1396/11/3 ۰۸:۴۳
تفکر در معنای واقعی و حقیقی خود، با عقلگرایی محض و ذهنگرایی صرف، تفاوت بنیادی دارد؛ تفکر، شامل انواع اندیشیدنها و فکرکردنها و نگریستنها و تلقیها و تحلیلها است، این موضوع یک واقعیت تاریخی و انسانی در طول حیات بشر و سیر جوامع و زندگانی بوده است؛ بنابراین، تفکر، عقلگرایی به معنی ذهنگرایی و استدلال منطقی و قیاس برهانی صرف نیست؛ بلکه اعم و اشمل از عقلگرایی محض است، وجود و واقعیت اندیشههای گوناگون و نگرشهای متفاوت خود گویای این واقعیت است. اگرچه عقلگرایی نیز به نوبه خود دارای دورانها و انحاء گوناگون بوده است [بزرگنمايي قلم] [کوچکنمايي قلم] [بازگشت] http://ebtekarnews.com/?newsid=100287 محمد
محمدعلی نویدی: جایگاه و نقش حکیم شهابالدین یحیی سهروردی، در ادامه و استمرار تبار تفکر چیست؟ تفکر در معنای واقعی و حقیقی خود، با عقلگرایی محض و ذهنگرایی صرف، تفاوت بنیادی دارد؛ تفکر، شامل انواع اندیشیدنها و فکرکردنها و نگریستنها و تلقیها و تحلیلها است، این موضوع یک واقعیت تاریخی و انسانی در طول حیات بشر و سیر جوامع و زندگانی بوده است؛ بنابراین، تفکر، عقلگرایی به معنی ذهنگرایی و استدلال منطقی و قیاس برهانی صرف نیست؛ بلکه اعم و اشمل از عقلگرایی محض است، وجود و واقعیت اندیشههای گوناگون و نگرشهای متفاوت خود گویای این واقعیت است. اگرچه عقلگرایی نیز به نوبه خود دارای دورانها و انحاء گوناگون بوده است، تفکر عقلگرایانه، با تفاوت موضوعات و متعلقات خود در اعصار مختلف، متفاوت بوده است، مثلا، در دوران یونان تفکر عقلگرای نظری و متافیزیکی بیشتر مورد توجه و تامل بوده است، و در دوره قرون وسطی، متعلق عقل بیشتر موضوعات الهیات و کلام عقلی بوده است خصوصا در جهان مسیحت و در دورانهای بعد و متاخر، موضوع انسان و انسان دوستی در کانون تفکر عقلگرای قرار گرفته است. نکته مهم به نظر صاحب این فکر و قلم در خصوص فرق بین عقلگرایی و عقلورزی است، عقلگرایی اکتفا و بسنده کردن به قوت و قدرت و دریافتهای ذهنی و ادراکات عقلی و منطقی، با عقلورزی به معنای کوشش و فعالیت قوه خرد و عقل فطری و کشفیات و ادراکات آن، فرق دارد؛ یعنی، عقلورزی اعم از عقلگرایی است؛ چون، لاجرم برای شناختن حقایق و واقعیات امور و مسایل زندگی، به عقل متوسل میشویم و عقل نیروی شناخت و کشف و درک هستی و وجود آدمی است؛ اما، ساحات دیگری نیز برای فهم و کشف حقایق وجود دارد که به نظر من اگرچه مبدء و منشا آنها نیز به عقل برمیگردد، لیکن، روشها و راههای نوینی در اختیار انسان قرار میدهد؛ مثل، روش شهود و کشف قلبی و باطنی. تفکر با عقلورزی قرابت و قرانت بیشتری دارد تا با عقلگرایی و روش مشایی صرف؛ چون تفکر وسعت و دامنه فراختر و عمیقتری را شامل میشود، مثلا، تفکر اخلاقی، تفکر دینی، تفکر شهودی و تفکر عقلانی و تفکر مشایی و تفکر علمی و تجربی و عرفانی و غیره. تبارشناسی تفکر، با حیات فکری و مشی عقلانی و نمایان کردن کوششهای خردورزانه، در طول تاریخ زندگی بشر سروکار دارد؛ این مناسب در مقایسه و مقابله با حیات احساسی و عاطفی و عرفانی و دوران غیرعقلی و علمی و جهل و خرافات و تعصب و افسانه و اسطورهها بیشتر مبرهن و روشن میشود؛ یعنی، در واقع، تبارشناسی تفکر، انواع فکرورزی و حوزههای اندیشهورزی در ازمنه و امکنه گوناگون را عیان میکند؛ مثلا، در دوران قرون وسطی و در جهان مسیحت وضع و موقع تفکر و عقلورزی چگونه بوده است؟ در دوران بعد از ظهور اسلام، و در جهان مسلمانان، وضعیت و موقعیت تفکر و اندیشهورزی چگونه بوده است؟ در غرب جهان اسلام و در شرق جهان اسلام باز این پرسش قابل طرح و ایراد است؛ پس، تبارشناسی تفکر، با اصل و اصالت تفکرات و اندیشهها و انواع و اقسام آنها و ظهور و غروب و افول و اوج آنها مناسبت و مرابطه دارد. با این مقدمه، جایگاه و اثر و ثقش حکیم سهروردی در ساحت و میدان تفکر و تبار آن بهتر و بیشتر شناخته میشود؛ چون، سهروردی، از تفکر عقلانی و فلسفه مشایی شروع کرده و به وادی و عرصههای جدید و نوین رسیده و موسس تفکر و حکمت تازه شده است؛ سهروردی با ابتنای به کوشش عقلانی و عقلورزی عمیق و تامل و تدقیق در واقعیات و حقایق به راه نو در کشف و شناخت و معرفت رسیده است؛ در واقع، نقش سهروردی را در تبارشناسی تفکر و حکمت، در موقعیت تاریخی و فکری و با تامل در وضعیت اندیشگی زمانه باید شناخت. سهروردی، موسس حکمت اشراق و تفکر نوری است؛ حکمت اشراق با حکمت مشاء، وجوه افتراق و اشتراک فراوان دارند؛ شروع و ابتنای به عقلورزی از وجوه اشتراک بنیادی است، آری، بدون عقل امکان کشف و شهود و دریافت نوری وجود نخواهد داشت؛ عقل به سمت نور و روشنایی و صیقل و صفا جان دعوت میکند و میکشاند، فرض کنیم، انسان بدون عقل باشد، آیا فرقی با حیوانات و جانداران دیگر خواهد داشت؟ آیا شناخت حقایق و درک معقولات برای وی معنا و مفهوم خواهد داشت؟ آیا امکان تعالی و ترقی و تصاعد که پایه و شالوده کشف و شهود است، ممکن خواهد بود؟ عقل و عقلورزی بنیان حرکت انسان، بسوی حقایق برین است؛ فهم حقایق برین و متعالی از حقایق و واقعیات حسی و ظاهری، کار و اثر عقل ورزی است، درک راه کشف و شهود و نور و وجود نیز کار عقل است، البته، عقل افقها و راهها و چشماندازهای نوین پیش میآورد و میدانهای جدید و دریچههای تازه میگشاید، که روش و شیوه شهود نوری از جمله آنها است؛ ریشه و تبار حکمت اشراق را با تامل و توجه عمیق در نسبت عقل نورانی و فطری و جان صیقل یافته و مصقل و مصفا، شاید، بتوان جستوجو کرد و به فهم معانی آن تقرب جست. با دقت و ژرف گری میتواند دریافت، حکمت اشراقی و حکمت مشایی، یا تفکر مبتنی بر وجود و تفکر مبتنی بر شهود، مکمل و ملازم و موافق و معاضد هم هستند، نه مخالف و معاند هم؛ گویی، حکمت اشراق و تفکر نوری، چهرهای از جان خردمند بشر را نشان میدهد و تفکر عقلانی و علمی نیز چهره دیگری را عیان میکند، باری، این راهها و شیوهها در پایان راه به هم میرسند و سبب رشد و ترقی آدمی، میشوند. چون هدف و غرض نهایی، شناخت و معرفت به حق و حقیقت است، و بدین جهت، هر دو حکمت هستند. اگر اصالت و اولویت در یکی شهود و کشف و نور است و در دیگری وجود و عقل و برهان و منطق. سهروری، موسس حکمت و تفکر اشراقی است، در این حکمت مفهوم ذوق و چشیدن معنای عمیق و اصیل دارد، در واقع، حکمت به معنای عقلگرایی محض نیست و نیز به معنای خداشناسی هم نیست؛ بلکه معادل تیوزوفی است، در حکمت ذوق و چشیدن نهفته است، یعنی، وسیله و راهی که موجب جلا و صفای جان میشود و جان مصقل میشود و رخشندگی و تابان میشود و آنگاه نور الهی را تابان میکند و حقایق را روشن میسازد و کشف حاصل میشود. مثل آیینه و انعکاس نور و امور در آن. کار بزرگ سهروردی را در متن و میدان تاریخی تفکر و اوضاع و شرایط اجتماعی قرن ششم هجری، می توان شناخت و به عظمت آن پی برد؛ از نیمه دوم قرن سوم و آغاز قرن چهارم هجری، نهضت فکری و کلامی در جهان اسلام و توسط متکلمان به راه افتاد و قصد و غرض آنان، زدودن تعالیم اسلامی و دینی از عناصر غیر اسلامی و به عبارتی بیگانه از تعالیم دینی، یعنی، عناصر عقلانی و منطقی وارد شده از یونان و حکمای دیگر بود؛ مذهب اشعری، که شالوده الهیات دینی آن زمان را به صورت غالب تشکیل می داد و خود را راست کیش یا کلام راست کیش orthodoxy و دین راستین می دانست، در مقابل معتزله که می گفتند به بدعت آلوده نشده بود، یعنی در نظر آنان معتزله عقلی بودند و روش کلامی عقلی داشتند و اشعریان، روش جدلی و راست کیشی را جایگزین آنها کردند، ابوالحسن اشعری در بین النهرین۳۳۰،قرن چهارم و طحاوی۳۳۱ در مصر، و ابومنصور ماتریدی۳۲۳ در سمرقند و دیگران در جاهای دیگر، عصری را پایه گذاری کردند که عصر واکنش به بیداری عقلی و علمی بود، یا عصر مقابله با فلسفه و علوم عقلانی محسوب می شود؛ با ظهور اشعری و معروفیت آن و افول دولت اعتزال و کلام عقلی، ابوبکر باقلانی و امام الحرمین جوینی نیز راه او رااشعری را ادامه دادند، و از همه مهمتر حجه الاسلام غزالی بود که مردم را به پذیرش مذهب اشعری، دعوت کرد و این مذهب را مناسب و شایسته عموم مردم دانست و بدین صورت حملات و تهاجمات از هر سوی به تفکر عقلانی و حکمت مشایی، هجوم آورد۰سیر فلسفه در ایران، اقبال لاهوری. بنابراین، سهروردی در شرق جهان اسلام و ایران، پایه گذار تفکر و حکمتی گردید که ضمن حفظ منزلت تفکر و تبار فکری و عقلانی پیشین، راه نوینی پیش روی بشر و اهل حکمت و علم و فکر گشود و آن حکمت اشراق و تفکر اشراقی و فلسفه اشراق است. بهترین ماخذ در باره شرح حال سهروردی، در کار مرید و مفسر آثار وی، یعنی، شمس الدین شهرزوری است بنام، نزهه الارواح و روضه الافراح، و کتاب، O ,Spiesand ,k ,khattak ,Three Treatises o- Mysticism ,1939.
منبع: ابتکار
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید