1395/5/18 ۰۷:۱۳
پیران و کهنسالان در فرهنگ ایرانی در گذر روزگاران، جایگاهی ویژه داشتهاند. د رتاریخ کشورمان به ریشسفیدان و سالخوردگانی میرسیم که نقشی مهم در پیوندهای اجتماعی از روزگاران دیرینه تا زمانه ما برعهده داشتهاند. بر این اساس درنگ و مطالعه درباره این نقش بیتردید میتواند یک سویه مهم از تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران را روشن کند. جامعه ایران از دیرباز روستایی بوده و این شیوه زندگی با سازوکارهای ویژه خود و تنگناها، ضروریات و مقتضیاتاش، ریشسفیدان، معمران و سالخوردگان را به دلیل تجربه و دانایی گرامی و بزرگ میداشته است.
آمنه ابراهیمی- تاریخپژوه: پیران و کهنسالان در فرهنگ ایرانی در گذر روزگاران، جایگاهی ویژه داشتهاند. د رتاریخ کشورمان به ریشسفیدان و سالخوردگانی میرسیم که نقشی مهم در پیوندهای اجتماعی از روزگاران دیرینه تا زمانه ما برعهده داشتهاند. بر این اساس درنگ و مطالعه درباره این نقش بیتردید میتواند یک سویه مهم از تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران را روشن کند. جامعه ایران از دیرباز روستایی بوده و این شیوه زندگی با سازوکارهای ویژه خود و تنگناها، ضروریات و مقتضیاتاش، ریشسفیدان، معمران و سالخوردگان را به دلیل تجربه و دانایی گرامی و بزرگ میداشته است. این مساله زمانی به شیوهای پررنگ اهمیت موضوع را بیان میدارد که در نظر بگیریم جامعه ایران از گذشته تا امروز با قبایل و طوایفی گوناگون نیز شکل گرفته و در صفحه سنتهای قبیلهای نقش ریشسفیدان و بزرگان بسیار مهم و محوری است. چنانکه روشن مینماید نهادها و سازمانهایی در جامعه شهری امروزه جایگزین نهادهای قدیم و کهنه جامعه شدهاند. اما هنوز هم بنابر آنچه شاهدیم زندگی سنتی در جایجای ایران جریان دارد و همچنان جامعههای کوچک و بزرگ در روستاها و شهرها با ایفای نقش بزرگان و سران قوم و قبیله و طایفه، همگرایی و پیوندهایشان را حفظ کردهاند. یکی از صورتهای قدیم حضور ریشسفیدان در تاریخ ایران شاید به این مهم بازگردد که زمان حمله دشمن و محاصره شهرها و روستاها، از آنها خواسته میشد تصمیمی بگیرند و راهی بجویند یا این که کسی از میان آنها برای مصالحه نزد دشمن رود. این موضوع در داستانها و قصههای عامیانه بسیار دیده میشود. گستره نقش همیشگی ریشسفیدان به عنوان مدیران سنتی جامعه اما حوزههایی گوناگون، از مسایل کشاورزی و آبیاری، حل اختلافهای مالی و خانوادگی، تا ایجاد صلح و سازش میان افراد، طایفهها و محلهها و حل دعوا، نزاع و پادرمیانی در مسایلی چون قتل، درگیریهای خونین و مسایل ناموسی، ملکی و زراعی را دربرمیگیرد. ریشسفیدان در سینه خود گونهای دانش بومی دارند که نسل به نسل منتقل میکنند. این دانش درباره مسایل طبیعت پیرامونشان و نیز موضوعهای آبیاری، کشاورزی و حفر چاه و قنات بوده است. این دانش اما در همه موارد تمام و کمال به دست آیندگان رسیده است و با مرگ هر پیر و کهنسال، در واقع بخشی از دنیای دانش بومی به زیر خاک میرود. با نظر به این نقش مهم ریشسفیدان در بافت جامعه روستایی و در حلقه قبیله یا طایفه است که زنجیرهای از روابط درهمتنیده پدید میآید و صورت جامعه قدیم را با جامعه مدرن امروزی در شهرها متفاوت جلوه میدهد.
قصه اسکندر و ریشسفید قصههای ایرانی شده مربوط به اسکندر در حافظه مردم ایران جایگاهی ویژه دارد؛ داستانهایی که گاه از خرد و اندیشه ایرانیان برخاسته و از حس عمیق و زیبای میهندوستی آنان سرچشمه گرفته است. نقش و خردمندی ریش سفید در اداره شهر در یکی از این قصهها قابل درنگ است. بر آن اسکندر، روزی به شهری در منطقه خراسان میرسد. دروازه شهر باز بوده، اسکندر و سپاهیاناش با شگفتی به شهر وارد میشوند. مردم شهرها و روستاها تا آن زمان از واهمه هجوم اسکندر و با شنیدن صدای ضربههای سم اسبهای سپاه او یا آماده رویاوریی میشدند و به ستیز تن درمیدادند یا فرار را بر قرار برتر میشمردند. اسکندر اما اینک با شهری روبهرو بود که مردماناش با ورود او به زندگی عادی خود مشغول بودند. اسکندر در شهر از مردی میپرسد پادشاه و بزرگ شما کیست؟ مرد میگوید ما پادشاه نداریم. تنها یک ریشسفید داریم که در آن سوی شهر زندگی میکند. اسکندر در مسیر خانه ریشسفید سنگ قبرهایی جلوی در خانههای مردم مشاهده میکند. او با شگفتی میبیند روی هر سنگ قبر نوشته شده که ابن عباس یک ساعت زندگی کرد و مرد، ابن علی هفت ساعت زندگی کرد و مرد و .... اسکندر هنگامی که به نزدیک ریشسفید میرسد، مردی لاغر و ریشسفید میبیند. از او میپرسد چرا قبر جلوی در خانهها است. پیرمرد در پاسخ به اسکندر میگوید برای آن که مرگ را فراموش نکنیم و به یاد آوریم نزدیک است. اسکندر سپس میپرسد مفهوم نوشتههای روی قبرها چیست. پاسخ میشنود «وقتی زمان مرگ هریک از اهالی فرامیرسد، به کنار بستر او میرویم و خوب میدانیم که در واپسین دم حیات، پردههایی از جلوی چشم انسان برداشته میشود و او دیگر در شرایط دروغ گفتن و امثال آن نیست! از او چند سوال میکنیم: چه علمی آموختی؟ و چهقدر آموختن آن به طول انجامید؟ چه هنری آموختی؟ و چه قدر برای آن عمر صرف کردی؟ برای بهبود معاش و زندگی مردم چه قدر تلاش کردی؟ و چقدر وقت برای آن گذاشتی؟ او که در حال احتضار قرار گرفته است، مثلا میگوید: در تمام عمرم به مدت یک ماه هر روز یک ساعت علم آموختم خوب میدانیم که در واپسین دم حیات، پردههایی از جلوی چشم انسان برداشته میشود و او دیگر در شرایط دروغ گفتن نیست». پیرمرد، علم، هنر و خدمت به مردم را معیار سنجش عمر سودمند انسان میداند. اسکندر از پاسخ پیرمرد سر به گریبان اندیشه فروبرده، شمشیر در نیام میکند و با احترام گذاردن به ریشسفید دستور میدهد سپاهیاناش مردم آن شهر را به حال خود بگذراند.
جهان زندگی بر مدار سنتها میچرخد در همه جای ایران هنوز قبیلهها و طایفههایی هستند که با پایبندی به سازوکارهای سنتی، به جامعه کوچک خویش مینگرند و از جامه سنتها به درنیامدهاند. این مهم شاید بیش از هر جا در استان سیستان و بلوچستان رخ بنماید. دستاوردهای پژوهشهای آماری در آنجا نشانگر است که مردم به سنتهایشان دل دادهاند؛ آنها به ریشسفید اهمیتی بسیار میدهند و برای او احترامی ویژه قایلاند. حمید حیدری و خورشید هدایتی امین در نوشتاری درباره معتمدان محلی، به مطالعه مورد دهستان بنجار در زابل پرداختهاند. بر اساس مطالعات آنها، نشستهای مردمداری امروزین در زابل یک نمونه برجسته و پررنگ برجایمانده فرهنگی است که در آن ریشسفیدان گرامی و بزرگ داشته میشوند. اختلافها و دعواهای محلی، در این نشستها با حضور مهتران، ریشسفیدان و بزرگان طایفهها حل و فصل میشود. این نشستها در واقع مشارکت، اعتماد، برادری و اخوت و رسیدگی سریع و نیز حفظ کرامت انسانی و روشهای مسالمتآمیز فرهنگی را مینمایاند «مردم دهستان بنجار به دلیل طایفهگرایی و این که این شیوه حل اختلاف سالهای طولانی است که در روستا اجرا میشود و جزء فرهنگ این منطقه است و همچنین سایر نهادهای دولتی به علت فاصله زیاد آنها با روستا و آشنا نبودن روستاییان با فرهنگ کاغذبازی دادگاه معمولا ترجیح میدهند که اختلافات خود را به این شیوه حل کنند و دنبال کشش اختلافات نباشند». مطالعات دیگر حیدری درباره دهستان مارگان در استان سیستان و بلوچستان نیز تایید میکند ریشسفیدان در انسجام اجتماعی نقش ساختهاند «ریشسفیدان از خود جامعه روستایی و ایلی بوده و با فرهنگ، سنن و ارزشهای آنان آشنایی دارند که با گفتگو با طرفین اختلاف مسائل را حل و فصل و از درگیری و پیشرفت آن جلوگیری مینمایند و باعث انسجام قومی قبیلهای و جامعه روستایی مورد مطالعه میشوند و آنها را از دودستگی بر حذر میدارند». بیشتر اختلافها در این دهستان بر سر زمینها و حد و مرز زمینها است. اطمینان به درستی و راستی ریشسفید، افراد را در این موارد به سوی او میکشاند تا برای رفع اختلافشان اقدام کنند و نظر ریشسفید را برای حل مساله خود به کاربندند. ریشسفیدی اما ویژه فرهنگ ایران به تنهایی نیست. ریشسفیدان در مناطق گوناگون جهان، در تصمیمگیریها و مدیریت جامعه از قدیم تا جدید حضور داشتهاند. حتی در عصر کنونی نیز سازمان ریشسفیدان یا سازمان متنفذان تشکیل شده است؛ سازمانی که به گونه غیر دولتی فعالیت میکند. اعضای این سازمان، بازنشستگانی فرهنگی یا سیاسیاند. نلسون ماندلا این سازمان را در سال ٢٠٠٧ میلادی بنیان گذارده که هدف از آن ارایه راه حلهایی برای مسایل جهانی همچون فقر، بیماری، خشکسالی و ستیزههای سیاسی است. ریشسفیدی یا به عبارت بهتر مجمع ریشسفیدان اقوام، طایفهها و قبیلههای مختلف از قدیم تا جدید، بدینسان یکی از نهادهای مهم اجتماعی و فرهنگی برشمرده میشود که امروزه با هدفهایی فراتر از مرزها و سرزمینها به پیوند قلبهای آدمیان میاندیشد؛ پیوندی انسانی و درخور ستایش.
منبع: شهرود
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید