دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اعتضاد السلطنه | علیقلی خان (1234- 1298 ق / 1819-1880م)، از شاهزادگان دانشمند و نواندیش اواسط دورۀ قاجار و پنجاه و چهارمین پسر فتحعلی شاه كه در سمت وزارت علوم و ریاست ادارۀ انطباعات و مدیریت دارالتألیف دولتی، خدمات ارزنده‌ای برای گسترش فرهنگ و حمایت از دانشمندان و روشن كردن افكار و راهنمایی اندیشه‌ها به سوی علوم جدید انجام دا...
  • اعتقاد خان |
  • اعراض* |
  • اعراف، نام | نام هفتمین سوره از قرآن مجید، دارای 26 واحد موضوعی (ركوع)، 206 (یا 205) آیه، 325‘ 3 كلمه و 310‘14 حرف.
  • اعرج | ابوداوود (یا ابوحازم) عبدالرحمان بن هرمز (د 117 ق / 735 م)، مشهور به ابن‌هرمز، از تابعان مدینه. وی مولای محمد بن ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب بود (ابن سعد، 5 / 283؛ ابن حبان، 5 / 107). ذهبی سن اعرج را هنگام مرگ بیش از 80 سال احتمال داده است (نك‍ : سیر ... ، 5 / 70؛ قس: خطیب، 262) كه با در نظر گرفتن دورۀ زیست اس...
  • اعرج سعدی* |
  • اعسار |
  • اعظم شاه | محمداعظم، شاهزادۀ گوركانی، یكی از 3 فرمانروای هند پس از اورنگ‌زیب و مدعی امپراتوری گوركانیان. وی چهارمین فرزند اورنگ‌زیب (قس: عبدالسبحان، 1، حاشیۀ 5) از همسر ایرانیش دِلوس بانو، دختر شاهنوازخان صفوی است كه در 12 شعبان 1063 ق / 28 ژوئن 1653 م در برهانپور زاده شد (فاروقی، 544؛ قس: كار، 315؛ بختاورخان، 1 / 396).
  • اعلم شنتمری | اعلم شنتمری \aʾlam-e šantamarī\، ابوالحجاج یوسف بن سلیمان بن عیسى (410- ذیقعدۀ 476 ق / 1019- مارس 1084 م)، ادیب، نحوی، لغت‌شناس و نویسندۀ مالکی‌مذهب عصر ملوک‌الطوایف در اندلس. وی در شنتمریه دیده به جهان گشود و همان‌جا پرورش یافت (ابن‌بشکوال، 2 / 643؛ ابن‌خلکان، 7 / 81، 83) و به‌سبب شکافی که در لب داشت، به «اع...
  • اعمی تطیلی | ابوجعفر (یا ابوالعباس) احمد بن عبدالله بن هریرۀ عتبی قیسی (منسوب به قبیلۀ قیس) اشبیلی (ح 485-525 ق / 1092-1131 م)، شاعر و موشح سرای دورۀ مرابطون اندلس.
  • اعنات* |
  • اعیاص |
  • اعین بن سنسن* |
  • اغاچ اری* |
  • اغالبه* |
  • اغریبوز | یا آغریبوز، جزیره‌ای یونانی واقع در دریای اژه كه از 874 تا 1234 ق / 1470 تا 1819 م به مدت 360 سال تحت حاكمیت دولت عثمانی بوده است.
  • اغلب بن سالم* |
  • اغلب عجلی | اغلب بن جُشَم (د 21 ق / 642 م)، یكی از بزرگ‌ترین شعرای رجزسرای مخضرم. نام پدر او را جعشم (كلبی، 549) و عمرو (آمدی، 23) نیز آورده‌اند. وی نسب خویش به بنوعجل دریمامه بر می‌كشید (كلبی، همانجا؛ ابن قتیبه، الشعر ... ، 2 / 613؛ ابن درید، 346). تاریخ تولد وی به درستی روشن نیست، اما از آنجا كه ابن قتیبه (همانجا) گوید...
  • اغمات | شهری قدیم و كوچك در جنوب كشور مغرب حدود 40 كیلومتری جنوب شرقی شهر مراكش كه در كنار نهری به نام وادی وریكه یا وادی اغمات واقع است (عنان، حاشیه، 2 / 118؛ صدیق، 58، 59). نام این شهر در منابع، غالباً اَغمات (مثلاً نك‍ : سمعانی، 1 / 320؛ یاقوت، 1 / 225) و به ندرت آغمات (نك‍ : عبدالله، 171؛ ابن خطیب، اعمال ... ، 16...
  • اغواط | یا الاغواط، استان و شهری در جنوب الجزایر. این نام كه در منابع غربی لاغوات آمده، می‌تواند واژه‌ای عربی باشد: جمع غَوْط و غاط (قس: غوطة دمشق) و در این صورت می‌توان آن را به معنای سرزمینهای واحه‌ای (پست و هموار) دانست. از سوی دیگر با توجه به بسیاری از نامهای این ناحیه كه عربی نمی‌نماید، می‌توان آن را واژه‌ای برب...
  • افامیه | شهری باستانی در غرب سوریه كه به فرمان سلوكوس نیكاتور (فاتح)، بنیادگذار سلسلۀ سلوكی (حك‍ 312-280 ق‌م) و به نام همسر ایرانی او اَپَما در ساحل راست رود اُرُنتِس (نهرالعاصی)، میان حمص و انطاكیه، به صورت دژی مستحكم ساخته شده بود (مایر، 47؛ نك‍ : اشپیگل، III / 25؛ قس: استرابن، كتاب XII، 8:15).این شهر كه تا تسلط اعر...
  • افتاء* |
  • افترا | واژه‌ای قرآنی كه در معارف گوناگون اسلامی به كار رفته، و از آن نسبت دروغ اراده شده است.
  • افتکین* |
  • افراسیاب | اَفْراسیاب، پادشاه توران‌زمین، و از شخصیتهای شاهنامۀ فردوسی. در منابع، نام او به‌صورتهای دیگری چون فراسیاک، فرنگرسین، فراسیاب، فراسیاف، فراسیاو، فراسیاپ، فراسیاون، فراسیافک، فراسیاوک، فراسیات، فرنکرسینا، و فرنک بن فیش نیز آمده است (یوستی، 103؛ بارتولمه، 986؛ ابوعلی مسکویه، 1/ 12، نیز حاشیۀ 7؛ بیرونی، 104؛ ثعا...
  • افراغه | شهری كوچك از ایالت وشقه در شمال شرقی اندلس، 30 كیلومتری جنوب غربی لارده، در دو سوی رود زیتون (ثینكا) كه حدود 18 كمـ بالاتر از محل به هم پیوستن آن با رود ابروقرار دارد (EUE; EI2). نام این شهر در منابع اسلامی به صورت افراغه (یاقوت، 1 / 323؛ ابن ابی زرع، 136)، افراغ (همو، 156، 169) و گاه نزدیك به لفظ لاتینی آن ف...
  • افرنج* |
  • افریدی |
  • افسر کرمانی |
  • افسس* |
  • افسون* |
  • افشار، ایرج | افشار، ایرج (1304- 1389 ش)، ایران‌شناس بزرگ، کتاب‌شناس برجسته، و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. فعالیتهای او طی مدتی بیش از 60 سال مداوم، در زمینه‌های متنوع و گسترده‌ای قرار می‌گیرد که حاصل آن، آثار فراوان به‌صورت کتاب، مقاله، یادداشت و منابعی دیگر است (نک‍ : ادامۀ مقاله).
  • افشین بن دیوداد* |
  • افضل الدین محمد کاشانی |
  • افضل الدین محمدبن صدر الدین* |
  • افضل بیک خان قاقشال اورنگ آبادی | از تذكره‌نویسان شبه قاره در سدۀ 12 ق / 18 م. او از خاندانی ترك نژاد بود و دو تن از اعضای طایفۀ او در دستگاه همایون و اكبرشاه به امیری رسیده بودند. افضل نیز در دربار فرمانروای دكن، آصف جاه (ه‍ م) و پسرش ناصر جنگ به مناصبی دست یافت. در لشكر آصف جاه «رساله‌دار» بود و چون ناصر جنگ در 1154 ق / 1741 م بر پدر شورید،...
  • افضل رسولی* |
  • افضل کتیفات | ابوعلی احمد (مق‍ 526 ق / 1132 م)، وزیر و فرمانروای مصر، فرزند افضل بن بدر الجمالی و نوادۀ امیر الجیوش بدرالجمالی وزیران نامدار عصر فاطمی.
  • افطار* |
  • افطحیه* |
  • افطسیه* |
  • افعال* |
  • افلاق | یا اَفلاق، نام تاریخی سرزمینی در جنوب رومانی میان رشته كوههای كارپات و رود دانوب.
  • افلاک* |
  • افلاک، علم* |
  • افلوطین | یا فلوطین، پلوتینوس (205-270 م)، فیلسوف بنیان‌گذار مكتب نوافلاطونی. وی نزد فیلسوفان اسلامی مشهور به «الشیخ الیونانی» است، اما نام او در الفهرست ابن ندیم (ص 315)، و سپس در یك نوشتۀ محمد بن زكریای رازی به شكل فلوطینس آمده است (ص 121). قفطی نیز از فلوطین نام می‌برد و می‌نویسد كه افزون بر شرح برخی از آثار ارسطو، ...
  • افلیلی* |
  • افلیمون | سیماشناس یونانی سدۀ 2 م و مؤلف اثری در همین فن. در فهرست ابن‌ندیم نام او به‌عنوان مؤلف كتاب الفراسة، قلیمون (و در برخی نسخ كلیمون) ضبط شده كه بی‌گمان خطای كاتبـان است (ابن ندیم، 376، چ فلـوگل، 314؛ نیـز نك‍ : فلوگل، 155). وی در لاذقیه زاده شد و در ازمیر شهرت یافت (سارتن، «مقدمه ... »،I / 267,271).
  • افندی | از القاب و عناوین رایج در امپراتوری عثمانی كه اصلاً از آفنتس بیزانسی، و این یكی از یونانی كهن آوثنتس به معنی «آقا، سرور، ارباب» گرفته شده است (EI1, III / 4؛ لیدل، 275).
  • افندی، عبدالله | عبدالله بن عیسی بن محمد صالح اصفهانی جیرانی (1066-1130ق / 1656- 1718م)، جامع منقول و معقول و متخصص در كتاب‌شناسی و تراجم علما. وی در خانواده‌ای متمكن، اهل فضل و تبریزی تبار (منتسب به جیران محله ــ از محلات قدیم تبریز، قس: ساعدی، 3) در اصفهان متولد شد. پدرش میرزا عیسى بیك، عالم و مروج علم بود و همۀ نزدیكان و خ...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: