قلبی که برای فرهنگ می‌تپد / دکتر محمدعلی مرادی

1396/11/18 ۱۱:۵۲

قلبی که برای فرهنگ می‌تپد / دکتر محمدعلی مرادی

داریوش شایگان را «متفکر معاصر ایران» لقب داده‌اند که اغلب به زبان فرانسه می‌نویسد، او نماینده نسلی است که به فرهنگ امروز جهان عشقی وافر دارد و در عین حال تار و پود هستی‌اش از فرهنگ ایران ارتعاش می‌یابد. او که پشتوانه خانوادگی محکم و مطمئنی را پشت سر دارد دوران نوجوانی و جوانی را در اروپا سیر کرد و از آنجا توشه فرهنگی بسیار با خود همراه آورد.

 

داریوش شایگان را «متفکر معاصر ایران» لقب داده‌اند که اغلب به زبان فرانسه می‌نویسد، او نماینده نسلی است که به فرهنگ امروز جهان عشقی وافر دارد و در عین حال تار و پود هستی‌اش از فرهنگ ایران ارتعاش می‌یابد. او که پشتوانه خانوادگی محکم و مطمئنی را پشت سر دارد دوران نوجوانی و جوانی را در اروپا سیر کرد و از آنجا توشه فرهنگی بسیار با خود همراه آورد. داریوش شایگان نماینده نسلی است که دریافتند ایران اگر بخواهد ایران باشد باید نسبتی خاص با «زمان» داشته باشد که این امر چیزی جز «معاصریت» نیست. از این رو، باید ذهنیت و فرهنگ خاص و ویژه‌اش را با تکیه بر گذشته بسازد. او جهد و کوشش بسیار کرد تا در مقابل آنان که سودای تمدن بزرگ را تنها در ساخته‌های عظیم، غذاهای مدرن و اتومبیل‌های شیک می‌دانستند، مقاومتی از فرهنگ بسازد.

او «فرهنگ» را راهگشای مسائل ایران می‌داند. از این رو، بیش و پیش از هر چیز بر فرهنگ تأکید می‌کند. او به واسطه حضور فرهنگی‌اش طی سال‌های بسیار در غرب، دریافته است «فرهنگ» یکی از ستون‌های استوار تمدن مغرب‌زمین است که این فرهنگ با درهم‌تنیدگی خاص با دین اروپایی یعنی مسیحیت و اخلاق اجتماعی آنان رقم خورده است که اکنون در فرم رمان، موسیقی، تئاتر و سینما تجلی می‌یابد.

شایگان دغدغه فرهنگ خاص و ویژه ایران و ایران دوران اسلامی را دارد. از این رو، در بین اندیشمندان بیش از همه بر اندیشه‌های «هانری کربن» متمرکز شده است و نسخه‌ای که برای ایران و فرهنگ آن می‌یابد؛ هانری کربن است.

اما او بطور معصومانه‌ای نمی‌داند که پرسش هانری کربن پرسش یک فرانسوی است و پرسش او نمی‌تواند و نمی‌توانست پرسش یک ایرانی باشد. داریوش شایگان که قلبش مملو از عشق به ایران و فرهنگ آن است آنچنان شیفته او است که به دنبال پرسش یک ایرانی نرفت.

او در فضای فکری و فرهنگی فرانسه رشد و نمو کرده است و می‌پندارد اگر بخواهد برای ایران و ایران دوران اسلامی کاری کند بیشتر باید بداند که پاریسی‌ها در مورد ایران چگونه فکر می‌کنند. از این رو، او پرسش هانری کربن پاریسی را پرسش یک تهرانی یا اصفهانی و شیرازی می‌داند؛ از این رو است که در جامعه‌ای که اساساً هنوز تاریخ ندارد «تاریخ قدسی» می‌جوید. حال آنکه این پرسش کربن بود که کسوف عقل را می‌جست اما پرسش یک ایرانی شاید چیزی دیگری است.

اما داستان مرد با احساس ما تمام شدنی نیست. حوادث بعد از جنگ و سیاست تعدیل اقتصادی دولت سازندگی که همراه بود با ورود برخی از شرکت‌های اروپایی و فرانسوی احساسات او را دگرگون می‌کند. دوباره یاد استادش هانری کربن می‌افتد و کتاب «هانری کربن؛ آفاق تفکر اسلام ایرانی» را می‌نویسد و به ایران بازمی‌گردد. مردی که اگرچه من هرگز او را از نزدیک ندیده‌ام اما همواره نوشته‌هایش را دنبال می‌کنم تا برایم انگیزه‌ای برای تفکر باشد. برای او به واسطه این نقش‌اش در حیات فکری خودم صمیمانه آرزوی سلامتی می‌کنم؛ تا این مرد احساس،همواره در فرهنگ ما باشد چون اگر شایگان نباشد گویی فرهنگ ما چیزی کم دارد. عمرش مستدام باشد و سلامت.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: