1393/8/14 ۰۸:۱۴
اولین آیه مورد استناد این دیدگاه، آیه 29 سوره توبه است كه به «آیه قتال» و «آیه سیف»38 مشهور است. این آیه، صریحاً به قتال و مبارزه با اهل كتاب فرمان داده است و یكی از مستندات مهم جهاد ابتدایی محسوب میشود. قطعاً مراد از قتال با اهل كتاب در این آیه، كارزار با غرض تمتع دنیوی نیست، بلكه غرض، غلبه دین حق و سنت عدالتطلبی و كلمه تقوا بر دین باطل و فسق و فجور است. جزیه مأخوذ از آنان نیز به خاطر حفظ ذمه و خون آنان بوده و در واقع، مالیاتی است كه در قبال تأمین امنیت و اداره نیكوی امور آنها توسط حكومت اسلامی، به حكومت پرداخت میشود.
ارزیابی دلایل
الف) ارزیابی دلایل قرآنی
مراد از «و هم صاغرون» خضوع اهل كتاب در برابر سنت اسلامی و حكمت عدل دینی در جامعه اسلامی است و نه اهانت و تسلط بر آنان از جانب مسلمانان یا اولیای حكومت دینی؛ چرا كه این احتمال با اصل ضرورت وجود سكینه و وقار اسلامی در مؤمنان منطبق نیست.39
از سوی دیگر، این قتال و جهاد برای تحمیل عقیده نیست؛ زیرا اگر برای تحمیل عقیده بود، كفار بین جزیه دادن، اسلام آوردن یا جنگ مخیر نمیشدند و باید منحصراً مسلمان میشدند یا جنگ میكردند.40
این آیه در اصلِ تشریع وارد شده است؛ نه در جزئیات و تفاصیل. چه مانعی دارد كه قرآن كریم، بیان تفاصیل و جزییات را به آیات دیگر یا احادیث نبوی بسپارد.41 این آیه به قضیه محافظت از قدرت اسلام و مسلمین و نیز به بسترسازی آزادی دعوت به خدا از طریق رفع موانع بشری و سایر موانع از راه دعوت مربوط میشود؛ موانعی كه رفع آنها و سیطره بر آنها جز با قتال صورت نمیپذیرد.42 بنابراین اگر در راه دعوت، مانع ایجاد كردند یا (با توجه به سایر آیات) با شما كارزار كردند، با آنها مبارزه كنید.
آیه 36 همان سوره، قتال با جمیع مشركان را مطرح میسازد. این قتال و مبارزه همهجانبه، در مقابل مبارزه همهجانبهای است كه آنها علیه مسلمانان آغاز كردهاند و پاسخی مناسب علیه جنگافروزی آنان است. این آیه، توجه مسلمین را به كیفیت و شمول كارزار جلب میكند؛ چنان كه همین معنا در مجمعالبیان مذكور است.43 كمال بنهمام نیز در تفسیر این آیه نوشته است: «قتالی كه ما به آن امر شدهایم، در مقابل قتال آنهاست و به عنوان مسبب مطرح شده است.»44
آیه 193 سوره بقره و نیز آیه 39 سوره انفال، ظاهراً به قتال با مشركان اختصاص دارد و شامل اهل كتاب نمیشود،زیرا مراد از «یكون الدین لله» آن است كه بتها پرستش نشود، بلكه اقرار به توحید شود و آشكار است كه اهل كتاب به توحید معترفند.45 پس این آیه شریفه با اقرار و ایمان اهل كتاب بر دینشان ـ البته به شرط آنكه اهل ذمّه شوند و جزیه بپردازند ـ منافاتی ندارد.46
در حقیقت این آیه غایت قتال و درگیری را عدم وجود «فتنه» ذكر كرده است و فتنه از حیث لغوی، معانی گستردهای دارد. اصل معنای آن عبارت از«آزمایش و امتحان» است47 و این واژه اصولاً در هر موردی كه نوعی فشار و شدت وجود داشته باشد، به كار میرود. صاحب كنزالعرفان فتنه را عمل ارتكابی مشركان مبنی بر اخراج مسلمانان و محنت و بلایی كه باعث اخراج آنها از وطنشان یا شرك شد نامیده است.48 صاحب زبدهالبیان، فتنه را محنتی كه انسان به آن آزمایش شود ـ مثل اخراج از وطن و ... میداند.49 صاحب مسالكالافهام مینویسد: «گفته شده است كه مراد از فتنه، القای شبهات و نیز آزار و اذیتهایی است كه از سوی كفار به مسلمین میرسیده است و این قول، ترجیح داده میشود؛ چه، در آیه 217 سوره بقره، فتنه و كفر [هر دو] را آورده است و حمل فتنه بر كفر در این آیه، موجب تكرار است».50 هم او ذیل آیه 193 سوره بقره مینویسد:«فتنه یعنی محنت و بلایی كه به انسان نازل میشود و با آن، عذاب میكشد و آزار داده میشود و از وطن خود اخراج میشود.»51
قول مطابق با تحقیق آن است كه مطابق اصل لغت، فتنه و عواملی كه به شرك و كفر منجر میشود و نیز محنت، آزمایش و حتی آزار مشركان و كافران به مسلمانان بدانیم. آیه شریفه این معنا را میرساند كه باید با دشمنان محارب تا پایان فتنه آنان جنگید و در صورت توقف فتنه از جناب دشمن، از جنگ دست كشید. متعلق «فإن انتهوا» به قرینه «و لا عُدوان الّا علی الظالمین»،«ظلم» است و مراد از ظلم، جنگافروزی و فتنهگری است؛ زیرا آیه در حال، بحث از جهاد با دشمن از حیث فتنهگری و جنگافروزی آنهاست؛ نه از حیث كفر و شرك آنان.
آیه 191 سوره بقره، در مقام بیان طریقه مقابله و پاسخ به ظلمی است كه از جانب مشركان به مؤمنان رسیده كه عبارت است از اخراج مسلمانان از سرزمینشان. آیه شریفه میگوید: هر جا دشمنان را آماده مبارزه یافتید، به قتل برسانید. در ادامه آیه، از قتال در مسجدالحرام منع كرده و سپس فرموده است: «فإن قاتلوكم فاقتلوهم: اگر با شما كارزار كردند، آنها را بكشید» و در آیه بعد ادامه میدهد: «اگر از كارزار دست كشیدند، شما نیز دست بكشید. همانا خداوند آمرزنده مهربان است.» در تفسیر صافی نیز به همین مطلب اذعان شده است.52 شیخ طوسی در التبیان، ذیل این آیه مینویسد: «معنای آیه آن است كه به قتل آنان و نیز قتال با آنان ابتدا مكن؛ مگر كه آنها آغازگر باشند.»53
نكته ظریف دیگری كه در آیه وجود دارد، آن است كه «الف و لام» در «الفتنه»، به اصطلاح ادب عربی «عهد ذكری» است54 و از اینرو منظور از فتنه، ایجاد دشواریهایی است كه موجب آواره ساختن مسلمانان از دیارشان شد. این معنا بر این فرض مبتنی است كه الف و لام «الفتنه» اشاره به مفهوم جمله «أخرجوكم» داشته باشد.
آیه 216 سوره بقره بر وجوب كفایی جهاد دلالت دارد . طبرسی میگوید: بنا بر نظر عطاء این آیه فقط میرساند كه جهاد بر اصحاب پیغمبر لازم بوده است و بر دیگران واجب نیست.55 از سوی دیگر، قتال در این آیه، از باب مفاعله و به معنای مقابله است ظاهر در جهاد دفاعی است.
اما درباره آیه 5 سوره توبه چه میتوان گفت؟ این آیه مانند آیات بسیار دیگر، مطلق است. این دسته از آیات با توجه به سایر مقیدات، محدود میشوند. عنایت به آیه قبل از آیه فوق و آیات بعد از آن، چنین میرساند كه مراد از پیمانشكنان در این آیه، پیمانشكنانِ از مشركان است؛ نه همه آنان. به دیگر سخن، آیه مزبور به گواهی آیات بعد از آن، فقط از مشركانی سخن میگوید كه پیمانشكنی كرده و به مخالفتِ علنی با اسلام و مسلمین برخاسته بودند. آیات 73 و 41 سوره توبه نیز مطلق است و همه جهادها را شامل است.
مطالعه آیات سوره توبه نشان میدهد كه پس از معاهده صلح حدیبیه، كفار به سه دسته تقسیم شدند كه در این سوره به هر سه آنها اشاره شده است: یك دسته، كسانی بودند كه نقض عهد كردند. آنان یكی از بندهای معاهده را ـ كه اعلام میداشت نباید مسلمانان را بیازارند و باید آنان را در عبادت آزاد بگذارند ـ نقض كردند و مسلمانان را شكنجه دادند. آیه «براءه من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشركین»(برائه،1) آشكارا میرساند كه میان مسلمانان و مشركان، معاهدهای وجود داشته كه اینك نقض مفاد آن معاهده از سوی مشركان، موجب غضب الهی شده و در این آیه از آنان اعلام برائت گردیده است. در آیه بعد، افرادی كه نقض عهد نكردهاند، مستثنی شدهاند: «الا الذین عاهدتم من المشركین ثمّ لم ینقصوكم شیئاً و لم یظاهروا علیكم احداً فاتّموا الیهم عهدهم الی مدتّهم ان الله یحب المتقین»(برائه،4) یعنی «مگر آن مشركانی كه با آنان پیمان بستهاید و چیزی از [تعهّدات خود نسبت به] شما فروگذار نكرده و كسی را بر ضد شما پشتیبانی ننمودهاند. پس پیمان اینان را تا [پایان] مدّتشان تمام كنید؛ چرا كه خدا پرهیزگاران را دوست دارد»، اینان دسته دوم را تشكیل میدهند. و اما دسته سوم، مشركانی بودند كه اصلاً با پیامبر اسلام(ص) پیمانی نداشتند. ظاهراً در مورد این دسته حكمی وجود ندارد و جنگیدن با آنان اعلام نشده است؛ بنابر این محور آیات فوق، صرفاً تأكید بر نقض عهد است. ادامه دارد
پینوشتها:
38. همان، ص124؛ المیزان، همان، ج9، ص282.
39.رك. المیزان، همان، ج9، صص252،249.
40.رك. شلتوت، محمود، جنگ و صلح در اسلام، ص47.
41. فضلالله، محمدحسین، الاسلام و منطق القوه، بیروت، الدار اسلامیه، چاپ دوم 1981، ص222.
42. همان، ص207.
43. طبرسی، همان، ج5، ص39
44. همان.
45. المیزان، همان، ج2، ص63.
46.همان
47.رك. طبرسی، همان، ج2، ص232و...، طوسی، التبیان، ج2، ص146؛ اصفهانی، راغب، المفردات، ص372؛ صحاح اللغه، ج3، صص2176 ـ 2175.
48. السیوری، فاضل مقداد، همان، ج1، ص353.
49. اردبیلی، همان، ص308.
50. كاظمی، جواد، مسالك الافهام، ص314.
51.همان.
52. فبض كاشانی، تفسیر صافی، ج1، ص228.
53. طوسی، التبیان، همان، ج2. ص145.
54. چنانچه مطلبی در جملات پیشین مورد گفتگو باشد و سپس كلمهای با «ال» بیاید و اشاره به همان مطلب مورد گفتگو باشد، آن را عهد ذكری گویند.
55. طبرسی، همان، ج2، ص72 البته طبرسی قول عطاء را شاذ میداند.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید