مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بکر بن محمد بن علاء قشیری | بَكْرِ بْن مُحَمَّدِ بْن عَلاءِ قُشِیری، ابوالفضل (ربیع‌الاول 344 / ژوئیۀ 955)، فقیه و قاضی مالكی مصر. خاندان بكر از ازد شَنوئه و ساكن در بصره بودند. وی از سوی پدر، نسب به زیاد ابن ولید می‌برد و مادر وی از نوادگان عِمران بن حُصَین، از اصحاب رسول اكرم (ص) بود.
  • بقاع | بِقاع‌، جلگه‌ای‌ پهناور در میان‌ رشته‌ كوههای‌ غربی‌ و شرقی‌ لبنان‌. این‌ جلگه حاصل‌خیز كه‌ با مساحتی‌ حدود 263 ‘4كمـ 2 نزدیك‌ به‌ 41% از مجموع‌ خاك‌ لبنان‌ را در برمی‌گیرد
  • بقراط خیوسی | بُقْراطِ خیوسی1‌، ریاضی‌دان‌ و ستاره‌شناس بنام‌ یونانی‌ سدۀ 5ق‌م كه نباید او را با پزشك مشهور، بقراط (هـ م‌) - كه‌ معاصر وی‌ نیز بوده‌ است‌ - اشتباه‌ كرد.
  • بقلی شیرازی |
  • بقلیه | بَقْلیه، شاخه‌ای‌ از قرمطیان‌ عراق‌ در سالهای‌ 295- 316ق‌ / 908- 928م‌. آنان‌ از مردم‌ سواد كوفه‌ بودند كه‌ نخست‌ از عقاید داعی‌ بورانی‌ پیروی‌ می‌كردند و از این‌رو، «بورانیه‌» خوانده‌ می‌شدند؛ سپس‌ در 295ق‌ به‌ داعی‌ ابوحاتم‌ زُطّی‌ گراییدند و به‌ بقلیه‌ تغییر نام‌ یافتند.
  • بقره، سوره | بَقَره‌، دومین‌ و طولانی‌ترین‌ سورۀ قرآن‌ مجید، دارای‌ 40 واحد موضوعی‌ (ركوع‌)، 286 (یا 284 یا 285 یا 287) آیه‌، 121‘6 كلمه‌ و 500‘25 حرف‌ (خازن‌، 1 / 19؛ فیروزآبادی‌، 1 / 133؛ قس‌: رامیار، 583).
  • بقی بن مخلد |
  • بکاء | بُكاء، در لغت‌ به‌ معنی گریستن‌ و در اصطلاح‌ به‌ معنی‌ گریه‌ به‌ سبب‌ خوف‌ از خداوند، یا پشیمانی‌ از گناهان‌، و یا نگرانی‌ از سرنوشت‌ پس‌ از مرگ‌ و ترس‌ از محاسبه روز جزا.
  • بقیع | بَقیع‌، كهن‌ترین‌ و مشهورترین‌ گورستان‌ دورۀ اسلامی‌ در شهر مدینه‌ كه‌ به «بقیع‌ الغَرقَد»، یا به‌ ویژه‌ در زمان‌ متأخر به «جنة البقیع‌» نیز شهرت‌ داشته‌ است‌.
  • بکار بن عبدالله بن مصعب | بَكّارِ بْن‌ عَبْدُاللّه‌ بْن‌ مُصْعَب‌، ابوبكر (د ربیع‌الاخر 195 / ژانویه 811)، از شخصیتهای سیاسی وابسته‌ به‌ حكومت عباسیان‌ كه به نیای بزرگ خود زبیر بن عوّام‌ صحابی پیامبر اكرم ‌(ص‌) منسوب شد و بكار زبیری شهرت یافت‌.
  • بکائین | بَكّائین‌، یا بكائون‌ (گریندگان‌)، گروهی‌ از مسلمانان‌ كه‌ به‌ سبب‌ گریستن‌ بر ناتوانی‌ خود از شركت‌ در غزوۀ تبوك‌، به‌ این‌ لقب‌ شهرت‌ یافتند.
  • بکر بن اخت عبدالواحد |
  • بکتوزون | بَكْتوزون، یا بِگْتوزون، سپهسالار خراسان و از امیران ترك در پایان روزگار سامانیان (اواخر سدۀ 4ق / 10م). بكتوزون نامی ‌تركی و مركب از دو جزء بَك / بِگ (نک‍ : ه‍ د، بِگ، بیگلربیگی) و توزون / توذون است كه جزء دوم آن در تركی كهن، لقبی دیوانی بوده است
  • بکران | بَكْران، محمد بن نجیب، جغرافی‌دان و مؤلف جهان نامه. آگاهی ما دربارۀ وی بسیار اندك، و منحصر به استنباطی است كه از كتاب او به دست می‌آید. در این كتاب تنها یك تاریخ وجود دارد
  • بکر بن عبدالعزیز عجلی | بَكْرِ بْن عَبْدُالْعَزیزِ عِجْلی (د 285 / 898م)، شاعر كوفی تبار عصر عباسی و آخرین امیر خاندان ابودلف عجلی. وی احتمالاً در اوایل سدۀ 3ق و در منطقه جبال تولد یافت و در زمانی كه دقیقاً دانسته نیست، به اصفهان رفته است
  • بکتاشیه | بَكْتاشیه‌، یكی‌ از طریقه‌های‌ بزرگ‌ صوفیه‌ كه‌ در آسیای‌ صغیر و منطقه بالكان‌ پیروان‌ بسیار دارد.
  • بکری، ابوعبید |
  • بکر سویاشی | بَكْرِ سوباشی (صوباشی)، شحنۀ بغداد در دوران سلطان مراد چهارم، پادشاه عثمانی. از جزئیات زندگی بكر آگاهی چندانی در دست نیست. برخی از مآخذ او را رومی‌تبار و ساكن بغداد دانسته‌اند (محبی، 1 / 455).
  • بگ زاده | بِگ‌زاده، یا بیگ‌زاده، نام یك گروه بزرگ كُرد زبان پراكنده در شمال غرب ایران و مناطقی از سلیمانیه عراق. بگ‌زاده‌ها را یكی از 5 گروه بزرگان ونجبای كرد دانسته‌اند (نیكیتین، 285).
  • بکر بن وائل | بَكْرِ بْن وائل، قبیله‌ای بزرگ، پر شاخه و جنگاور از عرب عدنانی كه نسب آنان را به ربیعه، و از طریق آن به عدنان بن ادد بن اسماعیل، فرزند ابراهیم پیامبر (ع) می‌رسانند.
  • بکری، ابوالمکارم | بَكْری، ابوالمكارم محمد بن ابی الحسن محمد بن محمد بكری صدیقی (930-994ق / 1524-1586م)، ملقب به شمس‌الدین و زین‌العابدین، و معروف به ابیض الوجه، عالم و صوفی مصری.
  • بکربن نطاح | بَكْرِ بْن نَطّاح، ابوالوائل (د ح 200ق / 816م)، شاعر اهل یمامه. نسب او را به استناد ابیاتی از وی به عِجْل و یا حنیفه، پسران لُجَیم رسانده، و از همین رو، او را عجلی و یا حنفی خوانده‌اند (نک‍ : ابوالفرج، 19 / 106)، اما خطیب بغدادی او را اهل بصره می‌داند (7 / 90).
  • بکری، ابوالنجم | بَكْری، ابوالنجم محمد توفیق بن علی بن محمد (1287-1351ق / 1870-1932م)، ادیب، شاعر، صوفی و اشراف‌زادۀ متدین و دولتمرد مصری. وی از یك سو به خلیفه ابوبكر منسوب، و از سویی سبباً به خاندان امام حسن بن علی (ع) وابسته است (فهمی، 22-23؛ عقاد، 43).
  • بکریه |
  • بکیر بن اعین |
  • بکشلو | بَکِشْلو، نک‍ : افشار، گروه قومی عشایری.
  • بکری، مصطفی | بَكْری، مصطفی بن كمال‌الدین بن علی صدّیقی حنفی، ملقب به محیی‌الدین و قطب‌الدین (ذیقعده 1099- ربیع‌اﻵخر 1162 / سپتامبر 1688- مارس 1749)، سیاح، ادیب و عارف نامدار طریقت خلوتیه.
  • بکسر | بُكْسَر، شهری تاریخی در ناحیۀ شاه آباد ایالت بیهار در هند. از آنجا كه بسیاری از كسانی كه به اعتقاد هندوان سرودهای ودایی به آنها الهام می‌شده، در اینجا می‌زیستند
  • بکریه | بَكْرّیه، عنوانی كه هم به پیروان بكربن اخت عبدالواحد ــ صوفی زهدگرای بصری سدۀ 2ق كه دستی نیز در علم كلام داشت ــ اطلاق می‌شود و هم به جماعتی كه معتقدند امامت ابوبكر بر اساس «نص» پیامبر (ص) بوده است. البته برخی برآنند كه این هر دو فرقه یك گروهند.
  • بکیر بن وشاح | بُكَیرِبْن وِشاح (وَسّاج) (د 77ق / 696م)، حاكم خراسان در آغاز خلافت عبدالملك اموی. اطلاعات منابع درباره وی محدود به سالهای 64 تا 77ق است.
  • بگ | بِگ، یا بیگ، بیك، بك، پیگ، بای، بی، لقب دولتمردان و اشراف‌زادگان در زبان تركی، به معنی بزرگ، ثروتمند، امیر، شاه‌زاده، حاكم، ارباب، آقا، ومؤنث آن بیگُم به معنی شاه‌زاده خانم، خاتون و خانم (برای صورتهای مختلف، نک‍ : كاشغری، 1 / 299؛ «دائرةالمعارف ترك1»، VI / 265؛ دائرةالمعارف فارسی، 1 / 436؛ I / 1159 ,EI²).
  • بگتمر |
  • بکیر بن ماهان | بُكَیرِ بْن ماهان، ابوهاشم (د اواخر سال 126ق / 744م)، داعی بزرگ جنبش ضداموی.
  • بگرمی | بَگِرْمی، یا بكرمی، بقرمی، نام منطقه‌ای در ناحیۀ افریقای مركزی، و دولتی به همین نام كه در سده‌های 10-13ق / 16-19م برخی از فرمانروایانش مسلمان بوده‌اند.
  • بگتکین، بنی | بَگْتَكین، بَنی، خاندانی از فرمانروایان سرزمینهای غرب دجله كه حدود یك قرن (539-630ق / 1145-1233م)، زیر فرمان اتابكان زنگی و ایوبیان، و به عنوان نایبان آنها بر شهرهایی چون موصل، اربیل، شهرزور، حران و ... فرمان راندند.
  • بگتغدی | بِگْتُغْدی، یا بَكتغدی (د 431ق / 1040م)، از امیران و سپهسالاران دورۀ غزنوی (بگتغدی واژه‌ای تركی، و به معنای بیك‌زاده و امیرزاده است).
  • بلا، سیدی | بَلّا، سیدی، ابومحمد عبدالله بن عزوز مراكشی (د 1204ق / 1790م)، نویسندۀ برجستۀ تونسی. اصل وی از سوس و نسبش قرشی عباسی بود. از آنجا كه در زبان بربر واژۀ عبدالله، «بَلَّه» (بَلّا) تلفظ می‌شود، تودۀ مردم وی را «بلّه بن عزوز» می‌خواندند
  • بلاسگان | بَلاسَگان، دشتی واقع در دو سوی رود ارس و جنوب مسیر سفلای رود كُر. این نام در ارمنی بالاساكان و باغاساكان (كالان كاتواتسی، 69؛ موسی خورنی، 203)، و در عربی به صورت بلا سجان و بلاشجان (ابن فقیه، 293؛ ابن‌خردادبه، 18، 121؛ نیز نک‍ : مشكور، نظری ...، 8، كه آن را معرب بلاشگان دانسته) آمده است.
  • بلاساغون | بَلاساغون، ولایت و شهری در آسیای مركزی كه دست‌كم تا دوران مغول پابرجا بوده است. نام آن به گونه‌های مختلف آمده است. مقدسی آن را به صورتهای بلاسَكون (ص 264) و ولاسكون (ص 275) آورده
  • بلاذری | بَلاذُری، احمد بن یحیی بن جابربن داوود (د ح 279ق / 892م)، كاتب، شاعر، مترجم، تاریخ‌نگار و نسب‌شناس بزرگ سدۀ 3ق / 9م. كهن‌ترین آثاری كه در آنها اشاره‌ای به زندگی و فعالیتهای بلاذری وجود داشته...
  • بلاط | بَلاط، یا بِلاط، نام چندین كاخ كهن، شهر و روستا در سوریه، فلسطین، آناتولی و اسپانیا. بلاط واژه‌ای است معرب كه در منابع عربی به معانی گوناگون از جمله به معنی قصر و كاخ آمده است. بلاط در این معنی معرب واژه «پالاتیوم1» لاتین است (برای معانی دیگر، نک‍ : دنبالۀ مقاله).
  • بلاشر | بِلاشِر، رژیس (1279-1352ش / 1900-1973م)، از بزرگ‌ترین خاورشناسان جهان در زمینۀ ادب و زبان عربی.
  • بلاط الشهداء | بَلاطُ الشُّهَداء، عنوانی كه در منابع اسلامی بر پیكار معروف میان مسلمانان و مسیحیان در اوایل قرن 2ق / 8م در نزدیكی شهر پواتیه در غرب فرانسه اطلاق شده است و گاه آن را غزوۀ بلاط نیز نامیده‌اند
  • بلال بن حارث | بِلال بْن حارِث، ابوعبدالرحمان (د 60ق / 680م)، صحابی پیامبر اكرم (ص). او از قبیله مُضَری بنی مُزَینه بود (ابن قتیبه، 298؛ ابن حبان، 3 / 28) و در رجب 5ق همراه گروهی از افراد قبیله خود به حضور پیامبر(ص) آمد و اسلام آورد
  • بلاغت | بَلاغَت، در لغت به معنای شیوایی، رسایی و سخنوری، برگرفته از بلغ الكلام (رسید و منتهی شد سخن به «مخاطب») است و در اصطلاح مطابقت كلام با مقتضای حال مخاطب را گویند.
  • بلاوات | بَلاوات، یا بلاباذ، بلوات، روستایی كوچك در 25كیلومتری جنوب خاوری شهر موصل. شهرت این روستا به سبب وجود تپه‌ای باستانی در نزدیكی آن است كه آثار با ارزشی از دوران آشور باستان از آن به دست آمده است
  • بلبل | بُلْبُل‌، ملااشرف‌ دیری‌ (1093-1189ق‌ / 1682-1775م‌)، شاعر قرن‌ 12ق‌ / 18م‌. نام‌ اصلی‌ وی‌ شرف‌الدین‌ است‌ (غلام‌سرور، 2 / 286)، اما در منابع‌ از او با نام‌ ملامحمد اشرف‌ و ملااشرف‌ دیری‌ یاد شده‌، و به‌ «بلبل‌ شاه‌» نیز شهرت‌ داشته‌ است
  • بلال حبشی | بِلال حَبَشی، از نخستین گروندگان به اسلام، اولین مؤذن، خادم و صحابی پیامبر(ص). از زندگی او پیش از گرویدن به اسلام اطلاعی در دست نیست، جز آنکـه برخی از منابع او را، بی‌آنکـه از پدرش یاد كنند، از زادگان (مولدان) بنی جُمَح، و مادرش حمامه (جمامه باید تصحیف حمامه باشد) را كنیز یكی از اینان دانسته‌اند.
  • بلباس | بِلْباس‌، نام‌ کهن‌ یکی‌ از ایلات‌ و نیز اتحادیه‌ای‌ از ایلات‌ کرد پراکنده‌ در نواحی‌ کردستان‌ ایران‌ و عراق‌.
  • بلبل شاه | بُلْبُلْ شاه، شرف‌الدین عبدالرحمان‌ (د 727ق‌ / 1327م‌)، عارف‌ و صوفی‌ طریقۀ سهروردیه‌ و از مشایخ‌ کشمیر در سدۀ 8ق‌. وی‌ در کشمیر به‌ «بلبل‌ شاه‌» معروف‌ است‌، اما او را «بلال‌ شاه‌» و «بابا بلال‌» نیز خوانده‌اند.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: