مرد صلح، قربانی تعصب / فریدون مجلسی

1393/3/21 ۰۹:۰۴

مرد صلح، قربانی تعصب / فریدون مجلسی

تأثیرگذاری گاندی به‌عنوان معلم اخلاق و شخصیتی صلح‌دوست و موعظه‌گر، دوری جستن از خشونت و حامی حل مسائل و مشكلات با توسل به شیوه‌های مسالمت‌آمیز به قدری عمیق است كه به داوری درباره او رنگی عمومی داده. وقتی گاندی در مقام یك معلم اخلاق پا به عرصه مبارزه سیاسی می‌گذارد، درواقع به عرصه‌ای وارد می‌شود كه تداوم پایبندی به اخلاق در آن كار ساده‌ای نیست.

 

 

تأثیرگذاری گاندی به‌عنوان معلم اخلاق و شخصیتی صلح‌دوست و موعظه‌گر، دوری جستن از خشونت و حامی حل مسائل و مشكلات با توسل به شیوه‌های مسالمت‌آمیز به قدری عمیق است كه به داوری درباره او رنگی عمومی داده. وقتی گاندی در مقام یك معلم اخلاق پا به عرصه مبارزه سیاسی می‌گذارد، درواقع به عرصه‌ای وارد می‌شود كه تداوم پایبندی به اخلاق در آن كار ساده‌ای نیست. با این حال برای من كه با تربیتی سیاسی،‌ به مسائل از دیدگاهی عملگرایانه‌تر می‌نگرم، یعنی برای پراگماتیسم و مصالح و منافع ملی جایگاه ویژه‌ای قائلم، اولویت قائل شدن برای یك معلم اخلاق آسان نبود. دیدگاههای سیاسی به نتیجه و فایده نهایی فعالیت و مبارزه و برنامه توجه دارد. با این دیدگاه ارزیابی سیاسی من درباره عملكرد گاندی با جایگاه اخلاقی او فاصله داشت.

۳۶ ‌سال پیش‌ كه لابد ۳۶ سال جوانتر بودم(!) طبق ضوابط آن زمان برای ترفیع به مقام دبیر اولی در حرفه دیپلماتیك خود، همراه با سایر همكاران همدوره خودم باید در امتحانی كتبی كه خیلی هم جدی بود، موفق می‌شدیم. آن ‌سال مضمون پرسش اصلی و سرنوشت‌ساز، تحلیل مبارزات سیاسی هند از آغاز قرن بیستم تا نیل به استقلال بود. در آن زمان،‌ به اقتضای شور‌ و جوانی،‌ باوجود احترام به ارزشهای اخلاقی گاندی، درباره ارزش سیاسی شیوه او تردید داشتم. معتقد بودم كه تا‌ سال ۱۹۴۸،‌ هند با گاندی یا بدون گاندی مستقل می‌شد.‌معتقد بودم كه شیوه مبارزه گاندی اگرچه با آسیبهای انسانی بسیار كمتری همراه بوده، ‌اما در‌واقع استقلال كشور عظیمی مانند هند را سالیان دراز به تعویق انداخته است. معتقد بودم كه وقتی كشوری مورد اشغال، استعمار و استثمار بیگانه قرار می‌گیرد،‌ جای تعارف نیست‌ و باید متجاوز را به جای خود بنشاند و با ضربه هرچه شدیدتر متجاوزان را بیرون بیندازد. البته در سیاست هر اقدامی باید با امكانات و توانمندی‌ها جور ‌باشد؛ اما هند هم اوگاندا نبود! وسعت و جمعیت آن چندین برابر بریتانیا‌ و فاصله آن از كشور متجاوز هزاران كیلومتر بود.

 

در یك نگاه

گاندی در ‌سال ۱۸۶۹ در خانواده‌ای از كاست میانه هند،‌ مربوط به پیشه‌وران و بازرگانان ‌به دنیا آمد، در انگلستان حقوق خواند. در سال ۱۸۹۱ (یعنی در ۲۲ سالگی) به هند بازگشت و وكیل دادگستری شد. تجربه اصلی زندگی سیاسی گاندی به دورانی بازمی‌گشت كه توسط شركتی هندی (متعلق به ثروتمندی مسلمان) به آفریقای جنوبی اعزام شد. در آنجا بارها مورد اهانتهای نژادپرستانه قرار گرفت و كوشید هندیهای مسلمان و هندو را در برابر آن تبعیض‌ها متحد كند. در جنگ بوئر (مهاجران بومی شده هلندی) با استعمارگران بریتانیایی با تشكیل گروههای داوطلب هندی برای كمك‌های بهداشتی و تداركاتی جانب بریتانیا را گرفت تا شاید موجب جلب حمایت آنان شود. در ‌سال ۱۹۱۴ پس از اقامتی ۲۱ ساله، ‌یعنی درواقع در سن پختگی (در ۴۵ سالگی) به هند بازگشت. همان سالی كه جنگ جهانی ‌اول درگرفت و انگلستان در اروپا به شدت درگیر جنگ شد.

عقیده داشتم كه در آن زمان بهترین فرصت دست داده بود تا دشمن را در ضعیف‌ترین موقعیت بكوبند. گاندی كه اكنون نوعی رهبری در جامعه هند و در حزب كنگره پیدا كرده بود، باوجود فشارهای برخی از ملیّون،‌ روشی انفعالی درپیش گرفت. به همان شیوه آفریقای‌جنوبی حتی امكانات و كمك‌هایی برای بریتانیا فراهم آورد تا شاید بتواند بعداً امتیازاتی دریافت كند که چنین نشد. هند بازار بزرگ محصولات بریتانیا، خصوصاً پارچه تولیدی منچستر بود،‌ گاندی آن مبارزه نمادین چرخ ریسندگی را به راه انداخت و مصرف پارچه و كالاهای بیگانه و خصوصاً ‌بریتانیایی را تحریم كرد و به آن حركتِ تولید نمك از دریا پرداخت.

مبارزه بدون خشونت،‌ در مقابل خشونتهای استعماری بریتانیا آنقدر ادامه یافت تا جنگ جهانی دوم آغاز شد. انگلستان در زیر بمبارانهای آلمان‌نازی كوبیده می‌شد. امكانات مالی و تداركاتی بریتانیا به شدت كاهش یافته بود. از دید سیاسی بهترین زمان برای ضربه‌زدن و بیرون‌راندن بریتانیا فرا رسیده بود. گاندی در مقابل مبارزه با انگلستان كه موجب تقویت نازیهای نابكار می‌شد ‌و كمك به انگلستان كه به زیان مبارزه برای نیل به استقلال بود، حالت بی‌طرفی برگزید و درواقع انگلستان فرصت یافت كه روی منابع انسانی و تداركاتی هند حساب كند. با این حال در ‌سال ۱۹۴۲به مدت دو ‌سال در خانه آقاخان در پونا بازداشت شد. سرانجام جنگ جهانی دوم كه بریتانیا را به زانو درآورده بود، به پایان رسید. مستعمرات در صف انتظار استقلال بودند. جمعیت هند به ۳۰۰ ‌میلیون نفر رسیده بود. مهاجرت نگران‌كننده به كشور مادر(!) بریتانیا افزایش می‌یافت. درواقع مستعمره‌ای مانند هند دیگر گاوی شیرده نبود، ‌به وبال گردن تبدیل می‌شد!

 

داوری

با این افكار در آن جلسه امتحان كه در آن زمان، ‌با آینده‌نگری و جاه‌طلبی‌های جوانی برایم مهم بود، پرسش اصلی كه برایم مطرح شد، این بود كه آیا دیدگاه واقعی و تحلیلی خودم را بنویسم یا باتوجه به سیاستها و آرمانها و نوع برداشتهای محافظه‌كارانه حاكم در آن زمان، پاسخی مصلحت‌آمیز بدهم و به این بیندیشم كه چه پاسخی به مذاق داوران (ژوری) و امتیازدهندگان ورقه خوشتر می‌آید. درباره اطلاعات و روند تاریخی آنچه در آن دوران در هند گذشته بود، مشكلی نداشتم؛ اما امتحان ما امتحان تاریخ نبود. امتحان گروهی حرفه‌ای بود كه انتظار می‌رفت توان تحلیل و نتیجه‌گیری سیاسی داشته باشند و تحلیل و نظر مستند خودشان را بنویسند. هرگونه مصلحت‌اندیشی درواقع از اصالت تحلیل سیاسی می‌كاست و می‌توانست بر هیأت ممتحنان تأثیر منفی نیز بگذارد. لذا تصمیم گرفتم به استقلال تحلیلی خودم، چنان‌كه قاعدتاً انتظار می‌رفت، وفادار بمانم.

تحلیل صمیمانه خودم را بر پایه روندی كه در بالا اشاره شد نوشتم،‌ با این نتیجه‌گیری كه: روش گاندی كه مسالمت‌آمیز و كم‌هزینه بود، درواقع در نیل هند به استقلال، اثر مهمی نداشت،‌ بلكه موجب طولانی شدن مبارزه و اعطای استقلال در زمانی شد كه با تشكیل سازمان ملل و تحولات جهانی و مشكلات داخلی بریتانیا و مشكل مهاجرتهای بزرگ اتباع مستعمرات برای انگلستان چاره‌ای جز قبول استقلال هند باقی نگذاشته بود و نتیجه امتحان بسیار هم خوب شد!

گاندی مرد صلح، ‌مانند بسیاری دیگر از مردان صلح قربانی تعصب مخالفان خود شد. هندوان متعصب با تجزیه هند و با پرداخت غراماتی به بخش تجزیه شده پاكستان كه گاندی با آن موافقت كرده بود، مخالف بودند و قاتلش پیرمردی را كه جز تن‌پوش و عصایی و عینكی و نعلینی،‌ چیزی از مال دنیا به همراه نداشت، در‌ سال ۱۹۴۸ با شلیك سه گلوله به قتل رساند و جهان را متأثر كرد.

 

دمكراسی پایدار

البته داوری امروز من بسیار ملایم‌تر از آن روزگار جوانی است ‌كه عمری و تجربیاتی حیرت‌انگیز را پشت‌سر گذاشته و شاهد سیاستمداران و وقایعی بوده‌ام كه موجب شده است به جنبه‌های دیگر بیندیشم. هنوز معتقدم كه هند با مسالمت یا بدون مسالمت، در هر حال كم و بیش در همان زمان مستقل می‌شد؛ اما بزرگترین ارزشی كه هند و هندیان به آن می‌بالند، دمكراسی است. مسأله این است كه اگر هند با خشونت به استقلال می‌رسید، ‌باز هم از این دمكراسی پایدار بهره‌مند می‌شد؟ گفتیم كه بخشی بزرگ از مناطق مسلمان‌نشین هند زیر نام پاكستان از هند جدا شد كه بنگلادش امروزی نیز بخش شرقی آن بود. این تجزیه در عمل به خشونتهای بسیار انجامید. به كشتار مسلمانانی كه از هند به پاكستان می‌گریختند و هندوانی كه به مسیر معكوس می‌رفتند! پاكستان در خون زاده شد.

آمارتیا سن، اقتصاد‌دان بزرگ هندی و برنده جایزه نوبل خاطرات خود را از آن زمان در كتاب هویت و خشونت چنین بیان می‌كند:«نخستین‌باری که در معرض وقوع جنایت قرار گرفتم، ۱۱ ‌سال داشتم. ‌سال ۱۹۴۴ بود، در شورشهای جوامع که خصوصیت سالهای آخر حکومت راج بریتانیا بود که در ‌سال ۱۹۴۷ پایان یافت. ناشناسی را غرقه در خون دیدم که ناگهان تلوتلو خوران از دروازه باغ ما وارد شد، تقاضای کمک و قدری آب می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. درحالی‌که برایش آب می‌‌‌‌‌‌‌‌آوردم، با فریاد والدینم را صدا می‌‌‌‌‌‌‌‌زدم. پدرم او را شتابان به بیمارستان رساند؛ اما او بر اثر جراحات وارده مرد. نامش قادر میا بود. شورشهای هندو مسلمان پیش از استقلال راهگشای تقسیم کشور به هند و پاکستان شد. قتل‌عام به‌طوری غمبار و ناگهانی فوران کرد و از بنگال معمولا آرام نیز فروگذار نکرد.

قادر میا در داکا کشته شد که در آن زمان پس از کلکته دومین شهر بنگال تقسیم نشده بود و پس از جدایی، پایتخت پاکستان‌شرقی (بنگلادش) شد. پدرم در دانشگاه داکا تدریس می‌‌‌‌‌‌‌‌کرد و ما در ناحیه‌‌‌‌‌‌‌‌ای به نام واری در بخش قدیمی داکا زندگی می‌‌‌‌‌‌‌‌کردیم که از دانشگاه در ناحیه‌‌‌‌‌‌‌‌ای، از قضا غالباً هندو‌نشین، دور نبود. قادر میا مسلمان بود و برای آدمکشان هندو که او را زده بودند، شناخت دیگری لازم نبود. در شورش آن روز، صدها مسلمان و هندو یکدیگر را کشتند و این وضع روزهای متمادی ادامه یافت!»

 

از هند تا پاكستان

می‌بینیم كه نتیجه چندان مسالمت‌آمیز هم نبود. در پاكستان كسانی‌كه با توسل به خشونت آن كشور را برپا كردند، باوجود آنكه وارث فرهنگی مشتركی با كل جامعه هند بودند، نتوانستند به دمكراسی دست یابند. در حكومتهایی كه با توسل به خشونت برپا می‌شوند، گروهی كه در آغاز به ‌عنوان وظیفه ملی و اخلاقی خطر خشونت را پذیرفته‌اند، بعد از موفقیت از ملت بستانكار می‌شوند ‌و برای خود حقوق ویژه طلب می‌كنند. به مشاركت خود در آن خشونت می‌بالند و دیگران را كه همرزمشان نبودند، مستحق مشاركت نمی‌دانند. به این ترتیب نوعی برهمن‌اندیشی و دوگانگی پدید می‌آید كه دمكراسی را نقض می‌كند؛ ‌چنان كه در پاكستان شد و ادامه یافت.

روند عاری از خشونت چنان بستانكارانی ندارد. دمكراسی هند مرهون و یادگار میراث عدم خشونتی است كه از گاندی برجای ماند. نظام فدرال هند نیز بقای آن را تضمین می‌كند؛ یعنی دولتهای منتخب ایالات تحت نظارت دولت مركزی ناچار به رعایت صحت انتخابات هستند. به ‌همین‌ دلیل حزب كمونیست كه شیوه‌های ایدئولوژیكش در همه جا منجر به دیكتاتوریهای خشن شده است،‌ در ایالت كرالای هند بیش از ۴۰ ‌سال دولتی دمكراتیك با حفظ آزادیهای آن داشته است. دولتهای ایالتی نیز به نوبه خود صحت انتخابات سراسری آن كشور عظیم را تضمین می‌كنند. درست است كه بزرگترین ضامن بقای دمكراسی سواد و آگاهی اجتماعی است، ‌اما هند كه دمكراسی را در دورانهای تاریكتر آزموده است، ‌اكنون كه به سوی سواد و آگاهی عمومی بیشتر از همیشه پیش می‌رود،‌ این یادگار مسالمت‌آمیز گاندی را پاس می‌دارد.

در داوری درباره شیوه گاندی، بهتر است این كار را به گفته خودش واگذاریم كه او مفهوم «گاندی ایسم» یا گاندی گرایی را برنمی‌تابد و در ‌سال ۱۹۳۶ گفته است: «چیزی به نام «گاندی ایسم» وجود ندارد و من نمی‌خواهم پس از خودم هیچ‌گونه فرقه‌ای برجا بگذارم. مدعی نیستم كه هیچ‌گونه اصول یا نظریه‌ای مطرح كرده باشم. صرفاً كوشیده‌ام كه به روش خودم در زندگی روزمره و مسائل خودمان به حقایق ثابت استناد كنم... عقایدی كه ابراز كرده‌ام و نتایجی كه به آنها رسیده‌ام، حرف آخر نیستند. ممكن است فردا آنها را عوض كنم. هیچ حرف تازه‌ای ندارم كه به دنیا بیاموزم. راستی و عدم خشونت به قدمت صخره‌ها هستند.»

 

نهرو در مسیر صلح گاندی

نمی دانم جوانان نسل كنونی تا چه اندازه جواهر لعل نهرو را می شناسند؛‌ اما در نسل ما شخصیتی محبوب بود. محبوب بودن در سیاست كاری بسیار مشكل‌تر از مهیب‌بودن است! چهره آرام و نجیب نهرو آرامبخش هم بود، گویی آیینه درونش بود. نهرو در هند در شمار اشراف‌زادگان بود. پدرش وكیل دادگستری ثروتمند،‌ و مادرش از برهمن‌زادگان كشمیر بود. همه امكانات تحصیلی را در سطحی ممتاز،‌ با معلم‌های انگلیسی و هندی، در خانه برایش فراهم كرده بودند، و او نیز از آن بهره‌ بسیار برد. تحصیلات عالی را نیز در ترینیتی كالج دانشگاه كمبریج انجام داد. در هند مدتی به وكالت دادگستری مشغول شد؛ اما سیاست را ترجیح داد. با وجود امكانات و ارتباطاتش، به جای سازگاری با حكومت استعماری نایب‌السلطنه هند، به مبارزان خواهان استقلال پیوست. نهرو متولد 1890 میلادی بود و از سال 1912 (یعنی از بیست و دو سالگی) در سنگر استقلال طلبان كنگره ملی در كنار گاندی قرار گرفت. به همان اندازه كه رهبری گاندی جنبه اخلاقی و معنوی داشت، ‌رهبری نهرو جلوه سیاسی و عمل‌گرایانه داشت. وقتی گاندی در سال 1948 و پس از استقلال كشته شد، ‌تكلیف جانشینی او از قبل روشن بود؛‌ زیرا گاندی از پیش از استقلال، ‌یعنی از سال 1941 او را فرد شایسته برای اداره هند اعلام كرده بود.

نهرو سخنوری توانا بود. هنگام اعلام مرگ گاندی خطاب به ملت هند گفت: «دوستان و رفیقان، همه جا تاریك است، روشنایی زندگی ما رفته است و به راستی نمی دانم به شما چه بگویم و چگونه بگویم. رهبر محبوبمان، كه او را ‌باپو [بابا] می‌نامیدیم،‌ پدر ملت،‌ دیگر وجود ندارد. شاید گفتنش كار درستی نباشد، با این حال،‌ دیگر او را نخواهیم دید... و از سخنان آرامش بخشش بهره‌مند نخواهیم شد،‌ و این، ضربه‌ای مهیب است، ‌نه فقط برای من،‌ بلكه برای میلیونها و میلیونها هندی در این كشور...»

و مهمترین سخنرانی ثبت شده به نام او، سخنرانی معروفی است كه در نیمه شب میان 14 و 15 آگوست 1947 در مجلس مؤسسان هند ایراد كرد؛ یعنی در لحظه باشكوهی كه كشور عظیم هند استقلال خود را از بریتانیا بازستاند: «در سالیانی پیش با تقدیر میعادی بستیم‌ و اكنون زمان آن فرار سیده است كه به عهد خود وفا كنیم، اگر نه به اندازه كامل و تام و تمام،‌ دست كم به طوری بسیار چشمگیر. با فرا رسیدن لحظه نیمه‌شب‌، زمانی كه جهان به خواب می رود، هند برای زندگی و آزادی بیدار خواهد بود. لحظه‌ای خواهد آمد كه در تاریخ به ندرت پیش می‌آید كه از كهنه به درآییم و به نو قدم بگذاریم، ‌زمانی كه عصری به پایان می‌رسد ‌و زمانی كه روح ملتی كه سالیانی دراز سركوب شده است، زبان می گشاید. به‌جاست كه در این لحظه خطیر به از خودگذشتگی در خدمت به هند و مردمش و برتر از آن، به در راه بشریت متعهد شویم.»

آن شب هند به استقلال رسید. میراث برجای مانده دهها حكومت سلطنتی بزرگ و كوچك به نام «راجه»‌ها و «مهاراجه»ها بود ‌كه نهرو موفق شد از جمع آن پادشاهی‌ها، جمهوری بزرگی را بنیان نهد كه به صورت یك كشورـ ملت در تعارف جدید،‌ به بزرگترین دمكراسی جهان تبدیل شد. گاندی و نهرو بسیار كوشیدند كه وحدت هند را حفظ كنند؛‌ اما محمدعلی جناح كه تا مراحلی با آرمان كنگره ملی همكاری می كرد، از آنان برید و خواهان تشكیل كشوری جداگانه از مسلمانان شد. این كار مستلزم جا به جاییهای عظیم جمعیتی بود كه با داغ شدن تعصبات، میلیونها قربانی برجای نهاد،‌ و هنوز هم با استخوانی در لای زخم كشمیر باقی مانده است.

 

جنبش عدم تعهد

قانون اساسی هند در سال 1950 به تصویب رسید و نهرو از آن پس با پیروزی قاطع در چند انتخابات، به نخست‌وزیری رسید كه تا پایان عمرش در75 سالگی در سال 1964 ادامه یافت. نهرو در سالهای پر تلاطم جنگ سرد، پس از جنگ جهانی دوم، ‌بنیانگذار «جنبش عدم تعهد» بود‌ كه در آن زمان به همت او و مردانی چون سوكارنو، تیتو، نكرومه و بعداً‌ ناصر، به قدرت سومی در مقابل دو قطب كمونیسم و كاپیتالیسم تبدیل شد. گرایشهای سوسیالیستی این رهبران، ‌كه در آن دوران راه حلی تجربه نشده برای ترقی و تعالی محسوب می‌شد، كفه این بی‌طرفی را به سمت شوروی سنگین می‌كرد.

از حوادث مهم دوران نهرو، یكی بازگرداندن منطقه زیبا و سرسبز گوا در ساحل شرقی هند از استعمار پرتغال در سال 1961 بود. مرد صلح برای این كار دست به عملیات نظامی بدون خونریزی زد، و پرتغالیها كه توان ایستادگی در برابر هند را نداشتند، بیرون بساطشان را جمع كردند و رفتند. جالب اینكه به یاد دارم پرتغال،‌ كه از استعمارگران بی رحم و بدنام بود، تبلیغاتی به راه انداخته بود كه عملیات استرداد گوا را با اعزم نیرو اقدامی خشونت‌آمیز و مغایر ادعاهای صلح‌دوستانه نهرو اعلام كرده بود!

حادثه مهم دیگر بروز جنگ مرزی میان اژدهای سربرآورده چین و هند در سال 1962 بود،‌ كه گرچه هند در آن جنگ نا موفق بود، ‌اما قوای چین به خطوط قبلی دوران استعماری بریتانیا بازگشتند. این شكست تأثیر مهمی در سیاستهای نظامی بعدی هند برجای گذاشت. هند وارد مذاكره با آمریكا و دریافت كمكهای نظامی شد و كفه عدم تعهد متمایل به شوروی را قدری تعدیل كرد!

سفر نهرو را به تهران در تابستان 1334 به یاد دارم كه با هیأتی از جمله دخترش ایندیرا گاندی، نخست وزیر هند در چندی سال بعد، به تهران آمد. سفرش شور و هیجانی به یادماندنی آفرید.یك بار هم در خیابان از ماشین پیاده شد و به میان مردم رفت.

اقتصاددانان سیاستهای اقتصادی نهرو را چندان موفقیت آمیز برآورد نمی‌كنند. معمولاً‌گناه آن را به اقتصاد بسته و سوسیالیستی او نسبت می‌دهند. داوری در این باره آسان نیست و هند در آن زمان فاقد زیرساختهای توسعه بود و بی‌سوادی جنبه عمومی داشت. فقر به شدت گسترده بود. اكنون هند با حركت اقتصادی مشابه چند سال پیش چین پی می رود. شاید بتوان بخشی از این سرعت و پیشرفت را به حساب خوداتكایی و ریاضت‌كشی‌های دوران نهرو نسبت داد.

روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: