تنوع بخشیدن به فرهنگ عمومی / فریدون مجلسی

1395/12/9 ۰۸:۱۷

تنوع بخشیدن به فرهنگ عمومی / فریدون مجلسی

چند قبل استاد مجلسی با حضور در کتابفروشی هنوز و در جمع اعضای گروه کتابخوانی افراز به مناسبت انتشار ویراست جدید کتاب هویت و خشونت (نشر پایان، ۱۳۹۴) سخنانی ابراز داشتند که در ادامه بخشهایی از آن را ملاحظه خواهید کرد.

نشست بررسی آرای آمارتیاسن

چند قبل استاد مجلسی با حضور در کتابفروشی هنوز و در جمع اعضای گروه کتابخوانی افراز به مناسبت انتشار ویراست جدید کتاب هویت و خشونت (نشر پایان، ۱۳۹۴) سخنانی ابراز داشتند که در ادامه بخشهایی از آن را ملاحظه خواهید کرد. کتاب «هویت و خشونت» اثر آمارتیاسن یکی از مهمترین کتاب‌هایی است که در سالهای اخیر و در حوزه علوم انسانی در ایران منتشر شده است. عاطفه موسی‌زاده

***

یک بار در زمان چاپ اول کتاب «هویت و خشونت» در جلسه‌ای، استادی در حوزه ادبیات، ایرادی از آمارتیاسن گرفت و می‌گفت که او بدون اینکه جامعه‌شناس باشد، وارد مقوله جامعه‌شناسی شده‌است و ایراداتی وارد می‌کرد که بیشتر مربوط به طراحی جلد کتاب و… بود. آمارتیاسن از نوابغ کم‌نظیری است که جهان به خود دیده است و احترامش هم در همین حد است. شخصی را که هندی است، رئیس دانشکده اقتصاد کمبریج می‌کنند و دانشگاه هاروارد با کمال افتخار دپارتمان اقتصادش را در اختیار ایشان می‌گذارد. بعد هم جایزه نوبل را به خاطر اقتصاد انسانی می‌برد. هدف بحث اقتصاد، نجات انسان است و کسی که نگاه جامعه‌شناسانه داشته باشد، این را بهتر متوجه می‌شود. درآن جلسه من پاسخی به این شخص ندادم. زمانی که متن اصلی این کتاب چاپ شد، من با خواندن فقط یک فصل از آن تصمیم گرفتم دیگر به خواندن آن ادامه ندهم، بلکه ترجمه‌اش کنم؛ زیرا در صورت اتمام مطالعه آن، هیجان و کنجکاوی رسیدن به مراحل بعدی در ترجمه از بین می‌رفت و سرعت کار کمتر می‌شد.

زمانی که ترجمه کتاب تازه پایان یافته بود، مصاحبه‌ای را در روزنامه‌ای مشاهده کردم که آقای محمد صادقی با پروفسور یوخن هیپلر در مورد نظریه هانتیگتون انجام داده بود که در آن زمان این نظریه در دنیا تأثیرگذار و مورد بحث بود و با اینکه خودش منتقد نظریه هانتیگتون بود، اعلام کرده بود که بهترین پاسخ به این نظریه، در کتاب «هویت و خشونت» اثر آمارتیاسن عرضه شده است. آقای هیپلر گفته بود با توجه به اینکه بیشتر هدف آمارتیاسن در این کتاب، ایران و ایرانیان است، چطور این کتاب را نخوانده‌اید؟ بلافاصله با آقای صادقی تماس گرفتم و خبر دادم که این کتاب ترجمه شده و در مرحله بازخوانی است تا به چاپ برسد. البته در ابتدا برخلاف انتظارم، بازخورد خوبی از کتاب نگرفتم؛ اما با گذشت زمان بازخوردها بهتر شد و متوجه شدم که کتاب به دست جامعه هدف رسیده است.

من اگر کتابی را ترجمه می‌کنم، ضامن نظریات نویسنده نیستم؛ اما در مورد این کتاب موضوع فرق می‌کند. من به خاطر اعتقاد کاملی که به نظریات آمارتیاسن در این کتاب دارم، ضامن این ترجمه هستم. به عبارتی ترجمه را با قبول مسئولیت انجام داده‌ام. ما در ایران چندین کتاب هانتیگتونی داریم؛ یعنی کتاب‌هایی که وقتی مطالعه‌اش می‌کنید، تحت تأثیر قرار می‌گیرید. بسیار زیاد به مصادیق می‌پردازد و تمام مصادیقش حقیقت دارد. از جمله کتاب «خلقیات ما ایرانیان» اثر محمدعلی جمالزاده. وقتی ایشان این کتاب را نوشت، فردی بود آخوندزاده که به سوئیس سفر کرده و با بانویی آلمانی ازدواج کرده بود و با مشاهده تفاوت‌های زیادی بین ایران با سوئیس و آلمان، شروع به نوشتن درباره خلقیات ایرانی‌ها کرده بود.

مورد بعدی کتاب «جامعه شناسی خودمانی» آقای حسن نراقی است که من مقاله‌ای با عنوان «جامعه شناسی خودشانی» در نقد این کتاب نوشتم. کتاب ایشان هم به بخشی از خلقیات ایرانی‌ها می‌پردازد که بسیار هم مورد پسند قرار گرفت و ۳۰۰هزار نسخه چاپ شده و هرکسی آن را مطالعه کرد، تأییدش هم کرد…

چند روزی است کتابی به دستم رسیده است که من را گرفتار کرده است و تمام ساعات مطالعه‌ام صرف خواندن این کتاب می‌شود، به نام «عربستان». نویسنده کتاب یکی از روزنامه‌نگاران آمریکایی است. این خانم به عربستان رفته و توانسته است به پیله عربی (جایی که زنان زندگی می‌کنند و حق خروج از آن ندارند) نفوذ کند. موقع خواندن این کتاب، خاطره‌ای به ذهنم رسید. در سنین جوانی حدود ۴۰ سال پیش، با دوستانم فیلمی تماشا می‌کردیم با موضوع قتل پرنس که شاهزاده‌ای عربستانی مرتکب قتلی شده بود و حکم بریدن سرش را داده بودند. برای بریدن سر این شاهزاده، ناچار شمشیر طلایی ساختند که احترام خاندان سلطنتی حفظ شود! در فیلم با خانمی مصاحبه می‌کردند که می‌گفت: «آخر ما چه گناهی کرده‌ایم که در عربستان به دنیا آمده‌ایم؟ ایران را ببینید، مگر آنها مسلمان نیستند، پس چرا اینقدر آزادند؟» امروز که این کتاب را بعد از گذشت چهل سال می‌خوانم، به صفحه‌ای رسیدم که با بانوان نسل جدید عربستان مصاحبه می‌کند و بانوان می‌گویند: «مگر ما آدم نیستیم؟ ایران را بنگرید! آنها همه گونه مهارتی می‌آموزند.» من به این فکر کردم که زنان عربستان گرفتار چه محدودیتی هستند! در همین کتاب نشان می‌دهد که چطور وضعیت زنانشان هیچ بهبودی نیافته که بدتر هم شده است.

 

برخوردهای درون تمدنی

آمارتیاسن پاسخ هانتیگتون را این‌گونه می‌دهد که شما به نکته حساسی توجه نکرده‌ای و آن این است که مسأله‌ای که شما داری مطرح می‌کنی با عنوان «جامعه خاورمیانه‌ای»، این مشکل را در داخل آمریکا هم داریم. همین الان تحلیل صحبت‌ها و نظرات آقای ترامپ نشان می‌دهد که چقدر او می‌تواند خطرناک باشد. او فردی است که در یک جامعه سالم، متعلق به پست‌ترین شغلهای جامعه می‌باشد. تمام دارایی خود را از کاباره‌داری و ساختمان‌سازی به دست آورده است و خودش را اقتصاددان می‌داند!

فرق خواندن کتابی مثل هویت و خشونت با کتاب‌های قصه معمولی این است که باید نتیجه‌ای که از خواندن این کتاب می‌گیرید، در بینش خود تأثیر دهید و در تصمیم‌گیری مسائل دیگر استفاده کنید. این بحران مسأله‌ای جهانی است و اینکه چرا این مسائل ۵۰ سال پیش وجود نداشت، این است که امروز دانش و بینش و رفاه بشر بالاتر رفته و این بالاتر رفتن مسأله ایجاد کرده است و به نسبت فرهنگ آن جامعه، مسأله ممکن است حادتر یا ملایم‌تر باشد.

جوامع خاورمیانه‌ای همیشه از دوبخش «روستایی» و «شهری» تشکیل شده است و مدنیت از شهر به وجود می‌آید. نمی‌خواهم اهانتی به روستاییان کنم و استثنائات را کنار می‌گذارم. عدم پیشرفت علم و دانش و بی‌خبری در روستا، او را از دنیا بریده می‌کند و این بریدگی او را منزوی می‌سازد. در این انزوای فرهنگی، یک پرکننده‌هایی وجود دارد، از قبیل خرافات که نقش پرکننده‌های فکری و فرهنگی را دارد. خرافات به دلایل مختلف و حتی به دلایل غریزی بر هر خلأیی فایق می‌شود.

در همین کتاب عربستان به برخی از پرکننده‌ها اشاره شده که برای اینکه مسائل ساده و بدوی را برای خودشان مهم کنند، خود مسأله را مهمتر می‌کنند. در عربستان زن باید هرچه ممکن است در خانه ذلیل‌تر باشد، حق بیرون آمدن نداشته باشد و فقط همراه یک مرد می‌تواند بیرون بیاید و حق رانندگی ندارد و… تا وقتی پیله غلبه دارد، اتفاق مثبتی نمی‌افتد. پیله به سبب اقتصادی کم کم شکافته می‌شود. پول نفت سرازیر می‌شود و شیوخ عربستان پرقدرت می‌شوند و برداشت‌های سطحی خود را بر مردم القا می‌کنند. یکمرتبه توسعه اقتصادی ایجاد می‌شود، آمریکایی‌ها «آرامکو» را می‌سازند و در عرض ۴۰ سال اخیر جمعیت عربستان که ۸۰ درصدش روستایی بودند، تبدیل به ۸۰ درصد شهرنشین شدند.

در جایی از کتاب نوشته زنی با مردی از قبیله دیگر ازدواج کرده، بعد از مدتی مرد فوت کرده است. برادرهای ناتنی زن به دادگاه شرع شکایت کرده‌اند که : «این آقا متعلق به قبیله‌ای پست‌تر و فرودست‌تر از قبیله ماست و ازدواج خواهر ما با او باعث سرشکستگی ما شده است و درست است که پدرمان با آن موافقت کرده، ولی از قبیله او خبر نداشته است؛ بنابراین لطفا حکم بر بطلان این ازدواج بدهید.» دادگاه حکم بر بطلان داده و خانم به دادگاه رفته و خواهش کرده که: «من را زندانی کنید؛ چرا که اگر برگردم، برادرانم من را خواهند کشت تا مسأله شرافتشان به صورت کلی حل شود!» ایشان را با فرزندش به زندان انداخته‌اند و بالاخره با پرنسس عادله آشنا می‌شود. امیره عادله دختر ملک عبدالله است و رهبری حرکتی را شروع کرده بود که عمرش کفاف نداد. او توانست این موضوع را به دادگاه ببرد و با قدرت ملک عبدالله این حکم را باطل کنند و زن بتواند به پیش خانواده همسرش برگردد و کار به صورت مورد استثنا برای این زن حل شد. این نشان‌دهنده این است که حتی اصول اولیه دینی نیز در آن جامعه رعایت نمی‌شود.

انسان‌ها که از روستا به شهر می‌آیند، دچار «تک‌وارگی فرهنگی» هستند؛ یعنی فقط یک چیز فرهنگشان را تشکیل می‌دهد. وارد شهر می‌شوند و شروع می‌کنند الگوهای جدید را پیاده‌کردن در جامعه‌ای که الگوهای دیگری در آن جریان داشته و تک‌فرهنگی روستایی خود را توسعه می‌دهند. با گذشت زمان پولهای نفت سرازیر می‌شود و پولها باعث آموزش بیشتر می‌شود. خیلی‌ها به سفر می‌روند و رفت و آمدها باعث می‌شود چیزهای جدید در دنیا می‌بینند و خواهان آن می‌شوند.

در این بین دو تحول رخ می‌دهد: یکی تحول توسعه فرهنگی پایین‌ترین طبقات است که گرایش تک‌وارگی فرهنگی دارند. این تحول کوچک خطرناک می‌شود. اینها که قبلا اصلا سؤال و خواسته‌ای نداشتند، یکمرتبه وارد زندگی جدیدی می‌شوند که خودش ایجاد تقاضا می‌کند. در برابر این تضاد قرار می‌گیرند و سرکشی می‌کنند و روز به روز بر اعتقادات خرافی متعصب‌تر می‌شوند؛ چرا که فقط همین اعتقادات را دارند.

وقتی با موضوع «هویت» در این منطقه برخورد می‌کنید، به این نتیجه می‌رسید که هویت به‌شدت در حال تغییر است. دیگر عربستان نمی‌تواند دریچه‌های فرهنگی را به سمت مردمش ببندد و فقط یک دریچه را که ابزار سوءاستفاده خودش است، باز بگذارد؛ جمعیتی که فقط مخالف شیعه است و علت اساسی اختلافش با شیعه این است که شیعه به «اجتهاد» معتقد است؛ یعنی باب اجتهاد همیشه باز است، یعنی وقتی با مشکلی مواجه شدید، در آن صورت مشکل بررسی می‌شود و با شرایط روز راه حل می‌یابد.

دولت عربستان نمی‌خواهد تغییر و پیشرفت صورت بگیرد. آنها نمی‌خواهند به مقتضیات زمان پاسخ دهند. تنوع قبیله‌ها در عربستان رفته‌رفته به سمت شهرها حرکت می‌کند و آنها هم در درونشان تعصباتی پدیدار می‌شود و هویت‌هایی در برابر هویت‌های گشوده شده جدید قرار می‌گیرد. چند سال گذشته بزرگترین اعتراض مدنی در جامعه عربستان از سوی زنان صورت گرفت که با هم قرار گذاشتند در ساعت خاصی با اتومبیل به خیابان‌ها بیایند. پلیس در آن مرحله نمی‌دانست که چه بکند و در نهایت همه را دستگیر و به زندان انداختند و حکومت مجبور به ایجاد تغییراتی شد! یک روزی جامعه متعصب به این نتیجه می‌رسند که تنها مانده‌اند و مبارزانشان همان فرزندان و همسرانشان هستند.

 

برخورد کدام تمدن‌ها؟

بنابراین نظریه برخورد تمدن‌های هانتیگتون باید بررسی شود که برخورد کدام تمدن‌ها؟ وقتی می‌گوییم «دهکده جهانی» باعث صلح خواهد شد، خبر نداشتیم که در جهان، فرهنگی که با دیگران مبادلات فرهنگی داشته باشد وجود ندارد. جامعه آلمان با جامعه فرانسه تفاوت دارد. در همین آلمان، یک دوره‌ای هیتلر زاده شد و یک دوره باخ و بتهوون. اینها هویت‌های جدید می‌بخشد و غیر از آن هویت در پیله نشسته است، زندگی پیله‌ای تمام شده است.

این‌ حکومت عربستان مزاحم کسانی شده که توانایی بهره‌مندی از همه چیز را دارند، ولی از آن جلوگیری شده است. برای من روشن است که جامعه عربستان در ۱۵ سال آینده از درون فرو خواهد پاشید. فروپاشی دو مرحله دارد: مرحله اول افراطی است و سلاطین را مضمحل خواهد کرد و پس از آن خودشان دچار فسادی خواهند شد و مرحله دوم فروپاشی به سود جامعة پیشرفت کرده امروزشان خواهد شد. داروی این کار، توسعه هرچه سریعتر و شدیدتر فرهنگی و تنوع بخشیدن به فرهنگ عمومی و ارزش قائل شدن برای دیگر فرهنگ‌هاست.

 

هویت و خشونت

شما اگر ویلن‌شناس باشید، برای یک ویولونیست ارزش قائلید، جدای از اینکه او یونانی است، مسیحی است، مسلمان است، مرد یا زن است. آمارتیاسن تعریف دقیقی از هویت ارائه می‌کند، به نظر او انسان‌ها از هویت‌های متفاوتی برخوردارند و تفکیک انسان‌ها بر اساس یک هویت ساده‌انگاری است. انسان‌ها هویت‌های مختلفی (بر اساس مشاغل، باورها، ملیت و…) دارند و در گروه‌های متعددی عضویت دارند که باید در نظر گرفته شود.

آمارتیاسن در جایی از کتاب می‌گوید: یکی از مشکلاتی که در انگلیس پدیدار شد، این است که با جامعه پاکستان وارد مذاکره شد و به پاکستانی‌ها اجازه داد که مدرسه خودشان را در انگلیس احداث کنند. اینکه بچه‌ها حق داشته باشند زبان و فرهنگ پدرشان را یاد بگیرند، لازم و خوب است؛ اما این جداسازی باعث می‌شود که این بچه‌ها از بازی‌کردن با همنوعان خود بازبمانند؛ یعنی از اینکه دست همدیگر را با تمام تفاوت‌ها بگیرند و بازی کنند، محروم می‌شوند و مزیت آن را از دست می‌دهند. در نظر داشته باشیم که ما نه از دیگران برتریم و نه پست‌تر. مشکل اصلی، مشکل فرهنگی است و مشکل فرهنگی هم یعنی ضعف هویت و تک‌وارگی هویت. هرچه تک‌وارگی هویت بیشتر باشد، خودبرتربینی بیشتر می‌شود و در پی آن خشونت افزایش می‌یابد.

مرز وجود دارد و انسان‌ها تابع منافع شخصی هم هستند و جمع منافع شخصی می‌تواند منافع ملی را تشکیل دهد و مغایرتی با حرف اساسی هویتی ندارد… جامعه باید به سمتی برود که تمایل مهاجرت در آن از بین برود. جامعه‌ای که مهاجرت در آن زیاد است، جامعه بیمار است. در حال حاضر بیش از اینکه اروپا برای مهاجرت جذابیت داشته باشد، نفرت از وطن‌ها و مشکلاتشان سبب گریختن از کشورهایشان شده است.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: