1393/2/20 ۱۱:۱۶
یكی از معماهای ناگشوده قدیم در آن چه از محیط فرهنگی شاهنامه میدانیم آن است كه نگارگری این كتاب با اسم و رسم والایی كه به هم رسانده، حدود 300 سال پس از پدید آمدن نخستین نسخههای خطی از خود كتاب سابقه دارد. درباره این معما به چندین طریق میتوان سخن گفت.از هر طرف هم كه به راه شكافتن این معما برویم چیزی بر آشنایی ما با فرهنگ ایران افزوده خواهد شد. اما هیچ یك از این راهها و افزودهها سر به سر چنگی به دل نمیزند. حرف این مقاله این است كه راه درست حل معما شاید شناخت بهتر و كاملتر پیامدهای اجتماعی و اندیشهای حاكمیت مغولان و یا غرابتهای فرهنگ شهری آن روزگار باشد.
مقدمه: یكی از معماهای ناگشوده قدیم در آن چه از محیط فرهنگی شاهنامه میدانیم آن است كه نگارگری این كتاب با اسم و رسم والایی كه به هم رسانده، حدود 300 سال پس از پدید آمدن نخستین نسخههای خطی از خود كتاب سابقه دارد. درباره این معما به چندین طریق میتوان سخن گفت.از هر طرف هم كه به راه شكافتن این معما برویم چیزی بر آشنایی ما با فرهنگ ایران افزوده خواهد شد. اما هیچ یك از این راهها و افزودهها سر به سر چنگی به دل نمیزند. حرف این مقاله این است كه راه درست حل معما شاید شناخت بهتر و كاملتر پیامدهای اجتماعی و اندیشهای حاكمیت مغولان و یا غرابتهای فرهنگ شهری آن روزگار باشد.
***
آن چه در پی میآید صورت قلمی شده معمایی است كه ظرف بیش از پنجاه سال سر و كله زدنهای گاه و بیگاه با نگارگریهای شاهنامه، فكر مرا به طرق مختلف به خود مشغول داشته است. این مقاله ادعای خاصی ندارد زیرا در مفاد آن پاسخی برای پرسشهایی كه خود طرح میكند، نیست و من خود هم به اطلاعات تازهای دسترسی عملی یا نظری ندارم كه داشتن آن لازمه پاسخ دادن به پرسشهاست. من پرسشهایم را چنان طرح میكنم كه نسل جدید پژوهشگران را به كار آید كه همانا بازتاب فكر و اندیشهای هستند كه به سال 1952 در سمیناری در بوچوسن به زعامت استادم كورت وایتزمن برپا شد. او به روزگار خود شخصیت سرشناسی بود، اما امروزه دیگر حتی دانشجویانی كه پا به تحصیل در دوره كارشناسی ارشد میگذارند هم او و روزگارش را به یاد نمیآورند.
باری، امروز همگان اتفاق نظر دارند كه شاهنامه، حماسه عظیم فردوسی بیش از هر كتاب دیگر فارسی، نگارگری شده است. شاهنامه پرارج مغولی متعلق به سالهای 1330ـ1336 و شاهنامه بیبدیل شاه تهماسبی متعلق به میانه سده نوزدهم دو قله از شاهكارهای تاریخ فاخر نگارگری ایرانی است. اما اینها فقط دو نمونه از صدها نسخه خطی شاهنامه است كه نگارگری شده است. این احتمال هم میرود كه خیلی از نگارههای دیواری هم از نگارگریهای شاهنامه الهام گرفته باشد، اما از این دسته از نگارهها چیزی برجا نمانده است. مناظری را كه ادعا میشود از روی حماسه فردوسی بر سفالینههای ایرانی سدههای دوازدهم و سیزدهم نقش بسته است خوب میشناسیم. اما این قبیل نگارهها هم به نوبه خود پرسشهای چندی را در پیرامون ربط خود به شاهنامه برمیانگیزد.
در طول پنجاه سال گذشته مطالب زیادی درباره نگارههایی به رشته تحریر درآمده كه در سدههای میانه به قلم مسیحیان یا مسلمانان بر نسخههای شاهنامه نقش بسته است. اینها گاه نگارههایی درباره بیتهایی در اطراف همان نگاره بوده و به عبارتی ترجمان تصویری روایتهای مكتوب است. گمان غالب آن است كه این قبیل آثار، كار نگارگران برجسته تاریخ ایران، و از سویی مرتبط با رویدادهای زمان استنساخ نسخهها باشد و مورخان یا منتقدان عقیده دارند كه این آثار همانا روایتهای پهلوانی از رویدادهای خصوصی یا عمومی روزگار خود است. اما اشكال این تصویرها كه خصوصاً در اكثر مطالب سالهای اخیر درباره شاهنامه مغولی نوشته شده، آن است كه دشوار بتوان آن را صرفاً به مسایل دیداری ربط داد. یعنی خواننده یا مفسر با این احساس نامطبوع در میماند كه میخواهد نگارهای را درك كند، اما نمیتواند از كُنه ضمیر نگارگر آن سر درآورد. از طرفی ناگفته نماند كه تمیز دادن اثر هنری از چیزی كه صرفاً تصویر است دقیقا به توسط آن تهدید یا رعبی امكانپذیر میشود كه از سوی ذات خلاقه اثر متوجه ماست و بنیاد معینی هم ندارد. حال، پرسشی برجا میماند كه در این صورت، پس انبوه نگارههای محض را كه همان پیاده نظام فرهنگ دیداری شمرده میشود و نمونههای آن صفحههای فراوانی را در نسخهها پر كرده، چگونه میتوان درك كرد؟ این پرسش، دو پاسخ دارد. یكی برپایه وجود تصویرها یا نگارهها استوار است و نقطه عزیمت آن نگارههای مستقلی است كه شرح و تعریف آن را باید در صورتبندی رابطه موجود بین تصویر با متن جست. همه راهها در ضمن پژوهش و ارزیابی آن میزان از دقت نظری به دست آمده كه هر متن بر تصویر اعمال میكند. جتی گفته شده كه توصیفهای درخشانی كه از متن به عمل آمده الهامبخش پارهای از نگارهها شده و باز سوای رابطه بین متن ـ تصویر و گذشته از آن، همانا كلیت متن است كه خود تاثیر به سزایی بر شالوده فن نگارگری گذاشته است. با این حساب نقش و كاركرد تصویرها در هر نسخه از كتاب را میتوان با سایر متنها مطابقت داد تا راه بر آن قسم مطالعات تطبیقی در نگارگریها باز شود كه در هنر مسیحی برای نگارگری كتاب مقدس و سایر كتابهای دینی به كار میرود. اما همین كه در فرهنگ اسلامی نهادهای رسمی مثل كلیسا پدید نیامده موجب شده كه هم نگارگری و هم تهیه و فهم نگارهها،آزاد و رها از هر منطق و سیره مشخصی رواج یابد و از طرفی اغتشاشی بصری برپا گردد كه جنبه زیباشناختی جذاب مخصوص به خود را دارد و در عین حال مانع جریان یافتن تفاسیر رسمی شده و در غالب موارد موجب شده كه بیشتر نگارهها، آثاری استثنایی به نظر برسد.
دومین پاسخ به تصویرهای مستقل كاری ندارد و كار خود را یك سره با اصل نسخه خطی آغاز میكند. تصویر در این رویكرد همانا یكی از اجزای متشكله در امر تالیف نسخه كتاب است و به مسایلی چون قطع كتاب، مراحل تالیف،آیین آرایش صفحهها، عده متخصصان فنی رنگها یا طراحان صفحهها، تلقی آتی از نسخههایی كه تحریر آن معمولاً در نشست واحدی به اتمام نمیرسد، و امثال اینها ربط پیدا نمیكند. در این رویكرد، اندیشه پژوهشگر فقط به تصویر مشغول نمیشود. چون كه هر تصویر یا دست كم هر نسخه، از دل تصمیماتی بیرون آمده كه بر سلسلهای از دلایل اقتصادی یا اعتقادی، رسمی یا خصوصی، و زینتی یا آموزشی استوار بوده است. در این رویكرد، تصویر یا نسخه خطی، معرف ذوق زیباشناختی نبوده و فقط، سند تاریخی به حساب میآید.
پس این هر دو، رویكرد تاریخی ـ فرهنگی، و رویكرد مبتنی بر متن، همچنان كه باید، مورد استعمال دارد و البته راههایی هم هست كه این دو را به یكدیگر پیوند میدهد. اما این هر دو رویكرد باید در نهایت از عهده پاسخ دادن به این پرسش برآیند كه چرا شاهنامه نگارگری شد؟ چنین پرسشی شاید در بادی امر مهمل به نظر آید. چرا كه داستانهای حماسه فردوسی سراسر، روح و جان خود را به نگارگری بخشیده و حتی بلكه نگارگری را به سوی خود جلب و جذب میكند. در این صورت پس چرا بین زمان نگارش نسخههای كتاب، حدود سال 1000، و نخستین نسخههایی كه نگارگری شده، حدود سال 1300، نزدیك به سه سده فاصله است؟ شایان ذكر است كه ویس و رامین، حماسه عاشقانهای كه حدوداً مقارن همان روزگار شاهنامه تألیف شده، با آن كه بارها مورد ترجمهها و تفسیرهایی قرار گرفته، هنوز نگارگری نشده است. ویس و رامین البته در نزد عموم، جایگاه شاهنامه را ندارد و تا جایی كه میدانیم نسخهای هم از آن برجا نمانده كه متعلق به پیش از سده شانزدهم باشد. معنی این سخن آن است كه گویا امر به خصوص یا ویژهای در كار آمده كه طبق آن شاهنامه باید نگارگری میشد. امری كه مثلاً یا به همان زمان خودش، به اواخر سده سیزدهم مربوط بوده، یا به موضوعی مثل روزگار پهلوانیها مربوط میشده، یا شاید هم چیزی بوده كه در دیگر متنها دیده نمیشده است.
اما پیش از پرداختن به زمان و موضوع، فرضیهای را طرح میكنم كه شاید امروز به اندازه گذشته شایع نباشد، اما در عین حال هرگاه كه به این بحث وارد شویم حتماً باید مدنظر قرار بگیرد. فرضیه من، فرضیه سكوتی است كه گاه صداهای مبهم از آن به گوش میرسد. یعنی میتوان قایل به این شد كه سابقه نسخههای نگارگری شده شاهنامه حتی به سده یازدهم هم میرسد، گو اینكه از خود كتاب نسخهای از آن روزگار، اعم از مصور یا غیرمصور، برجا نمانده است. فرضیه من بر پایههایی استوار است و از آن جمله یكی این كه كتابهایی به صورت متن بدون هر نگارهای هم بوده، و دیگر اینكه نگارگری از آیین پهلوانی و پهلوانان ایرانی در سرزمین سُغد در دوره پیش از اسلام رواج داشته و نیز بر این گمان تكیه دارد كه نسخههای نگارگری شده داستانهای حماسی پا به پای نگارههای دیواری وجود داشته است. این نسخهها شباهتی به كتابهای نگارگری شده مانویان دارد كه به قرار اطلاع قدیمترین مثالهای برجامانده از این نوع در دنیای پهناور اندیشه ایرانی بوده و چنان كه پیداست در سده هشتم رواج زیادی هم داشته است. حتی جا داشت گفته شود كه راه و رسم مردم سغد در نگارگری كتاب در میان بوداییان چین و آسیای میانه در خلال سدههای نخستین حاكمیت اسلام دوام یافته و بعد از آن باز در خراسان یا فرارود در قالب فرهنگ سامانی و احیای مضامین فرهنگ ایرانی پدیدار گشته و شاهد آن، مثلاً روایتهای گوناگون از نخستین نسخههای قدیم نگارگری شده داستانهای كلیله و دمنه است. همه اینها به لحاظ نظری امكانپذیر است. زیرا شعر حماسی فارسی در تزیین كاخهای سلاطین غزنوی به كار گرفته شده و نیز در روایتهای مختلف كه از زندگی سلطان مسعود در دست داریم از دیوارنگارههای هنرمندانه سخن رفته است. در سدههای یازدهم و دوازدهم كمتر كتابی بوده كه بر نگارگری بر روی سفال تأثیری گذاشته باشد. اما پیكرنگاریهای بسیار هنرمندانه متعلق به همین دوره حاكی است كه نگارگری به طور كلی در جامعه مقبولیت داشته است.
ترجمه محمود فاضلی بیرجندی
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید