سبک‌‌شناسی ترجمه‌های قرآن / دکتر علی رواقی

1395/3/19 ۰۸:۰۲

سبک‌‌شناسی ترجمه‌های قرآن / دکتر علی رواقی

بررسی دوره اول متون زبان فارسی از تاریخ زبان و شکل‌گیری زبان غیرممکن است. چون پس از اسلام، زبان فارسی در حوزه‌های مختلف زبانی متفاوت حرکت کرده است. در حوزه مرکزی به یک صورت بوده و در حوزه خراسان بزرگ به یک صورت دیگر بوده و اگر فرارود و ماوراء‌النهر را در نظر بگیریم، باز شکل‌گیری زبان به شکل دیگری بوده. همچنان که در سیستان و در هرات هم متفاوت است.

 

بررسی دوره اول متون زبان فارسی از تاریخ زبان و شکل‌گیری زبان غیرممکن است. چون پس از اسلام، زبان فارسی در حوزه‌های مختلف زبانی متفاوت حرکت کرده است. در حوزه مرکزی به یک صورت بوده و در حوزه خراسان بزرگ به یک صورت دیگر بوده و اگر فرارود و ماوراء‌النهر را در نظر بگیریم، باز شکل‌گیری زبان به شکل دیگری بوده. همچنان که در سیستان و در هرات هم متفاوت است.

ترجمه‌های قرآن، تعداد زیادی نسخه دارد. اگر قدیمی‌ترین را در نظر بگیریم، «ترجمه تفسیر طبری» که باز هم مشخصاً به حوزه ماوراءالنهر مربوط می‌شود. البته در مقدمه تفسیر طبری، بلخ را از شهرهای ماوراء‌النهر، یعنی فرارود می‌داند، در حالی که بلخ در حوزه فرورود است. اما اینکه چرا فرارود می‌داند، شاید به دلیل زبان همخوانی است که با حوزه فرارود دارد.

نمونه‌های مختلفی که از ترجمه‌ها داریم، فقط یک زبان‌ فارسی شناخته‌­شده امروز را نمی‌بینیم. گونه‌های زبانی مختلفی است که بدون بررسی سبک‌‌شناسی این ترجمه‌های قرآن، تصحیح آنها دشوار است. به این ترتیب که اگر ما یک متنی را داشته باشیم مربوط به حوزه ماوراءالنهر و احتمالاً نسخه‌ای از این ترجمه و تفسیر در حوزه دیگری شکل گرفته باشد، قطعاً تفاوت­‌های زبانی در این بسیار زیاد است.

برای نمونه ترجمه «قرآن قدس» به گونه زبانی سیستان است که آمیخته‌ای از زبان سیستانی و شاید با کاربردهایی از گونه زبانی بلوچی هست. نمونه‌های متعددی را از دگرگونی آوایی و واژه‌هایی هست که در آن حوزه به کار می‌رود، نشان­دهنده این است که ترجمه قرآن مربوط به حوزه سیستانی است. فرض بفرمایید نسخه‌ای از تفسیرطبری در حوزه سیستان استنساخ بشود، طبعاً اثرپذیری دارد از زبانی که در حوزه سیستان هست و این آمیخته­‌کردن ترجمه‌ها یکی از کارهای دشوار است.

باید اول با زبان یک متن کاملاً آشنا بود و بعداً نسخه‌ها را براساس آن‌گونه‌ها و یا ناهمخوانی­‌هایی که در این زبانها وجود دارد، پیش‌ رفت و شناخت و تصحیح کرد.

ترجمه تفسیر طبری واژگان ویژه‌ای دارد؛ ولی نسخه‌هایی که از این ترجمه داریم، مال دوره‌های قبل هست. هم متعلق به ۵۵۰ و ۶۰۸ و ۶۱۸ نسخه‌های متعددی وجود دارد و همه بعد از قرن ششم هست. و این خود نشان می‌دهد تفاوت‌هایی که در این مدت حداقل دو قرن یا دو قرن و نیم در تدوین ترجمه تفسیر طبری انجام شده بسیار زیاد است و نسخه‌هایی که در حوزه‌های مختلف نوشته شده، یکسان نیست. این مسئله را در مورد متون دیگر هم می‌شود گفت؛ بنابراین تصحیح متون از این به بعد راه دشواری را پی می‌گیرد، یعنی ما نمی‌توانیم متن فارسی را به شیوه‌ای که تا کنون تصحیح شده، تصحیح کنیم؛ یعنی بیاییم نسخه‌ها را با هم آمیخته بکنیم، بدون اینکه شناخته باشیم که این نسخه مربوط به چه حوزه زبانی است. نسخه‌ای از ترجمه تفسیر طبری که در حوزه ری نوشته شده، به­‌کلی متفاوت است با ترجمه‌ای که در حوزه ماوراءالنهر نوشته شده.

زبان ماوراءالنهری طبعاً ترکیبی است از زبان فارسی آن روزگار همراه با زبان سُغدی که از زبانهای ایرانی است، زبان خوارزمی، خُتنی و جُغتایی و احتمالاً بلخی. این آمیختگی زبانی باعث شده که زبان ماوراءالنهری، زبان قوی و توانمندی باشد. شاید به­‌جرأت بتوانم بگویم که زبان فارسی موجود در ماوراءالنهر، قوی‌تر و غنی‌تر از زبانی است که ما امروز در ایران به کار می‌گیریم!

پس برای تصحیح متن، دیگر نباید فقط تکیه به این کرد که از این کتاب نسخه‌های متعدد را با هم آمیخته کنیم، بلکه باید یک نسخه را اساس قرار داد و بعد بر پایه شناختی قطعی‌ که از آن نسخه‌ داریم و مربوط به حوزه اصلی است، نسخه‌های دیگر را از نظر واژگان، ساختار و آوا بررسی کرد.

هر کدام از اینها دلیلی دارد. ساختار قرآن قدس از پسوند «ار» بسیار زیاد استفاده شده است؛ مثلاً برای کائن، بودار می‌گذارد. برای «واقع» بودار قرار می‌دهد. از خود این بودن «ببند دادار» می‌گذارد. ببند دادار، یعنی کسی که تمام و کامل باشد.

کلماتی که در این ترجمه قرآن هست، به هیچ وجه در متون دیگر ـ جز متون حوزه سیستان ـ دیده نشده است، که آن هم دلایلی سیاسیر اجتماعی دارد. به دلیل اینکه قرآن قدس، مربوط به حوزه‌ای است که بیشتر غُلات و خوارج و زرتشتی­‌ها و کسانی که از حکومت مرکزی بغداد ناراضی بودند، در آنجا جمع شدند، و این نشان­دهنده این است که این ترجمه قرآن، گرایش­‌های ویژه‌ای دارد. کما اینکه نام دو سوره این قرآن متفاوت است با ترجمه‌های قرآنی که داریم.

بررسی زبان‌های مختلفی که در ترجمه‌ها هست، نشان می‌دهد که حداقل پنج گونه زبانی شناخته‌­شده داریم، که این پنج گونه، یکی مربوط به حوزه «ماوراء‌النهر» است که پرتر و قوی‌تر هست از سایر گونه‌ها. دوم «سیستانی» است، سوم «هروی» است، چهارم «مرکزی» است و پنجم «سورآبادی»، که برای هر کدام از اینها دلایل مختلفی باید وجود داشته باشد که بتوانیم اثبات بکنیم این واژه مثلاً مربوط به حوزه سیستان است؛ زیرا بسیار کلمات را داریم که در متون قرآنی به کار رفته­‌اند و مربوط به حوزه ماوراءالنهر و سُغد و حتی زبان سُغدی هم هستند، ولی به‌طور مطلق در زبان سُغدی به کار نرفته‌اند. نمونه این کلمه را در کتاب الاغراض می‌بینیم.

کلمه «ویاس» به معنی خمیازه است. خود این کلمه سُغدی است؛ ولی در لهجه سمنانی به کار می‌رود. کلماتی از این دست زیاد داریم. کلمه «دیم» (به معنای صورت) سغدی است؛ ولی در متون سغدی و ماوراءالنهری اصلاً به کار نرفته، ولی در کتاب شرح شهاب‌ الاخبار و تفسیر ابوالفتوح نمونه‌های بسیاری از این کاربرد را داریم که مربوط به حوزه ری است؛ بنابراین شناخت متن فقط به واژه‌ها محدود نمی‌شود. ساخت و ساختار و آوا هم هست.

بسیاری از دگرگونی­های آوایی که ما در متون قدیم داریم، مثل ترجمه قرآن قدس متفاوتند با ترجمه‌های دیگر. ترجمه قرآن قدس در «و» آغازین فارسی میانه در قرآن قدس به «گ» یا «گ‌ و» تبدیل می‌شود. کاربردهایی است که هنوز معمول می‌باشد و از ویژگی­‌های گونه بلوچی هست، در یکی از گونه‌های زبان سیستانی وجود داشته. به این دلیل گفتم در یکی از گونه‌های زبانی سیستان، زیرا به تصور من در حوزه سیستان چند گونه زبانی وجود داشته، همچنان­که در ماوراءالنهر، مثلاً زبان مردم بخارا با سمرقند متفاوت بوده، همچنان است زبان مردم فرغانه که به حسب دوری آنها از مرکزیت سیاسی ـ اقتصادی گونه‌های زبانی، تفاوت‌هایی داشتند؛ مثلاً کتاب مُهذب­الاسماء که فرهنگ لغت عربی به فارسی است.ولی لغاتی که در آن آمده، به هیچ وجه، ساختارش با ترجمه قرآن قدس یکی نیست. یعنی ما اگر یک نسخه دیگر از مهذب­الاسماء پیدا کنیم و بخواهیم با آن بسنجیم، اول باید مقیاسمان، لغات نسخه‌های دیگرش باشد، نه اینکه همه را با همدیگر آمیخته بکنیم.

این مشکل در متون قرآنی، به تنهایی نیست، در مورد شاهنامه نیز همین مشکل را داریم. نسخه‌های مختلفی که از شاهنامه داریم، از قدیم‌ترین نسخه شناخته‌ای که منتسب به سال ۶۱۴ شده تا کتابت سالهای ۶۷۵، ۷۳۱، ۷۳۳، ۷۴۲ یا ۷۴۶ و هر کدام بهره‌وری‌هایی دارند. مثلاً نسخه ۶۱۴ که نسخه فلورانس بود که آقای «پیه مونتسه» معرفی‌اش کرد و آقای خالقی مطلق شاهنامه‌شان را براساس آن قرار دادند، نسخه‌ای است که در یک حوزه زبانی متفاوت با حوزه‌های زبانی دیگر نسخه‌ها نوشته شده؛ بنابراین خیلی ریزه‌کاری و دقت دارد که باید ضبط نسخه در آنجاها مشخص شود. حالا جدا از اینکه کاربردهای واژگان در شاهنامه، خود ریزه‌کاری‌هایی دارد که خسته ­کننده است. در داستان سیاوش می‌خوانیم:

سخن چون برابر شود با خرد روان سراینده رامش برد

نسخه‌ها همه «سراینده» را دارند، یکی، دو نسخه هم که سراینده را نمی‌شناختند، «نیوشنده» نوشته‌اند. بنابراین نیوشنده به معنی شنوده است، در حالی که خود سراینده هم به معنی شنوده است. در یک حوزه زبانی، سراینده، طبعاً به معنی شنونده به کار نمی‌رفته، به این جهت مصحح یا نویسنده متن و مصحح امروزی و نویسنده قدیمی عوض کرده با کلمه‌ای که در حوزه زبانی خودش کاربرد داشته. یا:

اگر مهر کس را بخواهی ستود بیاید به سود و زیان آزمود

«ستود»، شده «شنود». ستودن در معنی خاصی است که تاکنون در متون فارسی و فرهنگ­‌های فارسی نوشته نشده. ستودن یک معنی‌اش «باورکردن» است. یک معنی آن «قبول‌­کردن» است. معنی ستودن در ریشه‌های مختلفی که از این کلمه باقی مانده، مثل برستون­کردن، یعنی عبادت­‌کردن و پذیرفتن و باورداشتن و بیستون کردن، یعنی کفر و جحد و انکار، در نمونه‌های مختلف به کار رفته و کلمه بستاوه سُغدی است، از ریشه «استوه» به معنی باورداشتن و پذیرفتن.

ما براساس همین نمونه‌ها بررسی کردیم و تشخیص دادیم که باید سبک‌های مختلف را در بررسی متون مورد نظر داشت؛ مثلاً ترجمه و قصه‌هایی که استاد دکتر مهدوی چاپ کردند که آمیخته کردند با تفسیر تربت‌جام. این ملغمه‌ای ناخوشایند است، به دلیل اینکه دو ترجمه از دو حوزه زبانی با همدیگر آمیخته شده، با توجه به چاپی که از ترجمه تفسیر سورآبادی شده است. آن وقت ما به ملاکهای تازه‌ای برای شناخت زبان حوزه سورآبادی می‌رسیم که می‌شود واژه‌های حوزه تربت جام و تفسیر جام را جدا کرد و مشخص کرد که مربوط به چه حوزه زبانی است. یا نمونه‌ای که میراث فرهنگی چاپ کرده از «تفسیر هروی» که لغات ویژه هروی را دارد و نمودار این است که اگر این کتاب با یک نسخه دیگری از همین متن آمیخته می‌شد که در حوزه هرات نوشته شده، چه بسا اختلافات واژگانی زیادی پیش می‌آمد.

ما از ترجمه تفسیر طبری نسخه‌های متعدد داریم و قرآن‌های متفاوت هم داریم که در حوزه ماوراءالنهر نوشته شده که از نظر واژگانی با تفسیر طبری ناهمخوانی دارد. چطور می‌شود این واژه‌ها را شناخت؟ باید واژه‌های سغدی بررسی شوند. یعنی طبعاً واژه‌های سُغدی در حوزه ماوراءالنهر در قرن ۴ و ۵ بررسی شود که ما این کار را در ترجمه ۱۰ قرآن از حوزه ماوراءالنهر انجام دادیم و برای بررسی ترجمه تفسیر طبری از این روش استفاده کرده‌ایم که در برابر کلمات، بسیاری واژه‌های سُغدی به کار می‌رود که این نمونه‌ها فقط منحصر در کاربرد ترجمه قرآن نیست و در متون دوره بعد هم آمده؛ مثلاً در مثنوی و دیوان شمس یا نمونه‌هایی که منتسب به حوزه بلخ و بخاراست، این نمونه آمده و هنوز شمار زیادی از واژه‌هایی که ماوراءالنهری هستند، در حوزه ماوراءالنهر کاربرد دارند. به طوری که آمار گرفته‌­ایم، ۳۰۰ واژه را بیرون آوردیم که امروز در فارسی ماوراءالنهری کاربرد دارد و در متون قدیم ما هم به کار رفته، در حالی که در زبان گفتاری امروز خودمان این واژگان را نداریم و این نکته‌ای است که شاید به نفع زبانی باشد که در حوزه ماوراءالنهر کاربرد دارد و طبعاً زبان فارسی کهنی که در متون ماوراءالنهری آمده، به ماوراء‌النهر و فرارود و آن سو هست و بسیار غنی‌تر از زبان موجود ماست.

ما این را به صورت آماری بیرون آوردیم که اگر فرهنگنامه چاپ شود، آنوقت عزیزان خواهند دید که چقدر تفاوت دارد با آنچه درباره ترجمه‌های قرآن تاکنون گفته‌اند. ترجمه‌ دیگری که بخواهیم در همین زمینه بررسی کنیم، ترجمه قصه‌های قرآن و یا کشف‌الاسرار که منسوب به حوزه هرات است و واژگان هروی بسیار دارد، نه آنچنان که در این تفسیر هروی که میراث مکتوب چاپ کرده است.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: