دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • تمیستیوس | تِمیسْتیوس (317- 388م)، فیلسوف، سیاستمدار و شارح آثار ارسطو. در منابع اسلامی غالباً از او با نام «ثامسطیوس» یاد کرده‌اند. در تذکره‌های قدیم، به ندرت می‌توان اطلاعی از شرح حال و زندگانی وی یافت. اما متن بعضی از خطابه‌های او حاوی اشاراتی به سرگذشت و احوال او ست که ترسیم تصویر مجملی از زندگانی وی را ممکن می‌سازد...
  • تمیم بن بلکین |
  • تمیم | تَمیم، از قبایل بزرگ عرب. گرچه حضور و نقش تمیم به عنوان یکی از بزرگ‌ترین قبایل عرب، در بسیاری از رویدادهای سده‌های نخست هجری در سرتاسر سرزمینهای اسلامی چشمگیر است، اما در واقع، کمتر وجهی بجز اشتراک در نَسَب، آنها را به یکدیگر پیوند می‌داد. از گذشته‌های دور، قبیلۀ تمیم در مقایسه با دیگر قبایل عربی، به کثرت جمع...
  • تمیم بن ابی بم مقبل عجلانی | تَمیمِ بْنِ اُبَیِّ بْنِ مُقْبِلِ عَجْلانی، ابوکعب (یا ابوحُرة) (د نیمۀ سدۀ 1ق/ 7م)، شاعر مخضرم عرب، از اصل قیس بن عیلان. نه تاریخ تولدش معلوم است، نه تاریخ وفاتش. برخی وی را به اشتباه ابن‌اُبی ‌مقبل گفته‌اند (نک‍ : ابن‌حبیب، «کنی‌الشعراء...»، 289؛ ابن‌قتیبه، 106). نیز دو کنیه برای او ذکر کرده‌اند: ابوکعب (نک...
  • تمیم بن معز |
  • تمیمی، ابوسعید | تَمیمی، ابوسعید صالح بن درویش (د 1261ق/ 1845م)، ادیب و شاعر عراقی. وی ظاهراً در 1188 یا 1190ق/ 1774 یا 1776م در کاظمین متولد شد (خاقانی، 3/ 142؛ قس: بصیر، 73). از منابع چنین برمی‌آید که او زیرنظر پدر (آقابزرگ، طبقات... ، 2(2)/ 653) و به سنت مرسوم به تحصیل علوم پرداخت، اما در نوجوانی پدرش را از دست داد و از کا...
  • تمیم بن معز | تَمیمِ بْنِ مُعِزّ (337-374ق/ 948-985م)، شاعر و فرزند خلیفۀ فاطمی. وی در مهدیۀ تونس به دنیا آمد (فروخ، 532؛ GAS, II/ 655)، دوران کودکی را در شهر زادگاهش و دوران نوجوانی را در منصوریه درکنار جدش منصور گذراند (عبدالعظیم، «و»). پدرش خلیفه المعز لدین الله نیز شعر می‌سرود و ارجوزه‌ای از وی در بحر رمل به نام «ذاتُ ...
  • تمیمی، ابوعبدالله | تَمیمی، ابوعبدالله محمد بن احمد بن سعید تمیمی مُقَدَّسی (یا مَقْدَسی)، پزشك و داروشناس مشهور سدۀ 4ق (د پس از 370ق/ 980م). از زندگانی وی آگاهی اندكی در دست است. كهن‌ترین گزارش دربارۀ وی از آنِ جمال‌الدین قفطی (ص 105-106) در اخبار العلماء باخبار الحكماء است كه خلاصۀ آن، البته با چند خطا، در روایت مختصر این كتاب...
  • تمیم داری | تَمیمِ داری، ابورقیه تمیم بن اوس بن خارجۀ داری لخمی، صحابی پیامبر(ص) و پیشگام فرهنگ قُصّاص در تاریخ اسلام. وی از داریّون قبیلۀ لَخم بود و نسبت داری بر همین اساس است (ابن قتیبه، المعارف، 102؛ ابن رسول، 32-33)، اگرچه برخی به سبب پیشینۀ نصرانیت او، نسبت داری را مربوط به حضور او در دیر دانسته‌اند (سمعانی، 5/ 282؛...
  • تناسخ | تَناسُخ، یا بازپیدایی به معنای ورود دوبارۀ روح یا نفس در جسمهای مادی (انسانی یا مادون آن، مانند حیوان، گیاه و حتى اجسام بی‌جان، و اجرام آسمانی همچون ستارگان) و یا فوق طبیعی (مانند خدایان و فرشتگان) و ادامۀ حیات آن در این کالبد جدید. در اصل اعتقادی تناسخ، حیات گذشتۀ فرد نوع کالبد جدید او را تعیین می‌کند و در ب...
  • تناوتی |
  • تناسخیه |
  • تنب، جزایر | تُنْب، جَزایِر (تنب بزرگ و کوچک)، دو جزیرۀ ایرانی در نیمۀ شرقی و شمالی آبهای خلیج فارس:
  • تنباکو، نهضت | تَنْباکو، نَهْضَت، عنوانِ جنبش سراسری مردم ایران به رهبری علمای دینی برای مخالفت با قرارداد واگذاری امتیاز انحصار بازرگانی توتون و تنباکو به یک شرکت انگلیسی.
  • تنبک | تُنْبَک، از سازهای کوبه‌ای جامی‌شکل و پوستْ‌صدا که در موسیقی کلاسیک ایرانی از اواسط سدۀ 13ق/ 19م ساز کوبه‌ای اصلی به شمار می‌رود. این ساز امروزه در انواع مختلفی از موسیقیهای مشتق از موسیقی کلاسیک، موسیقی مردم‌پسندِ شهری، و نیز موسیقی برخی نواحی ایران رواج دارد (نک‍ : درویشی، 2/ 356 بب‍ ‌). نواختن تنبک، به‌ویژ...
  • تنجیم |
  • تنبکتی، محمود | تُنْبُکْتی، محمود بن عمر بن محمد اَقیت صِنهاجی مَسّوفی (868- رمضـان 955ق/ 1464 ـ اکتبر 1548م)، فـقـیه و قـاضـی مالکی. چنان‌که از نسب صنهاجی او بر می‌آید، وی از صنهاجه، یکی از قبایل بربر منطقه بوده (نک‍ : قلقشندی، 290) و به خاندان آل اَقیت از تیرۀ مَسّوفه تعلق داشته است (نک‍ : محبی، 1/ 170؛ کتانی، 1/ 113؛ مراک...
  • تنبور | تَنْبور (طنبور)، سازی زهی زخمه‌ای با دسته‌ای بلند و غالباً دارای پرده (دستان)، که کاسۀ طنین آن نیم‌کره یا گلابی‌شکل است. تنبور در اصل عنوانی است که ظاهراً از پیش از دورۀ اسلامی به سازهای زهی دسته بلند در منطقۀ خاور نزدیک و ایران بزرگ داده می‌شده است. در فرهنگ ایران انواع این ساز با توجه به شمار وترهای آن از ی...
  • تنزیل | تَنْزیل، مصدر باب تفعیل از مادۀ «نَزَلَ»، اصطلاحی ناظر به نزول قرآن کریم، و در دوره‌های متأخر نزول تدریجی آن. تنزیل همچنین نامی برای این کتاب آسمانی نیز هست.
  • تنبیه الامة و تنزیه المله | تَنْبیهُ الْاُمَّة وَ تَنْزیهُ الْمِلّه، کتابـی از میرزا محمد حسین نائینی در اثبات سازگاری اصول مشروطیت با مبانی اسلام و مذهب شیعه. نائینی از چهره‌های مشهور و برجستۀ حوزۀ نجف و از شاگردان مبرز میرزا محمدحسن شیرازی بود (نک‍ : ه‍ د، نائینی).
  • تنس | تَنَس، یا تِنِس، تِنِز، شهری کهن در کشور الجزایر. این شهر بندری با 548‘47 تن جمعیت (1385ش/ 2006م)، در کرانۀ دریای مدیترانه، در شمال الجزایر در 200 کیلومتری غرب شهر الجزیره، در استان شلف واقع است («فرهنگ...»؛ ویکی‌پدیا).
  • تنبکتی، احمد |
  • تنسیق صفات | تَنْسیقِ صِفات، از آرایه‌های دانش بدیع. تنسیق مصدر باب تفعیل از ریشۀ «ن، س، ق»، در لغت به معنای مرتب کردن، نظم و ترتیب‌دادن و پیوستن سخن بر یک نظم است (بیهقی، 2/ 574؛ زوزنی، 1/ 46؛ صفی‌پوری، 3-4/ 1246).
  • تنکابنی، محمدمؤمن |
  • تنکابن | تُنُکابُن، شهرستان و شهری در غرب استان مازندران:
  • تنکابنی، محمدولی |
  • تنکز |
  • تنقیح مناط | تَنْقیحِ مَناط، اصطلاحی در فقه اسلامی ناظر به گونه‌ای از تعمیم احكام از موارد منصوص به غیرمنصوص كه حتى از سوی بسیاری از مخالفان قیاس هم معتبر شمرده شده است.
  • تنکابنی، ميرزا طاهر | تُنُکابُنی، میرزا طاهر فقیه طبرسی (1280-1360ق/ 1863-1941م)، فرزند میرزا فرج‌ الله، استاد جامع علوم معقول و منقول و از رجال سیاسی ایران. وی در روستای کردیچال از توابع کلاردشت زاده شد (امینی، 133). خانواده‌اش ساکن کجور در منطقۀ تنکابن بودند و از این‌رو میرزاطاهر به تنکابنی شهرت یافت (شریف رازی، 367؛ بامداد، 2/ ...
  • تنظیمات | تَنْظیمات، یـا تنظـیـمـات خـیـریـه، نهضت نـوگـرایـی و اصلاح‌طلبی در ساختار سیاسی ـ حقوقی، فرهنگی و اجتماعی جامعۀ عثمانی در سدۀ 13ق/ 19م.
  • تنکلوشا | تَنْکَلوشا، صورت دگرگون‌شدۀ نام تئوکروس، اختربین یونانی‌نویس بابلی (احتمالاً از سدۀ 1م)، نیز صورت کوتاه‌شدۀ نام اثری منسوب به وی با عنوان کتاب تنکلوشا البابلی القوفانی فی صور درج الفلک و ما تدلُّ علیه من احوال المولودین، یا کتاب فی صور درج الفلک و ما یدلُّ علیه من احوال المولودین بها. دربارۀ نام واقعی این اخت...
  • تنگری | تِنْگْری، برترین خدای ترکها و مغولهای قدیم، به معنی آسمان و خدای آسمان که با اندک دگرگونیهای آوایی همچون تِنْگِری، تَنْگری، تَنگِرِه، تَنگَرَه، تَنری، تَنَرَه، تانَرَه، تانَری و توره، در میان بیشتر اقوام ترک به همان معنی به کار رفته است (هولمبرگ، 391؛ دورفر، II/ 578).
  • تنگستان | تَنْگِسْتان، شهرستانی در استان بوشهر به مرکزیت شهر اهرم. این شهرستان از شمال و شمال شرقی به شهرستان دشتستان، از شرق و جنوب به شهرستان دشتی، از شمال غربی به شهرستان بوشهر و از غرب به خلیج‌فارس محدود است (نک‍ : اطلس...، 91).
  • تنگستانی |
  • تنوخی، ابوعبدلله | تَنوخی، ابوعبدالله محمد بن محمد بن عمرو تنوخی معرّی، ریاضی‌دان و ادیب سدۀ 7ق/ 13م. پسوند تنوخی او را به قبیلۀ تنوخ، از قبایل عرب که سابقاً در بحرین ساکن بودند، منتسب می‌‌کند (بغدادی، 2/ 154). زوتر پسوند قنوجی را بر تنوخی ترجیح داده، و او را متعلق به شمال افریقا دانسته است (I/ 198). از زندگی او اطلاع درستی در ...
  • تنوخی، ابوعلی | تَنوخی، ابوعلی مُحَسِّن بن ابوالقاسم علی (329-384ق/ 941-994م)، قاضی ادیب و نویسندۀ سدۀ 4ق در بغداد و جنوب ایران. وی در بصره به دنیا آمد و همانجا در خاندان ادیب و حدیث‌شناس خود پرورش یافت. همۀ استادان دورۀ کودکی یا نوجوانی او از مشاهیرند و بی‌گمان از همه تابناک‌تر ابوبکر صولی است (شالجی، مقدمه بر نشوار...، 1/ ...
  • تنوخ | تَنوخ، عنوان اتحادیه‌ای کهن متشکل از چندین قبیلۀ بزرگ عرب قحطانی و عدنانی. این قبایل به روزگار کهن هم‌پیمان شدند که در بحرین اقامت گزینند و از مصالح و منافع هم دفاع کنند. این پیمان به سبب نقشی که در تأمین مصالح سیاسی ـ اجتماعی این قبایل ایفاء کرد، با گذشت زمان به عنوان نسب مشترکی برای این قبایل درآمد. هرچند د...
  • تنوخی، عبدالله | تَنوخی، عبدالله بن امیر علم‌الدین سلیمان (820-884ق/ 1417ـ1479م)، از شخصیتهای ممتاز دروزیه، مشهور به الامیر السید.
  • تنها | تَنْها، تخلص دو تن از شاعران پارسی‌گوی شبه قاره:
  • تنوخی، ابوالفضل | تَنوخی، ابـوالفضل عبـدالمحسن بـن حـمّـود معــروف بـه امین‌الدین حلبی (570-643ق/ 1174-1245م)، شاعر، ادیب و کاتب ایوبیان. بیشترین اطلاع را دربارۀ او، نویسندۀ معاصرش ابن شَعّار (ه‍‌ م) به دست می‌دهد که حتى یک‌بار او را در حلب، آن هنگام که الملک المنصور (د 637 ق) به یاری سلطان صلاح‌الدین یوسف بن غازی، صاحب حلب، ش...
  • تنوخی، ابوالقاسم | تَنوخی، ابوالقاسم علی بن محمد (278-342ق/ 892-953م)، قاضی بزرگ، شاعر، محدث، متکلم و پدر محسِّن تنوخی. نسبت وی را به عمرو بن فهم، از ملوک قدیم تنوخ رسانده‌اند (خطیب، 12/ 77؛ سمعانی، 3/ 94). خود نیز در قصیـده‌ای به تنـوخ و قـومش ــ قضاعـه ــ بالیـده است (نک‍ : مسعودی، 4/ 321-322).
  • تنین | تِنّین (دراکو، اژدها)، سومین صورت از صور فلکی نیم‌کرۀ شمالی که به صورت ماری بزرگ و دراز و بسیار پیچیده و گره‌مانند گرداگرد قطب شمالی آسمان قرار گرفته، و قطب شمال فلک البروج در آن واقع است (بیرونی، التفهیم، 91). اراتستن و ابرخس واژۀ یونانی مار1 را برای آن به کار برده‌اند و از این‌رو در جداول لاتین و متون ادبی ...
  • تنیس | تِنّیس، شهری کهن در کرانۀ بخش شرقی دلتای نیل در مصر، که اکنون تنها ویرانه‌هایی از آن باقی است. جغرافی‌نگاران مسلمان تنیس را جزو اقلیم سوم (ابن رسته، 97؛ یاقوت، 1/ 882؛ ابوالفدا، 118)، و برخی جزو اقلیم چهارم (ابن بسام، 183؛ ابن‌سعید، 149؛ مقریزی، الخطط، 3/ 198) و از شهرهای پایین مصر (ناحیۀ ریف) دانسته‌اند (ابن...
  • توابع | جمع تابع، در دستور زبان عربی به اسمهایی گفته می‌شود که غالباً برای تکمیل، تخصیص یا توضیح اسم پیش از خود (متبوع) می‌آید و از نظر اِعراب وابسته بدان اسم است. توابع بر 4 نوع است: 1. نعت (صفت)، 2. تأکید، 3. عطف، 4. بدل. فرّاء در آثار خود، دربارۀ توابع، بیشتر از واژۀ «اتباع» استفاده کرده است که خود در واقع نوعی تط...
  • تواتر | تَواتُر، اصطلاحی در منطق. مفهوم گزاره‌های متواتر در منطق اسلامی، برخلاف مفهوم خاص و فنیِ تواتر در علم حدیث، چارچوبی برای تعیین ارزش معرفت‌شناختیِ خبر یا گواهی به طور عام بوده است. شناختهای متکی بر گواهی دیگران، به واقعیتهای محسوسِ بی‌شماری باز می‌گردند که به زمانها یا مکانهایی بیرون از مشاهدۀ ما تعلق دارند، م...
  • توابین | تَوّابین، گروهی از شیعیان کوفه که در 65ق/ 684م به خون‌خواهی امام‌ حسین بن علی(ع) قیام کردند. دربارۀ این قیام و جـزئیات آن، اخباریِ بزرگ عراق، ابومخنف (ه‍ م) اثری خاص ــ غالباً با استناد بـه شاهدان عینی (مثلاً نک‍ ‍: طبری، 5/ 544، 555، 598) ــ داشته‌ است (نک‍ : ابن ندیم، 105) و از مورخان کهن، بلاذری (د279ق/ 89...
  • التوابع و الزوابع |
  • تواتر، اصطلاحی | تَواتُر، اصطلاحی در فرهنگ اسلامی ناظر به هم‌آوایی گروهی پرشمار در نقل، به گونه‌ای که احتمال دروغ را منتفی سازد.
  • توأمين |
  • توازی، اصل | تَوازی، اَصْل، اصل پنجم از اصول موضوع یا مصادرات هندسۀ اقلیدسی که امروزه آن را به صورتی که به نام پلی‌فر (1748-1819م/ 1161-1234ق) معروف شده است، می‌شناسیم: «از نقطه‌ای مفروض [در خارج یک خط] می‌توان یک خط و تنها یک خط به موازات آن رسم کرد» (گرینبرگ، 16-17).

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: