند؛ لذا می‌گویند سوره فجر برای امام حسین(ع) است. هلال بن نافع می‌گوید: به گودال قتلگاه رفتم، دیدم [امام] چه برافروختگی و بشاشتی دارد و لبهایش به هم می‌خورد، اما بر اثر تشنگی صدا ندارد. جلو رفتم، دیدم می‌گوید: «الهی رضاً برضائک، صبراً علی بلائک، لا معبود لی سواک...» ناگهان دیدم مردم حمله کردند به بدن مقدس امام؛ شمشیر زدند، نیزه زدند، خنجر زدند و سنگ زدند، به اندازه‌ای که زینب(س) وقتی به گودال قتلگاه آمد، گفت: برادر! به قربان بدنت که جای یک بوسه ندارد!

 

پی‌نوشتها:

1. طه، 44// 2. الارشاد، ج1، ص238// 3. الملک، 30.// 4. الأنبیاء، 98: «شما و آنچه غیر از خدا مى‏پرستید، هیزم دوزخید.»// 5. التحریم، 6.// 6. التوبه، 128.//7. طه، 41: «تو را براى خود پروردم.»// 8. الفجر، 27 تا 30: «اى نفس آرمیده، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد، و در میان بندگان من درآى، و در بهشت من داخل شو.»

روزنامه اطلاعات

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: