1394/3/12 ۱۰:۴۱
سید محسن موسوی تبریزی، دبیركل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و نماینده پیشین مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی، امام(ره) را آغازگر نواندیشی دینی میداند و معتقد است امام(ره) در سال ٦٤-٦٣به عنصر زمان و مكان، توجه به مصلحتها و تاكید بر مساله تشخیص مصلحت در احكام اولیه و ضرورت مصلحت جامعه را در فقه بردن، توجه ویژهای داشته و آنها را به طور مرتب دنبال میكردند كه با مخالفتهای زیادی نیز رو به رو میشد اما عظمت امام(ره) مانع بروز این مخالفتها میشد. بنابراین این اقدام امام(ره) را حركت بسیار بزرگی میداند كه هم به نگهداری انقلاب و هم به حفظ، استمرار و پویایی دین در جامعه كمك شایانی كرده است. موسوی تبریزی، معتقد است نواندیشی امام خمینی(ره) میتواند یك كلید بسیار بزرگ مشكلگشا در تمام دوران و در برابر تمام احكام اسلامی باشد. متن گفتوگوی «اعتماد» با دبیركل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم را در ادامه میخوانید.
عظمت فقهی امام(ره) راهگشای حكومت اسلامی بود
عاطفه شمس: سید محسن موسوی تبریزی، دبیركل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و نماینده پیشین مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی، امام(ره) را آغازگر نواندیشی دینی میداند و معتقد است امام(ره) در سال ٦٤-٦٣به عنصر زمان و مكان، توجه به مصلحتها و تاكید بر مساله تشخیص مصلحت در احكام اولیه و ضرورت مصلحت جامعه را در فقه بردن، توجه ویژهای داشته و آنها را به طور مرتب دنبال میكردند كه با مخالفتهای زیادی نیز رو به رو میشد اما عظمت امام(ره) مانع بروز این مخالفتها میشد. بنابراین این اقدام امام(ره) را حركت بسیار بزرگی میداند كه هم به نگهداری انقلاب و هم به حفظ، استمرار و پویایی دین در جامعه كمك شایانی كرده است. موسوی تبریزی، معتقد است نواندیشی امام خمینی(ره) میتواند یك كلید بسیار بزرگ مشكلگشا در تمام دوران و در برابر تمام احكام اسلامی باشد. متن گفتوگوی «اعتماد» با دبیركل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم را در ادامه میخوانید.
****
سید حسن خمینی در برهههای مختلف بر نواندیشی حضرت امام(ره) تاكید كردهاند كه آخرین بار، این موضوع را در سخنان ایشان در دیدار با جمعی از فعالان سیاسی استان خوزستان شاهد بودیم. با توجه به سخنان ایشان فكر میكنید چه ضرورتهایی ایجاب میكند كه امروز بیش از گذشته به نواندیشی دینی امام(ره) پرداخته شود؟
به اعتقاد من ضرورت نواندیشی دینی همیشه وجود دارد. چرا كه دین ما یك دین ابدی است و اعتقادات، فقه و اندیشههای دینی تنها مختص زمان خاصی نیست. اگر مطابق زمان و علوم پیشرفته زمان، توجه به دین و اجتهاد در آن نباشد، این دین نمیتواند در جامعه پایدار بماند. استمرار اجتهاد و به قول حضرت امام(ره) اجتهاد مستمر به این معناست كه دین در جامعه همیشه پویاست و دردهای جامعه را میشناسد و بر آنها دواست. این نمیتواند با برداشتی كه به طور مثال هزار سال پیش درباره مسائل موجود در جامعه و از برخی عبارات تعبیر میشد یكسان باشد. كیفیت استدلال درست است اما برداشتهای متفاوت میتواند این مساله را در جامعه احیا كرده و دین را زنده نگه دارد. بنابراین امام(ره) میفرمود اجتهاد همان جواهر سنتی یعنی استدلالات همان استدلالات است، به قرآن و روایات استدلال میكنیم اما این استدلال پویاست، اجتهاد سنتی پویاست یعنی آنچه در جامعه اتفاق میافتد میتواند مسائل جدیدی باشد كه در گذشته واقعیت نداشته است. به طور مثال در گذشته در جامعه ما عقود بیمهای نبود، عقود دیگری نیز كه امروزه در جامعه مرسوم است مثل قراردادهای اینترنتی و فضاهای مجازی و امثال آن وجود نداشت اما همه این موارد را میتوان از جملهای كه در قرآن مرسوم است «أوْفُواْ بِالْعُقُودِ» به پیمانها، عقدها و قراردادهای خود وفادار باشید و عهد خود را نشكنید، برداشت كرد. هر پیمانی كه عرف قرار داده یا اشخاص با یكدیگر و كشورها باهم گذاشتهاند و معتبر است میتواند در جامعه و در آینده برای ما مفید باشد. در رابطه با مسائل بانكداری اسلامی و موضوعات دیگری كه امروزه به وجود آمده و البته تازگی هم ندارد و روز به روز بیشتر میشود مثل پیوند اعضای انسان به انسان، حیوان به انسان و مانند اینها میتواند پویایی دین را در جامعه افزایش دهد. اضطرار نواندیشی در این است كه امروزه در دنیا نسلی با اندیشهها و علم جدید پدید آمده است كه باید پاسخ نیازها و سوالاتی را كه دنبال میكند در دین خود یا دینی كه میپذیرند، پیدا كند. این میتواند بر پایبندی جوانان به دین بسیار تاثیرگذار باشد. من معتقد هستم بزرگترین خدمت امام(ره) كه البته تاثیر آن در دوران پس از انقلاب بیشتر بوده و اگر ادامه داده شود بیشتر هم خواهد شد، جلبتوجه جوانان به اصل دین بود و پس از آن، مسالهای بود كه امام(ره) در سالهای ٦٤-٦٣ مرتب دنبال میكردند و آن توجه به عنصر زمان و مكان، توجه به مصلحتها و تاكید بر مساله تشخیص مصلحت در احكام اولیه و ضرورت مصلحت جامعه را در فقه بردن، بود كه با مخالفتهای زیادی هم روبهرو میشد اما عظمت امام(ره) مانع بروز این مخالفتها میشد. اگر امام(ره) این مسائل را بیان نمیكرد و مسكوت باقی میماند، بعدها كسی جرات نمیكرد در مقابل بزرگان حوزه این مسائل را مطرح كند. بنابراین به نظر من این اقدام امام، حركت بسیار بزرگی بود هم برای نگهداری انقلاب و هم برای حفظ، استمرار و پویایی دین در جامعه.
با توجه به فرمایشات شما مبنی بر اینكه امام(ره) حركت بزرگی را آغاز كرده بودند و با توجه به اینكه سید حسن میفرمایند اگر عمر امام(ره) كفاف میداد پروژه سیاسی ایشان كامل میشد آیا ممكن بود در صورت ادامه حیات حضرت امام(ره) با توجه به تجربه حكومتداری، تغییری در آرای سیاسی ایشان نیز ایجاد شود؟
بله قطعا این اتفاق میافتاد. آرای سیاسی كه از آرای فقهی بالاتر نیست، حضرت امام(ره) میفرمایند احكام اولیه اسلام براساس مصالح جامعه قابل تغییر است، بنابراین وقتی حتی احكام اسلام هم قابل تغییر باشد آرای سیاسی كه از آن بالاتر نیست، پس آن هم تغییرپذیر است. آرای سیاسی ایشان حتی در زمان حیاتشان هم گاهی تغییر میكرد. ایشان بسیاری از مسائل را كه به آنها اعتقاد داشت به تشخیص مصلحت ارجاع میداد و بعد تصمیم مجمع تشخیص مصلحت را میپذیرفت و به آن عمل میكرد و پس از اعلام ایشان، جامعه نیز همان را میپذیرفت. در روایات نیز داریم «العالِمُ بِزمانِهِ لا تهجُمُ علیهِ اللوابِس». كسی كه عالم به زمان خود باشد در اشتباهات فرو نمیرود و فتنهها بر او هجوم نمیآورند. امام این مساله را كاملا درك میكرد و تابع مصلحت بود. منیت در كلام امام(ره) جایی نداشت یعنی این گونه نبود كه اگر حكمی را دادند كه مصلحت برخلاف آن بود جامعه را مجبور به ادامه دادن آن كند. این طریق را هم در مسائل سیاسی داشتند كه این در قبول قطعنامه به خوبی خود را نشان داد و هم در مسائل و احكام اسلامی، كه من در این باره به طور مفصل بحثهایی داشتهام. امام(ره) با تعبیر مصلحت و عنصر زمان و مكان مسائل را تشریح میكردند، در كتابهای قدمای ما نیز به عناوین مختلف مثل تزاحم اهم با مهم، تشخیص مصالح، فرج، ضرر و امثال اینها مطرح شده است.
این «نواندیشی دینی» از جنسی كه یادگار امام راحل (ره) نیز به آن اشاره میكند در تقابل با كدام تلقی از دینداری قرار میگیرد؟
در تقابل با جمودِ آن چیزی كه سالهای سال حتی در فكر ما گفته شده و ما میگوییم باید همان باشد و آن را تجدیدنظر و درونبینی نكنیم.
مفاهیمی مثل فقه پویا و فقه سنتی چگونه به وجود آمدند؟ آیا میتوان این مفاهیم را بخشی از همان نواندیشی دینی مورد نظر امام(ره) دانست كه اكنون توسط یادگار ایشان مطرح میشود؟
مسالهای در زمان امام(ره) در حوزه به وجود آمده بود به نام فقه سنتی و در برابر آن نیز فقه پویا شكل گرفته بود كه طرفداران هر دو نیز از طرفداران امام(ره) بودند اما كسانی كه فقه سنتی بودند در مسائلی مثل مالیات گرفتن با امام(ره) مخالفت كردند، به مجلس نامه داده و هنوز در شورای نگهبان تصویب نشده بود گفتند مالیات گرفتن حرام است، در اسلام تنها خمس و زكات وجود دارد. امام(ره) در مقابل آنها ایستادگی نشان داد و مجلس نیز قانون مالیات را تصویب كرد. در رابطه با انفال، نفت و معادن نیز همین طور بود. به طور مثال عدهای میگفتند معدن در هر ملكی كشف شود متعلق به صاحب ملك است در حالی كه نظر امام این بود كه معادن متعلق به عموم است حتی اگر در زمین كسی قرار گرفته باشد تنها زمین مال اوست نه معدن، و از این قبیل مسائل. ما در سالهای بین ٦٣ تا ٦٦ از این مسائل زیاد داشتیم به همین دلیل حتی در شورای نگهبان نیز بعضی تحمل نكرده و استعفا دادند و تغییراتی پیش آمد. حتی حوزه و جامعه مدرسین نامههایی به امام در این زمینه و به عنوان اعتراض نوشتند ولی حضرت امام(ره) با عظمت فكری خود مشكل بزرگی را در جامعه و حكومت اسلامی از دوش رهبران آینده برداشتند كه اگر ایشان این كار را نمیكرد دیگران نمیتوانستند آن را انجام دهند، این عظمت فقهی امام(ره) بود كه توانست راهگشا باشد. فقه و تقوای امام(ره) در چنان درجهای قرار داشت كه نمیتوانستند در برابر ایشان مقاومت كرده و به طور مثال بگویند ایشان به فقه توجهی ندارد یا خدای ناكرده تقوا را رعایت نمیكند. این حركت فقط میتوانست از امام(ره) آغاز شود كه الحمدلله شروع شده و بسیار توانسته راهگشا باشد. البته بعد از امام(ره) كمتر استفاده شد، خیلی بیشتر از اینها میشد از این مساله در جامعه استفاده كرد و بهره برد.
سید حسن خمینی در قسمتی از بیانات خود میگوید كه امام(ره) در سالهای پایانی سدهای بزرگی را شكستند، چه مصداقهایی را برای این سدها میتوان در نظر گرفت؟
همین مصداقهایی كه عرض كردم. قوانینی كه در مجلس گذاشته میشد و مرتب شورای نگهبان بر اساس توجه به فقه سنتی آنها را رد میكردند اما امروزه دیگر نمیتوانند. همین مجمع تشخیص مصلحت نظام كه بر اساس همان فقه برقرار شد و تجدیدنظر قانون اساسی كه تصویب شد. امثال اینها را زیاد داشتهایم.
آیا در زندگی فكری و سیاسی امام فراز و فرودی میبینیم كه ناشی از تغییر آرای سیاسی ایشان باشد؟ به عبارت دیگر آیا میتوان گفت آرای سیاسی امام(ره) در برهههای مختلف به طور مثال قبل از یا زمان تبعید به كشورهای تركیه، عراق، فرانسه تا پس از بازگشت به كشور به نوعی دچار تحول و تكامل قرار گرفته است؟
ببینید این در میان همه مجتهدین ما از قدما تا جدیدها بوده، فرقی نمیكند. بستگی به این دارد كه حیطه جامعه آن مجتهد چقدر تغییر كرده است. به طور مثال زمانی عدهای بودند كه اعتقاد داشتند رای دادن خانمها و به صحنه اجتماع وارد شدن آنها حرام است، خب به تدریج نظر خیلی از فقها در این زمینه عوض شد، امام(ره) نیز میتواند یكی از این افراد باشد. حسن فقه شیعه همین است كه باب اجتهاد در آن باز است، به این معنا فقه فقیهی كه آگاه به زمان است و نظر او، میتواند در موارد مختلف با شرایط متفاوت تغییر كند. در كتابهای قدمای ما نیز گاهی تغییراتی در فتواهایشان پیش میآمد. به طور مثال میبینیم كه مرحوم علامه حلی(ره) در آغاز كتاب خود یك مطلب را فتوا داده و در آخر همان كتاب فتوای او عوض شده، یا سه، چهار كتاب دارد كه در همه آنها فتوای ایشان متفاوت شده است. حضرت امام(ره) نیز خارج از این نیست. بله، درمورد ایشان هم میتواند صدق كند.
و این از توجه به تغییرات شرایط زمان و مكان و در نظر گرفتن تحولات جامعه ناشی میشود.
قطعا همین طور است و تحولاتی كه میتواند در فكر انسان اثر بگذارد حتی در برداشت از یك روایات و همچنین از ظهورات آیه میتواند بر انسان تاثیرگذار باشد و باعث تفاوت در برداشتهای او در زمانهای مختلف شود. ما از این موارد زیاد داشتهایم، آیتالله منتظری در طول عمر خود فتواهای متفاوتی داشته در حالی كه یك فقیه بزرگوار و شاگرد امام(ره) بوده است. درمورد خود امام(ره) نیز میتواند این گونه باشد، اشكالی هم ندارد این رشد فقهی و رشد اجتهاد است.
در این صورت چه وجوه اشتراك و افتراقی بین نواندیشی در كلام امام(ره) با جریانی كه با نام «نواندیشی دینی» شناخته میشود میتوان یافت؟
این نواندیشی در چارچوب آیات، روایات و ضوابط اسلامی است، فهم از آیات و روایات عوض میشود با توجه به اول؛ شرایط دوم؛ الزامات در جامعه عوض میشود واحكام اسلام نیز بر اساس این الزامات تغییر میكند مثل ضروریات، مثل مشكلاتی كه پیش روی جامعه قرار میگیرد و در صورت عوض نشدن حكمی، مردم به مشكل میافتند یا به طور مثال در رابطه با مسائلی كه برای پیشرفت جامعه لازم است. اگر این حركت مانع مقدمات پیشرفت شود، ترقی برای جامعه حاصل نمیشود و دشمنان دین بر جامعه سلطه علمی و امثال آن پیدا میكنند، اینها با توجه به شرایط زمان و مكان مسلما تغییر میكند و احكام نیز میتوانند عوض شوند.
بنابراین تفاوت و تشابه بین نواندیشی امام(ره) و جریان «نواندیشی دینی» به طور مشخص چیست؟
نواندیشی حضرت امام(ره) در چارچوب ادله و حجتهای شرعی، بر اساس برداشت از قرآن و روایات بود و همچنین براساس عرفان خاص امام(ره) و شناختی كه ایشان از دین داشت كه دین و اسلام را برای انسان میدانست نه انسان را برای اسلام. یعنی نظر ایشان این بود كه اسلام برای مصالح انسان و تكامل او آمده و برای رسیدن انسان به مقامی كه خداوند میخواهد و استعداد رسیدن به تمام كمالات را نیز به او داده است. بر همین اساس احكام شرعی همه نردبان هستند، احكام شرعی هدف نیستند بلكه وسیله برای رسیدن به هدف هستند. آنجایی كه این احكام برای رسیدن به هدف، كمككننده هستند باید به آنها عمل كرد. در جایی نیز كه مصلحت اقتضا میكند و ممكن است حكمی انسان را از رسیدن به هدف بازدارد و مانع تكامل او شود، این حكم اسلامی موقتا یا تا مادامی كه ضرورت و مصلحت است تعطیل میشود. نواندیشی میتواند یك كلید بسیار بزرگ مشكلگشا در تمام دوران و در برابر تمام احكام اسلامی باشد. ممكن است برخی بگویند احكام اسلامی در عمل، دستوپاگیر و مانع پیشرفت است اما امام(ره) با نواندیشی دینی این راه را باز كرده است. البته من پیشتر هم گفتم برخی فقهای ما با عناوین و اسمهای دیگری نیز به این مساله اشاره داشتهاند؛ مثل تزاهم اهم با مهم، یعنی اگر اهم با مهم در جایی تزاهم كند، اهم را باید جلو انداخت و مصلحت مهم را كنار گذاشت. تزاهم افسد با فاسد، در زمان ضرورت، حرج برای فرد یا اجتماع یا ضرر برای هر یك از آنها، این مسائل در میان فقهای گذشته هم بوده اما واژه دیگری كه امام(ره) وارد كرد دخالت عنصر زمان و مكان در اجتهاد بود و برداشت متفاوت از حكم یك موضوع كه در گذشته حرام بود و امروز ممكن است بر اساس مصلحت تغییر كند. این حركت امام(ره) به خصوص در احكام حكومتی و اجتماعی اسلام بسیار راهگشا بود و میتواند در آینده نیز باز راهگشا باشد.
این ویژگیها در جریان «نواندیشی دینی» وجود نداشت؟
ممكن است در یك جاهایی نتیجهاش یكی شود ولی روشها تفاوت دارد. این را خود شما هم میدانید نواندیشی دین یك نكته تعریف شده نیست كه بگوییم این آقایان نواندیش دینی هستند بر اساس این تعریف. گاهی نواندیشی دینی را به جایی رساندهاند كه به طور مثال میگویند من این را میفهمم و بهتر از این هم نمیشود. باید بر اساس دلایلی صحبت كرد. اگر معنای نواندیشی دینی این است كه ما در احكام اسلام مصالح زمان و مكان را ببینیم و بر اساس مصالح حركت كنیم این همان فرمایش امام(ره) است اما اگر نواندیشی دینی این است كه ما امروز تعبیر دیگری از خودمان در اسلام داشته باشیم درست نیست. امام(ره) در چارچوب همان تعبیرات دینی ولی در مقیاس مصالح و مفاسدی كه دارند نواندیشی دینی را در جامعه مطرح میكنند.
تفاوت بدعت كه امری مذموم و حرام به شمار میرود با نواندیشی دینی در چیست كه قرار است به هر حال نوعی تازگی و «نو» بودن در آن لحاظ شود؟
بدعت یعنی انسان چیزی را به دین نسبت بدهد كه در دین نیست اما درمورد نواندیشی مسائلی در دین وجود دارد به آن نسبت نمیدهیم و این مسائل در دین نیز در شرایط مختلف حكمی دارد. به طور مثال در موقع ضرورت و الزام یك حكم دارد و در موقع غیرضرورت یك حكم دیگر. مثالی عرض كنم؛ دست زدن دكتر به نامحرم یك حكم دارد دست زدن افراد عادی یك حكم دیگر اما اگر خانم نامحرمی در حال غرق شدن باشد بر همان انسان عادی واجب است كه برای كمك اقدام كرده و او را نجات دهد. این عین حكم اسلام است ولی شرایط آن فرق میكند.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید