بررسی بنیادهای نظری و روش‌های بنیاد‌گرایی در گفت‌‌وگو با احمد موثقی

1393/7/9 ۰۹:۲۵

بررسی بنیادهای نظری و روش‌های بنیاد‌گرایی در گفت‌‌وگو با احمد موثقی

بعد از آنكه چندین سال از سقوط گروه‌های بنیادگرا در افغانستان می‌گذرد مدتی است خاورمیانه این‌بار در عراق به محلی برای تاخت و تاز گروه جدید بنیادگرایان داعشی تبدیل شده است. این جریان با اتكا به منابع نفتی در عراق برای نخستین بار اعلام رسمی خلافت كرده‌اند و با تاثیر بر كشورهای مختلف منطقه امروز تبدیل به یك تهدید جدی برای منطقه و حتی جهان شده است. اینكه این جریان چه تفاوت‌هایی با جریان‌های سابق بنیادگرایی دارد و زمینه رشد آنها چه بوده است، هسته اصلی گفت‌وگویی بوده كه با دكتر احمد موثقی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران انجام شده است. این متخصص جنبش‌های اسلامی داعش را جریانی ریشه‌دار در دل تاریخ می‌داند كه بیش از آنكه ساخته و پرداخته دیگر دولت‌ها باشد ناشی از مسایلی است كه در این قسمت از جهان می‌گذرد.

 

روشنفكری دینی قایل به حكومت قانون است

پوریا دیدار:  بعد از آنكه چندین سال از سقوط گروه‌های بنیادگرا در افغانستان می‌گذرد مدتی است خاورمیانه این‌بار در عراق به محلی برای تاخت و تاز گروه جدید بنیادگرایان داعشی تبدیل شده است. این جریان با اتكا به منابع نفتی در عراق برای نخستین بار اعلام رسمی خلافت كرده‌اند و با تاثیر بر كشورهای مختلف منطقه امروز تبدیل به یك تهدید جدی برای منطقه و حتی جهان شده است. اینكه این جریان چه تفاوت‌هایی با جریان‌های سابق بنیادگرایی دارد و زمینه رشد آنها چه بوده است، هسته اصلی گفت‌وگویی بوده كه با دكتر احمد موثقی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران انجام شده است. این متخصص جنبش‌های اسلامی داعش را جریانی ریشه‌دار در دل تاریخ می‌داند كه بیش از آنكه ساخته و پرداخته دیگر دولت‌ها باشد ناشی از مسایلی است كه در این قسمت از جهان می‌گذرد.

 

جریان بنیادگرای داعش چه تفاوت‌هایی با سایر جریان‌های بنیادگرا دارد؟

داعش یك جلوه از جریان‌های سلفی یا بنیادگرایی است. نخستین جریان بنیادگرایی نیست، آخرین آن هم نخواهد بود. تفاوت این جریان‌های گوناگون بنیادگرایی در شیوه‌ها و جزییات آن است. داعش همچون طالبان پایه سرزمینی دارد و از این نظر به طالبان شبیه است. این دو جریان، اوایل در مبارزه با رژیم اسد در سوریه و در پیوند با القاعده بودند ولی بعدا در عراق از هم انشعاب كردند. گرچه القاعده فعالیت‌های تروریستی انتحاری علیه غرب دارد اما جریان داعش پتانسیل شورش دارد. این جریان از تبعیض‌ها و كاركردهای بد دولت‌های اسد و نوری مالكی استفاده و به سرعت گسترش پیدا كرد. داعش با استفاده از جمعیت 25درصدی سنی، قبایل و بخش‌هایی از آنها كه در ارتش بودند و بازمانده گروه‌های بعثی یك پایه سرزمینی شكل داد.

 

به نظر می‌رسد اعلام رسمی خلافت از سوی داعش یك اتفاق جدید در میان جریان‌های بنیادگرا باشد. این موضوع از چه ناشی می‌شود و چه تاثیری در میان گروه‌های دیگر بنیادگرا و دولت‌های اسلامی در خاورمیانه دارد؟

اعلام خلافت از جانب داعش در حالی صورت گرفته كه حتی طالبان هم پیش از این اعلام رسمی خلافت نكرده بود. داعش با اعلام رسمی خلافت عملا عربستان را هم با نفی آن تهدید می‌كند. طرح نام ابوبكر به عنوان خلیفه از سوی داعش به نوعی به ملك عبدالله پیام می‌دهد كه خلیفه او است و عربستان صلاحیت خلافت مسلمین را ندارد.

 

به نظر می‌رسد داعش با تسلط بر منابع نفتی عراق از موقعیت اقتصادی خوبی برخوردار شده و به اتكای آن اعلام خلافت كرده است؟ این بهره‌مندی اقتصادی چه وضعیتی برای آنها ایجاد كرده است؟

داعش با تصرف مناطق حساس نفتخیز عراق و فروش نفت، منابع مالی بسیاری به دست آورده و از قبل آن ثروتمند شده است. داعش در حال حاضر ثروتمندترین گروه تروریستی جهان شناخته می‌شود. فروش نفت آن هم به قیمت ارزان‌تر از قیمت متعارف باعث شده تا مثلا تركیه به آنها توجه كند. به این ترتیب داعش به نوعی موفق به تشكیل دولت هم شده و پایه سرزمینی به دست آورده است. این جریان با استفاده از نام خلافت و شبكه‌های بین‌المللی استعداد بسیاری در گسترش نفوذ سرزمینی دارد. داعش برخلاف طالبان كه به افغانستان محدود بود، به سرعت در حال گسترش نفوذ سرزمینی است و اكنون از نفوذ سرزمینی در اردن، مناطقی از آسیای میانه و حتی هند و پاكستان هم صحبت می‌كند. این نفوذ سرزمینی به گونه‌یی بوده كه جریان‌هایی مثل القاعده كه در این زمینه با داعش تفاوت دارند برای عقب نماندن به تكاپو افتاده و اخیرا بعضی از رهبران آن اعلام كرده‌اند كه شعبه جدیدی در شبه قاره هند راه‌اندازی كرده‌اند.

 

جریان داعش اوایل با سایر گروه‌های بنیادگرا مثل جبهه النصره، القاعده و... در سوریه همراه بود اما از میانه كارزار راه خود را متفاوت كرد و مسیری دیگر در پیش گرفت و از همراهی آنها سرباز زد. چه شد كه این انشعاب و جدایی صورت گرفت و اصطلاحا داعش به چه می‌اندیشد كه آنها نمی‌اندیشند و چه تفاوتی در عمل و نظر موجب جدایی آنها شده است؟

این جریان‌ها همگی طرزفكرهایی مشابه دارند و همه متاثر از جریان‌های سلفی و بنیادگرا هستند. اصل و منشا همه این جریان‌ها هم به وهابیت، ابن تیمیه و بعضی فرق دیگر برمی‌گردد. از شباهت‌های این جریان‌ها می‌توان به قبول نداشتن مذاهب رسمی چهارگانه اهل سنت اشاره كرد. در واقع این جریان‌ها را حتی نمی‌توان نماینده اهل سنت دانست. اینها در افكارشان به هم نزدیك و بیش از همه تحت تاثیر دیدگاه‌های سیدقطب هستند. مثلا همین ایمن الظواهری تحت تاثیر سیدقطب است و كتاب «معالم فی الطریق» مانیفست این گروه‌های سلفی محسوب می‌شود. برجسته‌ترین ویژگی این جریان‌ها ضدیت با شیعه است كه از فضای متضاد شیعه و سنی در منطقه و از فضایی كه دولت‌ها و جریان‌های منطقه‌یی و بین‌المللی برای تشدید این تضادها فراهم می‌كنند، استفاده كرده و جدال با هم را در دستور كار قرار می‌دهند.

 

با وجود این شباهت‌ها پس چرا با هم ادامه ندادند؟ گروه‌های دیگر از جمله القاعده گرچه رویكردی ضد شیعی دارند اما رویكرد اصلی یا اولویت اول آنها ضد غربی بوده به نظر می‌رسد داعش رویكرد اصلی‌اش ضد شیعی باشد؟

این جریان‌ها برخلاف گروهی مثل القاعده كه جهت‌گیری اصلی‌شان ضد غربی بود، شیعه‌ستیزی است و به همین دلیل مثلا ایمن الظواهری از ابومصعب الزرقاوی به دلیل اولویت شیعه‌ستیزی انتقاد می‌كند. در واقع القاعده با این جریان‌ها در جهت‌گیری عملیات‌ها و جهادها از این رو كه رویكرد ضدغربی ندارند و اولویت اول آنها ضدیت با شیعه است، تفاوت دارد.

 

شیرین هانتر مدعی شده كه داعش جریان تروریستی نیست و برای آن اهداف كوتاه‌مدت یا درازمدتی تعریف شده است. ارزیابی شما از این ادعا چیست؟

در بخشی از این ادعا وابستگی داعش به جریان‌ها و دولت‌های خارجی نشان داده می‌شود. برای این موضوع باید نگاهی به گذشته چنین جریان‌هایی داشت. در گذشته جریان‌های سلفی به صورت یك پروژه از طرف غرب و امریكا برای مقابله با نفوذ كمونیست اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان با تشكیل و تقویت مجاهدین اسلام شكل گرفتند و در نهایت به طالبان رسیدند. این جریان در مرحله اولیه پروژه مورد استفاده ابزاری قرار گرفتند و بعد از اتمام ماموریت به سرعت جمع شدند و بخش‌هایی از آنها به تدریج یاغی‌گری را در دستور عمل خود قرار دادند و از ماموریت اولیه خود پا را فراتر گذاشتند و با كمك جاه‌طلبی‌های‌شان اعلام استقلال، خلافت و... كردند.

 

مبانی نظری و فكری جریان داعش و تفسیر آنها از اسلام چیست، دلیل این همه تاكید بر مفهوم خلافت چیست؟

بحث خلافت در میان جریان‌های اسلامی همیشه مطرح بوده و در شعار گروه‌های سلفی و بنیادگرا بازگشت به اسلام اصیل و اولیه مطرح بوده است. این جریان‌ها معتقد به بازگشت كتاب و سنت هستند و برای فهم آن دخالت عقل را نفی می‌كنند و برای فهم كتاب و سنت بدون دخالت عقل به احادیث و روایات تكیه می‌كنند. این رویكرد به نوعی ضد عقل و فلسفه است. دشمنی اینها به عقل چنان است كه هر تفسیر عقلی را برابر با كفر و شرك تلقی می‌كنند و آن را وارد شده از یونان می‌دانند. مثلا بكوحرام معتقد است هر امر غربی حرام است. این موضوع در قرون گذشته اسلام هم سابقه داشته است.

 

این بازگشت و موضع اعتراضی و نقادی به تاریخ اسلام تقریبا در میان عمده جریان‌های اسلامی متعارض اعم از بنیادگرایی و در پاره‌یی و مواردی نوگرایان وجود دارد. داعش و جریان‌های مشابه به كدام قسمت‌های تاریخ اسلام مساله دارند؟

اینها به بخشی از تاریخ اسلام كه عباسیان در آن به قدرت می‌رسند مساله دارند و معتقدند از زمان خلافت هارون و مامون كه معتزله و مبانی عقلانیت و فلسفه غالب شد و داد و ستد فكری با یونان صورت گرفت و اصطلاحا نهضت ترجمه آغاز شد مبانی كفر و شرك از افكار بیگانه وارد جهان اسلام شد و تفرقه مسلمین را به همراه آورد. از همین دوره است كه سلفی‌گرایی در واكنش به معتزله‌ها شكل گرفت. اینها معتقدند باید جلوی واردات فكری را بگیریم و آلودگی‌های آن را از عقاید دینی مسلمانان حذف كنیم و به اسلام اصلی بازگردیم. گفتمان سلفی‌گری با جریان معتزله، كه به خصوص در دوره هارون و مامون اهمیت ویژه‌یی یافت، و نقش پر‌رنگ شیعه و ایران كه بازتاب آن در سلسله‌ آل‌بویه، برمكیان كه عنصر فلسفی ایرانی و اسلامی دیده می‌شود، دشمنی دارد. در واقع با معتزله و شیعه كه تمدن اسلامی را شكل دادند و در ایجاد تمدن اسلامی نقش اساسی ایفا كردند، مشكل دارند. به این ترتیب این جریان بعد از عباسی‌ها با سنت فاطمیان در مصر هم كه خصلتی مشابه دارند، مشكل دارند و با خلافت عثمانی هم به دلیل اینكه ریشه تركی دارند و بنا بر این اصل تاریخی كه خلافت باید متعلق به عرب قریشی باشد، مخالف هستند. رشیدرضا با طرح این تئوری كه عثمانی‌ها صلاحیت خلافت ندارند و بعد از آن مودودی و سید قطب با توسعه این تئوری در واقع الهام بخش جریان‌های داعش و القاعده هستند. این بحث احیای خلافت و تاسیس حكومت اسلامی و دولت اسلامی در افرادی نظیر رشید رضا نوعی تئوكراسی است. در واقع یك نوع برگشت به امپراتوری است و هرگز با دولت ملی و مدرن سنخیت ندارد. این تئوری دنیای مدرن، دموكراسی، حكومت قانون، انتخابات و حقوق شهروندی را به طور كلی رد می‌كند و با نگاه سنتی می‌خواهند یك نفر حاكم اسلامی یا یك شورایی به نام اهل حل و عقد با حضور جمعی از ریش سفیدان و علما كه رشید رضا مطرح می‌كند به عنوان نماینده خدا حكومت كنند. طرح مباحث شكل‌گیری دولت و ملت‌ها به این دلیل است كه امپراتوری‌ها چون گذشته جواب نمی‌دادند و حكومت شخصی، سیاست شخصی آسیب‌پذیر و سست است. هر كس دركی از دنیای مدرن، دنیای سرمایه داری داشته باشد‌می‌داند كه این رویكردها اصلا جواب نمی‌دهند ولی چون زمینه نارضایتی درون كشورهای مسلمان علیه رژیم حاكم وجود دارد و افكار عمومی مسلمانان نسبت به عملكرد افراطی دولت ایالات متحده امریكا و اسراییل و حمله‌های نظامی آنها ناراضی هستند و احساسات مردم دنیای عرب و اسلام را جریحه‌دار كرده و احساس تحقیر می‌كنند، زمینه پرورش این افكار كه خلافت تشكیل بدهیم و اعلام جهاد كنیم و جنگ‌های صلیبی برای آزادسازی بلاد مسلمین از اسراییل و امریكا راه‌اندازی و آنها را نابود كنیم، وجود دارد.

 

دو بحث تقریبا متضاد وجود دارد. از یك طرف عده‌یی معتقدند داعش از نبود یا تضعیف جریان نوگرای دینی فضای عمل می‌یابد و از طرف دیگر عده‌یی معتقدند در همین جریان‌های نوگراست كه جریان‌هایی مثل داعش از آن حاصل می‌شود. نظر شما چیست؟

من در كتاب جنبش‌های اسلامی معاصر كه از سال 1365 در دانشكده حقوق دانشگاه تهران تدریس می‌كنم، استدلال كردم جنبش‌های اسلامی به این دلیل كه به سمت بنیادگرایی می‌غلتند شكست خواهند خورد. رهبران این جریان‌ها كه گهگاه هم كاریزما هستند، نهادساز نیستند و نمی‌توانند رهبری كاریزما را به یك سیستم عقلانی، قانونی غیرشخصی مبتنی بر حكومت قانـون نـه متكـی به شخص تبدیل كنند. اساسا نگرش‌های اسلامی به حكومت را دو‌گونه می‌توان تفسیر كرد. اسلام سیاسی كه بر تشكیل حكومت اسلامی با عناوینی چون دولت اسلامی یا خلافت اسلامی تاكید می‌كند. این شیوه بنیان‌هایش بر مبانی نگرش‌های سنتی، بنیادگرایی یا سلفی استوار است. این شیوه در دنیای مدرن جواب نمی‌دهد و محكوم به شكست است. تفسیر دیگری كه می‌توان از حكومت اسلامی داشت، این است كه حكومت قوانین اسلامی را در قالب قانون اساسی تنظیم كنیم و حكومت قانون و دموكراسی را با آن هماهنگ كنیم و مبانی آن را با نهادهای سیاسی مدرن، دولت ملی و مدرنیته سازگاری دهیم و برمبنای آن نظام سیاسی محكمی شكل دهیم و سامان سیاسی ایجاد كنیم. به نظر می‌رسد این تفسیر شانس موفقیتش بیشتر باشد. روشنفكری دینی تاكنون سعی كرده این تفسیر را انجام دهد و برای سامان سیاسی آن تلاش كند.

 

روشنفكری یا نوگرایی دینی چگونه می‌تواند سامان سیاسی برقرار و جریان‌های بنیادگرا را متوقف كند؟

به نظر من اسلامگرایان در قرن 21، در دنیای مدرن، جهانی شدن و امواج اطلاعات اگر بخواهند به مثابه یك راه‌حل عمل كنند و پاسخگوی مشكلات مسلمانان باشند باید تكلیف‌شان را با چند مفهوم كلیدی روشن كنند. چون ما خلأهای تئوریك داریم، استراتژی روشنی هم نداریم و گاه منافع شخصی، جناحی و خاص به دلیل فقدان نهادسازی بر منافع ملی ارجحیت می‌یابد. در این زمینه هانتیگتون می‌گوید به میزانی كه نهادها شكل می‌گیرند، مصالح عمومی دنبال می‌شوند و اگر نهادها خوب شكل نگیرند مصالح عمومی دنبال نمی‌شوند. یعنی افراد در كشورهای جهان سوم بیشتر به دنبال منافع شخصی خود هستند تا مصالح عمومی و چون شخصی حكومت می‌كنند، همیشه این احتمال وجود دارد كه منافع ملی و مصالح عمومی قربانی شوند. تا اسلام تكلیف خودش را با ناسیونالیسم كه از دل آن دولت ملی ساخته می‌شود معلوم نكند وحدت ملی، انسجام ملی، امنیت اجتماعی و... شكل نمی‌گیرد. باید فضایی ایجاد شود تا نسبت ما با مدرنیته در آن مشخص شود. داعش و گروه‌های سلفی، تكفیری در تضاد با ناسیونالیسم، مدرنیته و اصولا تمدن جدید هستند و باید فضایی فراهم شود كه اسلام تكلیفش را با سكولاریسم مشخص كند. ما باید اجازه بدهیم این مباحث به صورت علمی بحث شود، باید با تعیین نسبت دین و دولت باید كاری كنیم كه گرفتار تئوكراسی نشویم. یعنی به نام دین، سیاست را تعطیل نكنیم و دین هم فرقه‌یی و شخصی نباشد. اسلامگرایان باید تكلیف‌شان را با جهانی شدن و سرمایه‌داری مشخص كنند. اسلام همخوانی‌های زیادی با سرمایه‌داری و بحث مالكیت دارد از همین جا می‌توان برای تعیین نسبت با سرمایه‌داری بهره گرفت. نوگرایان دینی كه از سید جمال تا اقبال و شهید مطهری در بر گرفته می‌شود، ویژگی‌هایی متمایز از سلفی‌ها دارند. اینها معتقدند اسلام رویكردی عقلی، مسالمت‌آمیز، صلح جو، فلسفی و... دارد. این پذیرفتن مولفه‌های كلیدی مدرنیته از این روست كه به نظر آنها هیچ تزاحمی با اسلام ندارند. جریان روشنفكری دینی قایل به حكومت قانون است و در تجربه‌های تحقق یافته كه اتفاقا رویكرد نوگرایانه به اسلام دارند می‌توان به نمونه‌های تركیه و مالزی اشاره كرد كه بسیار موفق هم بوده‌اند.

 

به نظر می‌رسد در این نظریه كه نوگرایی و اصلاحات دینی می‌تواند به جریان‌هایی چون داعش منتهی شوند، به دلیل سرنوشت و انحراف اصلاح‌گرایی دینی بعد از سیدجمال است آنجا كه بخشی از شاگردان او همچون رشیدرضا و بعدها سیدقطب و... (به عنوان سرآمدان بنیادگرایی) مسیر دیگری را در پی می‌گیرند. در این نگاه احتمالا اصلاح‌گرایی دینی سیدجمال آغازگر جریان بنیادگرایی شناخته می‌شود. نظر شما چیست؟

نكته خوبی است. سنت فكری سید جمال همراه با طحطاوی در مصر و عبده و كواكبی روند اثرگذار و خوبی بود اما این سنت فكری با رشیدرضا دچار انحراف شد و به سمت سنت و سلفی‌گری رفت و به دام وهابیت افتاد. من در مقالاتی كه تاكنون نوشته‌ام نشان داده‌ام كه در ادامه سیدجمال مثلا شهید مطهری بوده كه با سید قطب مخالفت داشته است اما متاسفانه در تحلیل‌های مان از اصلاح‌گرایی دینی عموما فقط به مسیر سید قطب می‌پردازیم. رسالت ما این است كه اینها را از هم تفكیك كنیم.

 

تحلیلی وجود دارد كه شاید اگر اخوان‌المسلمین در مصر موفق می‌شد و به آن شكل از قدرت خارج نمی‌شد می‌توانست احتمالا با رفتارهای میانه‌روتر بسیاری از گروه‌های تندرو را در خود جذب كند و فضای تندروی از داعش را بگیرد؟ این تحلیل را تا چه اندازه می‌توان پذیرفت؟

اخوان‌المسلمین مشكلات تئوریك داشت. بنیانگذار آن حسن‌البنا بیشتر از آنكه تحت تاثیر سیدجمال باشد تحت تاثیر رشیدرضا بود و با آنكه اعتقاد به در دست گرفتن قدرت نداشت اما برای بسیج توده تلاش می‌كرد. به همین دلیل تا پیش از اواخر دهه 40 تبدیل به یك سازمان گسترده شد و با اینكه می‌توانستند در زمان فاروق در یك نظام پارلمانی شركت كنند و قدرت را در دست بگیرند، از این كار طفره رفتند. اما بعد از اینكه دریافتند بدون كسب قدرت نمی‌توانند كاری انجام دهند به ترور متوسل شدند. این نشان می‌دهد در رفتارهای اخوان نوعی سردرگمی وجود داشته است. بعد از آن هم سید قطب از دل این جریان بیرون می‌آید و به سمت سلفی‌گری و بنیادگرایی انشعاب می‌كند. این سردرگمی و آشفتگی همواره با اخوان‌المسلمین همراه بوده و حتی در زمانی هم كه از بنیادگرایی استعفا داد و به لاك محافظه‌كاری و كنار گذاشتن سیاست رفت هم مشهود بوده است. بعد از اینكه كاریزمای این جریان سقوط كرد و خلایی در آن ایجاد شد رفتاری غیرسیاسی و محافظه‌كارانه در بدنه جامعه در پیش گرفت و شروع به گسترش كرد و فرصت این را داشت تا با تاسیس و تقویت انجمن‌های تخصصی‌گرا، دانشگاه‌ها در دوره مبارك جامعه مدنی را تقویت كند. ولی وقتی طرز فكر مدرن وجود نداشته باشد محكوم به شكست خواهد بود. در بهار عربی هم اخوان المسلمین اصلا در موضع برتری نبود ولی بعد از پیروزی انقلابیون بنابر ضعف‌های ساختاری اپوزیسیون درون این كشورها اخوان سوار بر آن شد. البته نویسنده‌های عربی معتقدند اخوان المسلمین، امریكایی است؛ یعنی یك قرائنی بود كه این جریان از طرف عربستان و امریكا حمایت می‌شود و در گذشته هم نشان داده كه همدلی‌هایی با امریكا داشته مثل حمله امریكا به عراق. وقتی بهار عربی به پیروزی رسید آنها را جلو انداختند تا آن را مدیریت كنند اما جنبش جوانانی كه در انقلاب فعال شده بود، مطالبات مشخصی داشت و حاضر به پذیرفتن آنها نداشت.

به این ترتیب بعد از اینكه دو كاندیدا مرسی و احمد شفیق به رقابت با هم پرداختند، بخش اعظم جوانان و نیروهای سكولار، لیبرال و روشنفكر آنها را به عنوان نماینده واقعی خود نپذیرفتند و چیزی در حدود 50 درصد شركت نكردند و 50 درصد باقیمانده هم به تقریبا نصف نصف تبدیل شدند و بعد از اینكه بالاخره نماینده اخوان رای آورد به وعده‌های داده شده عمل نكردند. پس با این حساب و با وجودی كه امریكا و كشوری مثل تركیه تلاش كردند جریان اخوان را به عنوان یك نسخه و الگوی میانه‌رو در منطقه معرفی كنند در نهایت به دلایلی كه ذكر شد، موفق نشدند.

در مصر نوعی كنش دموكراتیك شكل گرفته بود و می‌توانست این روند را به پیش ببرد و با حل شدن گروه‌های سلفی در آن و فعالیت در قالب‌های حزبی و انتخاباتی و... این روند را مثبت‌تر كند و آن را به دیگر نقاط تعمیم دهد و صندوق انتخاباتی و حزبی و دموكراتیك را به جای اسلحه و خشونت تقویت كند. اما عصبیت اخوان سوریه همراه با اشتباهات اخوان در مصر این روند را متوقف كرد.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: