سرگشته در دایره تجدد

1396/2/31 ۰۷:۵۲

سرگشته در دایره تجدد

تجدد در ایران معاصر در چه بسترهایی شکل گرفت و چه دستاوردهایی داشت موافقان و مخالفان تمدن نوین در اواخر قاجار و اوایل پهلوی اول چه استدلال‌هایی داشتند


تجدد در ایران معاصر در چه بسترهایی شکل گرفت و چه دستاوردهایی داشت

موافقان و مخالفان تمدن نوین در اواخر قاجار و اوایل پهلوی اول چه استدلال‌هایی داشتند

مهدی یساولی:  «[در قدیم] طمطراقی اگر بود در منازل مستور بود امروز در سینما، هتلها، رستورانها، قهوه‌خانه‌ها و شیرینی‌فروشی‌ها مکشوف و برملا است همه سبب رشک، حسد، رقابت و بدتر از همه تخریب زندگی خانواده و ترویج فحشا. لازم نیست کمونیست‌ها بر سر نکاح بخود زحمت بدهند این طرز زندگی روز بروز بالاتر خواهد رفت دزدی رشوه و حیزی دست بالا را خواهد گرفت. خانقاهها هر جا دایر بود زندگی وارستگان برای قوم سرمشق استفادة اخلاقی، از حرص و دویدن دنبال دنیا منصرف میشدند و تسلی میافتند حال آنهمه از دست رفته است». مهدیقلی خان هدایت (مخبرالسلطنه)، در دسته کسانی به شمار می‌آید که در جایگاه مخالفان تمدن جدید غرب و گسترش آن به دیگر سرزمین‌ها همچون ایران می‌نشینند. او در نوشته‌های خویش به ویژه کتاب «خاطرات و خطرات؛ توشه‌ای از تاریخ شش پادشاه و گوشه‌ای از دوره زندگی من» بارها در برابر دگرگونی‌هایی که در واپسین دهه‌های حکومت قاجارها بر ایران و اوایل برآمدن پهلوی اول در ایران پدید آمده، ایستاده، نگرانی‌ها، دغدغه‌ها و مخالفت‌های خود را با آنچه در ایران، تجدد و مدرنیزاسیون شناخته شده، نشان داده، به روشنی بیان کرده است. او در ادامه روایت بالا که به شیوه زندگی نو در ایران تاخته است، چنین می‌نویسد «تا سی چهل سال قبل باصطلاح دموکرات نبودیم اما زندگی دموکرات داشتیم، اعیان و اشراف در مساجد در روضه‌خوانیها با عامه اصطکاک داشتند، دستگیری میکردند، خرجها می‌دادند، درب خانه‌ها باز بود، سفره‌ها پهن، خانه‌ای نبود که در آن وسیلة پذیرائی ده الی بیست نفر از هر جهت فراهم نباشد حتی رختخواب. خدمه از مرد و زن بحد خود قانع و راضی بودند فاضل ناهار دربار را در سبزه‌میدان میفروختند کمتر خانه‌ای بود که چهار پنج نفر را از مرد و زن جمع‌آوری نکند تا صد و دویست هم میرسید. وزارتخانه‌ها سفرة عام داشتند خلطه و آمیزش زیاد بود همه خرسند بودند از گوشه و کنار حرفهای تازه را نفهمیده بگوش مردم میکشیدند و مورد اعتنا نبود». مخبرالسلطنه هدایت را از مهم‌ترین رجال خوش‌نام قاجار و پهلوی اول می‌توان برشمرد که با تمدن نوین جهانی فرآیند تجدد در ایران اواخر سده سیزدهم و اوایل سده چهاردهم خورشیدی مخالفت جدی داشته‌اند.

 

دگرگونی‌هایی بر تن تکیده یک جامعه سنتی
جامعه ایران از نیمه حکومت قاجار تا واپسین روزهای آن و سپس از دوره پهلوی اول بدین‌سو، دگرگونی‌هایی مهم از سرگذراند. این دگرگونی‌های مهم در زمینه‌های گوناگون با یک مفهوم قراردادی با نام «تجدد» شناخته می‌شود که پس از چند دهه از شکل‌گیری و گسترش بسترهای آن در دهه‌های پایانی دوره قاجار، با تعریف یک پروژه گسترده حکومتی که تاریخ‌نگاران نام «مدرنیزاسیون» بر آن نهاده‌اند، شیوه زندگی خصوصی و اجتماعی را در ایران زیرورو کرد و ایرانیان را به دوره‌ای تازه از زیست اجتماعی برد. شیوه مرسوم زندگی به ویژه در زمینه‌هایی چون پوشش، خوراک و هزینه‌ها، ادبیات و شیوه سخن‌گفتن، پیدایش نشریه‌ها به ویژه روزنامه‌ها، مدرسه‌های نوین، صنایع و تاسیسات جدید، نهادهای نوین شهری همچون کافه، سینما و رستوران، وسایل ارتباطی همچون هواپیما و خودرو، طب و داروسازی، از حوزه‌های به شمار می‌آمدند که در روزگار یادشده، از تمدن جدید تاثیر بسیار پذیرفتند. دگرگونی‌ها در این حوزه‌ها به اندازه گسترده بود که بخش‌هایی مهم و تاثیرگذار در جامعه سنتی ایران را با نگرانی‌هایی روبه‌رو می‌کرد. پاره‌ای مخالفت‌ها و ایستادگی‌ها با مظاهر و نمادهای تمدن نوین از آنجا سرچشمه می‌گرفت که جامعه ایران در گذر سده‌های گذشته، دگرگونی‌های جدی در حوزه‌های یادشده از سرنگذرانده بود؛ گویی به یک «سنت معهود» پای‌بندی یافته، با مفهوم‌هایی چون «تغییر» و «دگرگونی» ناآشنا بود.
 

ایرانیان در چه بستری متجدد شدند
بخشی از آنچه به تجدد و مدرنیزاسیون در ایران آوازه یافته است، به بنیان‌گذاری و رواج مدرسه‌های نوین بازمی‌گردد. بسیاری از تاریخ‌نگاران، میرزا حسن رشدیه را بنیان‌گذار مدرسه‌های نوین به ویژه دبستان در تاریخ معاصر ایران برشمرده‌اند. پیش از کوشش‌های فراوان رشدیه البته پاره‌ای رجال و مصلحان سیاسی- اجتماعی در اوایل دوره قاجار کوشیدند مدرسه‌هایی به سبک فرنگستان در ایران پایه گذارند که تفاوت‌هایی بسیار با شیوه آموزش مکتب‌خانه‌ای در ایران داشت. مدرسه خیریه به کوشش سردار منتظم فیروزکوهی از جمله آن‌ها به شمار می‌آید. میرزا تقی خان فراهانی (امیرکبیر) و میرزا حسین خان سپه‌سالار، دو صدراعظم نیک‌اندیش و مصلح ناصرالدین شاه قاجار نیز در این زمینه بسیار کوشیدند. مدرسه‌هایی دیگر اما پیش از پیدایش مدرسه‌های نوین در پاره‌ای شهرهای ایران برپا بودند که در شکل‌گیری زمینه‌های تجددخواهی تاثیر گذاردند. عیسی صدیق از کارگزاران خوش‌نام فرهنگی دوره پهلوی اول، در کتاب «سیر فرهنگ در ایران و مغرب‌زمین» در این‌باره می‌نویسد «از عوامل مهم دیگری که در این دوره [میانه و اواخر دوره قاجار] ایرانیان را بفرهنگ جدید اروپا آشنا و به تجددخواهی متمایل کرد تاسیس مدارس خارجی بود. در ١٢٧٧ در تهران لازاریستها مدرسة سن‌لوئی را دائر کردند. در ١٢٨٢ مدارس دخترانه در تبریز و ارومیه و سلماس و اصفهان از طرف جمعیت خواهران سن‌ونسان دوپل برپا شد. بسال ١٢٨٩ مدرسة پسرانة امریکائی در تهران و در حدود ١٢٩٠ در تبریز و در ١٢٩٨ در همدان و در ١٣٠٠ در رشت بوجود آمد. در ١٢٩٢ جمعیت خواهران سابق‌الذکر مدرسة دخترانة سن‌ژوزف را در تهران باز کرد. در ١٣١٣ مدرسة دخترانة امریکائی در تهران تاسیس شد. در ١٣١٦ جمعیت آلیانس فرانسه مدرسه‌ای بهمین اسم در تهران افتتاح نمود. در ١٣٢٢ جمعیت مذهبی انگلیسی مِمُریال کالج را در اصفهان و بعد مدارس دیگری در شیراز و کرمان و یزد برپا کرد».
عیسی صدیق، در کنار مدرسه‌های اروپایی و آمریکایی در ایران، از عامل‌هایی دیگر نام می‌برد که البته نه در اواخر قاجار، که در میانه‌های آن، بسترهایی مناسب برای آشنایی ایرانیان با تمدن نوین جهانی فراهم آورده‌اند. او در کتاب «سیر فرهنگ در ایران و مغرب‌زمین» در این‌باره می‌نویسد «مسافرت‌های ناصرالدین شاه باروپا که در مرتبة اول و دوم در ١٢٩٠ و ١٢٩٥ بمصلحت‌اندیشی حاج میرزا حسین‌خان سپهسالار انجام گرفت و بعد در ١٣٠٦ تکرار شد- خطوط تلگراف بین شهرهای مهم ایران و همچنین بین لندن و هندوستان از راه ایران که از ١٢٧٤ تا ١٢٩٥ تاسیس گردید- ایجاد کارخانه‌های مختلف چون چراغ گاز و قندسازی و بلورسازی و کبریت‌سازی و بافندگی و ضرابخانه در تهران- استخدام کارشناسان پست و گمرک از بلژیک و اطریش – تاسیس بانک شاهنشاهی انگلیس و بانک استقراضی روس- دائر شدن سفارتخانه‌های دائمی از طرف دول فرانسه و اطریش و آلمان و امریکا در تهران و سفارتخانه‌های دائمی ایران در لندن و پاریس و پطرزبورگ و وینه و برلن- مسافرتهای مظفرالدین شاه باروپا در ١٣١٨ و ١٣٢١ و ١٣٢٣- مرودة اعیان و اشراف و بازرگانان با اروپا مخصوصا از آغاز سلطنت مظفرالدین شاه باینطرف، همگی در انتشار آداب و رسوم و تمدن و فرهنگ جدید اروپا در ایران کمک بسیار کرد. تاسیس تلگراف علاوه بر ایجاد ستایش نسبت بعلوم و هنر جدید مغرب‌زمین، باعث ارتباط سریع مردم دوردست با مرکز و امکان دادخواهی مظلومان از تعدیات و اجحافات مامورین گردید و در مردم روحیة تازه‌ای دمید».
 

متجدد که شدیم، فساد اخلاق بالا گرفت
دگرگونی‌های بسیار در شیوه مرسوم زندگی، در زمینه‌هایی چون پوشش، خوراک و هزینه‌ها، بخشی مهم از دستاورد تجدد و زندگی نوین در ایران اواخر قاجار و اوایل پهلوی اول به شمار می‌آمد. این دگرگونی‌ها در شیوه مرسوم زندگی اما موافقان و مخالفانی استوار داشت. بررسی نگرش‌ها و استدلال‌های آنان، نکته‌هایی آگاهی‌بخش به پژوهشگران وامی‌گذارند. محمدعلی فروغی، سیاست‌مدار و ادیب پرآوازه ایران که از پیشگامان اندیشه تجدد در ایران به شمار می‌آید، در یک سخنرانی با نام «حقوق در ایران» در دانشکده حقوق به سال ١٣١٥ خورشیدی، روایتی جذاب در این‌باره دارد «آن زمان [عصر ناصرالدین شاه قاجار] هنوز با کفش باطاق آمدن قبیح بود، و روی صندلی نشستن معمول نشده بود، بدون لباس بلند از قبیل عبا یا لباده بحضور بزرگان رفتن بی‌ادبی، و اصلا لباس بلند بودن جلف و سبک بود. لباس و کلاه همان بود که شما در اول عمر داشتید اگر فراموش نکرده باشید، اما یقه و دستمال گردن زدن خیلی نادر بود و تقریبا منحصر بود به کسانی که مدتی در اروپا اقامت کرده بودند، آن هم نه همه کس، و غالبا اسباب زحمت هم بود، یعنی بسا بود که در بعضی کوچه‌ها و محله‌ها متعرض فوکلی‌ها می‌شدند و اگر فحش و کتک در کار نمی‌آمد مضمون و استهزاء فراوان بود، و البته از داستانهائی که در باب فوکل و کشمکش فوکلی‌ها و متجردین با قدیمی‌ها که مدت چندین سال در کار بوده، مطلع هستید. با کارد و چنگال غذا خوردن آن زمان معمول نبود و با دست غذا می‌خوردیم. تازه که شروع باستعمال کارد و چنگال کرده بودیم رفیقی داشتیم خوش صحبت و مضمون‌گو، برای فرنگی‌مآبی ما مضمون می‌گفت که آقایان سکنجبین را با کارد و چنگال میل می‌فرمایند!». از «مضمون‌ها» و «استهزاها»ی روزمره منتقدان این شیوه تازه زندگی که بگذریم، مخبرالسلطنه هدایت، باز در جایگاهی مخالفی جدی، بر آن خرده می‌گیرد «بتقلید تمدن بولواری و تففن در بیماری رشتة زندگی سادة خودمان از دست رفت و یا بدایرة تجدد گذاردیم آن دموکراسی حقیقی فراموش شد و فساد اخلاق بالا گرفت درب خانه‌ها بسته شد، علاقه‌ها گسسته، شکایات پیوسته. روز بروز بر تکلفات زندگی افزود و از تعیشات عمومی کاست. بین طبقات افتراق افتاد و از هر طرف تزریق نفاق شد کارخانه اگر داشتیم بازار ارسی‌دوزها بود». افزایش «تکلفات زندگی» که در اندیشه هدایت به عنوان یکی از آسيب‌های تمدن جدید بازتاب یافته، در آثار دیگر تاریخ‌نگاران و خاطرات رجال روزگار یادشده نیز نمایانده شده است. عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من يا تاريخ اجتماعي و اداري دوره قاجاريه»، که از پاره‌ای جنبه‌های اجتماعی، اخلاقی و معنوی، از منتقدان منعطف، نه البته مخالفان استوارِ دگرگونی‌های زندگی مرسوم در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی اول برشمرده می‌شود، در این‌باره نوشته است «[در اواخر حکومت ناصرالدین شاه قاجار] زندگی چه از حیث مخارج و چه از حیث لوازم سنگین و پرحاشیه شده است. قیمت نان دو برابر ده سال قبل شده و به یکمن پانزده شاهی ترقی کرده است. جوانهاي شیک دواسبه سوار میشوند و در خیابانها برعکس پدرانشان که آرام میرفتند چهارنعل میرانند. بعضی یک پیشخدمت‌سوار هم در دنبال دارند. جلودارهاي این آقایان پستک میپوشند تا خود را بشکل مراد بک نایب طویله شاهی درآورند. پیشخدمتهاي درباري خیلی مایلند از حیث کلاه و یراق اسب مثل مجدالدوله باشند». او دگرگونی در لباس‌ها را نه البته منتقدانه، که روایانه بی‌آن که به داوری بنشیند، از ویژگی‌های زندگی نوین برمی‌شمرد «لباس راسته و بلند منحصر بتجار و روحانیون و بعضی پیرهاي قدیمی است که تغییر لباس را مخالف حیثیت خود میدانند. سرداري و جلیقه و شلوار لباس عمومی است. بالاپوش براي روحانیون منحصر بعبا و سایرین از عبا و لباده بنوبت استفاده میکنند. جبه بالمره منسوخ است و پارچه لباده‌ها هم بیشتر از فاسونی‌هاي اروپائی شده و شال و برك خیلی کم بکار میرود». او سپس این مساله را به سبک خانه‌سازی ایرانیان نیز می‌کشاند «اسلوب بنائیها هم عوض شده است، هرکس ساختمان تازه‌اي بکند، سرسرائی در آن بنا مینماید، بنائیهاي جدید همه دو طبقه و در طبقه زیرین گلخانه و در طبقه دوم، تالار عریض و طویل و سفره‌خانه، متناسب با تالار، از لوازم است. آنها که نمیتوانند از خانه خود صرفنظر کنند و در اراضی بیاض خانه‌اي باین کیفیت تدارك نمایند، در همان خانه‌هاي قدیمی با کندوکوب لامحاله راه‌رو وسط و دو اطاق بزرگ که یکی تالار و دیگري سفره‌خانه باشد، دست‌وپا میکنند و اگر باین اندازه هم توانائی نداشته باشند، شاه‌نشین و دو راهرو طرفین بناهاي سه‌قسمتی قدیم را بایوان تبدیل و سقف اطاقها را قاب‌بندي چوبی مینمایند گچبري بخاري و گلوئی دور سقف خیلی مرسوم است. در داخله اطاقها هم طاقچه و رفها را میگیرند و دیوار اطاق را یکسره از کاغذهاي منقش که از فرنگ میآورند میپوشانند. داشتن یک اطاق کرسی در بیرونی از لوازم است و هرکس بتواند بتقلید صدراعظم باغ بیرون شهري که محل طفره‌گاه باشد براي خود تهیه میکند تا در آنجا بدون تفتیش خانواده بکارهاي خود مشغول باشد». مستوفی سرانجام، از توصیف خود درباره دگرگونی‌های شیوه زندگی ایرانیان، چنین نتیجه می‌گیرد «قوت خرید پول نصف شده و مخارج تجملی دو برابر گشته است. بنابراین یکقران بقدر پنجشاهی ده سال قبل کارگشائی نمیکند و مردم همه در زحمتند. باوجود این از راه رقابت یا حفظ آبرو و حیثیت همه بالادست همدیگر بلند میشوند. طلا و نقره اندوخته خانواده و حتی املاك را هم در راه این تظاهر زندگی، از کف میدهند».
منتقدان شیوه نوین زندگی در ایران اواخر دوره قاجار، به گونه‌ای غیر مستقیم، مشروطیت و جنبش سیاسی- اجتماعیِ برآمده از آن را در دسته عامل‌های دگرگونی‌های نو برمی‌شمرند. مخبرالسلطنه هدایت، نخست در توصیف مجلس شورای ملی چنین می‌نویسد «عنوان مجلس که پیدا شد سخن‌های سخیف و افکار کثیف در عنوان آزادی بی‌پیکر بر سر زبانها افتاد» و سپس گسترش و فراوانی روزنامه‌ها را که از پدیده‌های خجسته روزگار معاصر ایران به شمار می‌آید، چنین به نقد می‌کشد «محل تعجب است که طبع این مردم بیشتر بطرف هزل و لغو مایل است هر کاری را بمسخرگی میکشانند و نمونه فاحش آن روزنامجات است که در دوره مشروطه منتشر میشود میخواهم هفتاد سال سیاه زبان آزاد نباشد، بقول شوریده «گور پدر زبان آزاد» حقگوئی دگر است و یاوه‌سرائی دگر».

 

فرنگی‌مآبی به جهنم!  این چه قِسم سخن‌گفتن است

قهرمان میرزا سالور (عین‌السلطنه)، در کنار مخبرالسلطنه، از جدی‌ترین مخالفان دگرگونی‌های نوین جامعه ایران در اواخر دوره قاجار و اوایل روزگار پهلوی اول به شمار می‌آید. او این مخالفت را بارها در کتاب پربرگ «روزنامه خاطرات عین‌السلطنه» بازتابنده است. او هنگامی که جامعه مصر را در مقایسه با جامعه ایران می‌گذارد، چنین روایت می‌کند «حقیقت آنها [مصری‌ها] هم خوب ترقی كرده‌اند. كسی كه ترقی نكرده ماها هستیم. هرچه افعال بی‌معنی فرنگیها بوده آموخته‌ایم، هرچه صنایع و قانون‌های خوب داشته‌اند كنار گذاشته ابدا ملاحظه نكرده‌ایم. از فرنگی‌مآبی عصا دست گرفتن، عینك گذاشتن، پیراهن و دستمال‌گردن پوشیدن و بستن، سیگار كشیدن، تندتند حرف زدن، سر و دست در وقت تكلم جنباندن، عرق و شراب وافر خوردن را یاد گرفته‌ایم. دیگر آن چیزهای خوب را یاد نگرفته‌ایم و در حقیقت همین كارها كفایت می‌كند. دو مدرسه داریم، سی سال است همان شاگردهای روز اول هنوز درس می‌خوانند و دو نفرشان صاحب كمال نشده‌اند». عین‌السلطنه سپس برای استدلال خود، روایتی از یک میهمانی می‌آورد و آن را گواه درستی اندیشه خود می‌گیرد «دیروز منزل شارژدافر خیلی خوش گذشت. بسیاری از فرنگیها جهت بازی آمدند. در اول ورود نزدیك چادر من شخص فرنگی را دیدم كه كلاه پوست فلفل نمكی شبیه به كلاههای ایرانی بر سر گذاشته به او دست دادم. جلوی اطاق مستر كندی جلو آمد. دیدم آن شخص مترجمی می‌كند و به طریق فرنگیها فارسی را حرف می‌زند. خیلی بدتر از سایر مترجمین لكنت كلی در زبان دارد. داخل اطاق شده باز مترجمی می‌كرد. من خودم می‌توانستم حرف بزنم و حرف آنها را بفهمم. سابق هم مترجم میانه نبود. این شخص نمی‌گذاشت من حرف بزنم و اصرار داشت كه من فارسی حرف بزنم و من میل بر انگلیسی حرف زدن داشتم. باری از آنجا رفتیم به مكان بازی. همان شخص رفت لباس بازی دربر كرد و سر برهنه مراجعت كرد و مشغول بازی شد. من هم قدری بازی كردم. وقت آمدن از یكی از نوكرهای سفارت اسم آن شخص را پرسیدم. گفت نواب شیرازی است. خیلی تعجب كردم كه فرنگی‌مآبی به جهنم! دیگر این وضع حرف زدن فارسی چه قسم بود. وقتی كه در اطاق بودم پرسیدم شما كجا زبان فارسی را تحصیل كرده‌اید. بنا كرد به خندیدن كه من اهل ایران هستم. گفتم من شما را نمی‌شناسم چه می‌دانم كی هستید. باری تمام لباس و آداب و كلاه و رفتار كه فرنگی بود یك طرف، این حرف‌زدن ایرانی را به قسم فرنگی یك طرف. به خدا از هزار فرنگی فارسی را بدتر حرف می‌زد. با وجود اینكه اهالی شیراز خیلی فصیح هستند و شیرین و خوب فارسی را حرف می‌زنند، از كثرت فرنگی‌مآبی زبان را هم تغییر داده بود». مخبرالسلطنه نیز با روایت دستاوردهای سفر یکی از فرستادگان ناصرالدین شاه به فرنگ، دگرگونی‌های زبانی وی را چنین به سخره می‌گیرد و رواج واژگان فرنگی را در زبان فارسی، ناپسند برمی‌شمرد «از جمله شاگردانی که در اوایل [سلطنت ناصرالدین شاه] به فرنگ فرستاده شدند صحاف‌باشی که برای اظهار فضیلت کلمات فرانسه بکار میبرد و فارسی را بلهجه فرانسه ادا میکرد. اعتضادالسلطنه وزیر علوم نوبتی چوبش زد که کلمات را درست ادا کند و امروز صحاف‌باشی بسیار شده است. از یکطرف کلمات فصیح رایج عربی را که نسبت به فارسی حکم لاتینی را به السنه اروپائی دارد ترک میکنند از طرف دیگر فرهنگستان مرکبات ناهموار و ناهنجار میسازد و روز بروز کلمات اجنبی تداول مییابد و گریزی هم نیست».

 

مگر از عمر خود سیری که بر کشکول عزراییل سوار شده‌ای

تمدن جدید، با دگرگونی بسیار در زمینه ابزار و وسیله‌های زندگی خصوصی و اجتماعی انسان‌ها همراه شد. رشد فزاینده صنعت به همراه اکتشاف‌ها و اختراع‌های شگفت‌انگیز، در یک برهه کوتاه زمانی، زندگی را با تکان‌هایی بزرگ روبه‌رو کرد. اختراع «موتور» و در پیامد آن، پیدایش خودرو و هواپیما به عنوان دستاوردهای شگفت ارتباطی و جابه‌جایی، ناگهان تمدن بشری را به دوره‌ای تازه برد. اینگونه ابزارها با یک فاصله زمانی به ایران رسید و خود را به عنوان مظاهر تمدن نوین شناساند. علی‌اصغر حکمت، از کارگزاران خوش‌نام و پرآوازه فرهنگ و جامعه در عصر پهلوی اول، روایتی جذاب درباره سفر با هواپیما در ایران و مخالفت‌های پاره‌ای از مردم با آن ارایه کرده است «اولین بار در اواخر سال ١٣٠٣ ش کمپانی یونکرس اجازه گرفت که سرویس‌های منظمی در برنامه‌های هفتگی در خطوط بوشهر- اصفهان- تهران- کرمانشاه و بغداد دائر نماید و مردم ایران باین وسیله جدید اندک آشنا شدند. نگارنده این یادداشت خاطره‌ای که ازین پرواز دارم فراموش نمیکنم- عصر روز ٢٩ اسفند ١٣٠٤ شب عید نوروز برای نخستین بار در عمر خود با طیاره یونکرس پرواز نموده از تهران به بندر پهلوی رفتم با مرحوم عبدااله بهرامی معاون وزارت معارف در این مسافرت هم‌داستان شدیم و از بیم منع و مخالفت کسان و آشنایان بطور محرمانه بدون اطلاع حرکت کردیم خط سیر پرواز ما عبور از صحراهای قزوین و کوههای البرز و دشت سرسبز گیلان و سیر و تفرج بر روی مرداب پهلوی بود که در دو ساعت انجام گرفت همه جا از مشاهده جمال زیبای طبیعت خاطر ما پر از بهجت و حیرت بود. هنگامی که طیاره ما به نقطه آخر سیر خود یعنی چمن سرسبز شرق بندر غازیان ایستاد و ما فرود آمدیم جماعت کثیری از اهالی محل باستقبال و تماشاگر آمده بودند ناگهان یکی از تماشائیان که مردی موقر با ظاهر آراسته بود بسوی من آمده با لهجه‌ای پر از تاسف و شفقت بمن عتاب کرد و گفت ای جوان چرا جان خود را بخطر انداخته‌ای و بر این کشکول عزرائیل سوار شده‌ای مگر از عمر خود سیر شدی! این نمونه‌ای بود از افکار عمومی نسبت به هواپیمائی».

 

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: