دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اصحاب رقیم* |
  • اصحاب صفه | گروهی از یاران پیامبر اسلام (ص) ــ از مهاجرین ــ كه پس از هجرت به مدینه به سبب از دست دادن، یا رها كردن خانه و دارایی و جایگاه خود در قبایل، با پذیرش فقر و تنگدستی، به عبادت و تعلیم و تعلم و شركت در جهاد روی آوردند (نك‍ : سراج، 132-133؛ بیضاوی، 1 / 267). اینان كه در مدینه، در قسمت شمالی مسجد پیامبر (ص) (ابن‌ت...
  • اصحاب فیل | \ashāb-e fīl\، عنوان قومی که از آن در قرآن کریم تنها یک بار، در سورۀ مکی فیل، یاد شده، و داستان آن در روایات و تفاسیر با حملۀ ابرهه به مکه مربوط شده است.
  • اصحاب قریه | قومی شهرنشین كه در قرآن كریم (یس / 36 / 13 به بعد) از آنان یاد گردیده، و در منابع گاه بدانان اصحاب یاسین نیز گفته شده است. در قرآن كریم، سخن از آن است كه خداوند دو پیامبر را به سوی اصحاب قریه فرستاد و چون آنان فرستادگان الٰهی را تكذیب كردند، پیامبر سومی برای پشتیبانی آن دو مبعوث شد. سخن كفار اصحاب قریه به رسو...
  • اصحاب مدین* |
  • اصطخر |
  • اصطخری، ابواسحاق | ابواسحاق ابراهیم بن محمد فارسی اصطخری، معروف به كرخی، جغرافی‌دان پر آوازۀ سدۀ 4 ق / 10 م. وی از اهالی استخر (اصطخر) فارس بود (حمیده، 199). سال تولدش مشخص نیست، ولی سال درگذشتش با اختلاف پس از 340 ق / 951 م (همانجا)، و 346 ق / 957 م (زركلی، 1 / 61؛ افشار، مقدمه، 7) نوشته شده است. اصطخری پس از ابوزید احمد بن سه...
  • اصطخری، ابوسعید | ابوسعید حسن بن احمد (244- 328 ق / 858-940 م)، فقیه شافعی. از زادگاه، تحصیلات و زندگی وی در دوران كودكی چیزی دانسته نیست، اما از انتساب او به اصطخر چنین برمی‌آید كه شاید زمانی را در آن شهر گذرانده باشد. اصطخری نزد شاگردان مزنی و ربیع بن سلیمان فقه آموخت (ذهبی، سیر ... ، 15 / 252) و از محدثانی چون سعدان بن نصر،...
  • اصطرلاب |
  • اصطفن انطاکی | مترجم پیزایی آثار طبی و فلسفی از عربی به لاتین در نیمۀ نخست سدۀ 6 ق / 12 م. وی مترجم كامل الصناعة الطبیه یا كتاب الملكی علی بن عباس مجوسی اهوازی، و نخستین كسی است كه متوجه انتحالهای قسطنطین افریقی شد. انتساب او به انطاكیه به سبب فعالیتش در این شهر است. این مترجم در منابع غربی اعم از قدیم و جدید گه‌گاه استفان ...
  • اصطهبانات* |
  • اصفر | واژه‌ای عربی است به معنی زرد. لغت‌شناسان عرب آن را از اضداد (ابوطیب، 1 / 424) و یا شبیه به اضداد (ابن انباری، 160) شمرده، و ازاین‌رو گاه آن را به معنی سیاه گرفته‌اند. مفسران قرآن نیز در تفسیر آیاتی كه این واژه در آن به كار رفته (بقره / 2 / 69؛ مرسلات / 77 / 33)، هر دو معنی را به اختلاف گفته‌اند. در شعر كهن عر...
  • اصفهان، بیات* |
  • اصفهان، مسجد امام | یكی از مهم‌ترین بناهای عصر صفویه كه پیش‌تر به نامهای مسجد شاه، مسجد سلطانی جدید و جامع عباسی شهرت داشت. این مسجد در ضلع جنوبی میدان نقش جهان واقع شده است و چنانكه از مآخذ برمی‌آید، بنای آن در سومین مرحله از اجرای طرح میدان نقش جهان به فرمان شاه عباس بزرگ (سل‍ 996- 1038 ق / 1588- 1629 م) آغاز گردیده، و در دورۀ...
  • اصفهان، مسجد جامع | یكی از قدیم‌ترین مسجدهای ایران كه تحولات معماری دوره‌های گوناگون اسلامی را در بردارد.
  • اصفهانی، سبک | شیوه‌ای در معماری دورۀ اسلامی ایران. این شیوه از اوایل قرن 11 ق / 17 م شروع شد و در دورۀ شاه عباس صفوی (سل‍ 996- 1038 ق / 1588- 1629 م) به مرحلۀ كمال خود رسید و پس از آن به تدریج سیر زوال را طی كرد.
  • اصل | اصطلاحی در علم حدیث، به معنی هر یك از نسخه‌ها و نوشته‌های آغازین كه مستقیماً از كتابت شنیده‌ها پدید آمده بوده‌اند. این اصطلاح با تفاوتهایی در مصادیق، هم در محافل اهل سنت و هم نزد امامیه كاربرد داشته است. اصطلاح «اصل» با اشاره به مفهوم «مصدر نقل»، از سابقه‌ای كهن همپای حدیث‌گویی و علم حدیث برخوردار است. اصل حد...
  • اصل موضوع* |
  • اصلاح طلبی | اندیشۀحاكم بر حركتهایی با هدف بهسازی نهادها و روابط اجتماعی كه به خصوص در یك و نیم سدۀ اخیر در جهان اسلام اهمیتی قابل ملاحظه یافته است. آنچه در این دورۀ اخیر با عنوان اصلاح‌طلبی شناخته شده، در پاره‌ای موارد با تجددطلبی و در مواردی با بنیادگرایی همراه گشته، و بدین‌ترتیب اصلاح‌طلبی در طیفهایی بسیار متفاوت جلوه ...
  • اصلاندوز | بخش و شهر كوچكی در شهرستان پارس‌آباد از استان اردبیل. اصلاندوز را به صورت آصلاندوز ( فرهنگ جغرافیایی ... ، 4 / 25؛ دانشنامه، 1 / 102) و اسلاندوز (نفیسی، 1 / 330، 331) نیز نوشته‌اند.
  • اصلح | اصطلاحی كلامی كه براساس آن غالب معتزله انجام دادن بهترین و شایسته‌ترین كارها را در حق بندگان بر خداوند واجب می‌دانند. اهمیت این اصطلاح در آن است كه مباحثی چون عدل الٰهی، صفات الٰهی و تكلیف به نحوی به آن مربوط می‌شوند.
  • اصلح کشمیری | محمد، از تذكره‌نویسان و شاعران فارسی‌زبان شبه قاره در سدۀ 12 ق / 18 م، متخلص به میرزا و نیز اشهر. نیاكان او هندو مذهب بودند. به گفتۀ مؤلف واقعات كشمیر، پدرش اسلم خان سالم كشمیری (د 1119 ق) به اتفاق 3 برادر دیگر خود در خدمت شیخ محسن فانی كشمیری (د 1082 ق) اسلام آورد (نك‍ : راشدی، 122). اصلح در خاندانی اهل علم ...
  • اصلی و کرم | افسانۀ كهن عاشقانه كه روایتهای گوناگونی از آن در فرهنگ و ادبیات عامیانۀ كشورهای آذربایجان، ارمنستان، تركیه و برخی كشورهای آسیای میانه رواج دارد.
  • اصمعی | ابوسعید عبدالملك بن قُریب (ح 125-216 ق / 743-831 م)، راوی، ادیب و لغت‌شناس نام‌آور اوایل عصر عباسی. اصمعی (منسوب به نیای بزرگش اصمع) به سبب نسبتی كه با باهلیان (فرزندان مالك بن اعصر) داشت، به باهلی نیز شهرت یافت (نک‍ : بخاری، 3(1) / 428؛ ابن قتیبه، المعارف، 543؛ ابن حزم، 245). بدنامی این قبیله در جاهلیت باعث ...
  • اصول اربعمائه* |
  • اصول اقلیدس* |
  • اصول خمسه | عنوانی برای 5 اصل اعتقادی معتزله شامل توحید، عدل، وعد و وعید، منزلةٌ بین المنزلتین، و امر به معروف و نهی از منكر.
  • اصول فقه | یكی از شاخه‌های علوم اسلامی كه نسبت به دانش فقه، علمی ابزاری شمرده می‌شود. برای دانشی چون اصول فقه كه در طول تاریخ شكل‌گیری و گسترش خود، ادوار مختلفی را طی كرده، و در هر دوره‌ای مباحث جدیدی به دامنۀ مباحث آن افزوده شده است، ارائۀ تعریفی جامع و مانع، سهل نیست. نگرشی تاریخی بر تعریفات ارائه شده، این حقیقت را آش...
  • اصول متعارفه* |
  • اصول موضوعه | اصطلاحی در منطق، به معنی قضایایی كه در علمی خاص، درستی آنها بدون استدلال مسلّم گرفته می‌شود و مبنای استنتاج قضایای دیگر قرار می‌گیرد. هر علمی مشتمل بر شماری از قضایاست كه اثبات آنها در آن علم امكان‌پذیر نیست، اما مجموعۀ قضایایی كه درآن علم اثبات می‌گردد، در آغاز متكی به آن قضایای اثبات نشده است. چنین قضایایی ...
  • اصولیان * |
  • اصیلا | شهر بندری در شمال كشور مغرب در ساحل اقیانوس اطلس. نام این شهر كه گفته می‌شود به معنی «نیكو»ست (ابوعبید، 2 / 792)، در منابع اسلامی به صورتهای گوناگون ازجمله ازیلا (ازیلى) (ادریسی، 2 / 530؛ لئون، 1 / 311؛ ابن حوقل، 1 / 60، 61)، اصیلى (ادریسی، همانجا؛ ابوعبید، 2 / 762)، اصیله (ابن‌فرضی، 249؛ ابوعبید، 2 / 790؛ ضب...
  • اضافه | اصطلاحی در دستور زبان: 1. در دستور زبان فارسی، 2. در صرف و نحو عربی:
  • اضحی* |
  • اضحیه* |
  • اضداد | جمع ضد، واژه‌هایی كه در زبان عربی بر دو معنای متضاد دلالت می‌كنند. لغت‌شناسان اضداد را نوعی اشتراك لفظی می‌دانند با این تفاوت كه در اشتراك لفظی یك واژه در معانی مختلف به كار می‌رود بدون آنكه تضادی میان آن معانی وجود داشته باشد، اما در اضداد دو معنی با یكدیگر كاملاً متضادند (سیوطی، 1 / 387).
  • اضطرار | اصطلاحی فقهی، به معنی حالتی كه شخص بر اثر تنگنا، ناگزیر می‌شود از میان دو ضرر یا دو فاسد، خفیف‌تر را برگزیند. اضطرار در لغت مصدر باب افتعال از ریشۀ «ضرر» به معنی ناچار بودن از پذیرش ضرر، یعنی آسیب و گزند، و «ضرورت» اسم مصدر آن است (ازهری، نیز ابن منظور، مادۀ ضرر؛ راغب، 302-303).
  • اضمار | در لغت به معنی پوشاندن و پنهان داشتن است، اما در نحو، عروض، بیان، حدیث و منطق معانی اصطلاحی یافته است.
  • اطروش |
  • اطعمه و اشربه | عنوان بابی از ابواب فقه كه به بحث دربارۀ احكام خوردنیها و نوشیدنیها اختصاص دارد. احكام مربوط به خوردنیها افزون بر این باب، در باب صید و ذباحه، همچنین به مناسبتهایی در ابوابی چون طهارت، حج و مكاسب نیز مورد بحث قرار می‌گیرد؛ ولی عموماً در ابواب یاد شده از حرمتهای عارضی بحث می‌شود، در حالی كه در باب اطعمه و اشرب...
  • اطفال | در اصطلاح كلامی، عنوان مباحثی است دربارۀ تعذیب كودكان كه از قرن اول هجری به بعد عرصۀ مناقشه و گفت‌وگو بوده است. پیدایش اینگونه مباحث را می‌توان نتیجه و پیامد سؤالاتی از این قبیل دانست: «اگر كودكان پیش از بلوغ از دنیا بروند، در آخرت چه حكمی دارند؟». بدین‌سان، مسائلی از این دست از سویی با مسألۀ عدل الٰهی و از س...
  • اطفیح | شهری كوچك در مصر میانی (صعید). این شهر در ساحل شرقی نیل و 65 كیلومتری جنوب قاهره، در °29 و ´25 عرض شمالی و °31 و ´15 طول شرقی قرار دارد ( بستانی، 14 / 387؛ نصار، 94). نام قدیم این شهر تپ‌یه یا پرهاثُر نبت تپ‌یه (خانۀ هاثر بانوی تپ‌یه) بوده كه در زبان قبطی به پتپه و بعداً در عربی به اطفیح تغییر شكل یافته است. ...
  • اطفیش | محمد بن یوسف بن عیسى حفصی عدوی مصعبی، ملقب به قطب الائمه (1236-22 ربیع‌الثانی 1332 ق / 1821-20 مارس 1914 م)، فقیه اباضی مغرب. لقب اطفیش یا اَطفیاش برگرفته از تعبیری بربری است (برای وجه آن، نک‍ : جیلالی، 4 / 454؛ برای سابقۀ نام، قس: سخاوی، 11 / 256).
  • اطوقیوس* |
  • اظهار* |
  • اعاده* |
  • اعتبارخان |
  • اعتباریات | صطلاحی در فلسفه و كلام اسلامی. اگرچه واژۀ اعتباری كاربرد پردامنه‌ای دارد، لیكن بجز شهاب‌الدین سهروردی (از متقدمان) و محمدحسین طباطبایی (از متأخران)، ظاهراً كسی فصلی مستقل در تبیین اعتباریات و تمییزشان از دیگر مفاهیم نگشوده است.
  • اعتصامی، پروین |
  • اعتصامی، یوسف | (1253-1316 ش / 1874-1937 م)، نویسنده و از نخستین مترجمان آثار غربی به زبان فارسی. پدر وی میرزا ابراهیم مستوفی (اعتصام‌الملك) اهل آشتیان بود كه در جوانی با سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند (دهخدا، «ج»؛ آرین‌پور، 2 / 113؛ مجتهدی، 17). یوسف در تبریز زاده شد و در همانجا زیر نظر پدر ب...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: