درباره برخی از حیطههای خاص علم کلام، مانند مسأله امامت و مباحثاتی که میان شیعه با اهل سنت در این باره وجود داشته، بار دیگر توجه به آیات قرآنی خود نموده است. در نوشتههایی که معمولا از سوی شیعه برای دفاع از مواضع خود در باب اهل بیت(ع) و مسأله امامت نوشته شده است، استناد به برخی آیات با تکیه بر سبب نزولی خاص همواره در مد نظر بوده است.
در این نوشتار، در داستان سیاوخش، عناصر اسطوره و درام در این کهن داستان ایرانی استخراج و استنباط گردید و بر پایهی قسمت نخست از جنبهی روان کاوانه بازخوانی و تفسیر شد و مولفههای محورین روان کاوانهای چون عقدهی ادیپ، پدر کشی ( نیز پسر- برادرکشی) کهن تخیل ها، ردیادها، سازوکارهای دفاعی روان، پایگاههای روان، روابط بین فردی و جایگاههای روان شناختی، اختگی، نمادها و نامها رویاها بر بنیاد متن روایت شاهنامه مورد بحث و تفسیر قرار گرفت و با نگاهی تطبیقی همگراییها و واگراییهای (شکلی نه محتوایی) آن در دو فرهنگ بررسی شد.
در این نوشتارکوتاه جای آن نیست که به بحث درباره ماهیت فلسفهی تاریخ و چیستی حماسهی ملّی بپردازیم، تنها اشاره میشود که این نویسنده به تعریف هگل از فلسفهی تاریخ که آن را والاترین پایه خودآگاهی قومی میشمارد باور دارد و فلسفهی تاریخ را همان بررسی اندیشهگرانه تاریخ میداند. درواقع فلسفهی تاریخ پژوهشی است که میخواهد در پس رویدادهای پراکنده و گونهگون تاریخ، نظمی منطقی و هماهنگ و یگانه بیابد؛ یعنی همان کاری که یک دستگاه نظری در سایر رشتههای علوم انجام میدهد.
داستانهای شاهنامه در طول روزگاران متمادی تحول یافته و دگرگون شدهاند. «مطالب اوستایی، چه آنها که در اوستای موجود دیده میشوند و چه آنها که از دست رفته و تنها ذکری از آنها در دینکرد بازمانده، فقط از شاهان پیشدادی و کیانی سخن میگویند، آن هم تا عصر گشتاسب.
شخصیت به هم راه پیرنگ محوری ترین و مهم ترین عناصر داستانی بشمار می آید. عنصر شخصیت در ادبیات داستانی قدیم و جدید عنصری ثابت و با اهمیت بوده، و سنگ بنای اثر ادبی را تشکیل می دهد.
برخی شاهنامه را به دلیل منظوم یا حماسی بودن و یا وجود بخش های اسطوره ای، متنی تاریخی ندانسته یا دست کم ارزش تاریخیش را کم رنگ انگاشته اند. این جستار به دنبال یافتن پاسخ پرسش هایی دربارۀ سبک و شیوۀ تاریخ نویسی شاهنامه، شناخت ویژگی های تاریخ نگارانۀ آن و نشان دادن ارزش و جایگاه آن در روند تاریخ نویسی ایرانی است.
در این مقاله کوشش شده است تا مبتنی بر رویکردی تحلیلی – مقایسه ای اختلاف صورت نگاشته های دو واژة «رخش» و «دخش» در فعل مرکب «رخش / دخش کردن به معنای «تیره و سیاه کردن» در چهار بیت شاهنامة فردوسی واکاوی، مقایسه و شرح شود. بنابراین، در مسیر شرح و پردازش مباحث نوشتار، به بررسی جایگاه صرفی و معنایی این واژگان، در چارچوب رویکرد مقایسه ای به نسخه های مورد بررسی شاهنامه پرداخته ایم.
از کهن ترین روزگاران‘شناسایی تمام نقاط جهان‘مورد توجه دانشمندان بوده‘ به طوری که بخش مهمی از عمر خود را مصروف این مهم داشته اند و چه بسا عدم امکانات آن روز باعث شده است که جهانگردان جان خود را برسر این کار از دست بدهند.
«نقد اسطوره ای» بستری انسانشناختی دارد که اثر ادبی یا برخی بنمایه های آن را به ژرف ساخت کهن الگویی آن تاویل می کند. در این جستار با روش تحقیق کیفی و بر اساس رویکرد نقد اسطوره ای (با گرایش کهن الگویی) به تحلیل داستان کیخسرو در شاهنامه پرداخته، و سعی شده است چرخه تغییرات اسطوره او بر اساس این رویکرد تفسیر شود.
در تاریخ یازدهم بهمن ١٣٩٧ در برنامه تلویزیونی هفت، بین رضا رشیدپور، مجری برنامه و محمدحسین مهدویان، کارگردان جوان، درباره نقد آخرین فیلم وی گفتوگویی در جریان بود. در حین گفتوگو، مهدویان در حاشیه به شاهنامه فردوسی و محتوای آن گریزی زد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید