1393/8/10 ۱۳:۳۷
ماجرای عاشورای سال شصت و یک هجری و آنچه در آن روز شگفت بر سر آن پاکان روزگار رفت آن مایه حیرت آور و باور نکردنی و در عین حال شرم آور و رقت انگیز بود که قرنها بعد محدث و مورخ دانشمند ذوفنونی مانند عبدالرحمن بن جوزی(متوفی 597) را، با همه صلابت و حمیتی که در مذهب اهل سنت و علیالخصوص مذهب حنبلی دارد، وادار کند تا هم در تاریخ بزرگ ممتعش، <منتظم> و هم در کتاب <تبصره> اش که مجموعهای از مواعظ و خطابههای ماهیانه اوست، وقتی به مناسبتها و رویدادهای محرم و مشخصاً دهم محرم، روز عاشورا میرسد قدری بیشتر درنگ کند و زمانی از سر صدق و اخلاص، قلم را بر کشته کربلا بگریاند.
ابوالفرج عبدالرحمن بن علی جوزی محدث، مورخ، فقیه حنبلی مشرب، ادیب و نویسنده و واعظ زبردست معروف در سال 511 یا 512 در بغداد به دنیا آمد و در 17 رمضان سال 597 پس از واپسین وعظ خود بیمار شد و در خانه خود در همان شهر بغداد وفات یافت. ابن جوزی از پرنویسترین دانشمندان جهان اسلام است، چنانکه او را در این زمینه با محمد بن جریر طبری مقایسه کردهاند. ولی از مجموع آثار وی فقط 384 اثر از دستبرد حوادث در امان مانده است.
او هم عالم و نویسنده و ادیب بزرگی بود و هم خطیبی قدرتمند. وصف سخنوری وی را بجز از طریق رجوع به آثار وی در این باب، بهتر است از زبان قلم ابن جبیر بشنویم. ابن جبیر (متوفی 614) جهانگرد بزرگ و مشهور اندلسی در سفر خود به شرق جهان اسلام، هنگام دیدار از بغداد، شاهد چندی از خطابههایی ابن جوزی بوده و با شگفتی و دقت و زیبایی تمام وصف مجالس باشکوه وعظ او و تأثیر آن را بر شنوندگان در سفرنامه (رحله) خود آورده و ما اینک بخشی از آن را بر اساس ترجمه شادروان دکتر پرویز اتابکی (مشهد 1370) نقل میکنیم و خوانندگان را برای خواندن مابقی آن به اصل کتاب ارجاع میدهیم. ابن جبیر پس از وصف شخصیت ابن جوزی به این صورت که:
« مردی است نه (در شمار دیگران) از عمرو و زید، و جامعیت او چنان است که در مثل گویند: (فی جوف الفرا کل الصید) آیت زمان و قُرّه دیده ایمان، (دُرّه دوران)، رئیس حنبلیان...، مالک زمام کلام در نظم و نثر و شناور در دریای فکر...» مینویسد: «وی پس از آنکه خطبه خود را به پایان رساند نکاتی ظریف در وعظ و آیاتی مبین در یاد خدا و ذکر حق بیاورد که دلها را از فرط اشتیاق و جذبه به پرواز درآورد و جانها را از (حرارت) آن(سخن) برافروخت تا بدانجا که خلق شیون از حلق برآوردند و نعرهها از سینه کشیدند و توبه کاران بانگ به توبه برداشتند و چون پروانگان پیرامون چراغ اشتیاق فروریختند، هر یک دست به پیشانی میسود و بر آن میکوفت...». تأثیر سخن ابن جوزی بر خود ابن جبیر چنان شدید است که سپس مینویسد:« براستی که اگر ما بر دریا سفر نمیکردیم و در عمق بیابانها راه نمیپیمودیم جز برای دیدار مجلسی از مجالس این بزرگمرد، هرآینه معاملهای پرسود کرده و به رستگاری و کامکاری دست یافته بودیم...». بهترین منبع برای آشنایی با سوانح حیات و عقاید و آثار این دانشمند بزرگ در زبان فارسی مقاله پر برگ و بار استاد دکتر هادی عالمزاده است در جلد سوم دایره المعارف بزرگ اسلامی (ص262-277) که نویسنده این سطور هم در این مقدمه از آن استفاده کرده است.
البته دامنه آثار ابن جوزی بس فراخ است و او که نویسندهای است با ذوقی سرشار و گزینشگری خوش سلیقه، طبعاً باید در پارهای از تألیفات انبوه خود هم جسته و گریخته اظهار ارادتی به ساحت سیدالشهدا کرده باشد که ما در اینجا با آنها کاری نداریم. اما آنچه در اینجا درخور توجه و تا حدی مایه شگفتی است این است که وی در این دو کتاب خود که یکی از آنها تاریخ عمومی رویدادها از صدر اسلام تا عصر خود اوست – منتظم - رسماً و علناً در باب واقعه عاشورا و مظلومیت نواده رسول خدا (ص) مرثیهسرایی کرده است. مروری کوتاه بر منتظم> نشان میدهد که ابن جوزی در این کتاب صرفاً مطالب تواریخ قبلی را -چنانکه رسم مؤلفان آن اعصار بود – به عین عبارت نقل نمیکند بلکه در موارد زیادی آنها را به قلم خود بازنویسی میکند، فیالمثل لحن سخن ابن جوزی در منتظم در باب واقعه عاشورا و مظلومیت امام حسین(ع) و خاندان و یارانش چنان همدلانه و صادقانه است که خواننده را تحت تأثیر قرار میدهد و یادآور لحن و بلاغت اهل منبر است. فاجعه عاشورا چندان هولانگیز بود که عموم تواریخ اسلامی به آن اشاره کنند، اما اشاره ابن جوزی از لونی دیگر است. اشاره ابنجوزی به ماتم عاشورا در منتظم کوتاه است اما بسیار مؤثر و ارادتمندانه.
اما آنچه ابن جوزی در <تبصره> آورده حکایتگر صورت کاملی است از یک مجلس روضه خوانی به سبکی که تا سی چهل سال پیش در ایران و بعضی دیگر از مناطق شیعهنشین معمول بود اما امروز به ندرت نمونههایی از آن را میتوان دید. نوشته ابن جوزی در این کتاب مخصوصاً از جنبه تاریخ اجتماعی اهمیت ویژه دارد زیرا چنین اسناد و نمونههایی از تاریخچه عزاداری در میان اسناد و مدارک شیعی هم نادر است.
ابن جوزی در کتاب تبصره طی یازده مجلس در باب فضایل روزها و شبهای سال سخن گفته و اولین مجلس را به فضایل ماه محرم که نخستین ماه سال قمری است و مخصوصاً روز عاشورا اختصاص داده است. فصل مشبعی از این مجلس وقف بیان فضائل حسین بن علی (ع) و مرثیه سرایی ابن جوزی بر کشته کربلا شده است به نحوی که لحن او و نحوه ورود و خروجش خوانندگان را به یاد لحن ذاکران و روضهخوانان ماهر عصر خودمان میاندازد.
ابن جوزی که سخنشناس است پیش از آنکه مستقیماً به بیان ماجرای عاشورا بپردازد طی عباراتی آهنگین و با استشهاد به اشعار برخی شاعران سخن از بیوفایی و بیثباتی دنیا به میان میآورد و یکجا به زیبایی مینویسد:
«برادران من، دنیا همواره روی در ادبار دارد، و دنیاداران هر آن از آن بیشتر و بیشتر میخواهند؛ ولی آن کس که بذری جز بذر پرهیزگاری در آن بیفشاند ماحصلش چیزی جز پشیمانی نخواهد بود.»
ابن جوزی سپس با حسن سلیقه تمام دامنه سخن را به بحث و تفسیر آیه 33 سوره اسراء میکشاند و قسمت اول آن را میآورد آنجا که فرمود:« لاتقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق/ نفسی را که خدا محترم داشته است مکشید» و در توضیح آن به احادیثی از پیغمبر اکرم (ص)در باب محترم داشتن خون و جان مردم و پرهیز دادن آنها از ریختن خون یکدیگر استشهاد میکند، از جمله این حدیث ژرف و تأمل برانگیز: « لقتل المؤمن اعظم عند الله من زوال الدنیا/ کشتن مؤمن در نزد حضرت حق از نابودی همه دنیا بسی عظیمتر شمرده میشود ». ابن جوزی در واپسین بخش مجلس وعظ خود به قسمت آخر این آیه مکرراً استشهاد میکند.
در هر حال ابن جوزی با این پیش درآمد آهسته آهسته وارد بیان داستان عاشورا و شهادت حسین بن علی (ع) میشود با این جمله: بدان که خدای عزّ و جلّ این روز [عاشورا] را برای شهادت حسین (ع) اختیار کرد.
سپس به ذکر تعدادی از احادیث مشهور درباره امام حسین(ع) و داستان شهادت او از زبان رسول خدا (ص) میپردازد، از جمله حدیثی که رسول خدا در اشاره به حسنین فرمود:«این دو فرزندان مناند هرکس این دو را دوست بدارد مرا دوست داشته است». ابن جوزی همچنین حدیث دیگری نقل میکند که بر مبنای آن جبرئیل صحنه و پهنه قتل حسین علیه السلام را به رسول خدا
نشان میدهد.
سپس مینویسد: حسین (ع) از آن رو به سوی آن قوم رفت که دید شریعت را به یکسو نهادهاند، پس به برپاداشتن پایه و ستونهای شریعت که به وسیله جدش وضع شده بود پرداخت.و آنگاه که در محاصره دشمنان قرار گرفت فرمود: مرا رها کنید تا برگردم. گفتند:نه، باید به حکم ابن زیاد گردن بنهی، اما او کشته شدن را بر این ذلت مرجح داشت. آری، جانهای بلند و منیعالطبع چنین اند.
ابن جوزی سپس به ذکر چند بیتی در خصوص مناعت طبع میپردازد، از جمله:
مرا همتی است که گمان ندارم هیچ چشمی توان دیدن و درک آن را داشته باشد مگر آنکه بتواند از همه غیر ممکنها درگذرد.
سپس از قول هلال بن ذکوان نقل میکند که گفت: چون حسین (ع) کشته شد بارانی به ما بارید که اثر آن بر جامههای ما مانند اثر خون بود.
ابن جوزی تأثیر این ظلم بزرگ را حتی به تعبیر زیبای محتشم کاشانی «در بارگاه قدس که جای ملال نیست» نیز میبیند، او مینویسد: چنان که تأثیر خشم در سیمای کسی که به خشم آمده به صورت سرخی نمایان میشود، خشم حضرت حق که بری از جسم و جسمانیت است به هنگام کشته شدن حسین در سرخی افق چهره نمود.
سخن گرم و گرمابخش ابن جوزی در این مصیبت چنین ادامه مییابد: وای بر قاتل حسین، او با پدر و مادر و نیای حسین چه خواهد کرد.
وقتی عباس عموی پیغمبر در جنگ بدر به اسارت افتاد، رسول خدا با شنیدن ناله و فریاد او نخفت، حال اگر ناله و فریاد حسین را بشنود چه خواهد کرد.
وقتی وحشی قاتل حمزه عموی پیغمبر اسلام را آوردند رسول خدا فرمود: چهره خود را از من پنهان کن...، حال رسول خدا چگونه به چهره قاتلان حسین خواهد نگریست.آن قوم در ستم بر حسین چنان متحد شدند که درباره هیچکس دیگر چنین نکردند. او را هم از ورود به شط فرات بازداشتند و هم نگذاشتند به جای دیگر سفر کند و هم خاندانش را ناسزا گفتند و هم فرزندانش را کشتند.
حسین کسی بود که از میان انگشتان دستان جدّش آب میجوشید، اما آن قوم حتی از نوشاندن قطرهای آب به او دریغ کردند.
رسول خدا حسین را چنان دوست میداشت که لبانش را غرق بوسه میکرد و بارهای بار او را بر دوش خود حمل میکرد و در کودکی وقتی از برابر منبرش میگذشت از سر محبت و احترام از منبر فرود میآمد.
اما اینک اگر او را ببیند که بر یک پهلو بر خاک افتاده و شمشیرها به رویش آخته شده و دشمنان از همه سو او را فرا گرفتهاند و سینه و دستهایش لگدمال سم ستوران شده و خون از چشمهها و تنش روان گشته، رسول خدا از این همه ستم هرآینه ناله و فریاد سر میداد و تحمل آن بر او دشوار بود.
ابن جوزی سپس در تکمیل کلام چندین بیت از مرثیه معروفسید رضی را با این مطلع میآورد: کربلاء ما زلت کرباً و بلا / ما لقی عندک اهل المصطفی= کربلا تو هماره مایه غم و اندوهی/ خاندان مصطفی از تو چهها ندیدند و چهها نکشیدند
واپسین بخش مرثیه ابن جوزی عبارات آهنگینی است با ترجیع بند قسمت دوم آیه 33 سوره اسراء: «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطانا».
از جمله مینویسد: پاکا خدایی که حسین را با کشته شدنش مکانتی بلند بخشید و دشمنانش را پس از عزت خوار گردانید... گمرهان اهل عناد گویی هیچگاه مالک ملکی نبودند و همچون قوم عاد به لعنت ابدی دچار شدند، کو یزید و کجاست ابن زیاد، گویی هیچگاه نبودند...یک چند از دنیا متمتع شدند سپس بالهای سلطنتشان شکسته شد، اما سیرت حسین به عنوان بهترین سیرت برجا ماند.
نوشتههای ابن جوزی در این دو کتاب در واقع از اسناد بسیار مهم سنت عزاداری و ذکر مصیبت امام حسین بن علی در بغداد، پایتخت عباسیان، در محافل اهل سنت و حتی حنبلیان است و از این بسیار مغتنم و درخور توجه مورخان تاریخ اجتماعی است.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید