هیچ هدف مقدسی وسیله را توجیه نمی‌كند

1396/7/12 ۱۰:۳۸

هیچ هدف مقدسی وسیله را توجیه نمی‌كند

دهم مهرماه مطابق با ٢ اكتبر سالروز تولد مهانداس كارامچاند گاندی است؛ سیاستمداری كه فراتر از سیاست‌ورزی اندیشمندی بزرگ بود و حركت استقلال‌خواهی هند در برابر استعمار انگلیس را بر پایه اندیشه‌های كهن هندی بنا كرد. اندیشه عدم خشونت گاندی و مبارزه مدنی او الهام‌بخش بسیاری از جنبش‌ها و مبارزات ضد استعماری در نیمه سده بیستم شد. شب بخارا به مناسبت تولد گاندی به او اختصاص داشت. در این نشست كه به همت مجله بخارا در سالن امیرالمومنین (ع) دایره‌المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد، كاظم موسوی بجنوردی، رییس دایره‌المعارف بزرگ اسلامی درباره مكتب عشق گاندی سخن گفت و كومار سفیر هند به دستاوردهای گاندی و جنبش او اشاره كرد؛ مصطفی محقق داماد نیز درباب اصل برادری در اندیشه گاندی سخن گفت و داریوش شایگان به مبانی اندیشه‌ای گاندی پرداخت

سخنرانی داریوش شایگان در شب گاندی با حضورمحقق داماد، كومار و موسوی بجنوردی

خشونت پرهیزی، بنیاد اندیشه گاندی
محسن آزموده:  دهم مهرماه مطابق با ٢ اكتبر سالروز تولد مهانداس كارامچاند گاندی است؛ سیاستمداری كه فراتر از سیاست‌ورزی اندیشمندی بزرگ بود و حركت استقلال‌خواهی هند در برابر استعمار انگلیس را بر پایه اندیشه‌های كهن هندی بنا كرد. اندیشه عدم خشونت گاندی و مبارزه مدنی او الهام‌بخش بسیاری از جنبش‌ها و مبارزات ضد استعماری در نیمه سده بیستم شد. شب بخارا به مناسبت تولد گاندی به او اختصاص داشت. در این نشست كه به همت مجله بخارا در سالن امیرالمومنین (ع) دایره‌المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد، كاظم موسوی بجنوردی، رییس دایره‌المعارف بزرگ اسلامی درباره مكتب عشق گاندی سخن گفت و كومار سفیر هند به دستاوردهای گاندی و جنبش او اشاره كرد؛ مصطفی محقق داماد نیز درباب اصل برادری در اندیشه گاندی سخن گفت و داریوش شایگان به مبانی اندیشه‌ای گاندی پرداخت:
 
 

گاندی و استقلال هندوستان/ كاظم موسوی بجنوردی - رییس دایره المعارف بزرگ اسلامی
مساله استقلال هندوستان محدود به كشور هندوستان نیست، بلكه آثاری جهانی داشته است، به ویژه آنكه روشی كه ماهاتما گاندی آورده، روش محبت و عشق و رافت و رحم است. او این مضامین را در چارچوب مبارزه برای استقلال پدید آورد و بنیانگذار مبارزات مدنی است. این مبارزه جهان را فراگرفت. گاندی در مقابل انگلیس كه مهم‌ترین قدرت جهانی در آن زمان بود، با مبارزات مدنی به پیروزی رسید و شبه قاره هندوستان را به استقلال رساند. آثار فرهنگی این حركت بسیار گسترده است. گاندی مكتب عشق و محبت و گذشت را عرضه كرد. این مرد بزرگ چنان تاثیر جهانی‌ای داشت كه به نظر من تحولات بعدی جهانی مرهون حركت اوست.
ماهاتما گاندی با رفتارش دشمن را به زانو درآورد، او با محبت و اخلاق دشمن را شكست داد و این روش عجیبی بود كه دنیای آن روز با آن آشنا نبود. در آن زمان به صورت طبیعی گفته می‌شد در برابر تفنگ باید تفنگ در دست گرفت، اما گاندی داستان نویی را مطرح كرد و گفت ما در مقابل خشونت، خشونت نمی‌كنیم و استعمار انگلیس را به زانو در آورد. در جریان مبارزه و حركت استقلال‌خواهی هندوستان، استعمار انگلیس بسیار خشونت كرد، اما فایده نداشت. حتی در خود انگلیس گاندی طرفداران بسیاری یافت و وقتی گاندی به لندن رفت، وضع لندن به هم ریخت و فقرای لندن دور او جمع شدند و به او احترام گذاشتند. اندیشه محبت گاندی جهانگیر شد و باعث شد كه ماهاتما گاندی بنیاد و فرهنگی را بنا كند كه می‌توان آن را فرهنگ صلح خواهی نامید.
در پایان اشاره‌ای نیز به امام حسین (ع) بكنم. مبارزه گاندی مبتنی بر جاذبه شخصی بود، امام حسین (ع) نیز جاذبه زیادی داشت. وقتی امام حسین به سمت كوفه می‌آمد، مشخص بود كه حركت ایشان آغاز قیامی علیه اموی‌هاست. یكی از سران عرب همزمان با حركت امام حسین (ع) حركت می‌كرد و نزدیك چاهی اردوی امام حسین(ع) را دید. امام حسین (ع) نزد این فرد فرستاد و این فرد متنفذ عرب از ورود به سیاست ابا داشت و نمی‌خواست گرفتار شود و با حكام روز درگیر شود، اما بالاخره با تشویق همسرش مشتاق شد به چادر امام حسین (ع) برود. گفته می‌شود كه آن قدر آن حضرت جاذبه داشت، این فردی كه فرار می‌كرد از ورود به سیاست، در اندك زمانی تحت تاثیر امام حسین (ع) واقع شد و نزد خانواده‌اش بازگشت و به ایشان گفت به اردوی امام حسین(ع) ملحق شویم.
 
 

دستاوردهای گاندی/ سائوراب كومار -  سفیر هندوستان در ایران
 صحبت كردن از انسان برجسته‌ای همچون ماهاتما گاندی در جمعی از فرهیختگان دشوار است. شخصیت گاندی و دستاوردهای او در جهان امروز بسیار ارزشمند است. شخصیت گاندی ابعاد گوناگونی دارد؛ به او می‌توان به عنوان یك متفكر و فیلسوف، به عنوان یك رهبر سیاسی و سیاستمدار، به عنوان یك انسان‌گرا و به عنوان حامی مظلومان و ستمدیدگان و به عنوان یك فرد مذهبی نگریست، اگرچه ابعاد دیگری نیز در شخصیت او قابل تصور است. اخیرا در یكی از سخنرانی‌های نخست وزیر هند نارندرا مودی راجع به گاندی به این نكته اشاره شد كه گاندی فردی متعلق به یك جغرافیا و موقعیت خاصی نیست، بلكه به كل دنیا و همه انسان‌ها تعلق دارد. بزرگ‌ترین دستاورد گاندی بسیج توان توده‌های مردم در مبارزات مردمی هند بود. دومین دستاورد او نحوه مبارزه منحصر به فرد و صلح‌آمیز گاندی در مقابل استعمارگران بود كه به پیروزی انجامید و هند را به استقلال رساند. سومین رهاورد گاندی تفكر او بود. تفكر او اساس سیاستگذاری‌های هند پس از استقلال را در زمینه‌های متعدد مثل سیاست خارجی و اقتصاد بنا گذاشت.
البته تذكر این نكته لازم است كه هم در سطح بین‌المللی و هم در سطح داخلی هند این بحث در جریان است كه آیا به تمامی از تفكرات گاندی در سیاستگذاری استفاده شده است یا خیر؟ آیا اگر مضمون و محتوای اندیشه گاندی به طور كامل اجرا می‌شد، مفید بود یا خیر؟ در هر صورت این نكته قابل بحثی است كه فعلا مجال بحث از آن نیست. دستاورد بسیار مهم دیگر گاندی تاثیرگذاری اجتماعی او بود. گاندی با طرفداری از حقوق افراد آسیب‌پذیر اجتماعی، جامعه را به نقطه‌ای رساند كه امروز شاهد آن هستیم.
این سوال اما برجاست كه گاندی چه كسی بود و فلسفه او چه ابعادی داشت؟ این پرسشی ماندگار و دشوار است و به سادگی نمی‌توان به آن پرداخت. گاندی مطلقا ضد سلطنت بود، اما با میانه‌روی و اعتدال مخالفتی نداشت. روشن‌اندیشی او را می‌توان روشن‌اندیشی بنیادین خواند. بسیاری گفته‌اند كه گاندی منتقد علم و فناوری بود، شاید راه بهتر برای نگریستن فلسفه او این است كه ببینیم او چگونه اساس و بنیاد فلسفه غرب را زیر سوال برد. او مردی بسیار مذهبی بود، اما نسبت به اندیشه‌ها و عقاید دیگر ذهن بازی داشت. او ضد علم نبود، اما علم و دانش را به عنوان یك هماهنگ‌كننده و ایجاد‌كننده نظم میان جان و تن، میان انسانیت و طبیعت می‌دید. از همه مهم‌تر اینكه آنچه در دیدگاه گاندی مهم است، این اندیشه او بود كه نباید به طور بی‌رویه و بدون توجه به عواقب از منابع طبیعی استفاده كرد، بلكه معتقد بود انسان در بهره‌برداری از طبیعت باید پیرو نظم و هماهنگی باشد و طبیعت را به طور پایدار عامل توسعه پایدار ببیند.
اكنون كه به اوضاع و احوال دنیا و خشونت‌ها و وقایع تروریستی‌ای كه به كرات در جهان در حال وقوع است و به تغییرات اقلیمی كه در زمین رخ می‌دهد و مشكلاتی كه بر سر راه توسعه پایدار به وجود آمده، می‌نگریم، باید از خودمان بپرسیم كه آیا از تفكر گاندی می‌توان در این زمینه بهره جست یا خیر؟ به نظر من پاسخ این پرسش مثبت است و می‌توان از اندیشه گاندی در این زمینه‌ها بهره جست. پیش از جلسه از پروفسور شایگان پرسیدم كه بار نخست چه زمانی به هند سفر كرده‌اند؟ و ایشان گفتند كه نخستین‌بار در سال ١٩٦٤ زمانی كه هنوز عطر وجود گاندی در فضای هند به مشام می‌رسید، به این كشور سفر كرده‌اند. ایشان تاكید داشتند كه هند امروز بسیار دستخوش تحول شده است.
این تغییرات بخش طبیعی از زندگی ما هستند و می‌توانند هم خوب باشند و هم نامساعد، اما خوشحال هستم كه خدمت شما و به خصوص پروفسور شایگان بگویم كه دولت فعلی هند گام‌هایی را برداشته و اقداماتی را صورت داده كه ریشه و اساس‌شان تفكر گاندی است. با توجه به موضوع تغییرات اقلیمی و توسعه پایدار قطعا شاهد بوده‌اید كه دولت فعلی هند اقدامات بسیار مهمی در این زمینه صورت داده و نخست وزیر به تاكید در این زمینه صحبت كرده است كه تفكر گاندی و تفكر سنتی هندی كه مبتنی بر هماهنگی با طبیعت است، همراه با توافقات بین‌المللی خواهد بود كه هدفش حفظ اقلیم و جلوگیری از دگرگونی بی‌رویه آن است. این رویكرد بسیار انعطاف‌پذیر دولت منجر به حضور فعال و موثر هند در توافقنامه پاریس شد و در حال حاضر پروژه‌های متعددی در هند مبتنی بر انرژی خورشیدی هستند و ریشه همه اینها را می‌توان در رویكرد سازگار با طبیعت و سازگار با منابع طبیعی گاندی دید. اگرچه معتقد هستم كه شاید این میزان كفایت نكند و برای جلوگیری از تغییرات اقلیمی به اقدامات بیشتری نیاز هست، اما مطمئنا مثل مساله تغییر اقلیم و توسعه پایدار، سایر ایده‌ها و عقاید گاندی نیز باید مورد بازنگری و مطالعه مجدد صورت بگیرد تا بتوان ایده‌های جدید از آن استخراج كرد و ببینیم در عالم امروز چه جایگاهی برای این ایده‌ها متصور شد.
در پایان می‌خواستم نكته مهم دیگری را متذكر شوم و آن هم لزوم مطالعه نقدهای گاندی به فلسفه غرب است. مبنای بسیاری از مشكلاتی كه در عالم امروز برای افراد به وجود می‌آید، پیش‌فرض‌های ذهنی است و این پیش فرض‌های ذهنی باید مورد چالش قرار گیرند تا از این طریق بتوانیم اندیشه‌های جدید استخراج كنیم. البته در محافل علمی این كار انجام شده است، اما فكر می‌كنم این امر نیازمند تلاش بیشتری است. در انتها می‌خواستم تاكید كنم كه این جا تنها به سطح بحث پرداخته شد، اما می‌توانم تاكید كنم كه به عنوان سفیر هند بیش از این هم از من انتظاری نیست.
 

ای دریغا عالمی/ مصطفی محقق داماد- حقوقدان و پژوهشگر دینی
مرحوم صادق سرمد شاعر، در ماتم گاندی قصیده بلندی سروده كه در بخشی از آن آمده «گرچه از هر ماتمی خیزد غمی/ فرق دارد ماتمی تا ماتمی/‌ای بسا كس مرد و كس آگه نگشت /از حیاتش مبدئی تا مختمی / لا جرم در مرگ مردان بزرگ/ گفت باید: ‌ای دریغا عالمی!». ماهاتما گاندی چندین بار گفته است كه من از حسین بن علی (ع) پیروی كرده‌ام. من ابتدا این سخن را باور نمی‌كردم، اما چند سال قبل با تتبع این جملات را در كلمات گاندی پیدا كردم. این تعبیر را نیز آقای دهباشی برای من فرستاد كه گاندی گفته است: «توسعه اسلام در سایه تعلیمات خون حسین بن علی (ع) است». پرسش مهم این است كه چه بعدی از قیام سیدالشهدا(ع) برای گاندی جالب بوده است؟ كجای نهضت حسین بن علی (ع) برای گاندی پر جاذبه بوده است؟
در این زمینه پاسخ‌های متعددی قابل تصور است، اما سوال من این است كه چه تفسیری از نهضت حسین (ع) برای گاندی بوده كه می‌گوید من از او پیروی می‌كنم؟ استاد بجنوردی از تعبیر قیام استفاده كردند. من این عقیده را ندارم. به نظر من آنچه در داستان نهضت حسین بن علی (ع) درخشان است، دفاع خونین از آزادی بیعت است. به ایشان فشار می‌آوردند كه باید به زور یك حكومت نامشروع را تایید كنی و بیعت كنی. او گفت من حاضرم به روستایی و دژی تنها بمانم، اما از من بیعت نطلبید. یعنی از من تایید حكومت نامشروع را نخواهید. اگر فشار بیاورید حاضرم خودم و فرزندان و اهل بیتم كشته شویم، اما حاضر به تایید حكومت نامشروع نیستم. آیا در تاریخ دموكراسی كسی این گونه برای رای آزاد برای مدیریت كشور مقاومت كرده است؟ به نظر من نقطه جذابیت حسین بن علی (ع) برای گاندی همین نكته است.
 

همه انسان‌ها برابرند
نكته بعدی اینكه گاندی یك باره به وجود نیامده است. كتابی از گاندی هست كه قبل از اعلامیه حقوق بشر منتشر شده است. اعلامیه حقوق بشر ١٩٤٩ یعنی ٤ سال بعد از جنگ جهانی منتشر شده اما این كتاب قبل از جنگ جهانی منتشر شده است. عنوان این كتاب این است: «همه انسان‌ها برادرند». در مقدمه اعلامیه حقوق بشر اصلی هست كه تمام مباحث بعدی بر آن متكی است و آن اصل وحدت خانوادگی بشریت است؛ یعنی می‌گوید چون انسان‌ها از یك خانواده‌اند، پس باقی اصول برقرار است. یعنی وحدت خانوادگی بشر حقوق بشر را اقتضا می‌كند. این همان مفهوم برادری است.
علاقه من به قرآن و اسلام از این آیه است كه « یا أیها النّاسُ إِنّا خلقْناكمْ مِنْ ذكرٍ و أُنْثی‏ و جعلْناكمْ شُعُوباً و قبائِل لِتعارفُوا إِنّ أكرمكمْ عِنْد‌الله أتْقاكمْ إِنّ‌الله علیمٌ خبیرٌ » (حجرات، آیه ١٣) یعنی ای انسان‌ها شما از یك پدر و مادر هستید و بنابراین همه با هم برادر هستید. در قرآن دو مفهوم برادری هست. نخست برادری انسانی است و دومی برادری ایمانی كه برادری ایمانی مبتنی بر برادری انسانی است. در قرآن تاكید شده كه همه از هندی و ایرانی و عجم و عرب و... با هم برادر و خواهر هستند. این اصل را قرآن ١٤٠٠ سال قبل بیان كرده است. تمام اصول حقوق بشر مبتنی بر اصل برادری است. حق حیات و آزادی بیان و تمام آزادی‌های دیگری كه در اعلامیه حقوق بشر است، مبتنی بر اصل برادری انسانی است.
گاندی این اصل را در هند بیان كرده است. هند با بسیاری از كشورها مثل ایران و عربستان فرق می‌كند. در هند مذاهب متعدد و كثیر وجود دارد و اختلافات مذهبی فراوان است. گاندی در هند گفته این اختلافات را كنار بگذارید و به قلب‌تان رجوع كنید و ایمان و كفر را به قلوب‌تان باز گردانید. انسان‌ها در حقوق شهروندی با هم برادرند. در حقوق شهروندی نباید ایمان و كفر را دخالت داد. همه برادرند.
 

اصل اغماض و گذشت
آخرین اصلی كه در زندگی گاندی هست را باید با بزرگان تاریخ مقایسه كرد. این اصل بخشش و گذشت و عفو است. پیامبر اسلام (ص) نیز پیروز به مكه وارد شد و آن را فتح كرد، اما اجازه نداد یك قطره خون از بینی كسی بریزد. گفت اغماض و گذشت كنید. این بیماری خطرناكی است كه به جای فكر عقیده و اعتقاد بنشیند. این امر بشریت را بیچاره می‌كند و در منطقه خاورمیانه نیز چنین است. گاندی می‌دانست كه هندوی معتقد كه با افكار گاندی مخالف بود، چه پیامدهایی می‌تواند داشته باشد. به همین خاطر در حالی كه یك هندوی معتقد و جزم‌اندیش به او تیر زد، پیش از آنكه جان بدهد، گفت همین حالا تو را بخشیدم. او قبل از مرگ قاتلش را بخشید. اما عده‌ای وقتی به قدرت می‌رسند، عوض می‌شوند. این خانم آنگ سان سوچی كه ننگ جایزه صلح شد، این گونه نبود. در میانمار دست به كشتار زدند و مردم را كشتند. یا این آقایی كه امروز رییس‌جمهور امریكا شده و قدرت پیدا كرده است و مردم را راه نمی‌دهد و ویزا نمی‌دهد. ببینید قدرت چه بدبختی و گرفتاری‌ای پدید می‌آورد. اما در تاریخ پیامبر اسلام (ص) در صدر می‌درخشد و بعد از او گاندی و نلسون ماندلا است. ماندلا آن همه سال در زندان ماند، اما شكنجه‌گرش را بخشید.
 
خشونت‌پرهیزی ریشه‌های عمیق دارد/ داریوش شایگان- فیلسوف و نویسنده
گاندی با اینكه دوران تحصیلاتش را در رشته وكالت در انگلستان به‌پایان رساند، در عمق وجودش یك هندو بود و فردی وفادار به اصول و مبانی اخلاقی هند. او در فرهنگ كهنی پرورش یافت كه اصول اخلاقی حاكم بر آن بر دو اصل استوار بود: یكی نظام كاستی ـ طبقاتی، و دیگر چهار مرحله زندگی هر هندو. اصطلاح «وارنا آشراما دارما» بر آمیزش این دو اصل دلالت دارد. اصول كلی اخلاقی در هند بر بخشش، تسلط بر نفس، پاكی درون، فرزانگی، راستی و بالاخص خشونت‌پرهیزی یا «آهیم‌سا» مبتنی است. ریشه‌های این خصلت اخیر، یعنی خشونت‌پرهیزی (آهیم‌سا) را كه قدمتی دیرپا در هند دارد، می‌توان در آیین بودا، آیین هندو، و به‌طرز اغراق‌آمیزی در آیین جِین بازیافت. محیطی كه گاندی، كودكی خود را در آن گذراند، جامعه‌ای بود كه بسیاری از اعضایش را پیروان فرقه جِین تشكیل می‌دادند. در حقیقت دو آیین جِین و بودا، در قالب واكنشی در برابر سلطه برهمنان شكل گرفت. این دو آیین در سده ششم از میان طبقه آریستوكراسی، یعنی سلحشوران، برخاستند و كیشی غیرمتشرع را اشاعه دادند. مفهوم خشونت‌پرهیزی در نظام اخلاقی دین جِین، وجهی بسیار افراطی دارد، و علاوه بر بُعد اخلاقی، از لحاظ اونتولوژیك و منطقی هم در این دین بسیار تاثیرگذار بوده است، زیرا همچنان كه پیروان این كیش از منظر اخلاقی به خشونت‌پرهیزی در برابر موجودات پایبندند، همچنان از لحاظ منطقی نیز به «عدم مطلق بودن احكام» باور دارند. آیین چندگانگی نسبی (آنه كانتاوادا) در واقع انعكاس عدم خشونت در امر قضاوت است. هیچ حكم و قضیه‌ای مطلق نمی‌تواند باشد، بلكه احكام صرفا تحت شرایطی خاص واقعیت دارند. اگر آیین كلاسیك هندو به معادله ذات انسان و ذات الهی كه در فرمول «تو همانی» اختصار یافته است، اعتقاد دارد؛ اگر دین بودا هرگونه جوهر هستی را نفی می‌كند و تنها به صیرورت و استمرار پی‌درپی لحظات گذرا كه به‌مجرد ظهور، ناپدید می‌شوند، معتقد است؛ دین جِین هر دو نظریه را می‌پذیرد ولی هیچ‌یك را مطلق نمی‌انگارد و اصل نسبیت را بر آنها جاری می‌سازد. در واقع منطق جِین منوط به نوعی «آزارپرهیزی ذهنی» است، بدان‌گونه كه فرد پیرو اصول اخلاقی بر حیات تمامی موجودات حرمت می‌نهد. تردیدی نیست كه گاندی از این تعالیم تاثیرپذیرفته و میراث‌بر كهن‌ترین اصول اخلاقی هند بوده است؛ ضمن آنكه به بهاگاوات-گیتا نیز علاقه بسیاری داشته است. در خانقاه (آشرام) گاندی شب‌ها بهاگاوات-گیتا خوانده می‌شد و خود او روزها در آن به تامل می‌پرداخت. موضوع بهاگاوات-گیتا، حماسه بزرگ ماهاباراتا است، بدین شرح كه: دو قوم «كوروها» و «پاندوها» در میدان كارزار صف‌آرایی كرده و سپاهیان را برای نبرد آراسته بودند. «آرجونا» كه پهلوان این حماسه و از طبقه «كشاتریاها» یا سلحشوران بود، هنگامی كه خود را ناگزیر از نبرد و در نتیجه كشتار دید، به تردید افتاد و ناتوانی و ضعف بر وجودش مستولی شد، پس گفت: هنگامی كه خویشان خود را كه در اینجا قرار یافته‌اند می‌بینم دهانم خشك می‌شود و لرزه بر اندامم می‌افتد.» در پاسخ، كریشنا كه مرشد او بود و در همان ارابه كنار او بود، نكوهش‌ كنان بر او نهیب زد كه: «این رفتار تو مخالف راه رستگاری (یعنی ناجوانمردانه)، مایه رسوایی و مخالف راه رهایی است.‌ای آرجونا!» كریشنا در اینجا به آرجونا تعلیمات رستگاری و فرزانگی داد و به او آموخت كه ذات عالم هرگز از میان نمی‌رود، نه فاعلی هست و نه منفعلی و سپس این جمله معروف را به‌زبان آورد كه: «هر آنكس كه آن را ضارب بپندارد و هرآنكس كه آن را مضروب بیندیشد، هر دو در خطا هستند، چه، آن نه ضارب است و نه مضروب.» در واقع كریشنا، آرجونا را از وظایف كاستی‌اش آگاه ساخت و او را به نبرد موعظه داد، البته به شرط آنكه چشمداشتی به نتیجه عملش نداشته باشد، یعنی عملی را پیشه كند ناب و بری از هر نیت خودخواهانه و هرگونه خودنمایی. بدین‌ترتیب آرجونا باید دو چیز را با یكدیگر تلفیق می‌كرد: از یك‌سو جنگیدن كه وظیفه كاستی‌اش بود، از سوی دیگر گوش جان سپردن به تعالیم كریشنا و ممتاز شدن به مقام تجردِ از كردار و عدم فعالیت كه مترادف است با فرزانگی و چون این مقام بر دلش مستولی شود، دیگر تحت نفوذ تاثرات كردار نخواهد بود. در اینجا بین وظایف كلی اخلاقی كه شالوده‌اش بر خشونت‌پرهیزی استوار است و وظیفه كاستی یا طبقاتی كه برای یك سلحشور چیزی نیست مگر جنگیدن و خون ریختن، تضادی می‌یابیم. «آهیم‌سا» یا خشونت‌پرهیزی جزو وظایف كلی به‌شمار می‌آید در حالی كه از سوی دیگر نظام اخلاقی سلحشوران ایجاب می‌كند كه فرد متعلق به این طبقه، دست به كشتن زند و دشمن را نابود سازد. هرگاه چنین تضادی رخ دهد، وظایف طبقاتی بر تكالیف اخلاقی مقدم است. در بهاگاوات-گیتا هم همین موضوع مطرح شده است.

فرزانگی و عمل بی‌چشمداشت
آنچه در رفتار گاندی جالب توجه است این است كه او فرزانگی و عمل بی‌چشمداشت بهاگاوات-گیتا را می‌پذیرد و آن را اخذ می‌كند، ولی از پذیرش اصل سلحشوری و نبرد كه از وظایف كشاتریاهاست پرهیز می‌كند. گاندی به یك اعتبار، اصل بهاگاوات-گیتا را وارونه می‌سازد؛ یعنی این‌بار با وقوع تضاد، تكلیف اخلاقی كه در اینجا همان خشونت‌پرهیزی است بر وظایف طبقاتی تقدم می‌یابد. بر مبنای آرمان بهاگاوات-گیتا، او می‌توانست دست به خشونت بزند چون بر هر هندویی واجب بود كه از سلطه انگلیسی‌ها رها شود و همین تكلیف می‌توانست توجیه‌كننده قیام مسلحانه هندیان علیه استبداد انگلیس باشد، پس او نیز باید مانند آرجونا دست به سلاح می‌برد، ولی گاندی چون اساسا به نظام طبقاتی اعتقاد نداشت و آن را یكی از علل عقب‌ماندگی هند می‌دانست، این فرآیند را وارونه كرد و از جنگی كه مطابق بهاگاوات-گیتا می‌توانست موجه و معتبر و مشروع باشد اجتناب ورزید و اصل بزرگ اخلاقی خشونت‌پرهیزی را سرلوحه اعمالش قرار داد. گاندی با وجود عشقش به بهاگاوات-گیتا، برخوردی منحصربه‌فرد و خاص را اتخاذ می‌كند و اساس اعمالش را بر اصل خدمت بی‌چشمداشت بنا می‌نهد. مضافا بر اینكه او سخت به این اصل معتقد بود كه «هدف، وسیله را توجیه نمی‌كند، هرقدر هم آن هدف مقدس باشد» زیرا بذر خوب، محصول خوب به بار می‌آورد و بذر بد، محصول نامرغوب. پس بین وسیله و هدف باید تطابق كامل وجود داشته باشد، از این لحاظ رفتار گاندی رفتاری است درست عكس رفتار ماكیاولی. همچنانكه گاندی، مانند پیروان جین، به خشونت‌پرهیزی در اخلاقیات اعتقاد داشت، در قضاوت‌هایش هم اهل تسامح بود و نسبت به ادیان دیگر اهل تساهل و سازش. بارها در سرزنش برخی اعمال ناشایست مسیحیان می‌گفت مسیحیت دین بخشش است، ولی مسیحیان چندان بهره‌ای از آن ندارند. گاندی به عبارت دیگر، اصل خشونت‌پرهیزی را در ذهن خود به صورت مدارا و اصل نسبیت نشانده بود. شاید او در تاریخ جدید نخستین فردی باشد كه آزادی هند را از راهی به دست آورد كه برای بسیاری حتی تصور آن هم مشكل و بعید می‌نمود. رفتاری كه گاندی در پیش گرفت، در قیاس با آنچه اكنون در جهان می‌گذرد به معجزه شباهت دارد.
مرتاض و كمیسر
البته لازم می‌دانم در اینجا این نكته را هم متذكر شوم كه اگر گاندی طی مبارزات بی‌خشونتش، به جای انگلیسی‌ها با آلمان‌های نازی یا استالینیست‌های روس روبه‌رو بود، به احتمال قریب به یقین هرگز توفیق نمی‌یافت. انگلیسی‌ها با وجود خلق‌وخوی استبدادی و میل جهانگشایی‌شان به برخی اصول اعتقاد داشتند و نخستین مریدان غربی گاندی هم انگلیسی بودند. فراموش نكنیم كه در محاكمه آخر گاندی، هنگامی كه او در پیشگاه دادگاه حاضر شد، قاضی انگلیسی به احترامش از جای برخاست و به او تعظیم كرد و گفت: «ابدا علاقه‌مند نیستم كه هیچ‌گونه حكمی علیه شما صادر كنم اما ناگزیرم.»
در جایی، مائو و گاندی را با الهام از كتاب كوستلر، «مرتاض و كمیسر» نامیده‌ام. اصل عدم‌خشونت گاندی با تفكر هندو پیوندی تنگاتنگ دارد و از این‌رو جز در خاستگاهش، یعنی هند، نمی‌توانست شكفته شود. وقتی دو سنت بزرگ آسیایی كه یكی مبلغ بی‌عملی (در چین) و دیگری اشاعه‌دهنده عدم خشونت (در هند) است، را در كنار هم می‌گذاریم، در یك‌سو گاندی را می‌یابیم كه به اخلاق پرهیز و امتناع وفادار می‌ماند و در سوی دیگر مائو قرار دارد كه نقش كمیسر را پیدا می‌كند، یعنی درست عكس تعلیمات مائو- تسو عمل می‌كند. فراموش نكنیم كه چین تحت سلطه تفكر ماركسیسم قرار گرفت و مائو راهی را اتخاذ كرد كه از اساس غیرچینی بود، حال آنكه هند توانست، دست‌كم در دوران گاندی، سنت عظیم جوكیان و مرتاضان را- كه بارزترین مظهر آن خودِ مهاتما است- حفظ كند. گاندی راه‌حلی را برگزید كه هندی نمونه‌وار بود. بی‌سبب نیست كه هندیان، او را «ماهاتما» یعنی روح بزرگ، لقب دادند.
به‌گمان من مفهوم عدم‌ خشونت در جهان امروز روزبه‌روز اكنونی‌تر و بیش‌ازپیش مطرح می‌شود. البته من شخصا هیچ یقین ندارم كه چنین رفتار بزرگ‌منشانه‌ای در هر كشور و هر فرهنگی قابل اجرا باشد! مفهوم «آهیم‌سا» هندی‌تر از آن است كه بتواند به‌سهولت به سرزمینی جز هند منتقل شود، چرا كه در هندوان پیش‌زمینه كاملا آماده و مستعدی برای پذیرش ترك و انصراف وجود دارد، ضمن آنكه هدف غایی زندگی برای آنان رسیدن به رهایی است. البته مارتین لوتر كینگ نیز به همین اصل پایبند بود اما تمام سیاهان امریكا، همچون او هواخواه عدم خشونت نبودند و در میان آنان افرادی چون پلنگان سیاه و مالكوم ایكس هم وجود داشتند. به‌عقیده من، خشونت‌پرهیزی با روحیه جنگ‌آور برخی تمدن‌ها به‌ كلی ناسازگار است. شاید آخرین فردی كه در اواخر قرن بیستم اصل گاندی را متحقق ساخت نلسون ماندلا باشد. او نیز به‌مجرد آزادی از حبسی ۲۷ ساله، متوجه شد كه خشونت چنان در جامعه‌اش انباشته شده است كه اگر درصدد انتقامجویی برآید، وقوع جنگ داخلی قطعی خواهد بود. به همین دلیل به‌درستی تشخیص داد كه تنها راه، آشتی است و راه‌حل دیگری هم وجود ندارد. این نكته ناگفته نماند كه گاندی فعالیت‌هایش را نخست در آفریقای جنوبی آغاز كرد و از این‌رو آفریقایی‌ها با فعالیت‌های او و ایده خشونت‌پرهیزی‌اش بیگانه نبودند.»

 

منبع: اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: