اواخر آبانماه ٣٢، بعد از حدود سهماه که از کودتا میگذشت و شاه و درباریان و دولت دستنشانده زاهدی خود را مسلط بر اوضاع میدیدند، در سالن آیینه مرکز نظامی سلطنتآباد، دادگاه تجدیدنظر شادروان دکتر مصدق تشکیل شد. او با لباده خاکستری تیره، درحالیکه دو افسر زیر بازوی او را گرفته بودند، با عصا و با متانت کامل وارد سالن شد و همه به احترام او برخلافنظر دادگاه بر خاستند. او را به دادگاه سازمانیافتهای آورده بودند تا پاسخگوی سیاستی باشد که خواب را بر بزرگترین امپراتوری جهان و ارتجاع داخلی حرام کرده بود. نگارنده در کنار هزاران مطلب، تحقیق و تحلیلی که در رابطه با دلایل برکناری دولت ملی، چاپ و منتشر شده است،
«کدام کودتا؟ این حق شاه بود که مصدق را عزل کند. قانون اساسی، این حق را به شاه داده بود؛ اطرافیان مصدق، شایگان و سنجابی و حتی خودش، حقوقدان بودند و خوب میدانستند که در غیاب مجلس، عزل و نصب نخستوزیر به دستور شاه انجام میگیرد. در واقع نخست وزیر، قائم به وجود شاه و مجلس بود، مگر قانون اساسی نمیگوید: نخستوزیر را شاه تعیین و مجلس تأیید میکند؟ خوب مصدق با انحلال مجلس بزرگترین خطای تاریخی خود را مرتکب شد و دست شاه را برای عزل خود باز گذاشت.»
نفت همواره یکی از اساسیترین و حیاتیترین پایههای اقتصاد جهان مدرن به حساب میآمده است اما این پایه اقتصادی بسیار مهم هیچ مایهای برای صاحبان اصلی آن نداشت و این واقعیتی بود که ملت ایران برای به دست آوردن منافع ناشی از آن قیام کرده بود.
بحران نفتی بین ایران و انگلیس از كجا نشات گرفته است؟ فضای سیاسی و آرایش احزاب و فعالان سیاسی در سالهای منتهی به ١٣٣٢ در ایران چگونه بوده است؟ مصدق كه بود و چگونه به قدرت رسید؟ ایران و انگلیس در دعوای نفتی چه اهدافی را دنبال میكردند و مذاكرات فیمابین چگونه پیش رفت؟ زمینههای شكلگیری، عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موثر و تبعات كودتای مرداد ٣٢چه بود؟ و...
گاه تحلیلها نشان از همراهی حزب توده با مصدق تا پیش از كودتای ٢٨ مرداد را دارد اما نمیتوان گفت حزب توده در جریان كودتا پشت مصدق را خالی كرد چرا كه از دوره مصدق و درگیریهایی كه با جبهه ملی داشت مشخص و روشن است كه حزب توده اصلا پشت مصدق نبود و روزنامههای این حزب انتقادهای شدیدی را متوجه مصدق میكردند. گرچه به دلیل درگیریهایی كه بین یاران حزب توده مثل مكی و بقایی و آیتالله كاشانی رخ داد به هر حال مقداری آن جبهه خالی شد اما به نظر میرسد مصدق میتوانست با مقداری نرمش در ارتباطات جهانی خود، مانع وقوع كودتای ٢٨ مرداد شود. به عبارت دیگر وقتی فضا رادیكالیزه باشد فردی كه میانهروتر است نیز تحت تاثیر این رادیكالیسم قرار میگیرد؛ بنابراین فضاسازی شكل گرفته روی مصدق نیز تاثیر گذاشت یعنی رادیكالیسمی كه حزب توده ایجاد كرده بود و شعار مرگ بر امپریالیسم او، مصدق را تحت تاثیر قرار داد در حالی كه مصدق میتوانست بر سر نفت با كمپانیهای دیگر با به مزایده گذاشتن آن به نتایجی برسد و نگذارد به وضعیت بغرنج كودتای ٢٨مرداد برسد.
شكستهای بزرگ تاوان قانع نبودن به پیروزیهای كوچك است. وقتی نیروهای تحولخواه یك جامعه به پیروزیهای كوچك میرسند در صورتی كه آهسته و در عین حال پیوسته روی خود بسنده كنند اگرچه نه در آیندهای نزدیك اما در دراز مدت محتمل است به نتیجهای برسند كه سالها سودایش را در سر داشتهاند. اما وقتی پیروزیهای كوچك حقیر شمرده و التزام به برداشتن قدمهای كوتاه خستهكننده شود، شكست سنگین برای نیروهای تحولخواه قطعی است. این همان چالشی است كه در برهههای مختلف تاریخ معاصر كشورمان رد آن دیده میشود و شاید یكی از برجستهترین مصادیقش را بتوان در ٢٨ مرداد ماه سال ١٣٣٢جست.
رزمنامههاى اسلاوهاى جنوبى، از قبیل صربها، مقدونیها، مسلمانان بوسنى و کرواتها، بسیار فراوان و متنوع است و در همه آنها موضوع اشغال این سرزمینها به دست عثمانی، از قرن چهاردهم تا قرن نوزدهم و حتى بعضى تا سال ۱۹۱۱، مطرح و تشریح گردیده است. تمامى این دیار، سرزمینهاى آسیبپذیرى بودند که مرزشان را قدرت سلاح تعیین میکرد و بر سر آنها میان سلسله هابسبورگ۱ و عثمانیها جنگ و ستیز دائمى ادامه داشت و سرزمین یوگسلاوى به میدان این نبرد تبدیل شده بود. مرزهاى مشترک نظامى به تصرف کسانى درآمده بود که شاهان هابسبورگ آنها را گرنزر (Grenzer) مینامیدند
دانته نکتهی اساسی در بررسی دانته در دیدرس قرار دادن این نکته است که وی اندیشمند یا فیلسوفی اصیل یا آفریننده نبود، اهمیت دانته نه در آفرینش بلکه در بیان اندیشه و فلسفه است. بیجا نگفتهایم اگر بگوییم که دانته گردآورندهی بخشهای عظیمی از فلسفههای موجود در زمانهی خود بوده است و بیراه نگفتهایم اگر بگوییم که دانته دست به ترکیب این عناصر پیشیافته در یک نظام بیانی شاعرانه میزند.
وقتی زبانی پیچیده و غنی از نظر هنری وسیع شد، شک و تردید و یکبهچندی (Multivalence) جای قاطعیت و یکبهیکی (one- to- one) را میگیرد؛ چون دیگر الفاظ، ترجمان دقیق مفاهیم نیستند، قالبها از معانی سرشار میشود و از قالبی به قالب دیگر سیلان مییابد، هرچند این مطلب از نظر علمی و دقت زیانبخش است، از دید اهلدل میتواند شورانگیز و خیالاندیش و پرجوشوخروش باشد، گرچه گفتههای پیچیده بیدقت و بیحال و شور هم فراوان است.
«مرمت پیش از آنکه یک حرفه باشد، ترضیه روح و طلب رضای خداوند است. به گفته متفکری، مرمت مأموریتی است که پیش از آنکه نبوغ بخواهد شناخت میخواهد، بردباری میطلبد تا باروری، وجدان میخواهد تا هیجان، شرافت میخواهد تا تحصیل منفعت، در این وادی نباید به دنبال کسب و کار بود، بلکه باید خود را وقف کرد. مرمت تواضع میطلبد، خودخواهی و منیت برای این کار آفت است. آن روزی که مرمت تمام شود و نیت مرمتگر در آن رنگ گیرد و انعکاس یابد، اثر شخصیت میبازد. مرمتگر باید طوری عمل کند که کار او تاریخ را به بیان آورد و آن را تدوام بخشد. کار او تداومی تاریخی و استمراربخشیدن به آن است. بیش از هرچیز، مرمتگر امانتداری پرهیزکار است. آنچه دردست او است امانتی است که با درستی و صداقت باید به نسل بعد بسپارد. مرمتگر چهرهای چندبعدی دارد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید