1مهر 1292ش تولد در محلۀ بازارچۀ سرچشمه تهران . مهر1306 پایان تحصیلات ابتدایی در تهران . 1312 کتابدار کتابخانۀ دبیرستان البرز .
(معرفی60 عنوان کتاب در102 مجلد، ( اعم از تألیف و تصحیح و ترجمه) در26000صفحه و278 عنوان مقاله و اشارات در 2046 صفحه و مجموعاً در28046 صفحه و48 عنوان رساله فوق لیسانس و دکتری به راهنمایی استاد منوچهر ستوده)
دکتر منوچهر ستوده آخرین نماینده نسلی از ایرانشناسان بود که مجموعه مطالعات و آثارش تنها از راه خواندن کتاب و مقاله و پژوهشهای نسلهای پیشین فراهم نشد؛ بلکه ضمن مطالعه آنچه قبل از او نوشته شده بود، براساس مشاهدات عینی خود دستبهکار نوشتن میشد. نخستین اثر ستوده که در سال ١٣٣٢ تحت عنوان «فرهنگ گیلکی» به رشته تحریر درآمد و استاد پورداوود بر آن مقدمهای نوشتند، حاصل دوره معلمی ستوده در رشت بود؛ زمانی که در کوچه و بازار راه میرفت و فرهنگ گیلکی را در کنار فرهنگ مردم آنجا ثبت و ضبط میکرد.
دکتر منوچهر ستوده، ایرانشناس پیشکسوت جمعه 20 فروردین درگذشت. مجید غلامیجلیسه، مدیرعامل موسسه خانه کتاب یادداشتی به همین مناسبت نوشته است که میخوانید.
دریکی از روزهای تعطیل خرداد سال 1325، جوانی 33 ساله بعد از صعود به توچال، در حال پایین آمدن بود. او کوهنوردی و طبیعت را بسیار دوست میداشت و این کار دائم را بویژه در ایام تعطیل آخر هفته انجام میداد. در اثر این آمد و شدها با محلیهای بسیاری آشنا و هم صحبت شده بود و به مرور با نام کوه ها، دره ها، بندها، چراگاهها و چشمه سارهای دامنه توچال آشنایی یافته بود.
روانشاد دکتر منوچهر ستوده، از آن دست کسانی بود که خداوند عمر طولانی توأم با سلامتی به او عطا کرد که این از عنایات خداوند به محققان و مصنفان است. او که دل در گرو وطن داشت، در خانواده مرفهی زیسته بود که دارای تمکن مالی بود. در نتیجه با آسودگی، به دلمشغولیاش پرداخت، تمام عمر خود را در راه شناخت تاریخ و جغرافیای ایران صرف کرد. عموماً اهل تحقیق، در جایی مینشینند و براساس اسناد و مدارک کار میکنند اما ایشان جز آنکه اهل قلم بود، اهل پژوهشهای دقیق میدانی هم بود. خود برایم تعریف کرد که «تهران تا اردبیل را، از راه گیلان، پیاده رفتم و تمام اقوام و قبایل و روستاها و شهرها را از نظر گذراندم.
زبان قاصر است از ستایش دانشیمردی که نامش «ستوده» بود و خود ستوده در میان محققان و مصنفان. چنان منشأ خدمات و اثرات بود و عمر گرانسنگاش معطوف به شناخت فرهنگ ایران، که تا دهههایآینده، بسیاری از این سرچشمه، سیراب خواهند شد. «منوچهر ستوده» که ساعت 11 شب جمعه 20 فروردین، به سن 103 سالگی در بیمارستان طالقانی شهر چالوس دار فانی را وداع گفت، بیش از همه به کتاب «از آستارا تا استارباد» شناخته میشود؛ مجموعهای 10 جلدی که درست نیم قرن پیش، نگارش آن آغاز شد. آن هم نه به رسم مألوف، که «قدم» نیز همراه «قلم»ش شد و با پای پیاده، گیلان تا گلستان را پیمود تا سه سال بعد، انجمن آثار ملی، آن را به طبع رساند.
احساس فقر و ستم اجتماعی غیر از احساس ستم و جوری است که زمانه و فلک بر انسان روا میدارد. در ادبیات سرزمین ما بین این دو تمییز نهاده شده است. تا آنجا که شواهد شعری روشن میکند، یأس در ذهن ایرانی با شیوه احساسات و عواطف او در برابر ظلم و ستم و بدعهدی روزگار و زمانه از یک سو، و جور و زور حاکمان و زمامداران و حکمرانان جامعه از سوی دیگر جلو میرود و همچنین تأکید بر ستم و جور تدریجاً جای خود را به انگشت گذاردن بر ستم و درد و فقر اجتماعی میدهد. شاید بتوان گفت ستم و جور گیتی، مادرِ ستم و جور انسانها به یکدیگر است؛ اما منشأ درد و داغ زمانه خود چیست و از کجا و چگونه آمده است؟
سهروردی در اواخر پرتونامه مینویسد که «نور مفارقات زاید بر ماهیَّت ایشان نیست، بلکه ایشان نورهای مجرّدند از مادَّت، همچنانکه حکیمان نورانی گفتهاند از سر مشاهدت» (مجلد سوم مصنّفات، ص 81). در کتاب سرچشمههای حکمت اشراق و مفهومهای بنیادین آن میخوانیم: «چنین به نظر میرسد که در این عبارت، شیخ نور را به معنای وجود در مقابل ماهیّت به کار میبَرَد و بحث زیادتی وجود بر ماهیّت را پیش کشیده و از قول حکمای اشراقی تصریح میکند که مفارقات وجود محض و انیّت صرفند و ماهیّتی ورای هستی ندارند» (چاپ دوم، ص 70). سهروردی وجود را جزو اعتبارات عقلی برمیشمارد؛ بنابراین در عبارت پرتونامه، مقصود از نور چیز دیگری غیر از وجود است. مقصود این است که مجرّدات به علم حضوری شهودی، ذات خود را درمییابند و این علم زائد بر ماهیّت آنها نیست.
ضیاء الدین رازی، پدر فخر رازی دانشمند برجسته اشعری زمانش در ری و نویسنده کتابی است در دانش کلام با عنوان نهایة المرام. در مقدمه ای که بر چاپ نسخه برگردان این کتاب که به کوشش مرکز میراث مکتوب در تهران منتشر شد نوشته ام درباره این امکان سخن گفته ام که او همان نویسنده کتاب بعض فضائح الروافض ی است که عبد الجلیل قزوینی کتاب ماندگار نقض را در رد بر او نوشت. اینجا آنچه آنجا در این خصوص نوشته ام با اختصار نقل می کنم
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید