فیلسوف نه؛ شارح فلسفه

1395/9/6 ۰۸:۳۰

فیلسوف نه؛ شارح فلسفه

«مرحوم فروغی نه‌تنها یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود؛ بلکه یکی از برجسته‌ترین دانشمندان تاریخ این کشور است. او سیاستمداری بزرگ بود و همچنین در صحنه دیپلماسی بین‌المللی بلندآوازه شد و نیز یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان و ادبا و یکی از بنیانگذاران فلسفه جدید در ایران و یکی از کسانی است که فرهنگستان ایران را پی‌ریزی کرد. (روزنامه اطلاعات، 9 آذر 1350)»

گاهی به چهره فرهنگی محمد‌علی فروغی در ایران

 زهرا سلیمانی‌اقدم : «مرحوم فروغی نه‌تنها یکی از بزرگ‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود؛ بلکه یکی از برجسته‌ترین دانشمندان تاریخ این کشور است. او سیاستمداری بزرگ بود و همچنین در صحنه دیپلماسی بین‌المللی بلندآوازه شد و نیز یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان و ادبا و یکی از بنیانگذاران فلسفه جدید در ایران و یکی از کسانی است که فرهنگستان ایران را پی‌ریزی کرد. (روزنامه اطلاعات، 9 آذر 1350)»
تعریف فوق توصیف فروغی از زبان هوشنگ نهاوندی رئیس دانشگاه تهران (از ۲۴ تیر ۱۳۵۰ تا ۵ آبان ۱۳۵۵) در سال 1350 است. یکی از روش‌های شناخت و بررسی عملکرد رجال سیاسی، فرهنگی و علمی کشور، شناخت آنها در دوره و زمانه خودشان است.کسی مثل محمد‌علی فروغی را اگر به زمان حال بیاوریم و بررسی کنیم شاید نکات برجسته شخصیت وی در مقابل پیشرفت علمی و تغییرات سیاسی و توسعه فرهنگ چندان به چشم نیاید. به‌عنوان نمونه «رساله‌ حقوق اساسی» هم‌اکنون همچون یک جزوه مختصر برای تدریس به دانشجویان است که از مباحث عمیق علمی مبرا و به مباحث کلی پرداخته است؛ اما همین اثر نخستین متنی است که به زبان فارسی در مورد حقوق اساسی، آن هم در سال ۱۲۸۶ شمسی نوشته شده است. درواقع این رساله که شاید شبیه جزوه‌ای درسی می‌نماید، طلیعه‌دار دانش حقوق اساسی، به‌عنوان رشته‌ای علمی، در ایران بوده است. شخصیت علمی و ادبی حتی سیاسی فروغی چه در تاریخ و زمانه خود و چه خارج از آن کمتر مورد نقد قرار گرفته است؛ اما آیا چنانچه نهاوندیان بیان می‌کند می‌توان او را بنیانگذار فلسفه جدید دانست؟

 فروغی فراماسون یا فروغی ادب‌دوست
محمد‌علی فروغی یکی از اهالی فرهنگ و سیاست در دوران معاصر کشور ما است؛ به‌گونه‌ای که حاتم قادری، پژوهشگر ایرانی حوزه علوم سیاسی و استاد دانشگاه تربیت مدرس، او را از معروف‌ترین رجال سیاسی 100 سال اخیر و در عین حال به‌عنوان کسی معرفی می‌کند که دست گشاده‌ای در بعد فرهنگی داشته است. (شماره 30 نشریه گفت‌وگو)
عده‌ای فروغی را صرفا به‌عنوان سیاستمداری می‌شناسند که در انتقال قدرت از قاجار به پهلوی و تداوم آن در شهریور ۱۳۲۰ نقش مهمی ایفا کرده است. برخی هم او را از اهالی فرهنگ و با سیر حکمت در اروپا و دیوان عمر خیام و تالیفات دیگرش می‌شناسند. برخی دیگر نیز او را از اعضای فراماسون و از شخصیت‌های انگلوفیل می‌شمرند که همواره مجری سیاست‌های بیگانه بوده است، همچون حسین فردوست که از فروغی به‌عنوان رئیس لژ فراماسونری ایران، واسطه انگلیسی‌ها با رضاخان، عامل به قدرت رسیدن وی، خارج کردن او از ایران در ۱۳۲۰ و به سلطنت رساندن پسرش محمدرضا شاه یاد کرده است. درواقع باید گفت فروغی تنها یک سیاستمدار نبود که بتوان او را فقط در این قالب بررسی کرد.

 چهره فرهنگی فروغی
فروغی در تاسیس برخی تشکیلات فرهنگ عمومی در کشور همچون دانشگاه تهران، فرهنگستان ایران و انجمن آثار ملی برای احیای فرهنگ ملی ایران دست داشت. او همچنین در فعالیت‌های مستقل خود به فرهنگ می‌پرداخت و دست به تصحیح آثار ادبی بزرگان ایران مانند سعدی، حافظ و فردوسی می‌زد و در ترجمه و تتبعات علمی-‌ فلسفی در میراث ایرانی- اسلامی همچون ترجمه فن سماع طبیعی از ابن‌سینا با ترجمه و تالیف در معرفی فلسفه و حکمت غرب فعال بود. از جمله ترجمه رساله دکارت یا «گفتار در روش راه بردن عقلی» و به‌ویژه سه جلد کتاب «سیر حکمت در اروپا» که باعث شد نام خود را همچون یک حکیم ثبت کند.
فروغی همچنین در همیاری با پدرش محمد‌حسین فروغی یا جداگانه در تهیه و تالیف کتاب‌های علمی لازم برای مدرسه علوم سیاسی که به وسیله مشیرالدوله پیرنیا تاسیس شده بود فعالیت داشت. با این وجود است که نمی‌توان جایگاه فروغی را در بخش ادب و فرهنگ نادیده گرفت. اما بخش دیگر نقش فروغی در حوزه فلسفه است که درباره آن هم نظرات متفاوتی وجود دارد. حاتم قادری معتقد است فروغی به‌رغم تعلقات ادبی- فرهنگی خود، در مقام و موضع یک فیلسوف و حکیم به مفهوم واقعی جایی نداشت. وی حتی به مفهومی که در قرن ۱۸ و عصر روشنگری یک نفر می‌توانست «فیلسوف» باشد یا به تعبیری که امروزه بیان می‌شود، در «حوزه عمومی» به نقد و فلسفه اشتغال بورزد، جایگاه چندانی را به خود اختصاص نمی‌دهد. قادری او را بیشتر یک «شارح» می‌داند و معتقد است در زمان برخورد امواج و سرریزهای مدرنیته، به‌ویژه در قالب مولفه‌های علمی- فلسفی با وضعیت جامعه ایرانی، یک شارح بودن متضمن، هیچ‌گونه استخفافی نیست؛ ولی توجه به خصلت «شرحی» فروغی از این حیث مهم است که از او به اشتباه انتظار اندیشه‌ورزی فیلسوفانه و یک ذهنیت جامع فلسفی در اذهان ایجاد نشود.
از این رو با توجه به کتاب‌هایی از قبیل شاهنامه فردوسی یا کلیات سعدی که به همت فروغی به چاپ و نشر رسیده است و در حال حاضر نیز از جمله نسخه‌های معتبر این آثار شناخته می‌شوند او را می‌توان یک ادیب در شاخه فرهنگ دانست. اما دست داشتن فروغی در تاملات اندیشه‌ای غرب، برخلاف آشنایی وی با ادبیات ایرانی، مستقل و مستقیم و با فرض ذهنیتی فلسفی نبوده است، بلکه به واسطه آشنایی‌اش با زبان‌های خارجی از جمله فرانسوی بوده است.


منبع: فرهیختگان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: