دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • احسایی، شیخ احمد | شیخ احمد بن زین‌العابدین بن ابراهیم (رجب 1166- ذیقعدۀ 1241 / مۀ 1753- ژوئن 1826)، عالم، حكیم و فقیه نامدار امامی كه جماعت شیخیه (ه‍ م) بدو منسوبند و اساس تعالیم خود را از او گرفته‌اند.
  • پولیساریو | پولیساریو، عنوانِ تشکلی سیاسی‌ـ نظامی برای استقلال صحرای غربی افریقا. این عنوان کوتاه‌شدۀ نام اسپانیایی «جبهۀ مردمی برای آزادی ساقیة الحمراء و وادی الذهب» است.
  • پولس پارسی | پولُسِ پارْسی (د 571 یا 573م)، فیلسوف و منطق‌دان ایرانی،‌ در روزگار خسرو اول ‌انوشیروان ‌ساسانی(سل‍ 531-579م). او را از مسیحیان نسطوری‌مذهب دانسته‌اند که در زمان جاثلیقی یوسف (552-567م) مطران نصیبین بوده است (لابور، 166؛ کریستن‌سن، 449؛ گوتاس، 238، حاشیۀ 14؛ دانش‌پژوه، مقدمه...، 9).
  • پول | پول، واژه‌ای مأخوذ از ابل1، واحد تاریخی وزن در یونان، برابر یک‌ششم درهم («واژه‌نامۀ واحدها...2»، ذیل ابل). واژۀ پول در ایران ظاهراً از زمان اشکانیان رایج بوده است ( لغت‌نامه...). از میان منابع موجود، نخستین‌بار در سفرنامۀ ناصرخسرو به کار رفته است، آنجا که دربارۀ شهر اخلاط خبر می‌دهد: «معاملۀ آنجا به پول باشد....
  • پوشنگ | پوشَنْگ، یا پوشنج، فوشنج، شهر و ناحیه‌ای کهن در خراسان بزرگ. پوشنگ بر سر راه هرات به نیشابور واقع بوده (ابن‌رسته، 172؛ ادریسی، 2 / 691)، و با هرات یک منزل فاصله د‌اشته است
  • پونتیاناک | پونْتیاناک، مرکز استان‌کالیمانتان‌غربی در کشور‌اندونزی. این‌شهر با 226‘455 تن‌جمعیت (1384ش / 2005م) در غرب‌جزیرۀ برنئو در محل تلاقی رودخانه‌های کاپواس و لَنْدک جای دارد.
  • پولاک | پولاک، یاکوب ادوارد (۱۳ محرم ۱307-۱234ق / ۱۲ نوامبر ۱818-1890م)، پزشک و ایران پژوه یهودی تبعۀ اتریش، نخستین آموزگار رسمی پزشکی نوین در ایران و پزشک شخصی ناصرالدین شاه. وی در بوهمیای چکسلواکی (در آن روزگار بخشی از امپراتوری اتریش ـ مجارستان) زاده شد، در پراگ و پس از آن در وین به تحصیل پرداخت و در ۱۸۴۶م فارغ‌ال...
  • پونه | پونه، یا پونا، شهر و شهرستانی در استان مهاراشترای هند واقع در غرب فلات دکن.
  • پهلوان | پَهْلَوان، عنوان مردان دلیر و توانا، سپاهیان جنگاور، یلان کشتی‌گیر و مردان اهل زور بازو. از دیرباز نام‌آورترین پهلوانِ پهلوانان و پرتوان‌ترین رزم‌آوران کارزار را با لقب «جهان پهلوان» یا «پهلوان جهان» می‌نامیده‌اند.
  • پهلوان حسن* |
  • پهلوان اسدخراسانی | پَهْلَوانْ اَسَدِ خُراسانی، پسر طغانشاه، از امرای‌شاه‌شجاع و حاکم کرمان (حک‍ ۷۷۶-۷۶۷ق / ۱۳۷۴-۱۳۶۶م). وی نبیرۀ مؤیدالدین آی ابۀ خراسانی، امیر سلطان‌سنجر بود (وزیری، ۵۲۵). آگاهی از زندگی پهلوان اسد، محدود به سالهای امارت اوست.
  • پهلوی، سلسله | پَهْلَوی، سِلْسِله (1304-1357ش / 1925- 1979م)، آخرین سلسله در نظام شاهنشاهی ایران. سلسلۀ پهلوی در انقلاب اسلامی ایران (نک‍‍ : ه‍ د، جمهوری اسلامی ایران) که در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید، منقرض شد و پس از سده‌ها حکومت پادشاهی بر ایران، نظام جمهوری متکی به آراء مردم جای آن را گرفت.
  • پهلوان بن هزار اسب* |
  • پیاله پاشا | پیاله پاشا، عبدالرحمان (د 986ق / 1578م)، دولتمرد و دریاسالار (قَپودان دریا) معروف عثمانی به روزگار سلیمان قانونی، سلیم دوم و مرادسوم. وی احتمالاً در916ق / 1510م و یا در921ق / 1515م(«دائرةالمعارف...1»، XXVII / 44)، در شهر تولنه از شهرهای مجارستان زاده شد(EI2, VIII / 316). پدرش کفش‌دوزی از اهالی کرواسی بود (هام...
  • پیاس | پَیاس، یا «قاچیق» کنونی، بندری کوچک در استان ختای ترکیه. این نام در متون عربی به صورتهای بیاس (ابن خردادبه، 253؛ اسکندری، 52)، بیّاس (مقدسی، 154؛ اسکندری، همانجا؛ یاقوت، 1 / 772-773) و بایاس (ابوالفدا، 29) آمده است.
  • پهنگ* |
  • پوشاک | مجموعۀ جامه‌هایی از پوست، الیاف گیاهی، پشم، کتان و ابریشم و جز آن که آنها را در اصل برای پوشاندن اندامهای بدن و مصون نگهداشتن آنها در برابر عاملهای طبیعی، اقلیمی و آب و هوایی می‌پوشند.
  • پهنه | پَهْنه، حمامی کهن در سمنان. این بنا در محلۀ اسفنجان از محلات قدیمی شهر و در کنار مسجد جامع، مسجد امام (شاه پیشین)، و امام‌زاده یحییٰ واقع است و از این‌رو، حمام حضرت نیز خوانده می‌شود
  • پهلوی، زبان و ادبیات | پَهْلَوی، زَبانْ وَ اَدَبیّات، واژۀ پهلوی در اصل به معنای «منسوب به پهلو (= پارت)» است که از دورۀ هخامنشی به بعد از استانهای شمال شرقی ایران بود و در کتیبه‌های هخامنشی پرثوه1 نامیده شده است. بنابراین، پهلوی در اصل نام زبان رایج در استان پارت بوده است که امروزه پارتی نامیده می‌شود.
  • پیر احمد لر* |
  • پیپا | پیپـا، سازی زهی زخمه‌ای از خانوادۀ بربط و عود، با بدنه‌ای گلابی‌شکل و دسته‌ای کوتاه، از سازهای اصلی و کهن موسیقی چین. در متون چینی سدۀ 2ق‌م از پیپا یاد شده است.
  • پیراحمد خوافی | پیرْاَحْمَدِ خوافی، غیاث‌الدین (د 857ق / 1453م)، وزیر شاهرخ تیموری و جانشینان او. دربارۀ سالزاد و زندگی او پیش از رسیدن به وزارت اطلاعی دردست نیست، جز آنکه در برخی منابع متأخر گفته‌اند که وی در روستای خَرگِرد خواف زاده شد (پیرنیا، 448؛ گلمبک، 322).
  • پیرانشهر | پیرانْشَهْر، شهرستان و شهری در جنوب باختری استان آذربایجان غربی. شهرستان‌پیرانشهربا259‘2کمـ‍2وسعت و721‘86 تن جمعیت (1375ش) بامرکزیت شهر پیرانشهر، متشکل از دوبخش به نامهای مرکزی و لاجان (لاهیجان)، و 5 دهستان، یک شهر و 156 آبادی دارای سکنه است.
  • پیر | پیـر، اصطلاحی عرفانی به‌معنای‌مرشد و راهنما معادل‌شیخ در زبان عربی، و بابا در لهجه‌های غرب ایران و در زبان ترکی.
  • پیران | پیران، از ایلهای کرد ساکن در شمال غربی ایران (استان آذربایجان غربی)و شمال‌شرقی عراق. گفته می‌شود که نام ایل ابتدا «وُسو» بوده، پس از آن «وُسوسَوار» شده، آن‌گاه به «پیران» تغییر یافته است. وسو و وسوسوار نام رئیس ایل بوده است(بلوکباشی، ایل...). از علت چگونگی این تغییر اطلاعی دردست نیست.
  • پیر بوداق | پیرْبوداق، ابوالفتح میرزا (مق‍ ذیقعدۀ 870 / ژوئن 1466)، ملقب به عضدالدولة والدین، پسر ارشد جهانشاه قراقویونلو، حاکم فارس و بغداد. نخستین تاریخی که از آن می‌توان ورود پیربوداق را به عرصۀ سیاست پی گرفت، به 852ق / 1448م مربوط می‌شود که وی در رمضان این سال، از سوی پدرش به حکومت بغداد رسید
  • پیر بازار | دهستان و روستایی به همین نام در شهرستان رشت از استان گیلان. دهستان پیر بازار با ۶۲۸‘ ۱۷ تن جمعیت (۱۳۷۵ش) یکی از دهستانهای چهارگانۀ بخش مرکزی شهرستان رشت به شمار می‌آید
  • پیامی مروی |
  • پیر جام* |
  • پیر جمالی* |
  • پیر تسلیم* |
  • پیر حسین* |
  • پیر شمس‌الدین | یرْشَمْسُ‌الدّین، از نخستین داعیان اسماعیلی نزاری در هندوستان که ظاهراً در سده‌های 6 و 7ق / 12 و 13م در سند و اطراف مُلتان فعالیت تبلیغی داشته است. روایات مربوط به زندگی پیرشمس‌ در قالب اشعاری با عنوان «گِنان» آمده است.
  • پیر روشن* |
  • پیرعلی* |
  • پیر علمدار | پیرِعَلَمْدار، برج آرامگاهی واقع در شهر دامغان. برپایۀ کتیبۀ بنا، این برج، آرامگاه ابو‌جعفر‌محمدبن ابراهیم، حاجب دربار منوچهر‌بن‌قابوس فلک‌المعالی امیرآل‌زیار است که پس از درگذشتش،‌ابوحرب بختیـار‌ پسر و‌جانشین‌او ــ‌ ممدوح‌‌ منوچهری دامغانی ــ در 417ق / 1026م آن را به دست علی‌بن محمد بن حسین‌بن‌شاه بنا، بر مز...
  • پیر صدرالدین | پیرْ صَدْرُ الدّین، داعی برجستۀ اسماعیلی در شبه قارۀ هند، که در ترویج اسلام و تقویت دعوت اسماعیلیۀ نزاری نقش مهمی داشت. دربارۀ جزئیات زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست و بر اساس روایاتی از منابع گوناگون، تنها می‌توان دورۀ زندگی او را در فاصلۀ نیمۀ دوم سدۀ 8 و نیمۀ اول سدۀ 9ق / 14-15م در نظر گرفت (ایوانف،177؛ ...
  • پیر بکران، بقعه |
  • پیرزادۀ نائینی | پیرْزادۀ نائینی، حاج محمدعلی (1251-1321ق / 1835-1904م)، عارف مشهور دورۀ قاجار. نیاکان او همه اهل طریقت بودند. پدر بزرگش حاج محمد حسن در جوانی تجارت را وانهاد و مرید حاج عبدالوهاب نائینی، مشهور به «پیر»، سردودمان خاندان پیرنیا شد و با دختری از نوادگان وی ازدواج کرد
  • پیرعلی آق‌سرایی | پیرْعَلیِ آقْ‌سَرایی، بهاءالدین، معروف به پیرعلی دده، پیرعلی سلطان و شیخ‌علی (د اواخر نیمۀ اول سدۀ 10ق / 16م)، از صوفیان مشهور آناتولی و پدر اسماعیل معشوقی که در گسترش طریقۀ ملامیۀ بیرامیه در آناتولی میانه، استانبول و مناطق اطراف ادرنه سهم مهمی داشت.
  • پیرمحمد | پیرْمُحَمَّد (781-812 ق/ 1379- 1409م)، فـرزند ارشد عمـرـ شیخ (753-796ق/1352-1394م)،دومین پسر امیر تیمور گورکانی و حکمران فارس.
  • پیرمحمد | پیرْمُحَمَّد (۱۴-۷۷۷ رمضان ۸۰۹ ق / 1375-22 فوریۀ 1407م)، از امیـران ‌تیموری، فرزند جهانگیر میرزا و نوادۀ امیرتیمور گورکانی.
  • پیرمحمد لکهنوی | پیرْمُحَمَّدِ لَکْهْنَوی (١٠٢٧-١٠٨٠ق / ١٦١8- 1669م)، از عارفان طريقۀ چشتیۀ هند. وی در روستای اتاوان از توابع مندیاهون ناحیۀ جونپور زاده شد و پس از آنکه پدرش را در کودکی از دست داد، عموی او سرپرستی‌اش را به عهده گرفت (عبدالحی، ٥ / ٩٨؛ رضوی، II / 290).
  • پیرعلی جامی | رْ عَلیِ جامی (زنده در 940ق / 1533م)، خوش‌نویس قلم نستعلیق. او را یکی از5 تن شاگردان سلطان علی مشهدی، و هم‌پایۀ خوش‌نویسان نامداری چون سلطان محمد خندان، سلطان محمدنور، زین‌الدین محمود و سلطان محمد ابریشمی شمرده‌اند (پیر بوداق، 4 / 212-213).
  • پیر مغان* |
  • پیری رئیس | پیریْ رَئیس، محیی‌الدین، دریانورد و نقشه‌نگار معروف ترک. دربارۀ تاریخ تولد او اتفاق‌نظر وجود ندارد. برخی او را زادۀ 869ق / 1465م، و عده‌ای دیگر 880ق / 1475م دانسته‌اند (IA, IX / 561؛ «دائرة المعارف...1»، XXVII / 30).
  • پیری محمدپاشا | پیریْ‌مُحَمَّدْ‌پاشا (د939ق / 1532م)، دولتمرد عثمانی و صدر اعظم سلطان سليم اول و پسرش سليمان قانونی. تاريخ تـولد او روشن نيست. وی در قره‌مان (لارنده) يا آماسيه متولد شد و همان‌جا پرورش يافت (ثريا،2 / 43؛‌ هامرپورگشتال، تاريخ...،‌2 / 955). برخی مآخذ از او با لقب «پير» نيز ياد کرده‌اند
  • پیشرو | پیشْـرو، یکـی‌از مهم‌ترین فـرمهای موسیقی ایران،‌‌ماوراءـ النهر و آناتولی در قرنهای 8-12ق / 14- 18م. در طول دورۀ تیموری پیشرو یکی از مهم‌ترین فرمهای موسیقی دربار ایران به‌شمار می‌رفته است.
  • پیشکار | پیشْکار، از مشـاغل دیوانـی کـه حدود وظایف آن در دوره‌های مختلف تاریخی متفاوت بوده، اما در دورۀ قاجار به طور اخص به مسئولان امور مالی به ویژه در ایالات اطلاق می‌شده است.
  • پیریحیى جمالی* |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: