داریوش شایگان؛ روشنفکر بی‌عقده / میلاد عظیمی

1396/11/7 ۰۸:۵۰

داریوش شایگان؛ روشنفکر بی‌عقده / میلاد عظیمی

داریوش شایگان یک روشنفکر واقعی است به این معنا که آزاد‌اندیش است و بی‌تعصب است و جزم‌اندیش نیست. منادی و مروج گفت‌وگوست و به تعمیم و تعمیق فضای گفت‌وگو کمک کرده است. جستجوگر و متأمل است. نقاد و نقد پذیر است. اهل هیاهو و هوچی‌گری و عوام فریبی نیست. اهل رواداری و مدارا و مروت است. تند‌خو نیست. متین و آهسته و معتدل و مسالمت‌جوست.

 

داریوش شایگان یک روشنفکر واقعی است به این معنا که آزاد‌اندیش است و بی‌تعصب است و جزم‌اندیش نیست. منادی و مروج گفت‌وگوست و به تعمیم و تعمیق فضای گفت‌وگو کمک کرده است. جستجوگر و متأمل است. نقاد و نقد پذیر است. اهل هیاهو و هوچی‌گری و عوام فریبی نیست. اهل رواداری و مدارا و مروت است. تند‌خو نیست. متین و آهسته و معتدل و مسالمت‌جوست.

    شایگان عمیقا معتقد است که حقیقت ملک طلق کسی نیست. از آمیزش افقهای معرفتی و هویت تکه تکه و مرقع وار و فرهنگ چهل تکه سخن می گوید. به تعبیر خودش انسانی بین فرهنگی است و بین فرهنگ‌ها زندگی می کند و می اندیشد. از همان کودکی در محیطی چند‌‌زبانی و چند فرهنگی بالید. شایگان رنگارنگی فرهنگی را زیبا می‌بیند. به هم‌سخنی و هم‌زیستی فرهنگ‌ها می‌اندیشد. به مشترکات فرهنگ‌ها و  تمدن‌ها توجه دارد. پرسش‌های عظیمی در نوشته‌هایش مطرح می شود و پاسخ‌هایش هم قابل تأمل است. می‌کوشد نسبت میان تمدن‌های اساطیر‌بنیاد شرقی و آسیایی را با تمدن علم‌محور و سیطره‌یافته غرب تبیین کند. شایگان نه غرب زده است و نه شرق زده. ایدئولوژی زده هم نیست. سیاست زده هم نیست. فریفته و شیفته و همچنین دشمن و منکر سنت و مدرنیته نیست. می‌خواهد سنت و تجدّد را درست و ژرف بشناسد. به«اسکیزوفرنی فرهنگی»(تعبیر از شایگان) که مرض عام‌البلوای مسری است مبتلا نیست. او از مصادیق بارز و برجسته «روشنفکر چه می‌خواهم» در عصر ماست. در نوشته‌هایش ویرانگری و ستیهندگی نمی‌بینید؛ هرچه هست ساختن و ترمیم و التیام و پیوند زدن است. «چه می‌خواهم» شایگان خلاصه می‌شود در تبیین تکثر ناگزیر جهان امروز و توصیه به قبول این تکثر ناگزیر. سازگاری و رواداری و میانه‌روی میوه درختِ «چه می خواهم» داریوش شایگان است در‌نتیجه او علی‌الاصول میان مسجد و میخانه در نوسان است. به قول خودش اهل گُم‌آباد است و در جهان‌های از هم‌پاشیده شکسته‌بسته زیسته است. فروتن است و دنیا را در خود و عقیده خود خلاصه نمی‌کند. در‌نتیجه از پروست تا علامه طباطبایی و از بودلر تا جلال الدین آشتیانی در سعه مشربش می گنجد.

      شایگان هنرشناس و هنرفهم است. مثل نجیب زاده هاست. آراسته است. خوش پوش است. جهاندیده است. اعتبار بین‌المللی دارد. پخته است. در سیاست دخالت آشکار نمی کند اما از دل جهان بینی ملایم معتدل او کارآمدترین بینش سیاسی در دسترس زاده می‌شود. دانشجوی ترم یک بودم که داوری او را درباره دکتر مصدق خواندم؛ در سال 1376 و هنگامه شورهای سیاسی و سلام بر مصدق درود بر خاتمی . شایگان می‌گفت مصدق خود را در بن بست سیاسی قرار داد تا "سرنوشت شهید سیاسی" را برای خود به رقم بزند بنابراین باید بخشی از سهم ناکامی تاریخی ملت ایران را بر دوش او نهاد. خشکم زد. چنین سخنی برایم سخت ناآشنا بود. و بعد این نظر بسیار درخشانش که از همان روز آویزه گوشم شد و معیاری برایم شد تا سیاستمداران را ارزیابی کنم:«همیشه لحظه ای وجود دارد که هر دولتمردی باید تن به مصالحه دهد، از تنگنا بیرون آید و طلسم بنیادگرایی را بشکند تا از افتادن در دام گفته‌های خود، از گم‌کردن حس واقعیت، از کنار‌کشیدن و سرانجام از به‌بار‌آوردن شرّ بیشتر به جای خیر جلوگیری کند. گاه تسلیم‌شدن به واقعیت- هر قدر هم دردناک باشد- شجاعت بیشتری می‌خواهد تا آنکه انسان به عذر وفادار نبودن به خود تا آخر بر سر حرف خویش باقی بماند».

      این درست که شایگان بسیاری از مقالات و کتابهایش را به فرانسه می‌نویسد اما زبان فارسی را زبان«امپراتوری» و«فرهنگ»می‌بیند و به آن حس«نوعی پرستش شبه مذهبی»دارد و «هویت خود را به زبان فارسی گره خورده» می‌داند و نسبت به«رسالت زبان فارسی در ایجاد تمرکز که پایه وحدت کشور» است، سخت هشیار است.

      شایگان به سنت احترامی ژرف می‌گذارد و تا بن دندان متجددی اصیل است. شاید نوعی عرفان و معنویت ملایم که مثل رایحه‌ای مرموز در دنیای اندیشه اش جریان دارد، موجب شده که در لبه شکافهای متضادِ متنافیِ خون‌چکان گام بردارد و به ورطه سخت‌گیری و عصبیّت و خشونت فرو نشود. شاید هم این آرامش را از کودکی امن و مهربانش داشته باشد.

     رامین جهانبگلو در مقدمه کتاب «زیر آسمانهای جهان» نوشته که شایگان اندیشمندی است که می‌تواند به همه چیز و از جمله شخص خودش بخندد؛ در حکمت شایگان همین بس. یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد. در دنیای عبوس دژخویی که ما مردم بی لبخند در آن زنده مردگی می کنیم، وجود انسان روشن بین  سبک‌روحی چون داریوش شایگان مثل هوای زلال و خنک بامداد، بایسته و دلخواه و مغتنم است.

منبع: تلگرام نویسنده

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: