اسلامي ندوشن فرهنگ و ايران / دكتر نسرين شايگان

1392/12/12 ۰۷:۴۱

اسلامي ندوشن فرهنگ و ايران / دكتر نسرين شايگان

در سالهايي که دکتر محمد علي اسلامي ندوشن در دانشکده ادبيات دانشگاه تهران دروس «نقد ادبي» و «ادبيات تطبيقي» را تدريس مي‌کرد، کلاسهايش با استقبال کم‌نظير دانشجويان برگزار مي‌شد. حال و هواي کلاسهاي او را دانشجويانش براي ما تعريف مي‌کردند. در آن دوران به‌رغم فضاي حاکم بر محافل روشنفکري، زاويه نگاه او با سايرين تفاوتهايي داشت که نسل امروز از آن مطلع نيست. آن زمان گرايشهاي مختلفي در محافل ادبي و روشنفکري وجود داشت. مطالعه در بين دانشجويان يک علاقه عمومي بود. ساعات زيادي از وقت دانشجويان صرف مطالعه آثار مختلف مي‌شد. کتابها دست به دست مي‌شد. بعضي عنوانها و اسامي بيشتر طرفدار داشتند، بعضي کمتر.

 

در سالهايي که دکتر محمد علي اسلامي ندوشن در دانشکده ادبيات دانشگاه تهران دروس «نقد ادبي» و «ادبيات تطبيقي» را تدريس مي‌کرد، کلاسهايش با استقبال کم‌نظير دانشجويان برگزار مي‌شد. حال و هواي کلاسهاي او را دانشجويانش براي ما تعريف مي‌کردند. در آن دوران به‌رغم فضاي حاکم بر محافل روشنفکري، زاويه نگاه او با سايرين تفاوتهايي داشت که نسل امروز از آن مطلع نيست. آن زمان گرايشهاي مختلفي در محافل ادبي و روشنفکري وجود داشت. مطالعه در بين دانشجويان يک علاقه عمومي بود. ساعات زيادي از وقت دانشجويان صرف مطالعه آثار مختلف مي‌شد. کتابها دست به دست مي‌شد. بعضي عنوانها و اسامي بيشتر طرفدار داشتند، بعضي کمتر.

اما مقالات و کتابهاي دکتر اسلامي ندوشن هميشه مورد توجه بود. به خصوص که نثر و قلم روان او کشش خاصي ايجاد مي‌کرد. اينک از آن زمان بيش از چهل سال مي‌گذرد و کتابي با عنوان «در آئينه روزها» به همت جمعي از نويسندگان تهراني و يزدي به زيور طبع آراسته شده است. کتاب شامل مقالات و مصاحبه‌هايي است که به مناسبت بزرگداشت او در زادگاهش چاپ شده. باعث دلگرمي است که مجدداً در کتابي وزين به آثار و افکار او پرداخته‌اند. قبلاً هم جمعي از نويسندگان چنين اقدام باشکوهي انجام داده بودند که گوياي اهميت جايگاه فرهنگي او در جامعه ماست.

 

راه دکتر اسلامي ندوشن

معهذا سوال اين است: دکتر اسلامي ندوشن چه راهي را انتخاب کرده که پيوسته مورد توجه دانشوران، نويسندگان و روشنفکران بوده است؟ بنده در محضر اديبان گرامي جسارت کرده و با مداقه در مطالب منتشر شده در بررسي تأليفات دکتر اسلامي ندوشن، جوابهايي مختصر براي سوال فوق ارائه مي‌کنم. جوابهايي از بين مقالات و مصاحبه‌ها، گفته‌ها و شنيده‌ها، نقدها و نظرها، تا به قولي مشهور چه در نظر آيد.

جام جهان نماست ضمير منير دوست

اظهار احتياج خود آنجا چه حاجت است؟

اسلامي ندوشن در يادداشتي روش کار خودش را توضيح داده‌ است؛ روشي که مخصوص اوست و بي‌وقفه دنبال کرده‌؛ مي‌گويد دو ستون براي کار خود برگزيده: يکي فرهنگ و ديگري ايران. واژه «ايران» مکرراً در عنوان کتابهايش آمده: «ايران چه حرفي براي گفتن دارد؟»، «ايران و تنهايي‌اش»، «ايران و يونان در بستر باستان»، «ايران را از ياد نبريم» و «ايران و جهان از نگاه شاهنامه».

اگر تمجيدي در نوشته‌هايش مي‌بينيم، از سر تعصب نيست؛ از آن روست که به تاريخ و ادب و حکمت ايران نور تابانده. از شوق تماشاي درياي معرفت به وجد آمده است. گمشده‌ها را بيرون مي‌کشد. گذشته ملتي را در برابرش مي‌گذارد و از او مي‌خواهد براي زندگي تلاش کند. راه را از بي‌راه تشخيص دهد و نتيجتاً آگاه شود که راه و رسم زندگاني چيست:

«در مورد ايران هيچ نوع تعصبي ندارم، هيچ نوع اضافه‌بيني‌اي ندارم، چون يک گهواره آساينده براي همه ما بوده است و ما در اينجا به دنيا آمده و زندگي کرده‌ايم. ايران براي ما تنها خاک نبوده، بلکه يک توده انبوه يادگارها، کوششها، کامها و ناکاميها بوده که گذشتگان و نياکان ما بر اين پهنه خاک مدتي زندگي کردند، کوشيدند و کشوري را با تاريخ، سرافرازي و افتخار ساختند و بنابراين اين توده يادگارهاست که براي ما ارزش دارد و ما از آن حرف مي زنيم، وگرنه همه خاکها شبيه به هم هستند. اين مهم است که گذشتگان ما عمر خود را عبث نگذراندند، بلکه کوشيدند براي اينکه معناي زندگي را دريابند.

معناي زندگي در آثار بسيار ارزنده و در شاهکارهاي زبان فارسي متبلور شده و باد هوا نبوده است. کمتر زباني در جهان از اين غناي فکري و پويش فکري براي شناخت زندگي، مرگ و... برخوردار بوده است. زندگي چيست؟ آمدن و چندي گذراندن و در کام نيستي فرو رفتن؟ آنچه مي ماند، اين لايه‌هاست، تبخير روح، احساس و انسانيت که در آثار بزرگ زبان فارسي منعکس شده است، و اين توانسته يک شخصيت معنوي بسيار عميق به اين کشور ببخشد، و اين در سرزميني به نام ايران شکل گرفته و در کالبد زبان فارسي که براي ما بزرگترين سرمايه است، و ترجمان و چکيده تاريخ ما را در خود دارد.»

سادگي کلام و گيرايي قلم او را هم در نظر بگيريم به بخشي از جواب رسيده‌ايم. قلم او غامض نيست. ساده مي‌نويسد؛ ولي در توان هر نويسنده‌اي نيست که به سان او بنويسد. آقاي دکتر محمد دهقاني که از اديبان وارسته و صاحب ذوق است، در مقاله‌اي با عنوان «نگرش و سبک ويژه اسلامي ندوشن در سرگذشت‌نامه او» با تيزبيني به همين نکته‌ اشاره مي‌کند:

«يکي از ويژگيهاي نثر اسلامي ندوشن اين است که مثل سعدي از الگوهاي نحوي زبان عاميانه بهره مي‌گيرد و به اين ترتيب زبان ادبي را صميمانه‌تر، نرم‌تر و دلنشين‌تر مي‌کند.» دکتر دهقاني در مقاله مذکور به دقت شيوه نگارش اسلامي ندوشن را توضيح داده‌ و تعلق خاطر او به ايران را به مثابه معشوقي يگانه به درستي متذکر شده است.

در واقع اشاره آقاي دکتر دهقاني به عشق و علاقه وافري است که از ايام کودکي و بر اثر انس با ادبيات فارسي در او ايجاد شده؛ عشقي که پس از کسب علم در ايران و فرنگ، وسعت بيشتري پيدا مي‌کند. به ياد دارم وقتي صحبت از «روزها» پيش مي‌آمد، اديب فرزانه و استاد نادرالمثال، مرحوم دکتر غلامحسين يوسفي، اعتقاد داشتند که دکتر اسلامي ندوشن از همان ايام کودکي و نوجواني به تدريج اين ماية فرهنگي را کسب کرده‌ است.

اگر امروز زندگينامه خودنوشت (يا به قول فرنگي‌ها اتوبيوگرافي) او را بخوانيم، واقعيت آن کلام به طور دقيق پيش چشم مي‌آيد. اما آيا نسلهاي آينده هم چنين بختي خواهند داشت. آيا نسل امروز و نسلهاي آينده اتصال خود با مفاخر فرهنگي و ادبي را حفظ خواهند کرد، يا تکنولوژي‌هاي جديد جاي منابع اصيل را گرفته‌ و ما را از دنياي کتاب و معارف جدا خواهند کرد؟ دکتر اسلامي ندوشن خوشبين نيست:

«مي‌توانم بگويم که من از طريق سعدي با کلام آشنا شدم که جريانش را گفته‌ام. رواني و دلنشيني زبان سعدي به گونه‌اي است که از کودک تا پير، هر کسي را درمي‌يابد. من تعجب مي‌کنم که چرا نوجوانان امروز، به سعدي علاقه‌اي نشان نمي‌دهند. براي آنکه زمانه دگرگون شده است. سرگرمي‌ها و دلخوشي‌هايي وارد زندگي گرديده. شايد سي سال ديگر، فرزندان، کتاب خواندن هم برايشان جايگاه چنداني نداشته باشد. همه چيز با اينترنت و کلمه، افاده معني بکند. گمان مي‌کنم ما آخرين نسلي بوديم که از سرمايه‌هاي معنوي گذشته آنقدرها بريده نشده بوديم. مثلا از شعر مسعود سعد همان اندازه بهره مي‌بريم که همزمان‌هاي مسعود سعد مي بردند، و زبان گذشتگان براي ما مفهوم بوده است؛ ولي نسل بعد بايد رضايت خاطر خود را از منابع ديگري بگيرد؛ مثلا فيلم هاي بزن بزن، يا تماشاي فوتبال!»

 

اولويت‌هاي فکري

دکتر اسلامي ندوشن در زمينه‌هاي فکري چه اولويت‌هايي قائل بوده؟ از چه دوري مي‌کرده؟ به چه مسائلي توجه نشان مي‌داده؟ يا به قول مرحوم دکتر احمدي گيوي به چه مسائلي توجه نشان نمي‌داده! در واقع مسائل اصلي را از مسائل فرعي تفکيک مي‌کرده است. يکي از بزرگان فلسفه در اين خصوص اشاراتي دارد که حقيقتاً ختم کلام است:

«اسلامي‌ندوشن روشنفكر است، نه اقتصادمدار و نه سياست‌مدار، بلكه فرهنگ‌مدار؛ يعني يگانه مشكل يا علت‌العلل مشكلات يا بزرگترين مشكل جامعه را نه مناسبات اقتصادي حاكم بر جامعه مي‌داند و نه نظام و رژيم سياسي حاكم بر جامعه، بلكه فرهنگ عمومي اعضاي جامعه مي‌داند و از اين رو، ‌براي به سامان آوردن امور، بيش و پيش از هر كار، به اصلاح فرهنگ عمومي اهتمام مي‌ورزد. نيك آگاه است از اينكه باورها، احساسات و عواطف، خواسته‌ها‌، گفته‌ها و كرده‌هاي يكايك افراد جامعه است كه سرنوشت و سرگذشت بد يا نيك جامعه را رقم مي‌زند و حتي نظام و رژيم سياسي حاكم بر جامعه نيز جز ميوه درخت فرهنگ نيست.»

در تکميل آنچه نقل شد، مراجعه به مقاله‌اي از آقاي فريدون مجلسي خالي از لطف نيست. مجلسي در کلاس درس اسلامي ندوشن حاضر بوده و خاطرات جالبي از آن دوران دارد که در برخي نشريات آنها را نقل کرده است. خاطراتي از ملاحظات دقيق استادش در امور اجتماعي. در خصوص مقوله‌هايي نظير عدالت، دمکراسي، آزادي و... آقاي مجلسي در تشبيهي که بين مقوله کارآفريني در حوزه صنعت و کارآفريني در حوزه فرهنگ کرده، مي‌نويسد:

«در اقتصاد و صنعت به كساني كه در وجودشان جوهر خلاقيت است و ديگران را نيز به كار مي‌گمارند، كارآفرين مي‌گويند. روشنفكر كارآفرين عرصه فرهنگ و تفكر است.چراغ را روشن مي‌كند و محيط را براي بينش بيشتر آماده مي‌كند، بي‌آنكه بركرسي اقتداري نشسته باشد. چشمهايش ژرف‌بين هستند و قلمش، كالبدشكاف است.وقتي اينها با كمال دانش آميخته شد، به زيباترين وجه به قلم مي‌آيد. روشنفكران عرصه سياست و جامعه‌شناسي نيز چنين خصوصياتي دارند و در سياست و اجتماع بسيار اثر‌گذار و تحول‌بخش هستند.روشنفكر عرصه فرهنگي ممكن است به آن صراحت به سراغ اين عرصه‌ها نرود، اما گستره و عمق اثر‌گذاري او در بلندمدت بيشتر است. اينها خصوصياتي است كه به نظر من در وجود محمدعلي اسلامي‌ندوشن جمع است، به همين دليل او را روشنفكر بي‌بديل فرهنگي مي‌دانم.»

 

شناخت نويسندة متفکر

براي کسب شناخت دقيق از يک نويسنده و متفکر چه بايد کرد؟ ترجيحاً مراجعه مستقيم به نوشته‌ها و کتابهايش بهترين راه است چراکه چارچوب فکريش را ترسيم مي‌کند. لذا کندوكاو در آثار يک متفکر دلمشغولي‌هاي او را مشخص مي‌کند. آقاي محمد صادقي يکي از نويسندگاني است که مقالات مفصلي درباره کتابها و افکار دکتر اسلامي ندوشن نوشته و مصاحبه‌هايي با او انجام داده است. او اسلامي ندوشن را روشنفکري معرفي مي‌کند که بيش از ساير نويسندگان دلمشغول فرهنگ و اصلاح فرهنگي بوده و با آثارش مردم را به انديشيدن واداشته است.

به نظر آقاي صادقي با تأمل در آثار اسلامي ندوشن مي‌توان فهميد كه او از يك‌ طرف دلبسته فرهنگ و تمدن ايران است و در معرفي ارزشهاي فرهنگ ايران كوششهاي فراواني انجام داده و از يک طرف، نسبت به ارزشهاي فرهنگ و تمدن نوين جهاني هم غفلت نكرده. مهمتر اينکه با شناخت عميقي كه از آن به دست آورده، در مسير تعادل قدم نهاده است. وي در خصوص نگاه متفاوت دکتر اسلامي ندوشن مي‌نويسد:

«رويكرد او خالي از نفي تام و تمام و پذيرش تام و تمام فرهنگ و تمدن غرب است، بلكه با نگاهي محققانه، آنچه را با عقل و عقلانيت سازگار يافته، ستوده است. وي که زندگي پربار و شريف خويش را با قلم گذرانده، اگر در زندگي چيزي به دست آورده به اعتبار خود بوده، چنان که ابراز مي دارد از دو چيز پرهيز داشته است: يکي جلب نظر خواننده يا حرف زدن بر وفق خوشايند او، ديگري جلب عنايت ارباب قدرت او» و در مقالات ديگر هم به دقت خصوصيات اخلاقي، علمي و فرهنگي و روحيه و منش دکتر اسلامي ندوشن را شرح داده است.

مع‌الوصف با عنايت به مقالات آقايان دهقاني، مجلسي، صادقي، فرخ اميرفريار و... که نقد و بررسيهاي دقيقي در اشاره به آثار اين نويسنده بزرگ انجام داده‌اند، نتيجه خواهيم گرفت که اسلامي ندوشن يکي از پاکترين و اصيل‌ترين نويسندگاني است که در ايران ظهور کرده است. نتيجه مي‌گيريم که حقيقت‌ نزد اسلامي ندوشن بيش از هر چيز ارزش داشته است. نتيجه مي‌گيريم که قلم اسلامي ندوشن هيچ گاه به بدگويي، تندي، کينه‌توزي، افراط و تفريط گرايش نداشته است. قلم او هميشه به اعتدال گراييده و به اعتدال دعوت کرده است. فرهنگ‌پرور بوده. در طول سالهايي که با سختکوشي قلم زده است، در واقع، مدافع خردگرايي و ميانه‌روي بوده است. ختم کلام اينکه اسلامي ندوشن خطر را در راديکاليسم مي‌بيند:

«نکته مهم اين است که نبايد درباره مفاخر کشورمان زياد غلو و اغراق کنيم و بايد توجه داشته باشيم که اين مفاخر نيز مانند ساير آدمها از خصوصيات خوب و بد برخوردار بوده‌اند. درواقع بايد براي اين قشر عيار انساني قائل شويم. در مجموع مفاخر ما سهم و حق عمده اي بر گردن مملکت دارند و در پيشبرد و روشني کشور گامهاي بلندي برداشته اند.»

او در بررسي ميراث گرانبهاي فرهنگ و تمدن ايران، به دنبال انسانيت و خرد است. در اسارت شور و هيجانهاي زودگذر نيست. نگاه به عمق دارد. در سطح حرکت نمي‌کند. به همين سبب در کوران چپ‌گرايي اسير افکار مُد روز نمي‌شود. گذر ايام هم ثابت کرد که نگاه او به جامعه، تحولات اجتماعي و تغييرات فرهنگي دقيق‌تر بوده است. در کتابهاي اخيرش به ويژه «راه و بي‌راه»، «گفتن نتوانيم، نگفتن نتوانيم» و... سمت و سو و تمايلات فکري‌اش را بيشتر توضيح داده است.

با همه اينها، اسلامي ندوشن زندگي با قلم را انتخاب کرده و نظريات و افکارش را با دقت‌نظر در امور مختلف به جامعه انتقال داده است. خوشبختانه درس‌گفتاري که ساليان قبل در شهرکتاب داشت، در يک جلد منتشر شده. آنجا در توصيف شعر مولوي، سعدي، فردوسي و حافظ که هر کدام از «سخنگويان بزرگ فرهنگ ايران» هستند، به تأمل درباره مسائل مبتلابه امروز دعوت مي‌کند. تعاليم زندگي‌ساز شعراي قديم و رهنمودهاي تربيتي را با لحني اثرگذار تشريح مي‌کند، بلکه براي جويندگان معرفت سرمشقي حاصل آيد.

 

نگاه چندجانبه

در تمام مقالات او ريزبيني و کندوكاو در مسائل به اندازه‌اي مشهود است که آدمي به شوق مي‌آيد. چيزي را از قلم نمي‌اندازد. در مسائل غور مي‌كند و همه جنبه‌ها را مي‌بيند. به وقايع سياسي توجه دارد. به محيط زيست توجه دارد. به ناهنجاري‌هاي اجتماعي توجه دارد. به وضع سلامت و آب و هوا توجه دارد. به مسائل عمومي توجه دارد؛ ولي در نهايت کشف معناي زندگي برايش از اهميت بيشتري برخوردار است:

«همان گونه مانند گذشته در جستجو هستم. زندگي هم ساده و طبيعي است، و هم معماگونه. از اين رو کل کتابهايي که در دنيا نوشته شده است، برگرد اين موضوع گشته است که: زندگي چيست و چه سرانجامي دارد؟ در سراسر گيتي که بگرديد، آسمان را به همين رنگ مي‌بينيد. باشندگان زمين همگي يکسان هستند. با هم مو نمي‌زنند. با اين حال، هيچ دو تني به هم شبيه نيستند؛ شگفتي زندگي در اين است. انسان در ميان موجودات هم زبونترين است و هم بزرگترين. او مي داند که اين عمر روزي به سر مي رسد، و با همه توهمي که درباره زندگي در دنياي ديگر دارد، باز در ژرفاي درون خود، نمي‌خواهد که از اين زندگي خاکي دست بردارد، مگر آنکه دردي بزرگ ـ جسمي يا روحي ـ او را به آن آرزومند سازد.

من البته از همان نوجواني سرنوشت خود را به قلم بستم. بزرگترين شادي و توفيق خود را در نوشتن يافتم. شايد علتش آن بود که بشر در زندگي، خود را تنها و بي‌پناه مي يابد، و از طريق گفتن و نوشتن چنين مي پندارد که در ديگران پخش مي شود، تنهايي خود را با ديگران در ميان مي‌گذارد، هر کسي دست به شاخه‌اي مي زند. اين، براي او تسلاي خاطر است. من از نوشتن چنين انتظاري داشتم. گمان مي‌کنم همه کساني که به نوشتن دست زده‌اند، دستخوش چنين انتظاري بوده‌اند.»

او در کتاب «روزها» به حسابرسي از ديروز خود پرداخته، به اينکه که بوده؟ چه کرده؟ و اکنون در چه جايگاهي است؟ او در کتاب «روزها» روايتگر زندگي خويش است؛ روايتگر روزهاي کودکي، نوجواني، تحصيل در تهران، تحصيل در فرانسه، بازگشت به کشور و خدمت به ايران:

آن دخت پري‌وار که ايران من است

پيدا و نهان بر سر پيمان من است

هم نيست، ولي نهفته در جان من است

هم هست، ولي دور ز دامان من است

(به نقل از رباعيهاي دکتر اسلامي ندوشن)

س «نقد ادبي» و «ادبيات تطبيقي» را تدريس مي‌کرد، کلاسهايش با استقبال کم‌نظير دانشجويان برگزار مي‌شد. حال و هواي کلاسهاي او را دانشجويانش براي ما تعريف مي‌کردند. در آن دوران به‌رغم فضاي حاکم بر محافل روشنفکري، زاويه نگاه او با سايرين تفاوتهايي داشت که نسل امروز از آن مطلع نيست. آن زمان گرايشهاي مختلفي در محافل ادبي و روشنفکري وجود داشت. مطالعه در بين دانشجويان يک علاقه عمومي بود. ساعات زيادي از وقت دانشجويان صرف مطالعه آثار مختلف مي‌شد. کتابها دست به دست مي‌شد. بعضي عنوانها و اسامي بيشتر طرفدار داشتند، بعضي کمتر. اما مقالات و کتابهاي دکتر اسلامي ندوشن هميشه مورد توجه بود. به خصوص که نثر و قلم روان او کشش خاصي ايجاد مي‌کرد. اينک از آن زمان بيش از چهل سال مي‌گذرد و کتابي با عنوان «در آئينه روزها» به همت جمعي از نويسندگان تهراني و يزدي به زيور طبع آراسته شده است. کتاب شامل مقالات و مصاحبه‌هايي است که به مناسبت بزرگداشت او در زادگاهش چاپ شده. باعث دلگرمي است که مجدداً در کتابي وزين به آثار و افکار او پرداخته‌اند. قبلاً هم جمعي از نويسندگان چنين اقدام باشکوهي انجام داده بودند که گوياي اهميت جايگاه فرهنگي او در جامعه ماست. راه دکتر اسلامي ندوشن معهذا سوال اين است: دکتر اسلامي ندوشن چه راهي را انتخاب کرده که پيوسته مورد توجه دانشوران، نويسندگان و روشنفکران بوده است؟ بنده در محضر اديبان گرامي جسارت کرده و با مداقه در مطالب منتشر شده در بررسي تأليفات دکتر اسلامي ندوشن، جوابهايي مختصر براي سوال فوق ارائه مي‌کنم. جوابهايي از بين مقالات و مصاحبه‌ها، گفته‌ها و شنيده‌ها، نقدها و نظرها، تا به قولي مشهور چه در نظر آيد. جام جهان نماست ضمير منير دوست اظهار احتياج خود آنجا چه حاجت است؟ اسلامي ندوشن در يادداشتي روش کار خودش را توضيح داده‌ است؛ روشي که مخصوص اوست و بي‌وقفه دنبال کرده‌؛ مي‌گويد دو ستون براي کار خود برگزيده: يکي فرهنگ و ديگري ايران. واژه «ايران» مکرراً در عنوان کتابهايش آمده: «ايران چه حرفي براي گفتن دارد؟»، «ايران و تنهايي‌اش»، «ايران و يونان در بستر باستان»، «ايران را از ياد نبريم» و «ايران و جهان از نگاه شاهنامه». اگر تمجيدي در نوشته‌هايش مي‌بينيم، از سر تعصب نيست؛ از آن روست که به تاريخ و ادب و حکمت ايران نور تابانده. از شوق تماشاي درياي معرفت به وجد آمده است. گمشده‌ها را بيرون مي‌کشد. گذشته ملتي را در برابرش مي‌گذارد و از او مي‌خواهد براي زندگي تلاش کند. راه را از بي‌راه تشخيص دهد و نتيجتاً آگاه شود که راه و رسم زندگاني چيست: «در مورد ايران هيچ نوع تعصبي ندارم، هيچ نوع اضافه‌بيني‌اي ندارم، چون يک گهواره آساينده براي همه ما بوده است و ما در اينجا به دنيا آمده و زندگي کرده‌ايم. ايران براي ما تنها خاک نبوده، بلکه يک توده انبوه يادگارها، کوششها، کامها و ناکاميها بوده که گذشتگان و نياکان ما بر اين پهنه خاک مدتي زندگي کردند، کوشيدند و کشوري را با تاريخ، سرافرازي و افتخار ساختند و بنابراين اين توده يادگارهاست که براي ما ارزش دارد و ما از آن حرف مي زنيم، وگرنه همه خاکها شبيه به هم هستند. اين مهم است که گذشتگان ما عمر خود را عبث نگذراندند، بلکه کوشيدند براي اينکه معناي زندگي را دريابند. معناي زندگي در آثار بسيار ارزنده و در شاهکارهاي زبان فارسي متبلور شده و باد هوا نبوده است. کمتر زباني در جهان از اين غناي فکري و پويش فکري براي شناخت زندگي، مرگ و... برخوردار بوده است. زندگي چيست؟ آمدن و چندي گذراندن و در کام نيستي فرو رفتن؟ آنچه مي ماند، اين لايه‌هاست، تبخير روح، احساس و انسانيت که در آثار بزرگ زبان فارسي منعکس شده است، و اين توانسته يک شخصيت معنوي بسيار عميق به اين کشور ببخشد، و اين در سرزميني به نام ايران شکل گرفته و در کالبد زبان فارسي که براي ما بزرگترين سرمايه است، و ترجمان و چکيده تاريخ ما را در خود دارد.» سادگي کلام و گيرايي قلم او را هم در نظر بگيريم به بخشي از جواب رسيده‌ايم. قلم او غامض نيست. ساده مي‌نويسد؛ ولي در توان هر نويسنده‌اي نيست که به سان او بنويسد. آقاي دکتر محمد دهقاني که از اديبان وارسته و صاحب ذوق است، در مقاله‌اي با عنوان «نگرش و سبک ويژه اسلامي ندوشن در سرگذشت‌نامه او» با تيزبيني به همين نکته‌ اشاره مي‌کند: «يکي از ويژگيهاي نثر اسلامي ندوشن اين است که مثل سعدي از الگوهاي نحوي زبان عاميانه بهره مي‌گيرد و به اين ترتيب زبان ادبي را صميمانه‌تر، نرم‌تر و دلنشين‌تر مي‌کند.» دکتر دهقاني در مقاله مذکور به دقت شيوه نگارش اسلامي ندوشن را توضيح داده‌ و تعلق خاطر او به ايران را به مثابه معشوقي يگانه به درستي متذکر شده است. در واقع اشاره آقاي دکتر دهقاني به عشق و علاقه وافري است که از ايام کودکي و بر اثر انس با ادبيات فارسي در او ايجاد شده؛ عشقي که پس از کسب علم در ايران و فرنگ، وسعت بيشتري پيدا مي‌کند. به ياد دارم وقتي صحبت از «روزها» پيش مي‌آمد، اديب فرزانه و استاد نادرالمثال، مرحوم دکتر غلامحسين يوسفي، اعتقاد داشتند که دکتر اسلامي ندوشن از همان ايام کودکي و نوجواني به تدريج اين ماية فرهنگي را کسب کرده‌ است. اگر امروز زندگينامه خودنوشت (يا به قول فرنگي‌ها اتوبيوگرافي) او را بخوانيم، واقعيت آن کلام به طور دقيق پيش چشم مي‌آيد. اما آيا نسلهاي آينده هم چنين بختي خواهند داشت. آيا نسل امروز و نسلهاي آينده اتصال خود با مفاخر فرهنگي و ادبي را حفظ خواهند کرد، يا تکنولوژي‌هاي جديد جاي منابع اصيل را گرفته‌ و ما را از دنياي کتاب و معارف جدا خواهند کرد؟ دکتر اسلامي ندوشن خوشبين نيست: «مي‌توانم بگويم که من از طريق سعدي با کلام آشنا شدم که جريانش را گفته‌ام. رواني و دلنشيني زبان سعدي به گونه‌اي است که از کودک تا پير، هر کسي را درمي‌يابد. من تعجب مي‌کنم که چرا نوجوانان امروز، به سعدي علاقه‌اي نشان نمي‌دهند. براي آنکه زمانه دگرگون شده است. سرگرمي‌ها و دلخوشي‌هايي وارد زندگي گرديده. شايد سي سال ديگر، فرزندان، کتاب خواندن هم برايشان جايگاه چنداني نداشته باشد. همه چيز با اينترنت و کلمه، افاده معني بکند. گمان مي‌کنم ما آخرين نسلي بوديم که از سرمايه‌هاي معنوي گذشته آنقدرها بريده نشده بوديم. مثلا از شعر مسعود سعد همان اندازه بهره مي‌بريم که همزمان‌هاي مسعود سعد مي بردند، و زبان گذشتگان براي ما مفهوم بوده است؛ ولي نسل بعد بايد رضايت خاطر خود را از منابع ديگري بگيرد؛ مثلا فيلم هاي بزن بزن، يا تماشاي فوتبال!» اولويت‌هاي فکري دکتر اسلامي ندوشن در زمينه‌هاي فکري چه اولويت‌هايي قائل بوده؟ از چه دوري مي‌کرده؟ به چه مسائلي توجه نشان مي‌داده؟ يا به قول مرحوم دکتر احمدي گيوي به چه مسائلي توجه نشان نمي‌داده! در واقع مسائل اصلي را از مسائل فرعي تفکيک مي‌کرده است. يکي از بزرگان فلسفه در اين خصوص اشاراتي دارد که حقيقتاً ختم کلام است: «اسلامي‌ندوشن روشنفكر است، نه اقتصادمدار و نه سياست‌مدار، بلكه فرهنگ‌مدار؛ يعني يگانه مشكل يا علت‌العلل مشكلات يا بزرگترين مشكل جامعه را نه مناسبات اقتصادي حاكم بر جامعه مي‌داند و نه نظام و رژيم سياسي حاكم بر جامعه، بلكه فرهنگ عمومي اعضاي جامعه مي‌داند و از اين رو، ‌براي به سامان آوردن امور، بيش و پيش از هر كار، به اصلاح فرهنگ عمومي اهتمام مي‌ورزد. نيك آگاه است از اينكه باورها، احساسات و عواطف، خواسته‌ها‌، گفته‌ها و كرده‌هاي يكايك افراد جامعه است كه سرنوشت و سرگذشت بد يا نيك جامعه را رقم مي‌زند و حتي نظام و رژيم سياسي حاكم بر جامعه نيز جز ميوه درخت فرهنگ نيست.» در تکميل آنچه نقل شد، مراجعه به مقاله‌اي از آقاي فريدون مجلسي خالي از لطف نيست. مجلسي در کلاس درس اسلامي ندوشن حاضر بوده و خاطرات جالبي از آن دوران دارد که در برخي نشريات آنها را نقل کرده است. خاطراتي از ملاحظات دقيق استادش در امور اجتماعي. در خصوص مقوله‌هايي نظير عدالت، دمکراسي، آزادي و... آقاي مجلسي در تشبيهي که بين مقوله کارآفريني در حوزه صنعت و کارآفريني در حوزه فرهنگ کرده، مي‌نويسد: «در اقتصاد و صنعت به كساني كه در وجودشان جوهر خلاقيت است و ديگران را نيز به كار مي‌گمارند، كارآفرين مي‌گويند. روشنفكر كارآفرين عرصه فرهنگ و تفكر است.چراغ را روشن مي‌كند و محيط را براي بينش بيشتر آماده مي‌كند، بي‌آنكه بركرسي اقتداري نشسته باشد. چشمهايش ژرف‌بين هستند و قلمش، كالبدشكاف است.وقتي اينها با كمال دانش آميخته شد، به زيباترين وجه به قلم مي‌آيد. روشنفكران عرصه سياست و جامعه‌شناسي نيز چنين خصوصياتي دارند و در سياست و اجتماع بسيار اثر‌گذار و تحول‌بخش هستند.روشنفكر عرصه فرهنگي ممكن است به آن صراحت به سراغ اين عرصه‌ها نرود، اما گستره و عمق اثر‌گذاري او در بلندمدت بيشتر است. اينها خصوصياتي است كه به نظر من در وجود محمدعلي اسلامي‌ندوشن جمع است، به همين دليل او را روشنفكر بي‌بديل فرهنگي مي‌دانم.» شناخت نويسندة متفکر براي کسب شناخت دقيق از يک نويسنده و متفکر چه بايد کرد؟ ترجيحاً مراجعه مستقيم به نوشته‌ها و کتابهايش بهترين راه است چراکه چارچوب فکريش را ترسيم مي‌کند. لذا کندوكاو در آثار يک متفکر دلمشغولي‌هاي او را مشخص مي‌کند. آقاي محمد صادقي يکي از نويسندگاني است که مقالات مفصلي درباره کتابها و افکار دکتر اسلامي ندوشن نوشته و مصاحبه‌هايي با او انجام داده است. او اسلامي ندوشن را روشنفکري معرفي مي‌کند که بيش از ساير نويسندگان دلمشغول فرهنگ و اصلاح فرهنگي بوده و با آثارش مردم را به انديشيدن واداشته است. به نظر آقاي صادقي با تأمل در آثار اسلامي ندوشن مي‌توان فهميد كه او از يك‌ طرف دلبسته فرهنگ و تمدن ايران است و در معرفي ارزشهاي فرهنگ ايران كوششهاي فراواني انجام داده و از يک طرف، نسبت به ارزشهاي فرهنگ و تمدن نوين جهاني هم غفلت نكرده. مهمتر اينکه با شناخت عميقي كه از آن به دست آورده، در مسير تعادل قدم نهاده است. وي در خصوص نگاه متفاوت دکتر اسلامي ندوشن مي‌نويسد: «رويكرد او خالي از نفي تام و تمام و پذيرش تام و تمام فرهنگ و تمدن غرب است، بلكه با نگاهي محققانه، آنچه را با عقل و عقلانيت سازگار يافته، ستوده است. وي که زندگي پربار و شريف خويش را با قلم گذرانده، اگر در زندگي چيزي به دست آورده به اعتبار خود بوده، چنان که ابراز مي دارد از دو چيز پرهيز داشته است: يکي جلب نظر خواننده يا حرف زدن بر وفق خوشايند او، ديگري جلب عنايت ارباب قدرت او» و در مقالات ديگر هم به دقت خصوصيات اخلاقي، علمي و فرهنگي و روحيه و منش دکتر اسلامي ندوشن را شرح داده است. مع‌الوصف با عنايت به مقالات آقايان دهقاني، مجلسي، صادقي، فرخ اميرفريار و... که نقد و بررسيهاي دقيقي در اشاره به آثار اين نويسنده بزرگ انجام داده‌اند، نتيجه خواهيم گرفت که اسلامي ندوشن يکي از پاکترين و اصيل‌ترين نويسندگاني است که در ايران ظهور کرده است. نتيجه مي‌گيريم که حقيقت‌ نزد اسلامي ندوشن بيش از هر چيز ارزش داشته است. نتيجه مي‌گيريم که قلم اسلامي ندوشن هيچ گاه به بدگويي، تندي، کينه‌توزي، افراط و تفريط گرايش نداشته است. قلم او هميشه به اعتدال گراييده و به اعتدال دعوت کرده است. فرهنگ‌پرور بوده. در طول سالهايي که با سختکوشي قلم زده است، در واقع، مدافع خردگرايي و ميانه‌روي بوده است. ختم کلام اينکه اسلامي ندوشن خطر را در راديکاليسم مي‌بيند: «نکته مهم اين است که نبايد درباره مفاخر کشورمان زياد غلو و اغراق کنيم و بايد توجه داشته باشيم که اين مفاخر نيز مانند ساير آدمها از خصوصيات خوب و بد برخوردار بوده‌اند. درواقع بايد براي اين قشر عيار انساني قائل شويم. در مجموع مفاخر ما سهم و حق عمده اي بر گردن مملکت دارند و در پيشبرد و روشني کشور گامهاي بلندي برداشته اند.» او در بررسي ميراث گرانبهاي فرهنگ و تمدن ايران، به دنبال انسانيت و خرد است. در اسارت شور و هيجانهاي زودگذر نيست. نگاه به عمق دارد. در سطح حرکت نمي‌کند. به همين سبب در کوران چپ‌گرايي اسير افکار مُد روز نمي‌شود. گذر ايام هم ثابت کرد که نگاه او به جامعه، تحولات اجتماعي و تغييرات فرهنگي دقيق‌تر بوده است. در کتابهاي اخيرش به ويژه «راه و بي‌راه»، «گفتن نتوانيم، نگفتن نتوانيم» و... سمت و سو و تمايلات فکري‌اش را بيشتر توضيح داده است. با همه اينها، اسلامي ندوشن زندگي با قلم را انتخاب کرده و نظريات و افکارش را با دقت‌نظر در امور مختلف به جامعه انتقال داده است. خوشبختانه درس‌گفتاري که ساليان قبل در شهرکتاب داشت، در يک جلد منتشر شده. آنجا در توصيف شعر مولوي، سعدي، فردوسي و حافظ که هر کدام از «سخنگويان بزرگ فرهنگ ايران» هستند، به تأمل درباره مسائل مبتلابه امروز دعوت مي‌کند. تعاليم زندگي‌ساز شعراي قديم و رهنمودهاي تربيتي را با لحني اثرگذار تشريح مي‌کند، بلکه براي جويندگان معرفت سرمشقي حاصل آيد. نگاه چندجانبه در تمام مقالات او ريزبيني و کندوكاو در مسائل به اندازه‌اي مشهود است که آدمي به شوق مي‌آيد. چيزي را از قلم نمي‌اندازد. در مسائل غور مي‌كند و همه جنبه‌ها را مي‌بيند. به وقايع سياسي توجه دارد. به محيط زيست توجه دارد. به ناهنجاري‌هاي اجتماعي توجه دارد. به وضع سلامت و آب و هوا توجه دارد. به مسائل عمومي توجه دارد؛ ولي در نهايت کشف معناي زندگي برايش از اهميت بيشتري برخوردار است: «همان گونه مانند گذشته در جستجو هستم. زندگي هم ساده و طبيعي است، و هم معماگونه. از اين رو کل کتابهايي که در دنيا نوشته شده است، برگرد اين موضوع گشته است که: زندگي چيست و چه سرانجامي دارد؟ در سراسر گيتي که بگرديد، آسمان را به همين رنگ مي‌بينيد. باشندگان زمين همگي يکسان هستند. با هم مو نمي‌زنند. با اين حال، هيچ دو تني به هم شبيه نيستند؛ شگفتي زندگي در اين است. انسان در ميان موجودات هم زبونترين است و هم بزرگترين. او مي داند که اين عمر روزي به سر مي رسد، و با همه توهمي که درباره زندگي در دنياي ديگر دارد، باز در ژرفاي درون خود، نمي‌خواهد که از اين زندگي خاکي دست بردارد، مگر آنکه دردي بزرگ ـ جسمي يا روحي ـ او را به آن آرزومند سازد. من البته از همان نوجواني سرنوشت خود را به قلم بستم. بزرگترين شادي و توفيق خود را در نوشتن يافتم. شايد علتش آن بود که بشر در زندگي، خود را تنها و بي‌پناه مي يابد، و از طريق گفتن و نوشتن چنين مي پندارد که در ديگران پخش مي شود، تنهايي خود را با ديگران در ميان مي‌گذارد، هر کسي دست به شاخه‌اي مي زند. اين، براي او تسلاي خاطر است. من از نوشتن چنين انتظاري داشتم. گمان مي‌کنم همه کساني که به نوشتن دست زده‌اند، دستخوش چنين انتظاري بوده‌اند.» او در کتاب «روزها» به حسابرسي از ديروز خود پرداخته، به اينکه که بوده؟ چه کرده؟ و اکنون در چه جايگاهي است؟ او در کتاب «روزها» روايتگر زندگي خويش است؛ روايتگر روزهاي کودکي، نوجواني، تحصيل در تهران، تحصيل در فرانسه، بازگشت به کشور و خدمت به ايران: آن دخت پري‌وار که ايران من است پيدا و نهان بر سر پيمان من است هم نيست، ولي نهفته در جان من است هم هست، ولي دور ز دامان من است (به نقل از رباعيهاي دکتر اسلامي ندوشن)

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: