محمد(ص) مهم ترین جزء نظام فکری عین القضات است و به جرات می توان گفت تمام مفاهیم و مصطلحات مندرج در آثار او، در سایه محمد(ص) معنا می یابند. سالک برای رسیدن به معرفت و مشاهده جلوه حُسن حق، باید مقام وی را درک کند و معانی را در آینه وجود او بیابد.
در نگاه نخست، به نظر می رسد اسطوره و عرفان دو مقوله متفاوت در حیطه علوم انسانی هستند؛ در حالی که با بررسی آن دو از منظری که در این مقاله فرا روی خواننده باز می شود، این دو نه تنها جدا از هم نیستند بلکه می توان گفت عرفان دنباله و تکمله اساطیر خدایان است.
خواب و رؤیا از دیرباز مورد توجه انسان بوده و در برخی از دانشها بسیار مورد توجه قرار گرفته است. علوم ادیان، اساطیر، روانشناسی، عرفان و تصوف و ادبیات از جمله دانشهایی هستند که به خواب و رؤیا کم و بیش علاقه نشان داده اند.پژوهش حاضر به بررسی خواب و رؤیا در مثنوی مولوی می پردازد
مسلماً پویایی و نگاه تازه به مقوله های سنتی ادب فارسی، از ضرورت های تحقیقی و پژوهشی امروز است که باید با رویکردی تحقیقی و بدیع، ضمن حفظ تعاریف و آراء متقدمان به بازنگری و واکاوی این جلوه ها پرداخت.
هدف نویسنده از این مقاله رسیدن به این موضوع است که تصحیح متون بازمانده از گذشتگان مامی تواند در غنی کردن منابع فرهنگی ما اثر قابل توجه داشته باشد و تا کلیه متون گذشته مورد دقت قرار نگیرد آثاری که در این زمینه داریم ناقص است.
پیشوایان مکاتب دینی گاه برای اثبات درستی گفتار و دعاوی خود کارهای خارق العاده یی از خود نشان می دادند تا ارتباط خود را با عالمملکوت عملاً نشان دهند. معجزات پیامبران که به قصد تحدّی با منکران بود از این گونه است. در تصوف و عرفان خرق عادت های فراوانی از مشایخ صوفیه نقل شده است. در این نوشتار به تحلیل این دعاوی می پردازیم و انگیزه ی صوفیان را از طرح مسأله ی کرامات صوفیانه بررسی می کنیم.
به طور کلی، دیوانگی از تکنیک های عشق است؛ شرط عرفان دیوانگی است. دیوانگان و مجانین، افرادی هستند که از فرط عقل خود را به جنون زده اند و این جنون به خاطر این است که کارهایی بکنند که مردم شک ننمایند. در ادبیات فارسی، مجنون به عنوان یکی از مقدمان و پیشروان دیوانگان عاشق، حکایت هایی بس دلکش از او به جا مانده است. ماجراهای لیلی و مجنون سمبول و نماد داستان های جنون عاشقانه است؛ یعنی سرنوشت هر عاشقی مانند این دو است.
عادت ها، حصارهای بلند و دیوارهای عبوسی هستند که فرصت تماشای تازه را از انسان می گیرند، این مقاله نگاهی است تازه به سرافرازترین و با صلابت ترین آیت خدا، یعنی کوه شاهنامه.
بسیاری از ما چیزی به نام تعارض ارزشها را تجربه كردهایم و تاحدودی حس كردهایم كه نمیدانیم كجاییم و چه میخواهیم. مقصود از «ما»، انسان ایرانی است. شاید برای درك اینكه چرا میگوییم «ما نمیدانیم كجاییم» لازم باشد مختصاتی از مفهوم «جا و مكان» ارایه دهیم. ما در دورانی زندگی میكنیم كه آن را «دوران مدرن» مینامند. ما نمیدانیم كجاییم، یعنی نمیدانیم نسبت ما با مدرنیته و انسان مدرن چیست، و شاید هم اصلا نمیدانیم انسان مدرن چیست. ممكن است گفته شود كه مقصود از «انسان مدرن» انسانی است كه در عصر رنسانس پدید آمد، اما ماهیت رنسانس خود مساله دیگری است كه كم از مساله نخستین، دشوار نیست.
مطالعه و شناخت اساطیر ملی، از آن جهت که تاریخ رشد تمدن و فرهنگ یک مرز و بوم را باز می شناسد، اهمیت بسیار دارد. اسطوره ی ضحاک و نظایر آن در فرهنگ اساطیر ایران، هم چون صندوقچه ای، آرمان ها، تخیلات و امید و آرزوها و یادهای تلخ و شیرین و قضایای متضاد را در خود جای داده است که انطباق بسیاری از آن ها در هر عصری از اعصار، می تواند متفاوت باشد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید