دیدگاه ابن سینا در اخلاق برگرفته از مبانی فلسفی وی است و، بنابراین، تعریف و موضوع و مسائل و روش و غایتی که برای اخلاق ارائه می دهد برگرفته از آن مبانی فلسفی است. در این مقاله، تلاش ما برای تبیین غایات و اهداف اخلاق از دیدگاه ابن سینا است و آن را با توجه به آثار ابن سینا مورد توجه و بررسی قرار داده ایم.
با توجه به اهمیت جریان شناسی اندیشه ها در شناخت روند تحولات فکری بشر، در مقالۀ حاضر تلاش شده است تا تأثیر آرای فلسفی ابن سینا بر فلاسفۀ اروپای قرون وسطا بررسی گردد. هر چند مسیحیان در ابتدا فلسفۀ مدونی نداشتند، برای تبیین کلامیِ برخی عقاید خود به فلسفه های یونانی رایج در قرون وسطی روی آوردند.
بساطت ذات واجب ـ که در فلسفه با همین نام، و در کلام با نام «توحید احدی» از آن یاد میشود ـ از مباحث مهمّ الهیات بالمعنی الاخص است. نفی ترکیب از ذات الهی، به ویژه ترکیب از اجزای خارجی (اعم از اجزای مقداری و مادّه و صورت) و اجزای حدّی، مدّعای این مقاله است که با تبیین دلایل ابن سینا، اثبات خواهد شد.
با توجه به نوع کاربردهای این واژه در آثار ابن سینا و نظر به گستردگی و تنوع آن آثار شاید بتوان حدود معنایی این واژه را از منظر وی به دست آورد. این معنا حدود مشترکی با نفس از یک طرف و با مغز و سیستم عصبی از طرف دیگر دارد. همچنین می توان ناگفته هایی از ابن سینا را با توجه به گفته های وی استنباط کرد.
این مقاله بر آن است که با گزارش توصیفى ـ تحلیلى سخنان ابن سینا، دیدگاه وى را درباره تجربه دینى از منظر فلسفى تبیین کند و از این طریق، پاره اى از پرسش هاى مهم در بحث معرفت شناسى تجربه دینى و واقع نمایى این تجربه ها را براساس آراى ابن سینا پاسخ گوید. متن اصلى مورد استناد در این پژوهش کتاب الاشارات و التنبیهات ابن سیناست که وى برخى از آراى خاصّ خود را تنها در آن بیان کرده است.
نوشتار حاضر تلاش دارد تا برخلاف ذهنیت غالب درباره ابن سینا رویکرد نوینى از تفکرات وى را طرح کند و آن را به اثبات برساند. طبق این رویکرد، ابن سینا علاوه بر تفکر استدلالى از تفکر عرفانى و اشراقى نیز بهره مند است؛ امّا تفکر اشراقىِ وى در زیر تار و پود استدلال هاى تعلیمى و مکتب بحثى سینوى پنهان مانده است.
پژوهش پیش رو با روش توصیفی و تحلیلی نگاشته شده و ابن سینا، در تبیین معنای شقاوت حقیقی، آن را از سنخ ألم و ضدّ سعادت دانسته و معتقد است که اگر ألم و رنج، ابدى باشد شقاوت است. هم چنین ضمن تقسیم ألم به چهار قسم؛ حسی، خیالی، وهمی و عقلی، خصوصیت سومی را به شقاوت اضافه کرده و آن را از سنخ ألم ابدیِ عقلی دانسته است
مسئله "حدوث و قدم عالم" در اندیشه ارسطو و ابن سینا، پرسش اصلی تحقیق حاضر است. دراین مقاله به نگرش این دو فیلسوف مشایی در مورد حدوث و قدم عالم پرداخته می شود. ارسطو با تکیه بر برهان طبیعی و متوسل شدن به مقوله حرکت، به اثبات محرک نامتحرکی دست می یابد که شارحان وی آن را خدا نامیده اند.
می دانیم که نسبت میان حکمت مشاء و حکمت اشراق، یکی از بحث های مهم فلسفۀ اسلامی است. بنابراین در این نوشتار ابتدا به تعریف دو حکمت مذکور پرداخته و سپس آثاری که حاوی حکمت مشرقی در میان تألیفات ابن سیناست و نیز توضیحاتی راجع به رساله های تمثیلی سهروردی آورده می شود.
اثبات تجرد مثال متصل با اثبات وجود عالم مثال ملازمه دارد و با اثبات تجرد یکی، وجود تجرد دیگری نیز اثبات می شود. بر این اساس ابن سینا با قائل شدن به مادی بودن خیال متصل، وجود مثال منفصل را نیز منکر است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید