1395/11/10 ۰۸:۵۸
كم نیستند كسانی چون من كه وقتی به بلندی میروند اشتیاقی توام با ترس را تجربه میكنند؛ اشتیاق اشراف بر همهجا و همهكس، در عین ترس از آن نیروی مرموزی كه ما را به هوای دیدن مناظر بدیع به لبههای پرتگاه میكشاند و لذت «دیدن» را به «پرتاب شدن» تبدیل میكند.
تو به گلبن وصل كن این خار را
كم نیستند كسانی چون من كه وقتی به بلندی میروند اشتیاقی توام با ترس را تجربه میكنند؛ اشتیاق اشراف بر همهجا و همهكس، در عین ترس از آن نیروی مرموزی كه ما را به هوای دیدن مناظر بدیع به لبههای پرتگاه میكشاند و لذت «دیدن» را به «پرتاب شدن» تبدیل میكند. كسانی كه ترس از ارتفاع دارند، طبعا نه هیچگاه مناظر دوردست را میبینند و نه هیچگاه سقوط میكنند. برای من و بسیاری از همنسلان من، رسانههای دیجیتال همچون تلگرام، فیسبوك، اینستاگرام و توییتر و... در حكم چیزهایی است كه بنا به علایق موضوعی ما، ما را محاصره میكند و بالا میبرد؛ هر قدر بالاتر میرویم، در عین احساس احاطه، از زمین واقعیت دورتر میشویم و این ترسی در ما پدید میآورد، اما در كمال تعجب پرشمار كسانی را نیز میبینیم كه ایبسا در نهایت التذاذ در حال سقوطند!
پنداری جهان دیجیتال، جهان واقعی را به سمت «وانمود» پیش میبرد؛ البته سرمان را به آسمان میساید ولی دیگر پاهایمان بر زمین واقعیت استوار نیست و از اینرو سقوط حتمی است. رسانه دیجیتال توهم «دانستن» ایجاد میكند در حالی كه به جای «داناتر شدن» در انبوهی از اطلاعات غرق شدهایم؛ تصور در «جایی» بودن درست میكند، در حالی كه در آنجا نیستیم و اصلا آنجا «ناكجایی» است كه آن را جایی «جا زدهاند»؛ توهم «كسی» بودن، در حالی كه این شخصیت امری وجودی نیست و در حقیقت «ناكسی» را بهجای «كسی» نشاندهاند. در دنیای دیجیتال همهچیز بیش از پیش در معرض تصنع است؛ بودن، تعامل، ساختن، سكونت كردن و حتی وجودیترین امور نظیر محبت. برای همین كسانی كه مثل من محتاطترند پرهیز را ترجیح میدهند، اما چاره چیست؛ آیا به جز سقوط یا پرهیز، راه سومی وجود دارد؛ آیا راهی هست كه هزینه اشراف یافتن بر امور، كنده شدن از واقعیت نباشد. بلی؛ راهی هست و از قضا آن راهی است كه فرهنگ ما راهنمای آن است و آن «شاعرانگی» است. امروز عموما قدر شعر نزد ما تخفیف یافته و آن را در معنی كلامی موزون و مخیل كه سروكاری با واقعیت ندارد به كار میبریم، درحالی كه اگر به معنای شعر رجوع كنیم، یعنی همان معنایی كه با «اشعار» و «شعور» تجانس دارد، آنگاه درخواهیم یافت كه به قول محمد عوفی، شعر «شریفترین نوع علم» و شاعری راهی برای «محیط شدن ادراك ما به امور» است. به این معنی، شعر با واقعیت فاصله دارد ولی «جدا شده» از واقعیت نیست، بلكه ترفیع و بركشیدن واقعیات است. به سخن دیگر شعر ما را به قیمت جدا شدن از زمین به آسمان نمیبرد، بلكه بلندقامتمان میكند، لذا در اشراف شاعرانه سقوط جایی ندارد. بیعلت نیست كه حكما و فرزانگان ما عموما شاعر نیز بودهاند و عمیقترین تاملات و درونیترین تالماتی كه زبان روزمره، از بیان آن قاصر بود را با استمداد از شعر بیان میكردند، اما این شیوه بیان منحصر به حكما نبود و عموم مردم، فارغ از میزان سوادشان در بسیاری از موقعیتها از این میراث غنی بهره میبردند و بهتناسب موقع، مصرع و بیتی از شعرا نقل میكردند. این موضوع تا امروز هم تداوم یافته است، هنوز هم وقتی واقعهای ما را به غایت غمگین یا شاد میكند، بیتی را زمزمه میكنیم و لذا در بزنگاههای شادی یا اندوه عمومی، رسانههای دیجیتال پر میشود از ابراز شادی یا تاسف شعرگونه ایرانیان. این نحو بیان احساسات و افكار در میان همه مردم جهان شایع نیست، ایرانیاناند كه بنا به نسبت درونیشان با شعر، احساس میكنند فقط شاعری به كمك بیان «حق مطلب» میآید. البته استفاده ما از شعر در فضای دیجیتال به معنی آن نیست كه این رسانهها ظرف مساعدی برای شعر و شاعری است، بلكه نشان میدهد كه ما چقدر محتاج شاعری هستیم! هرقدر رسانههای دیجیتال در پی برداشتن فاصلهها و «مطلع» كردن آسان و سریع ما است، ما درونا مطلع شدن را كافی نمیدانیم و مایلیم هم خود به «ملاقات» كنه و باطن موضوعات رویم و هم تاملاتمان را به كمك این رسانهها به دیگران منتقل كنیم. در عمر كوتاه و راه طولانیای كه جهان دیجیتال پیموده، همهچیز هست الا شاعرانگی و اینك ما نیاز داریم كه خود این رسانهها را موضوع شاعرانگی قرار دهیم و هم خود و هم دیگران را بهرهمند كنیم. این موضوع وقتی قریب به ذهن میشود كه شاعری را محدود به ساحت سخن نپنداریم و بپذیریم كه ایرانیان پیش از این نیز بسیاری از كاربردیترین امور را به مدد شعر رفعت بخشیدهاند؛ اگر حمام در جهان واقعی، بنایی برای شستوشوی تن است، ما حمامهایی چون گنجعلیخان ساختیم كه شعر حمام است یعنی در آن روح نیز مصفا میشود؛ اگر واقعیت پل، احداث باریكهراهی برای عبور از موانع طبیعی است، ما پلهایی چون پل خواجو ساختیم كه گذار را به وقوفی دلنشین تبدیل میكند. از این نظر هیچ حیطهای از دانش و فن نبود كه از تصرف جوهری و شاعرانه ما محروم بماند؛ حتی بسیاری از آوردههای دیگر فرهنگها تا زمانیكه همچون سرشاخههای تازه به اصول كهن و عمیق فرهنگ خودمان پیوند نمیخورد مقبول نمیافتاد و محصول این پیوند لاجرم كیفیتی شاعرانهتر یافته بود. شاعری ایرانیان طی روزگاران همچون اكسیری همهچیز را اعتلا میداد، تا جاییكه میتوان گفت در نمایشنامه جهانی تمدن، شاعری مهمترین نقشی بوده كه ایرانیان بر عهده داشتند. امروز نیز این جای خالی در دنیای دیجیتال را ما باید بنا به تقدیر تاریخیمان پر كنیم. فرهنگ ایرانی میتواند در این جهان خشك و خشن باغی مصفا بسازد، باغی خرم و پر عطر و رنگ. در طول دو سده اخیر كه شاهد تحولات عظیم در عرصه تكنولوژی بودهایم، در میان انواع فناوریهای جدید، كمتر فناوریای را میتوان یافت كه مثل دنیای دیجیتال قابلیت انطباق با ویژگیهای فرهنگ ایرانی را داشته باشد، از اینرو ظهور شاعرانگی به مثابه یكی از بارزترین ویژگیهای فرهنگی ما در این حیطه باوركردنی است و میتوان امید داشت كه ما به جای آنكه همچون فناوریهای پیشین مقهور شویم، در این عرصه فایق آییم. به قول مولانا
یا به گلبن وصل كن این خار را/ وصل كن با نار نور یار را
تا كه نور او كشد نار ترا/ وصل او گلشن كند خار تو را
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید