دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • چو، | نام رودی در اراضی جمهوریهای قرقیزستان و قزاقستان، و نیز نام شهرستان و شهری در قرقیزستان.
  • چوپان نویان |
  • چنگیز | یا چینگگیزخان (549-624 ق؟ / 1154-1227م)، لقب بنیان‌گذار امپراتوری مغول و از بزرگ‌ترین و نام‌آورترین جهان‌گشایان تاریخ.
  • چوپان اوغوللاری | ز خانواده‌های حکومتگر (بَیْلیک) ترکمن (ح 624- 708ق / 1227- 1308م)، که روزگاری به عنوان تابع دولت سلاجقۀ روم و سپس مغولان بر بخشی از آناتولی شمال غربی به مرکزیت شهر قسطمونی فرمان راندند.
  • چهار اویماق (شهرستان) | یا چاراویماق، شهرستانی واقع در جنوب استان آذربایجـان شرقـی. این شهرستان بـا 208‘ 3 کمـ 2 وسعت و 665‘34 تن جمعیت، از شمال به شهرستان هشترود، از شمال شرقی به شهرستان میانه، از جنوب شرقی به شهرستان ماه‌نشان واقع در استان زنجان، از غرب به شهرستان مراغه، و از جنوب غربی به شهرستان شاهین‌دژ و تکاب واقع در استان آذرب...
  • چوواش | مردمی که در جمهوری خودمختار چوواش واقع در مرکز بخش اروپایی جمهوری فدراتیو روسیه سکنا دارند.
  • چهار اویماق (گروه ایلی) | یا چار اویماق (اَیماق)، نام یک گروه ایلی نیمه کوچنده، متشکل از 4 شعبۀ بزرگ در ولایات شمال‌غربی و غرب افغانستان و مناطقی از ایران و ترکمنستان.
  • چوپانیان | خاندانی حکومتگر از قبایل مغول، منسوب به امیر‌چوپان، که در دستگاه ایلخانیان (ه‍ م) از گیخاتو، پنجمین ایلخان تا ابوسعید بهادرخان، نهمین و آخرین ایلخان بزرگ، صاحب مقام و شهرت بودند و پس از آن تا استیلای تیمور بر بخش بزرگی از قلمرو غربی مغول به استقلال فرمان می‌راندند.
  • چنگ | از سازهای زهی مطلق (نک‍ : درویشی، 1 / 28-45). در الواح سومری بین‌النهرین «قیش ضاق ـ سال» (GIS ZAG-SAL) به معنی ساز چوبی با زه کشیده (آل / AL) خطاب می‌شده (گالپین، 58)، و زه / پیت‌نویِ (Pitnu) این ساز از جنس روده بـوده است (همانجـا).
  • چهارشنبه‌سوری | یا چهارشنبۀ آخر سال، نام جشنی همگانی از آیینهای نوروزی در گسترۀ حوزۀ فرهنگ ایران زمین که در هر سال شمسی، در غروب سه‌شنبه، شبِ پیش از آخرین چهارشنبۀ (در زبان گفتاری، چارشنبه) ماه اسفند به سنت کهن و با افروختن آتش و برخی رفتارهای نمادین دیگر، به‌صورت جمعی در فضای باز درون و بیرون خانه برگزار می‌شود.
  • چهارلنگ |
  • چهارباغ |
  • چهارگاه |
  • چکامه |
  • چهارباغ، مدرسه | یا مدرسۀ سلطانی (یا مادرشاه)، که امروزه مدرسۀ علمیۀ امام صادق(ع) نامیده می‌شود. این بنا در شهر اصفهان، کنار خیابان چهارباغ واقع شده، و گنجینۀ نفیس‌ترین مجموعۀ کاشی‌کاری بازمانده از اواخر دورۀ صفوی است.
  • چهارطاق | یا چهارطاقی، اصطلاحی در معماری ایرانی؛ در اصل بنایی چهارگوش است، مشتمل بر 4 قوس میان جرزهای 4گوشۀ آن، و یا 4 دیوار محدودۀ آن، که فضای مربع داخلی را گنبدی استوار بر سه‌کنجها پوشانده است (هوف، «گنبد ... »، 400). ساختار آن در دورۀ ساسانی به پیشرفته‌ترین شکل خود رسید، و بدون وقفه در معماری دورۀ اسلامی ایران تداوم...
  • چقمق بن عبدالله | ابوسعید (د 3 صفر 857 ق / 13 فوریۀ 1453م)، ملک ظاهر، دهمین پادشاهِ سلسلۀ ممالیک چرکسی در مصر، شام و حجاز.
  • چگل | سرزمین چگل، سرزمینی که چگلها در آن زندگی می‌کردند، به نام آنان چگل خوانده می‌شد. کاشغری بر پایۀ روایتی افسانه‌ای، این نام را فارسی دانسته است.
  • چوگان | چوبی که با آن گوی زنند. این واژه بعدها بر بازی چوگان نیز اطلاق گردید.
  • چک | (اصطلاحی حقوقی)، واژه‌ای فارسی بـه معنی قباله، براتِ وظیفه و مواجب و مانند آن (نک‍ : نخجوانی، صحاح ... ؛ نیز لغت فرس؛ برهان ... ).
  • چلبی | اصطلاحی در میان ترکان آسیای صغیر، که به طورکلی به افراد طبقۀ تحصیل‌کرده و فرهیختۀ جامعه اطلاق می‌شد و به‌تدریج به صورت لقبی خاص در آمد.
  • چلبی، حسام‌الدین |
  • چلبی، فتح‌الله | فتح‌الله عارف (د 969ق / 1562م)، متخلص به عارف یا عارفی ( ایرانیکا، V / 120-121)، مشهور به «شهنامه‌جی» (= شهنامه‌گو) و «عجمی» (= ایرانی) (قنالی‌زاده، 2 / 596؛ سامی، 4 / 3039)، از شاعران و خوش‌نویسان روزگار سلیمان قانونی (سل‍ 926-974ق / 1520-1566م)، که دربارۀ لشکرکشیهای او اشعار بسیاری به زبان فارسی سروده است (...
  • چگنی | یا چگینی، یکی از ایلات بزرگ لُر لرستان که گروههایی از آن به نقاط مختلف ایران، ازجمله کردستان، خراسان، فارس و قزوین کوچیده‌اند.
  • چلبی، مصطفى پاشا |
  • چگور | یا چُئگور / چغور، سازی زهی ـ زخمه‌ا‌ی که اوزانهای قدیم (اجداد عاشقهای کنونی) می‌نواخته‌اند. به این ساز قوپوز نیز می‌گویند. سازی که امروزه در دست عاشقهای آذربایجان دیده می‌شود، «ساز» نام دارد و به ساز عاشیقی نیز معروف است.
  • چلبی‌زاده | اسماعیل عاصم (1096- 1173ق / ‌1685-‌1760م)، مورخ، شیخ الاسلام و شاعر و ادیب عثمانی. پدرش کوچوک (کوچک) چلبی محمد افندی (د 1118ق / 1706م)، رئیس الکتّاب (رئیس منشیان دربار که در سمت وزارت خارجه نیز کار می‌کرد، نک‍ : پاکالین، III / 25)، در دربار سلطان مصطفى دوم (سل‍‍ 1107- 1115ق / 1695-1703م) بود.
  • چلبی عارف | امیر جلال‌الدین فریدون (670- ذیحجۀ 719ق / 1272- ژانویه 1320م)، مشهور به امیر عارف، عارف‌چلبی و اولو عارف چلبی، نوۀ مولانا جلال‌الدین و پسر سلطان ولد، سومین پیر طریقۀ مولویه پس از درگذشت مولانا.
  • چلیپا |
  • چل سرو |
  • چمن | روزنـامۀ سیـاسی ـ اجتمـاعی و خبـری بـه صاحب امتیازی و مدیریت شمس‌المعالی دادستان که در فاصلۀ سالهای 1333-1354ق / 1293-1313ش در مشهد چاپ و منتشر می‌گردید (صدر هاشمی، 2 / 187؛ سلطانی، 58؛ صالحیار، 273).
  • چلبی اوغلو، مجموعه | آرامگاه و خانقاهی واقع در شهر کوچک سلطانیه در 35 کیلومتری شرق زنجان، که در کنار دو مجموعۀ مستقل تاریخی گنبد سلطانیه و بقعۀ ملاحسن کاشی سبب اعتبار این شهر است. این مجموعه در 500 متری جنوب غربی گنبد سلطانیه، بر سر راه قیدار قرار دارد.
  • چنابی پنجابی | پزشک و شاعر پارسی‌گوی شبه‌قارۀ هند در سدۀ 12ق / 18م. نام او میتا / مسیتا و تخلصش چنابی، منسوب به رود چناب ــ یکی از 5 رود پنجاب ــ است (خواجه عبدالرشید، 112؛ محمدباقر، 109).
  • چله | مخفف چهله و منسوب به چهل، به معنای یک دورۀ 40 روزه یا 40 ساله و روز چهلم پس از یک واقعۀ معین. در بافندگی به تار، در مقابل پود و نیز به نخی که از «پهنای کار جولاهگان» در بافت زیاد می‌آید؛ همچنین به زه کمان ( لغت‌نامه ... ؛ برهان ... ؛ نیز نک‍ : لغت‌نامه، ذیل چله‌افشاندن، چله‌بستن، چله‌کردن و چله‌گیر) و در زبان...
  • چنار | نام درختی از خانوادۀ چناریان و از درختان بومی مناطق جنوب و غرب اروپا و فلات ایران که از دیرباز ارزشی ویژه نزد مردم جوامع مختلف داشته است. این درخت با نام علمی پلاتانوس اُرینتالیس معروف است و در زبان عربی الدُلب (خلیل بن احمد، 8 / 41؛ جوهری، 1 / 125؛ مظفریان، 584) و صِنار، مُعَرّب چنار نامیده می‌شود ( تاج ... ...
  • چهارمقاله | نام و عنوان مشهور کتاب مجمع النوادر و یکی از بهترین نمونه‌های آثار منثور زبان فارسی (همایی، 100؛ صفا، 2 / 961-962)، تألیف ابوالحسن نظام‌الدین ــ یا نجم‌الدین ــ احمد بن عمر بن علی سمرقندی معروف به نظامی عروضی، نویسنده و شاعر سدۀ 6 ق / 12م.
  • چهره‌نما | نشریـۀ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی به مدیریت و سردبیری میرزا عبدالمحمد ایرانی، ملقب به مؤدب‌السلطان، و سپس فرزندش منوچهر مؤدب‌زاده که از 30 محرم 1322ق / 15 آوریل 1904م در مصر منتشر می‌شد.
  • چهارمضراب | یکی از قالب‌های اصلی آهنگ‌سازی و اجرا در موسیقی کلاسیک ایران. چهارمضراب قطعه‌ای موزون، بدون کلام و سازی است و مهارت در نواختن آن یکی از معیارهای مهم سنجش توانایی نوازندۀ موسیقی کلاسیک ایرانی به‌شمار می‌آید.
  • چهل دختران | نام چند بنا در برخی شهرهای ایران، که از میان آنها می‌توان به مناری در اصفهان (گدار، آندره، II(1) / 27)، برج آرامگاهی در سمنان (مخلصی، 61)، مقبره‌ای در قزوین ( لغت‌نامه ... )، 3 بقعه در کاشان (شریف، 29-31)، حسینیه‌ای در نائین («نائین ... »، 1)، و برج آرامگاهی در دامغان اشاره کرد.
  • چهل طوطی | یا طوطی‌نامه، از متون داستانی و کهن هند به زبان سنسکریت که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. دو متن معتبر از این کتاب به زبان فارسی در دست است.
  • چهل ستون، اصفهان | (اصفهان)، کاخی تشریفاتی متعلق به دورۀ صفویه (ح905- 1135ق / 1500-1723م) در اصفهان، واقع در میان بـاغی بـه همین نـام بـه وسعت 000‘ 67 مـ‍ 2 در حـد فاصل میدان نقش جهان و خیابان چهارباغ. این باغ براساس متون تاریخی، در اصل بخشی از باغ نقش‌جهان بوده، و شاه‌اسماعیل دوم صفوی (سل‍ 984- 985ق / 1576-1577م) عمارتی در آن ...
  • چهل ستون، قزوین | (قزوین)، کاخی از دورۀ صفوی واقع‌در باغ سعادت‌آباد و دولت‌خانۀ قزوین.
  • چهرآباد، مردان نمکی | بقایای اجساد و اشیائی از هزارۀ 1 ق‌م تا سدۀ 3م، مدفون در معدن نمک چهرآباد. این معدن در منطقه‌ای نیمه‌کوهستانی در حدود 8 کیلومتری شمال روستای چهرآباد، و حدود 75 کیلومتری شمال‌غرب شهر زنجان قرار دارد (عالی، «معدن ... »، 26-27).
  • چهل کلید، جام | کاسۀ کوچکی برنجین یا مسین که به آن چهل قطعۀ فلزی کلیدمانند آویخته شده است و بر دیوارۀ بیرون و درون آن آیات و دعاهایی نوشته‌اند و آن را همچون طلسم و تعویذ برای دفع شرّ و بلا و باطل کردن سحر و جادو و دور کردن آسیب چشم‌زخم به‌کار می‌برند (شریعت‌زاده، 2 / 517).
  • چیتاگنگ | استان و شهری بندری در جنوب شرقی بنگلادش: استـان چیتاگنْگ بـا 6 منطقۀ بندربـان، چیتـاگنْگ، چیتاگنْگ H. T، کومیلا، نوخالی و سیهلت، پس از استان داکا بزرگ‌ترین استان کشور بنگلادش است (فرزین‌نیا، 174).
  • چیستان | واژه‌ای مرکب از دو جزء «چیست» و «آن» و مترادف لُغَز در معنای پیچیدگی، پوشیدگی و کژمژی.
  • چین (مسلمانان) |
  • حابس صعدی | شمس‌الدین احمد بن یحیى (د 1061ق / 1651م)، فقیه، متکلم و قاضی زیدی یمنی. در منابع به تاریخ ولادت او اشاره‌ای نشده است، اما ازآنجاکه وی کتاب شرح التکملة للاحکام را در 1019ق و در 18 سالگی به رشتۀ تحریر درآورده است، می‌توان تولد او را حدود سال 1001ق / 1593م رقم زد (ابن ‌ابی الرجال، 227).
  • حاتم بلخی |
  • حاتم بن غشیم |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: