دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اسپیجاب | اَسْپيجاب‌، يا اسفيجاب‌، اسبيجاب‌، ناحيه‌ و شهری در ماوراءالنهر.
  • استاجلو |
  • استادالدار | اُسْتادُ الدّار، عنوان‌ برخی‌ از منصبداران‌ بزرگ‌ دربار خلفا، امرا و سلاطين‌ مسلمان‌ كه‌ وظايف‌ و حوزۀ اقتدارشان‌ متغير بود و در اوج‌ قدرت‌ گاه‌ به‌ وزارت‌، امارت‌ و سلطنت‌ نيز می‌رسيدند.
  • استادسیس | اُسْتادْسيس‌ (مق 151ق‌/ 768م‌)، پيشوای جنبش‌ سياسی‌ - دينی‌ خراسان‌ در اواخر دورۀ منصور خليفۀ عباسی‌.
  • استار | اِسْتار، واحد توزين‌ چيزهاي‌ خُرد و داروها. اين‌ كلمه‌ در منابع‌ به‌ شكل‌ اِستير (نك: ابومنصور، 315؛ اخوينى‌، 502، 611؛ زمخشري‌، 385؛ منوچهري‌، 153) و سِتير ( لغت‌ فرس‌، 49؛ اخوينى‌، 309؛ نخجوانى‌، 108؛ فردوسى‌، 3/ 65، بيت‌ 1470) نيز آمده‌، و به‌ اساتير جمع‌ بسته‌ شده‌ است‌. استار در شعر عرب‌ مجازاً به‌ معنى‌...
  • استان | اُسْتان‌، يا اِستان‌، از تقسيمات‌ كهن‌ كشوری و اداری ايران‌.
  • استانبول | اِسْتانْبوِل، بزرگ‌ترین شهر و مهم‌ترین مرکز اقتصادی، بازرگانی، صنعتی، هنری ـ فرهنگی و جهانگردی ترکیه و مرکز استان استانبول. این شهر تاریخی مدتها پایتخت امپراتوریهای بیزانس (روم شرقی) و سپس عثمانی (تا 2 ربیع‌الاول 1342ق/ 13 اکتبر 1923م) بوده است.
  • استبداد صغیر | اِسْتِبْدادِ صَغیر، عنوانی برای دورۀ یک‌سالۀ مبارزۀ آشکار محمدعلی ‌شاه قاجار با مشروطیت، از به‌توپ‌بستن مجلس (23 جمادی‌الاول 1326 ق/ 2 تیر 1287 ش) تا پیروزی نهایی مشروطه‌خواهان و خلع وی از سلطنت (27 جمادی‌الآخر 1327 ق/ 25 تیر 1288 ش). در این عصر، پیکارهای خونین میان عوامل استبداد و مشروطه‌خواهان در شهرهای بزر...
  • استپاناکرت | اِسْتِپاناكِرْت‌، مركز قراباغ‌ عليا كه‌ در دوران‌ حاكميت‌ شوروی با عنوان‌ ولايت‌ خود مختار قراباغ‌ كوهستانی‌ (تركی‌: داغلی‌ قراباغ‌ مختار ولايتی‌، و روسی‌: ناگورنو كاراباخسكايا آوتونومنايا اوبلاست‌) شهرت‌ داشته‌ است‌(«دائرۀ المعارف‌ آذربايجان شوروی»‌ ؛ IX/ 34؛ BSE3, XXIV(2)/ 527).
  • استجه | اِسْتِجه‌، يا اَستجه‌، اِستجّه‌، يا اثيخا، شهری كهن‌ در جنوب‌ غربی‌ اسپانيا، در مركز اندلس‌ دورۀ اسلامی‌ و در جنوب‌ غربی‌ قرطبه‌، در استان‌ اشبيليه‌، در 5 و 5 طول‌ غربی‌ و 37 و 32 عرض‌ شمالی‌ (اصطخری، 41؛ ابن‌ فرضی‌، تاريخ‌ علماء...، 305؛ ابن‌ عبدالمنعم‌، صفة...، 142؛ بريتانيكا، چ‌ 1978م‌، ؛ III/ 774 آمريكانا...
  • استحسان | اِسْتِحْسان‌، اصطلاحی‌ برای روشی‌ از روشهای اجتهادی در فقه‌ اهل‌ سنت‌ كه‌ غالباً در عرض‌ قياس‌ مطرح‌ می‌شود. اين‌ واژه‌ در لغت‌ به‌ معنی‌ «نيكو شمردن‌» است‌ و در فقه‌ سدۀ نخستين‌، نمودی از عنصر اجتهاد الرأی بود كه‌ در فقه‌ سدۀ 2ق‌، به‌ويژه‌ نزد ابوحنيفه‌ و پيروان‌ او مفهومی‌ محدودتر و مشخص‌تر يافت‌. مؤلفان‌ ك...
  • استخاره | اِسْتِخاره‌، عنوانی‌ عام‌ برای آنگونه‌ از آداب‌ دينی‌ كه‌ با انجام‌ دادن‌ آنها، شخص‌ انتخاب‌ احسن‌ را از خداوند می‌طلبد. استخاره‌ در لغت‌، طلب‌ و خواستن‌ بهترين‌ در امری است‌ (نك: ابن‌منظور، ذيل‌ خير)، اما در اصطلاح‌ دينی‌، واگذاردن‌ انتخاب‌ به‌ خداوند در كاری است‌ كه‌ انسان‌ در انجام‌ دادن‌ آن‌ درنگ‌ و تأمل‌...
  • استخاره | اِسْتِخاره، منسکی مستحب از نگاه عموم مسلمانان برای تصمیم‌گیری در امور حیرت‌آور، که آداب و شیوه‌های گزاردن آن معمولاً به بزرگان دین منتسب است. با به‌جا‌آوردن این منسک، فردْ ضمن طلب قضای خیر از خدا، از او می‌خواهد که در امور خطیر فرارویش، انتخاب بهینه‌ای را پیش پای وی نهد.
  • استخر | اِسْتَخْر، يا اصطخر، اسطخر، شهری ساسانی‌ و يكی‌ از تقسيمات‌ اداری پنجگانۀ اوايل‌ دورۀ اسلامی‌ در استان‌ فارس‌. واژۀ استخر كه‌ به‌ معنای سخت‌ و نيرومند است‌ (بارتولمه‌، 1591 ؛ رايشلت‌، 269 )، در كتيبۀ پهلوی شاپور و كرتير در بنای كعبۀ زردشت‌ (بك‌، 410 ,342 ,259 ؛ برونر، 105 ؛ نيبرگ‌، 180) و سنگ‌ نبشتۀ پهلوی شاپ...
  • استخراج الاوتار |
  • استراباد | اِسْتَراباد، يا اَسْتَراباد، نام‌ كهن‌ شهرستان‌ كنونی‌ گرگان‌ (ه‍ م‌) در سده‌های نخستين‌ اسلامی‌ و مركز ايالتی‌ به‌ همين‌ نام‌ در دورۀ صفويه‌، قاجار و اندكی‌ پس‌ از آن‌.
  • استراباد، جامع |
  • استرابادی |
  • استرابادی |
  • استرابادی | اِسْتَرابادی، ميرزا محمد بن ‌علی‌ بن‌ ابراهيم‌ (د 13 ذيقعدۀ 1028ق‌/ 12 اكتبر 1619م‌)، عالم‌ و رجالی‌ِ امامی‌. نام‌ جدش‌ را تفرشی‌ (ص‌ 324) «كيل‌» ضبط كرده‌ است‌.
  • استرابادی | اِسْتَرابادی، شرف‌الدين‌ علی‌ حسينی‌ استرابادی نجفی‌، از علمای اماميه‌ در سدۀ 10ق‌/ 16م‌. اصل‌ او از استراباد بوده‌ است‌ و شايد همانجا نيز متولد شده‌ باشد. در نجف‌ سكنی‌ داشت‌ و از شاگردان‌ محقق‌ كركی‌ (د 940ق‌) بود (مجلسی‌، 10/ 13؛ افندی، 4/ 66 -67). مجلسی‌ (همانجا) از وی با تعبير «الفاضل‌ العلامۀ الزكی‌» يا...
  • استرابادی | اِسْتَرابادی، ميرزا محمد مهدی خان‌ (د ح‌ 1173ق‌/ 1760م‌) فرزند محمدنصير، منشی‌ و وقايع‌ نگار نادرشاه‌ افشار. استرابادی، به‌ گفتۀ برخی‌ از نويسندگان‌ معاصرش‌، در شعر كوكب‌ تخلص‌ می‌كرده‌ است‌ (كشميری، 10، 111). واله‌ داغستانی‌ (نك: ذيل‌ كوكب‌) نيز شرح‌ حال‌ او را با نام‌ ميرزا مهدی كوكب‌ آورده‌ است‌ (نيز نك: ع...
  • استرابادی | اِسْتَرابادی، رضی‌الدين‌ محمد بن‌ حسن‌، معروف‌ به‌ رضی‌ (د اندكی‌ پس‌ از 688ق‌/ 1289م‌)، اديب‌ و نحوی شيعی‌. آگاهی‌ از زندگانی‌ او چندان‌ اندك‌ است‌ كه‌ جلال‌الدين‌ سيوطی‌ (د 911ق‌) می‌گويد به‌ هيچ‌ نكته‌ای از شرح‌ حال‌ او دست‌ نيافته‌، و حتی‌ نامش‌ را نيز نمی‌داند (1/ 567). اين‌ سخن‌ البته‌ مايۀ شگفتی‌ و ترد...
  • استراخان |
  • استرخانیان |
  • استرغون |
  • استرقه | اَسْتَرْقه، یا اشترقه، شهری در شمال باختری اندلس که اکنون آستورگا خوانده می‌شود. این شهر که قدمت آن به دورۀ پیش از میلاد می‌رسد، از دیرباز مرکز سرزمین آستوریاس، زیستگاه اقوام آستور، در شمال اسپانیا بوده، و آستوریکا نامیده می‌شده است. بعدها در عصر فرمانروایی آوگوستوس (27ق‌م-14م) امپراتور روم، این شهر آستوریکا ...
  • استرگوم | اِسْتِرْگوم، شهر و دژی در مجارستان، کنار رود دانوب در 80 کیلومتری شمال شرقی بوداپست که در عهد عثمانی مرکز سنجاق (ولایت) بوده است. گفته‌اند نام این شهر از اصل فرانکی اوسترینگون به معنای دژ شرقی اثتباس شده است (EI2). نام شهر در آلمانی، گران؛ لاتینی، استریگونیوم؛ در زبان اسلوونی، اوستریهوم است. در مجاری استرگون ...
  • استرگون |
  • استسقا | اِسْتِسْقا، خواستن‌ باران‌ است‌ از خداوند با آدابى‌ خاص‌، به‌ويژه‌ به‌ هنگام‌ خشكسالى‌. در لغت‌، استسقا از ريشة سقى‌ در باب‌ استفعال‌ و به‌ معنى‌ طلب‌ آب‌ است‌ (براي‌ پژوهشهاي‌ مردم‌شناسى‌ در اين‌ زمينه‌، نک‍ : هـ د، باران‌خواهى‌).
  • استشراق |
  • استصحاب | اِسْتِصْحاب، یکی از ادله در برخی از مکاتب فقهی و یکی از اصول عملی در مکتب اصولی متأخر امامیه که عبارت است از صدور حکمی در یک موضوع بر پایۀ یقین پیشین در شک کنونی.
  • استصلاح |
  • استطاعت | اِسْتِطاعَت، اصطلاحی کلامی به معنای توانایی (قدرتِ) انجام دادن کار (فعل) از سوی انسان که متکلمان دربارۀ ماهیت آن، و همچنین نسبتش با فعل اختلاف نظر دارند.
  • استعاذه | اِستِعاذه، واژه و تعبیری قرآنی به معنی پناه بردن به خداوند از هر نوع شر و بدی و نیز وسوسه‌های شیطانی. استعاذه مصدر باب استفعال از ریشۀ «ع و ذ» و عَوذ مصدر فعل «عاذَ، یَعوذُ» به معنی پناه بردن به غیر، اعم از شیئ، شخص یا مکان است. استعاذ در فرهنگ اسلامی به ویژه در قرآن کریم، دعایی است که به وسیلۀ آن، انسان برای...
  • استعاره |
  • استعاره، مسئله | اِسْتِعاره، یکـی از 4 مسئلۀ دانش بیان در بلاغت سنّتی. استعاره در لغت به معنی عاریت خواستن و به‌عاریت گرفتن است (زوزنی، 2/ 481؛ آنندراج) و در اصطلاح علوم بلاغی یکی از مسائل دانش بیان (دبا) و هنری‌ترین مسئلۀ این دانش است. در این مقاله، نخست استعاره از دیدگاه موضوعی و سپس از دیدگاه تاریخی بررسی می‌شود:
  • استعراض |
  • استغفار | اِسْتِغْفار، اصطلاح قرآنی، به معنی درخواست آمرزش از خداوند. این واژه در لغت مصدر باب استفعال از غُفران، به معنی طلب بخشایش است.
  • استفان بن بسیل | اِسْتِفانِ بْنِ بَسیل (یا باسیل)، از نخستین مترجمان متون طبی یونانی به زبان عربی در سدۀ 3ق/ 9م و نخستین مترجم کتاب دارویی دیاسقوریدوس به زبان عربی، یگانه اطلاعی که از زندگانی او داریم این است که در زمان حنین بن اسحاق می‌زیسته، و از زمرۀ مترجمان چیره‌دستی بوده است که متوکل خلیفۀ عباسی به دستیاری حنین گماشته اس...
  • استفتاء |
  • استفهام | اِسْتِفْهام، اصطلاحی در دستور زبان عربی به معنای پرسیدن، طلب خیر یا ایضاح کردن. در زبان عربی به دو طریق می‌توان جمله را به صورت پرسشی درآورد: 1. با تغییر آهنگ کلام، 2. با آوردن یکی از ابزارهای استفهام در جملۀ خبری، که در این حالت نیز ترتیب جمله حفظ خواهد شد.
  • استقبال |
  • استقرا | اِسْتِقْرا، اصطلاحی در منطق به معنی استدلالی که بر پایۀ مشاهدۀ جزئیات استوار است. این واژه در لغت به معنی تتبع و جست‌وجوست و در منطق به استدلالی گفته می‌شود که در آن ذهن از مشاهدۀ واقعیتهای جزئی (حقیقی یا اضافی) به حکمی کلی می‌رسد. استدلال استقرایی در برابر استدلال قیاسی قرار دارد. در استدلال قیاسی ذهن از حکم...
  • استقراضی، بانک | اِسْتِقْراضی، ‌‌‌بانْک، همچنین معروف به بانک استقراضی روس، از نخستین بانکهای ایران با امتیاز خارجی (تأسیس: 1307 ق/ 1890 م؛ از 1307 تا 1309 ق نام آن، مؤسسۀ انجمن استقراض ایران بود).
  • استقسام |
  • استنساخ |
  • استهبان | اِسْتَهْبان، نام شهرستان و شهر مرکز آن در استان فارس. نام این شهرستان در بیشتر متون به صورت اصطهبانات ضبط شده است (مثلاً جیهانی، 110؛ ابن حوقل، 288؛ ادریسی، 426؛ فسایی، 2/ 1255؛ نک‍ : حدودالعالم، چ مینورسکی، 405، نیز چ ستوده، 135: اسطهبانات). برخی مآخذ نیز آن را اصطهبانان آورده‌اند (اصطخری، 70، 82؛ حمدالله، 1...
  • استوا، خط | اِسْتِوا، خَطِّ، دایرۀ عظیمۀ فرضی عمود بر محور گردش زمین که در فاصلۀ مساوی از دو قطب قرار گرفته، زمین را به دو نیمۀ شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند و و مبدأ عرض جغرافیایی به شمار می‌رود.
  • استوائیه | اِسْتِوائیّه، نام یکی از استانهای جنوبی سودان که در 1975م به دو استان شرقی و غربی تقسیم شد:

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: