سید حسین نصر: بدون فلسفه اسلامی شاخ و برگ‌های تمدن ما آشكار نمی‌شود

1395/4/23 ۰۸:۱۱

سید حسین نصر: بدون فلسفه اسلامی شاخ و برگ‌های تمدن ما آشكار نمی‌شود

سیدحسین نصر، فیلسوف و متاله ایرانی، چهره‌ای شناخته‌شده و موثق است كه در طول بیش از ٦٠ سال فعالیت علمی از حكمت خالده و امر قدسی دفاع كرده است و همواره با نقد تمدن جدید از سنت دفاع كرده است. یكی از دغدغه‌های سیدحسین نصر، بحث تمدن اسلامی و احیای این تمدن بوده و هست.


 

سیدحسین نصر، فیلسوف و متاله ایرانی، چهره‌ای شناخته‌شده و موثق است كه در طول بیش از ٦٠ سال فعالیت علمی از حكمت خالده و امر قدسی دفاع كرده است و همواره با نقد تمدن جدید از سنت دفاع كرده است. یكی از دغدغه‌های سیدحسین نصر، بحث تمدن اسلامی و احیای این تمدن بوده و هست. او در گفت‌وگویی كه اخیرا داشته، می‌گوید: هیچ دینی بیش از یك تمدن به وجود نیاورده و دین اسلام و تمدن اسلامی هم از این قضیه مستثنی نیست. نمی‌شود تمدن جدید ایرانی و اسلامی به وجود آورد و فقط می‌توان آن را احیا كرد. می‌توانیم تمدن ایرانی و اسلامی خودمان را با ساحت‌ها و بعدهای جدیدی كه دنیای امروز ما را مجبور می‌كند به آن توجه كنیم، احیا كنیم.


تقلید از غرب را اصلا قبول ندارم
نصر در ابتدا راهكارهای پیشنهادی‌اش برای احیای تمدن اسلامی را چنین برشمرده است: در وهله اول بازیافتن اصول تمدن اسلامی، یعنی بازگشتن به سنت خود اسلام و اصول و عقاید و اشكال آنكه از متافیزیك گرفته تا هنر كه ریشه آن وحی اسلامی است كه بعد از آمدن آن وحی توسط آن شاخه‌های مختلف با كاشته شدن آن ریشه در زمینه‌‌های فرهنگی گوناگون چون ایران و مصر به وجود آمد.
نصر معتقد است ما برای آنكه تمدن اسلامی را بشناسیم دو كار باید انجام دهیم؛ یكی اینكه آنچه را كه از تمدن اسلامی فعلا باقی مانده با دقت حفظ كنیم؛ از ابنیه قدیم گرفته تا شعر و فلسفه و هر چیز دیگر. در واقع اینها را نباید نادیده گرفت، چرا كه ما نمی‌توانیم از صفر شروع كنیم. ثانیا باید اصول این تمدن را دوباره بازیابیم و به آن فصلی دوباره اضافه كنیم.
نویسنده معرفت و امر قدسی با انتقاد از دیدگاه برخی كه اعلام كرده‌اند كه باید یك تمدن جدید اسلامی بسازیم، گفت: اصلا به این موضوع اعتقادی ندارم. درواقع چنین چیزی در تاریخ اتفاق نیفتاده است. هر وقت یك دین بزرگی به دنیا آمده بعد از مدت‌ها یك تمدن را به وجود آورده و آن تمدن ادوار مختلف داشته و فرازونشیب و قوت و ضعف داشته است. برای نمونه تمدن چین تمدنی چهار هزار ساله است. از دین آغازین چینی كه منشعب می‌شود به دین كنفوسیوس و دین دائویی تا امروزه كه مائو آمد و چین را كمونیست كرد كه البته ظاهری بیش نبود و در واقع لایه‌های عمیق‌تر باقی ماند، طی چند هزار سال فراز و نشیب زیادی را در چین شاهد هستیم. در مورد هند نیز این موضوع با آیین هندو صادق است. در مورد اسلام و مسیحیت نیز شاهد این فرازونشیب بوده‌ایم.
نصر تاكید كرد: من اعتقاد ندارم كه می‌شود تمدن جدیدی ساخت بدون وحی جدید. وحی جدید نیز بر اساس اعتقاد ما مسلمانان نخواهد آمد. اسلام آخرین دین است و پیامبر اكرم(ص) خاتم‌الانبیا هستند. بر این اساس ما دو وظیفه مقابل خودمان داریم؛ یكی حفظ آنچه از تمدن اسلامی باقی مانده است. این عذر و بهانه كه عصر جدید و مدرن است و از غرب باید تقلید كرد را اصلا قبول ندارم. دوم باید سعی كنیم اصول این تمدن را با توجه به آنچه موجود است و آنچه راجع به آن نوشته شده و فكر شده بازیابیم و سعی كنیم در استمرار این تمدن، برای این اصول كابردهای جدیدی پیدا كنیم. مثلا شهرسازی جدید مانند شهرسازی یزد و كاشان در دوره سلجوقی نیست ولی در عین حال نباید شبیه شهرسازی پاریس شود. البته در حال حاضر ما داریم شهرهای ایران را شبیه آن می‌كنیم و گویی ما اصلا فلسفه شهرسازی نداشته ایم! باید اصول شهرسازی خودمان را در نظر بگیریم و سعی كنیم آن را در وضع فعلی و احتیاجاتی كه الان داریم به كار بگیریم. این مثال كوچكی بود كه مطرح كردم. در مورد فلسفه، اندیشه، كلام، ادبیات و هنر و خط و... نیز باید این دو اصل را دنبال كنیم.

 

فلسفه همیشه وسط میدان است
نصر البته در وهله اول یك فیلسوف است و در واقع یكی از مهم‌ترین چهره‌ها در شناختن فلسفه اسلامی به خصوص سنت فلسفه اسلامی ایرانی به جهان بوده است. او بر نقش فلسفه در احیای تمدن اسلامی تاكید دارد و معتقد است: فلسفه در زمینه احیای تمدن اسلامی نقش خیلی اساسی دارد. زیرا اولا اینكه پاسخ به این سوال كه چرا ما اصلا باید تمدن خودمان را حفظ كنیم، از یك جهان‌بینی فلسفی می‌آید و یك فلسفه‌ای در آن است و فقط مبتنی بر عادت یا میراث اسلاف‌مان نیست بلكه ما در آن تمدن یك زیبایی و حقیقتی می‌بینیم كه برای آن یك ارزش مطلق قایل هستیم و درصدد حفظ آن هستیم. فلسفه از ابتدا با این فكر و آنچه شما پیشنهاد می‌كنید عجین است. یعنی بدون تفكر عمیق فلسفی نمی‌شود به بازسازی تمدن‌ها پرداخت. یك نویسنده غربی به نام «ویل دورانت» كه آثارش هم به زبان فارسی ترجمه شد به سلسله تاریخ بشر پرداخت. فرد دیگری كه در این زمینه شناخته شده است «آرنولد توین‌بی» است. این دو نفر تاریخ نوشتند و به تمدن‌های مختلف پرداخته‌اند. این دو نمی‌توانسته‌اند این كار را بدون توجه به فلسفه‌ای كه در این تمدن‌ها بوده انجام دهند. پس یك فلسفه‌ای راجع به تاریخ نگاری درباره تمدن وجود دارد. فلسفه همیشه در وسط میدان قرار دارد و اولا بدون فلسفه كار نمی‌توان آن كار را انجام داد و ثانیا بدون فلسفه اسلامی به معنای عمیق آن، شاخ و برگ‌های تمدن ما آشكار نمی‌شود. رمز فضای گنبدها یا مثلا صحن مسجد جامع اصفهان فقط با معماری به دست نمی‌آید بلكه باید آشنایی به هندسه مقدس و ریاضیات سنتی اسلامی كه ریشه در فلسفه‌های اسلامی دارد داشت. لذا فلسفه سهم بزرگی در احیای تمدن اسلامی دارد.
 
 

فرهنگ غرب عمیقا متاثر از اسلام است
نویسنده اسلام و تنگناهای انسان متجدد البته از ضرورت ارتباط با جهان جدید و تمدن غافل نیست، او در زمینه رابطه تمدن اسلامی و غرب معتقد است: رابطه بین تمدن اسلامی و غرب یك گذشته، حال و آینده دارد كه به اعتقاد من این سه مرحله با یكدیگر خیلی تفاوت دارند. در گذشته دورتر یعنی در قرون وسطی تمدن غرب خواهر تمدن اسلامی در بسیاری از جهات بود. گرچه جنگ‌های صلیبی در جاهایی چون سیسیل و اسپانیا و دیگر مناطق انجام گرفت با این حال، دین غرب «مسیحیت» و متعلق به خانواده ادیان ابراهیمی بود كه دین مبین اسلام هم به آن تعلق دارد. فرهنگ غرب خیلی عمیق از فرهنگ اسلامی متاثر شده بود، چه در فلسفه و چه در علوم مختلف و حتی در كلام. به همین جهت، گرچه ظاهر امر این طور به نظر نمی‌آمد، وقتی كه به كلیسا یا مسجد نگاه می‌كردید، ظاهر ساختمان هیچی نبود، ولی اگر عمیق‌تر می‌نگریستید، متوجه می‌شدید كه شباهت‌های بسیاری میان این دو تمدن وجود دارد. نصر همین شباهت‌ها را علت عناد غرب با اسلام خواند و گفت: غرب باور نمی‌كرد كه خداوند پس از مسیحیت یك دین با این قدرت كه نزدیك به مسیحیت باشد، نازل كند. از همین روی، میان این دو تمدن یك نوع عناد دینی و در عین حال یك نوع احترام فرهنگی عمیق در همه رشته‌ها از شعر و ادبیات گرفته تا معماری وجود داشت. پس از فرارسیدن دوره رنسانس این مساله مشاهده شد كه یكی از مهم‌ترین جنبه‌های رنسانس، عناد با اسلام بود.

 

رنسانس دوره عناد با اسلام بود
او همچنین به نقد دیدگاه‌های متجددان مسلمان پرداخت و گفت: هیچ چیزی تمسخرآمیزتر از این نیست كه بسیاری از متفكران متجدد مسلمان می‌گویند كه بزرگی اسلام در این است كه باعث رنسانس در اروپا شد. این بزرگ‌ترین اهانت به اسلام است. مطرح كردن این دیدگاه نادرست بدان معناست كه اسلام باعث الحاد و بی‌دینی و «بشر- مركزی» بودن دید غربی‌ها شد. این طور نیست. اسلام با علوم اسلامی سهم بسیار مهمی در انقلاب علمی قرن هفدهم «گالیله» ایفا كرد. «گالیله» هنگامی كه جوان بود، بر رساله‌ای از «ابن باجه» فیزیكدان معروف مسلمان اسپانیا، حاشیه نوشته بود. روی هم رفته باید گفت كه رنسانس دوره عناد با اسلام بود و اگر مسلمانان همین یك موضوع را یاد می‌گرفتند خیلی چیزها را آموخته بودند. فراموش كردند كه بیش از هزار كلمه عربی را از زبان لاتین اخراج كردند تا نفوذ خارجی در زبان لاتین نباشد. این‌گونه نیست كه دوره رنسانس خیلی به اسلام نزدیك باشد، بلكه از لحاظ فلسفی، فكری، كلامی، علوم طبیعی، ریاضی و دیگر علوم درست برعكس این مساله مشاهده می‌شود. به هر حال این دوره گذشته بود كه از قرون وسطی تا رنسانس و از رنسانس تا قرن بیستم عناد با اسلام در مغرب زمین ادامه پیدا كرد.
نصر تاكید كرد: قرون وسطی مخالف با دین اسلام بود و در عین حال با نهایت احترام به فرهنگ اسلامی و حتی علوم عقلی اسلامی! از دوره رنسانس به بعد، آن نفرت باقی ماند توام با نفرت نسبت به علوم و فرهنگ و تمدن اسلامی. این مساله را تا دوران كنونی شاهد هستیم.

 

شرق‌شناسی و علیه شرق‌شناسی
نصر در ادامه به شكل‌گیری جریان شرق‌شناسی هم‌سو با استعمار غربی اشاره كرد و گفت: در دوران فعلی كه از قرن نوزدهم یا شاید هجدهم تا به امروز را دربرمی‌گیرد، در كنار از بین بردن تمدن اسلامی توسط استعمار و غربی‌ها یك عده غربی علاقه‌مند به مطالعه تمدن اسلامی و شرق‌شناسی پیدا شدند. میسیونرها هم از طرف دیگر مطالعاتی در مورد اسلام و فرهنگ اسلامی انجام می‌دادند و كم كم این از قرن نوزدهم به صورت علمی درآمد. در ابتدا در آلمان، فرانسه، انگلیس و سپس امریكا و جاهای دیگر رشته شرق‌شناسی به وجود آمد كه اسلام‌شناسی در قلب آن قرار داشته و دارد. به همین جهت غرب یك نوع اتكای به نفس كاذب پیدا كرد كه خیلی خوب با اسلام آشناست، چون روش مخصوص لاادری قرن هجدهم را كه منطقی و صرفا استدلالی و راسیونالیست است برای تجزیه و تحلیل اسلام و تمدن اسلامی به كار برد و گویی از خود مسلمانان بهتر می‌فهمند كه اسلام چیست. این مسخره بازی تا جنگ جهانی دوم ادامه پیدا كرد.
نویسنده سنت عقلانی اسلامی در ایران در ادامه به ظهور شماری متفكران غربی بعد از جنگ جهانی دوم اشاره كرد كه علیه نگرش رایج غرب‌شناسی موضع گرفتند و گفت: از جنگ جهانی دوم به بعد یك نوع طغیانی در خود رشته شرق‌شناسی ایجاد شد و عده‌ای از شرق‌شناسان غربی پدید آمدند كه اسلام‌شناس بودند ولی اینها نظر شرق‌شناسان را قبول نداشتند. یك گروه مثل «كمپ اسمیت»، «لویی ماسینیون»، «هانری كربن» و به ویژه دانشمندان فرانسوی و از سوی دیگر دانشمندان انگلیسی و امریكایی خودشان با وجود غربی بودن، برای تمدن اسلامی اصالت دینی و فكری قایل بودند و تلاش كردند تا باب جدیدی از شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی را در دانشگاه‌های امریكا و اروپا رواج دهند.

 

سنت‌گرایان وارد می‌شوند
وی سپس به سنت گرایانی اشاره كرد كه خودش نیز سخت از آنها متاثر است و گفت: ‌از سوی دیگر تفكر سنتی كه با «رنه گنون» در سال‌های ۱۹۲۰ و دهه قبل و بعد از آن در فرانسه آغاز شد، یك نهضت خیلی مهمی ایجاد كرد و افرادی چون «فریتهوت شوآن»، «تیتوس بوركهارت» اصیل‌ترین حقایق اسلام را به تمدن غرب عرضه داشتند و در انگلستان افرادی چون «مارتین لینگز» و در امریكا افرادی چون «هیوستون اسمیت» كه اصولا از دیدگاه درون اسلام می‌نوشتند ولی در غرب بودند یا غربی بودند، توانستند لسان غربی را برای ارایه حقایق اسلام به كار ببرند. زمان فعلی به این صورت است. یعنی از یك جهت این بیان اصیل اسلام توسط سنت‌گرایان و برخی از غربی‌های بی‌نظر و همچنین گروه جدیدی از مسلمانان كه به زبان انگلیسی آشنایی داشته و مطلب می‌نویسند، وجود دارد. مانند این بنده حقیر كه در غرب هستم و به زبان انگلیسی مطلب می‌نویسم. تعداد مسلمانانی كه به زبان انگلیسی یا زبان‌های دیگری مانند فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی می‌نویسند رو به گسترش است و خود این عامل مهمی است. ازهمین رو، ما این بیان اصیل اسلام را برای بار اول در زمان حال داریم. با این همه شرق‌شناسی همچنان استمرار دارد. میسیونرها هم به صورت دیگری به اسلام حمله می‌كنند.

 

با شكل جدید اسلام‌هراسی مواجه هستیم
این استاد علوم اسلامی دانشگاه جرج واشنگتن سپس به موج جدید اسلام‌هراسی در غرب اشاره كرد و گفت: با شكل جدیدی از اسلام هراسی مواجه هستیم. بسیاری سعی در تقویت این اسلام هراسی كه خیلی هم مسخره است و بنده هم نمی‌دانم كه این به دلیل داشتن بمب اتم است یا چیز دیگر كه بنده مطلع نیستم! دارند. بنده نمی‌دانم از چه هراس دارند! باید توجه داشت كه موج اسلام‌هراسی در اروپا به‌شدت دنبال می‌شود. در فرانسه، دانمارك، انگلستان و آلمان این موج وجود دارد و یك نهضت ضد اسلامی در این كشورها و همچنین امریكا به وجود آمده است. بنده این نهضت را به ویژه در امریكا خیلی كوتاه می‌بینم. باید دید كه نتیجه انتخابات امریكا چه می‌شود ولی با این حال می‌توان گفت كه این مرحله، مرحله كوتاه سیر حیات اسلام و غرب است. در حال حاضر، حیات اسلام در غرب مستمر است. اقلیت‌های مسلمان همچون یهودیان در امریكا حضور دارند و جزئی از بافت جامعه امریكا محسوب می‌شوند. علاوه براین، ۲۵ میلیون مسلمان در قلب اروپا هستند. در این میان، من مسلمانانِ آلبانی و كوزوو و كشورهایی از این دست را حساب نمی‌كنم كه به خودی خود جمعیت زیادی هستند كه نمی‌توان آن را انكار كرد. مقصود من اروپایی‌هایی است كه طی ۵۰ یا ۶۰ سال اخیر از طریق مهاجرت یا گرویدن به دین مبین اسلام، وارد امت اسلامی شده‌اند. به نظر من حضور اسلام در غرب، حضور عمیق، مستمر و قوی است. آینده اسلام هم در دارالاسلام است و هم در غرب، چراكه امروز غرب مركز ارتباطات جهانی و مركز قدرت نظامی و اقتصادی است. اقلیت مسلمانی كه در حال حاضر در اروپا زندگی می‌كنند و متفكران آن نقش مهمی در شكل‌دهی آینده جهان اسلام داشته و دارند.

 

غرب خواهان تداوم افراط‌گرایی است
سید حسین نصر راه مبارزه با این اسلام هراسی و درمان قدرت گرفتن جریان‌های افراطی را از دید مسلمانان ساده دانست و گفت: ‌اما از دیدگاه غربی‌ها باید گفت كه آنها خواهان پایان آن نیستند. در واقع راه درمان، انجام دو كار است؛ یكی اینكه ما نباید كاری كنیم كه آماج انتقادات غربی‌ها قرار بگیریم. مشاهده می‌كنید قتل‌عام‌هایی كه در سوریه و عراق اتفاق می‌افتد به نام اسلام نوشته می‌شود. درست است كه مسلمانان مسوول این جنایت‌ها نیستند اما به هرحال به نام آنها تمام می‌شود. وقتی كه من به عنوان مسلمان در خیابان‌های امریكا راه می‌روم، چه بخواهم و چه نخواهم سفیر اسلام در امریكا محسوب می‌شوم. بنابراین، هرآنچه در جهان اسلام به وقوع بپیوندند به بنده برمی‌گردد. در حال حاضر علمای اسلامی در ممالك اسلامی به ویژه روحانیون اهل تسنن در تمامی نوشته‌های خود و سخنرانی‌هایشان باید در قبال جنایت‌هایی كه به نام اسلام اما توسط دشمنان اسلام انجام می‌شود، موضع گرفته و خیلی قوی‌تر در این زمینه فعالیت داشته باشند. نمی‌توان در این زمینه سكوت اختیار كرد. البته بنده نمی‌گویم كه كسی سكوت كرده اما معتقدم كه برخی از علما به ویژه علمای اهل تسنن در این زمینه زیاد موضع‌گیری نمی‌كنند و حرف نمی‌زنند. بدبختانه آن دسته هم كه حرف می‌زنند، غربی‌ها اجازه انتشار سخنان آنها را نمی‌دهند. بنابراین، راهكار اول از خودِ امت اسلامی شروع می‌شود و از علما كه بایستی در قبال اقدامات وحشیانه‌ای كه به نام اسلام صورت می‌گیرد، محكم بایستند. راهكار دوم، ارتباط برقرار كردن با یهودیان و مسیحیان خوش‌نیت است تا بدین وسیله با حرف زدن و ارتباط با آنها از آنچه به نام اسلام صورت می‌گیرد، تبری جسته شود. در فرانسه و در قرن هفدهم زمانی كه «ریشیلیو» به قدرت رسید و نخست وزیر شد یك كشیش بود و صلیب جلوی سینه خود می‌گرفت. حالا تصور كنید آقای والس، نخست وزیر كنونی فرانسه یك صلیب در جلوی سینه خود حمل كند. این اصلا قابل تصور نیست در حال حاضر. در واقع زمانی ریشیلیو می‌توانست این كار را انجام دهد كه مسیحیت قوی بود. البته در آن زمان كه مسیحیت قوی بود همه‌چیز به نام مسیحیت نوشته می‌شد. واقعیت این است كه به دلیل قدرت اسلام در مشرق زمین، اگر جنایتی تحت لوای اسلام صورت گیرد آن را به مسلمانان نسبت می‌دهند. ما باید این واقعیت را برای مسیحیان و یهودیان تبیین كنیم كه اسلام اصیل جنایت‌هایی نیست كه تحت اسم اسلام صورت می‌گیرد، بلكه این مساله عین انحراف از اسلام است. همان‌گونه كه انحراف از دموكراسی و كمونیسم نیز ممكن است انحراف از اسلام نیز ممكن است؛ لذا انحراف از یك ایدئولوژی لاادری یا یك جهان‌بینی دینی ممكن است.


منبع: اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: