مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • خون صلح |
  • خون بس | خونْ‌بَس، یا خون‌صلح، از سنتهای کهن میان برخی اقوام ایرانی، که برای رفع دشمنی و اختلاف در منازعات منجر به مرگ، و به‌منظور پرداخت تاوان و دیۀ ریخته‌شدن خون کسی صورت می‌گیرد.
  • خون | خون، مایعی سرخ‌رنگ که در همۀ رگهای بدن جریان دارد و بدن را تغذیه می‌کند.
  • خوش نشین | خوشْ‌نِشین، فرد ساکن در روستا، بدون آب و ملک (نسق زراعی) که با تبعیت از هنجارها و نظام ارزشهای فرهنگی همان روستا در آنجا زندگی می‌کند.
  • خوس دوزی | خوسْ‌دوزی، یا خوص‌دوزی، نوعی سوزن‌دوزی که در مناطق جنوب ایران به‌ویژه استان هرمزگان معمول است. خوص در لغت به معنای برگ خرما، نارگیل و امثال آن است ( لغت‌نامه ... ، ذیل واژه)، اما در خوس‌دوزی، خوس به نوار باریک نقره‌ای یا طلایی رنگی گفته می‌شود که با گذراندن آن از سوراخهای پارچۀ توری و ایجاد نقشهای ویژه، انواع...
  • خوره |
  • خورشید و خرامان | خورْشیدْ وَ خَرامان، یا خورشید خاور، منظومه‌ای عاشقانه به زبان کردی گورانی و با وزن هجایی.
  • خورشیدگرفتگی |
  • خورشید | خورْشید، ستارۀ ثابتی که مرکز منظومۀ شمسی است. خونگ کهن‌ترین واژه برای خور و خورشید است که در سروده‌های زردشت آمده، و برآمدن و فرو رفتن خونگ (خورشید) را نشانی از فر و شکوه پروردگار یکتا دانسته‌اند ( گاتها، هات 50، بند 10). در بعضی از گویشهای محلی، مثل گویش کرمان و فامور، خورشید را روز می‌‌نامند (کوهی، 95، حاشی...
  • خورش | خورِش، یا خورشت، به معنای خوردنی، طعام، غذا و همچنین نام عام شماری از غذاهای ایرانی، که از ترکیب گوشت، سبزی، حبوبات و مواد دیگر تهیه، و معمولاً با چلو یا نان خورده می‌شود.
  • خورجین بافی |
  • خورجین | خورْجین، یا خرجین، کیسه‌ای دولنگه برای حمل و نگهداری اقلام مصرفی و وسیله‌ای پرکاربرد در جوامع عشایری، روستایی و کم‌وبیش شهری.
  • خوراک |
  • خوجکو | خوجْکو، الکساندر بوریکو (1804-1891 م/ 1219- 1309 ق)، ایران‌شناس، نخستین محقق اروپایی فرهنگ مردم ایران، دولتمرد و شاعر لهستانی. نام او در منابع مختلف به صورت خودسکو، خوتسکو، خوچسکو، خوچکو، شودزکو و چودزکو نیز ضبط شده، و در بیشتر اسناد تاریخی، به صورت خودزکو آمده (بارتولد، 345؛ کمبل، 1/ 231)، اما تلفظ لهستانی ن...
  • خواهرخواندگی | خواهَرْخوانْدِگی، اصطلاحی که به مناسبات میان دو زن متأهل اشاره دارد و از طریق پیمان خواهری، صیغۀ خواهرخواندگی صورت رسمی می‌یابد. این مراسم در روز عید غدیر، یا آخرین چهارشنبۀ سال (چهارشنبه‌سوری)، در یک امامزاده، و در حضور یک روحانی برگزار می‌شود (آقاجمال، 35؛ ماسه، I/ 138). درگذشته، چنین پیمانهایی میان زنان ام...
  • خواستگاری | خواسْتْگاری، کسی یا کسانی را به نمایندگی خود، برای درخواست ازدواج نزد خانوادۀ دختری فرستادن. خواستگاری در لغت به معنای خواهش، طلب، خواست، درخواست و طلب زناشویی است (معین؛ نفیسی). مردم کرمان خواستگاری را «خواهون» (پورحسینی، 199)، کردها «خوازمنی» (شرفکندی، 1/ 248)، مردم گیلان و دیلمان «زن‌خازی یا زن‌خاسی» (پاین...
  • خواجه، کوه | خواجه، کوه، تنها عارضۀ کوهستانی در جلگۀ سیستان با آثاری از زمان اشکانیان، ساسانیان و سده‌های نخستین اسلامی در گوشه و کنار و اطراف آن، که باورها و عقایدی پیرامون آن در فرهنگ مردم زردشتی، مسیحی و مسلمان منطقه شکل گرفته است.
  • خواب نامه ها |
  • خواب گزاری | خوابْ‌گُزاری، مهارت در تعبیر، تفسیر، تأویل و معنادهی باورمندانه به رؤیا‌های انسان. خواب‌گزاری یا تعبیر خواب در واقع نوعی فال است که در آن از طریق آنچه در خواب و رؤیا رخ داده است، سرنوشت و آیندۀ صاحب خواب پیش‌‌بینی می‌شود (زرین‌کوب، 259-261). این دانش، فن و یا مهارت پیشینه‌ای بسیار دیرین دارد و همواره با اساطی...
  • خواب گزار |
  • خواب | خواب، استراحت و رفتن به حالت آسایش همراه با قطع ارتباط حواس ظاهر از جهان پیرامون که معمولاً با بستنِ چشم و درازکشیدن همراه است. معنی دیگر خواب مجموعه‌ای از تصاویر، افکار، احساسات و رویدادهایی است که گاه در هنگام خوابیدن، به طور غیر ارادی از ذهن می‌گذرد و بعضی از آنها هنگام بیداری به یاد انسان می‌آید (انوری، ذ...
  • خنزرپنزری |
  • خنچه |
  • خناق | خُناق، گونه‌ای بیماری عفونی واگیردار مربوط به دستگاه تنفسی.
  • خمیر | خَمیر، آمیزه‌ای از آب، آرد و نمک برای پختن نان، و نیز دارویی برای درمان برخی از زخمها و دردها، و بن‌مایۀ بسیاری از باورها.
  • خمیازه | خَمْیازه، حالتی که از کشیدگی تمام اندام و عضلات، به‌خصوص از باز‌شدن دهان، به دلایل مختلف به وجود می‌آید.
  • خمسه مسترقه |
  • خمره | خُمْره، ظرفی سفالین برای نگهداری مایعات، اقلام خوراکی و جز اینها.
  • خلیقی |
  • خلقیات ما ایرانیان | خُلْقیّاتِ ما ایرانیان، کتابی از محمدعلی جمال‌زاده در نقد ویژگیها، خلقیات و روحیات مردم ایران.
  • خلعت بخشیدن بهلول |
  • خلعت | خَلْعَت، یا خِلعَت، پوشاکی که در قدیم در سلسله‌مراتب نظام ادارۀ کشور از سوی فرادستان (سلطان، امیر، حاکم، خان، ... ) به نشانۀ اعطای مقام، تثبیت در مقام، افتخار، بزرگداشت، تقدیر و جز آنها به فرودستان (کارگزاران و جز آن) بخشیده می‌شد.
  • خلخال | خَلْخال، زیوری زنانه و آهنگین، که به شکل مچ‌بند با زنگوله‌هایی ظریف و خوش‌صدا بر مچ پا می‌بندند.
  • خفاش | خُفّاش، تنها پرندۀ پستاندار، از راستۀ دست‌بالان، که با باورهای گوناگون در فرهنگ مردم همراه است.
  • خطیبی | خَطیبی، پرویز (1302-1372 ش/ 1923-1993 م)، روزنامه‌نگار، نمایشنامه و فیلم‌نامه‌نویس، و کارگردان تئاتر و سینمای ایران که با فکاهیها و ترانه‌های طنزآمیزِ اجتماعی و سیاسی خود (پیش‌پرده‌ها) نقش مؤثری در جذب گروه وسیعی از مخاطبان به مطبوعات و تئاترهای عامه‌پسند داشت. خطیبی نمایشنامه‌هایش را براساس داستانهای کهن عام...
  • خطیب |
  • خضر و الیاس و حضرت امیر (ع) | خِضْر و اِلْیاس و حَضْرَتِ اَمیر (ع)، از داستانهای منظوم ادب عامه در شرح دیدار حضرت امیرالمؤمنین (ع) با حضرت خضر و الیاس، و غایب‌شدن آن حضرت از نظر آنها.
  • خضر | خِضْر، به باور مردم، پیامبری که عمر جاودان دارد و در صحرا و بیابان، خیر و برکت‌رسان، و یار و یاور گم‌گشتگان و درماندگان است. مردم بر آن‌اند که دو تن از پیامبران دارای عمر جاویدند: یکی خضر و دیگری الیاس.
  • خضاب |
  • خشکه پزی |
  • خشخاش |
  • خشت | خِشْت، از مصالح عمدۀ ساخت‌وساز در ایران مرکزی، که تمدن خاک بر آن استیلا دارد و فرهنگ و تمدن یک‌جانشینی با آن شروع شده است. خشت کاربردهایی نیز در مرحلۀ زایمان، مراسم خاک‌سپاری، و باورها و اعتقادات مردم نقاط گوناگون ایران دارد.
  • خسوف و کسوف | خُسوف و کُسوف، یا ماه‌گرفتگی و خورشیدگرفتگی، دو پدیدۀ آسمانی، که از دیرباز نظر انسان را به خود جلب کرده، و همواره با فرهنگ مردم همراه بوده است.
  • خسرو و شیرین | خُسْرو و شیرین، دومین منظومۀ نظامی گنجوی، روایت عشق میان خسرو پرویز، پادشاه ساسانی، و شیرین، شاهزادۀ ارمنی. خسرو و شیرین همچون دیگر آثار نظامی، سرشار از اشارات، کنایات و مثلهای برخاسته از فرهنگ شفاهی است و می‌توان حضور و ارائۀ پررنگ باورها و آداب و رسوم مردمی را یکی از ویژگیهای بنیادین آن دانست.
  • خسرونامه |
  • خسرو قبادان و ریدک | خُسْرُوِ قُبادانْ وَ ریدَک، از رسائل غیردینی دورۀ ساسانی، که بیانگر سلیقۀ طبقۀ اشراف آن روزگار در امور روزمرۀ زندگی، اعم از غذا، میوه، موسیقی، زیبایی، جامه و جز اینها ست، و بازتاب مضامین اصلیِ آن را تا امروز نیز می‌توان پی گرفت.
  • خسرو دیوزاد | خُسْرُوِ دیوْزاد، از کتابهای ادبیات مکتب‌خانه‌ای که براساس افسانه‌ای به همین نام تألیف شده‌ است، اما نام نویسنده یا راوی داستان معلوم نیست. این کتاب، داستان سرگذشت پهلوانی به نام خسرو است که حاصل زناشویی کامران‎دیو و شاهزاده ماه‌جبین است و به همین سبب نیز خسرو دیوزاد نامیده می‌شود. خسرو به کمک دایی خود، ملک ج...
  • خسرو پرویز | خُسْرو پَرْویز، خسرو دوم (سل‍‍‌ 590- 628 م)، پسر هرمز چهارم، از پادشاهان ساسانی ملقب به پرویز، که به معنی پیروز و فاتح است (طبری، 2/ 728؛ خواندمیر، 1/ 247)؛ او این عنوان را به‌سبب پیروزیهای درخشان و فتوحات خیره‌کننده‌اش در نبرد با رومیان کسب کرد (بویس، 173؛ جهانگیری، 10). اعراب او را کسرى نامیده‌اند که معرب خ...
  • خزینه |
  • خز |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: