صفحه اصلی / مقالات / دیر /

فهرست مطالب

دیر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 3 آذر 1400 تاریخچه مقاله

دیر در جهان اسلامی

نویسندگان عرب در آثار خود از دیرهای متعددی در مصر (امتداد رود نیل)، عراق (در امتداد دجله و فرات)، بین‌النهرین علیا، سوریه، و فلسطین نام برده‌اند. در ایران پیش از ظهور اسلام نیز دیرهای مسیحی پرشماری در سرتاسر امپراتوری ساسانی وجود داشت. مراکز مسیحیت نسطوری از آذربایجان و ارمنستان تا کردستان امروز، و سواحل فرات و دجله، کرانه‌های خلیج‌فارس، خوزستان و قسمتی از فارس گسترش داشت و نسطوریان، که به زبان سریانی سخن می‌گفتند، نزدیک به 120 دیر و صومعه در آبادیهای بزرگ و کوچک داشتند. این دیرها در دورۀ اسلامی تا مدتی در نواحی دوردست ایران پایداری کردند و تا سقوط عباسیان و حتى پس از آن باقی بودند (نفیسی، 65-66؛ سوردل، «دیر»، 194؛ آریان، 169).
در سده‌های نخستین اسلامی، دیرها مراکز حیات دینی و فکری بودند و در گسترش و ترجمۀ آثار کلاسیک یونانی به سریانی، و سپس به عربی نقش مهمی داشتند. در برخی از آنها مانند صومعۀ قدیسه کاترین بر کوه سینا، کتابخانه‌های بزرگی تأسیس شده بود. دیرها بیشتـر دارای گنجینه‌های نادری از نسخه‌های خطی گران‌بها در زمینه‌های فلسفی، الٰهیاتی، شعر و ادبیات، زندگی‌نامۀ قدیسان و شهدای مسیحی و کتابهایی در زمینۀ سیر‌و‌سلوک بودند و در منابع، گزارشهایی از مراجعۀ مورخان مشهور عرب و برخی از صوفیان (ازجمله مالک دینار) به کتابخانۀ دیرها آمده است. در دورۀ خلفای عباسی، راهبان و روحانیانِ دیرها در ادارۀ حکومت و امور دیوانی نقش داشتند و حتى با پذیرفتن اسلام، از امکان رسیدن به وزارت نیز برخوردار می‌شدند. دیرها در زندگی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان اسلام نیز نقش مهمی ایفا می‌کردند. آنها پذیرای مهمانان، مسافران، بازدیدکنندگان گذری و شکارچیان، ازجمله اشخاص سرشناس و پادشاهان بودند و در نزدیکی برخی از دیرها مانند دیر مرّان، در نزدیکی دمشق، اقامتگاهی سلطنتی وجود داشت. درواقع، چون بیشتر دیرها در مناطق خوش‌آب‌و‌هوا و مرتفع بنا شده بودند، حاکمان و شاهزادگان برای تفریح و گردشهای همراه با شکار، به دیرها می‌رفتند و با نوشیدنی و غذاهای پاک و خوش‌مزه پذیرایی می‌شدند و چندی را در آنجا می‌گذراندند؛ مانند خلیفه المعتز (حک‍ 252-255 ق / 866- 869 م) که در حین شکار به دیر مرماری رفت و به‌گرمی از او استقبال شد و المعز فاطمی (حک‍ ‌341-365 ق / 952-976 م) که گفته‌اند در جریان فتح مصر، مدتی را در دیری در جیزه اقامت گزید.
میان خلفا و دیرها روابط خاصی وجود داشت که شرح آنها در کتابهایی با عنوان الدیارات آمده است. ظاهراً نخستین کتابهایی که در این زمینه تألیف شد، دیر الجماجم و خلع عبدالرحمان بن اشعث، اثر ابومخنف لوط بن یحیى ازدی (د 157 ق / 774 م)، و الحیرة و تسمیة البیع و الدیارات و نسب العبادیین، اثر هشام بن محمد بن سائب کلبی (د 204 ق / 819 م) بود که اکنون در دست نیستند (سوردل، «دیر»، 194-195؛ ابوالفرج، 153-155؛ شابشتی، 164-165؛ عطیه، 23، 26-31؛ ابونعیم، 2 / 375؛ طریحی، 52؛ حداد، 7- 8؛ سجادی، نقد ... ، 309-310؛ عواد، 36، 49-50، نیز برای اطلاعات بیشتر دربارۀ کتابهای الدیارات، نک‍ : 36- 48).
افزون‌بر اینها در دیرها مراسم و جشنهای سالانه نیز برگزار می‌شد و گاه برخی از مسلمانان به‌سبب آزاد‌بودن می‌گساری در دیرها، به‌دور از چشم محتسبان، به آنجا می‌رفتند، زیرا زردشتیان و مسیحیان، در جایگاه اهل ذمه در قلمرو اسلامی، اجازۀ نوشیدن شراب را داشتند؛ به‌همین‌سبب برخی از دیرها با نام حانات (میخانه‌ها) یاد شده‌اند (هرچند که حانات بناهای الحاقی به دیرها بود)، چنان‌که حانات حیره مانند حانۀ حنین‌الخمار، حانۀ دومه و حانۀ جابر مشهور بوده‌اند. در‌این‌باره، نویسندگان عرب گزارشهای فراوانی از بزمهای عیش و عشرت و شعرخوانی در این دیرها آورده‌اند. از جملۀ مشهورترین این دیرها، دیر مَریُحَنّا، در نزدیکی تکریت عراق (طریحی، 70-72، 164-173؛ شابشتی، 171-174) و دیر سمعان در نواحی دمشق (یاقوت، 2 / 671) بود. از میان خلفای اموی، هشام بن عبدالملک و ولید بن یزید، و از میان خلفای عباسی مأمون، متوکل و معتضد بسیار به دیرها می‌رفتند و در وصف مجالس طرب آنها شعر می‌سرودند (نک‍ : فروزانفر، شرح، 321؛ شابشتی، 55).
از جملۀ دیرهای مشهور که عید فصح مسیحیان در آن برگزار می‌شد، دیر سمالو در شرق بغداد بود که محل گردهماییِ امیران و خلیفه‌زادگان به شمار می‌آمد و شاعران بسیاری ازجمله ابوالهیثم به درخواست خلفا در وصف این دیر و زیباییهای آن شعر سروده‌اند (شابشتی، 14-23؛ سجادی، همان، 315). شعرای درباری و خلیفه‌زادگان، همچنین به دیر مشهور و زیبای اشمونی در غرب دجله نیز، که برخی از مراسم مسیحیان در آنجا برگزار می‌شد، می‌رفتند و در وصف زیبارویان آن اشعاری سروده‌اند (شابشتی، 46-53؛ نیز نک‍ : سجادی، همان، 316-317). به‌سبب چنین زمینه‌هایی بود که در اذهان بسیاری از مسلمانان کلمۀ «دیر» معنایی نزدیک به میکده یافت و در روندی مشابه، آتشکدۀ زردشتیان و معابد هندوها را با تعابیری چون دیر مغان (صومعۀ مجوسان)، و دیر برهمنان (صومعۀ برهمنان) به کار بردند و شراب را «می مغانه» خواندند و بعدها حافظ و دیگر شاعران فارسی‌زبان، اصطلاح «دیر مغان» را به‌شیوه‌ای نمادین و با صبغه‌ای عرفانی به کار گرفتند (سوردل، همان، 195؛ آریان، 169؛ نیز نک‍ : انوری، 4 / 3465).
پس از فتوح اسلامی، صومعه‌ها و کلیساها مشمول قوانین خاصی شدند که از سوی فقیهان اعمال می‌شد. بر این اساس، هر‌چند که بناهای موجود دست‌نخورده باقی می‌ماندند، اما راهبان اجازۀ مرمت بخشهای آسیب‌دیده و یا ساختن بنایی جدید را نداشتند. ابن‌قیم جوزیه (د 751 ق / 1350 م) در این زمینه به دو قول اشاره می‌کند: یکی حکم به تخریب و تحریم ابقای این‌گونه بناها، به‌سبب آنکه شعار کفر سر داده‌اند، که او خود مدافع این نظر است؛ قول دیگر مستند به روایت ابن‌عباس است که حکم پیامبر (ص) مبنی بر عدم انهدام کنایس در فتوحات را نقل می‌کند و کسانی مانند عمر بن عبدالعزیز، خلیفۀ اموی (61-101 ق / 681- 719 م) مدافع آن بودند (شرح ... ، 33-34؛ احکام ... ، 2 / 676؛ نیز نک‍ : ابوالفرج، 106- 108؛ نابلسی، 35، که اشاره دارند عمر بن عبدالعزیز به هنگام بیماری در دیر سمعان سکنا گزید و در همان‌جا درگذشت و مدفون شد).
از جملۀ قوانین دیگری کـه دیرها و کلیساها ملزم به تبعیت از آن بودند، نظام مالیاتی بود که حاکمان مسلمان پس از فتح هر منطقه آن را به کار می‌بستند و بر اساس آن، خراج را به‌عنوان مالیات ارضی، و جزیه را به‌عنوان مالیات سرانه می‌گرفتند (دنت، 31، 98). به‌طورکلی، مسلمانان پس از فتح هر ناحیه، مسیحیان، زردشتیان و یهودیان را ملزم به پرداخت جزیه می‌کردند، به‌گونه‌ای‌که به‌شرط پرداخت جزیـه بر دین خود باقـی می‌ماندند و در صلح و امان می‌زیستند و در غیر این صورت تهدید به جنگ می‌شدند (نک‍ : بلاذری، 165-177، 281-284، 371).
در منابع شواهدی از تکریم و احترام به ساکنان دیرها، و گاه مساعدت به دیرها و کنایس در زمان علی (ع) و عثمان یافت می‌شود. به نوشتۀ طبری، عمر پس از فتح بیت‌المقدس با پاتریارک آنجا عهدنامه‌ای نوشت که در آن به جان راهبان و اموال کلیساها امان داده شد و تخریب آنها منع گردید. در‌مقابل مسیحیان آنجا نیز ملزم شدند که همانند مسیحیان دمشق، بعلبک و دیگر جاها جزیه دهند (2 / 448- 449؛ طریحی، 30-32؛ سعید بن بطریق، 2 / 16- 17؛ دنت، 102-103). کلیساها برای املاک خود مالیات ارضی می‌دادند، اما راهبان از پرداخت هر‌گونه مالیات و جزیه معاف بودند و به‌همین‌سبب، بهترین راه برای گریز از پرداخت مالیات آن بود که شخص به دیری وارد شود و در جرگۀ راهبان درآید. در اواخر دورۀ اموی، در مصر هزاران تن از مردم، روستاهای خویش را رها کردند و به دیرها وارد شدند تا از فشارهای مالیاتی خلاصی یابند. این پدیده موجب وضع مقرراتی شد که بر اساس آن، نه تنها افراد جدید نمی‌توانستند به راهبان بپیوندند، بلکه برخلاف قوانین پیشین، راهبان نیز مشمول پرداخت جزیه می‌شدند (همو، 120-122).
سنت پرداخت جزیه توسط راهبان از سوی فقیهان نیز مورد تأیید قرار گرفت، هرچند که حکم پرداخت جزیه برای راهبان دیرها در دوره‌های مختلف همواره مورد بحث و مشاجره بود. در یک سر این طیف، برخی معافیت را تنها خاص کسانی می‌دانستند که در فقر می‌زیستند و در سر دیگر آن، فقهای شافعی معافیت راهبان از پرداخت جزیه را حکمی ناموجه می‌شمردند. در عصر امویان، برخی از حاکمان راهبان دیرهای مصر را به پرداخت مالیات شخصی وادار کردند، اما برخی نیز رفتاری همراه با تسامح داشتند. عمر بن عبدالعزیز، خلیفۀ اموی دستور داد که خراج از املاک کلیساها و اسقفها مطالبه نشود، ولی یزید دوم دستور وی را نقض کرد و اصبغ پسر والی عمر بن عبدالعزیز دستور داد که اولین مالیات سرانه از رهبانان گرفته شود. عمر بن عبدالعزیز، برخلاف نظر برخی مستشرقان، نه‌تنها حکم به تخریب کنیسه‌ها و بیعه‌ها نداد، بلکه نصارى را از ساختن بنای جدید و اصلاح کنایس قدیمی نیز منع نکرد. خلفای عباسی نیز در مواردی دیرها را از پرداخت مالیات معاف می‌کردند و یا آن را کاهش می‌دادند و عموماً با اهل ذمه برخوردی همراه با مدارا داشتند (سوردل، «دیر»، 195؛ عطیه، 26؛ حسن، 2 / 305). ابن‌قیم جوزیه در زمرۀ فقیهانی بود که راهبان دیرها را از سردمداران کفر می‌دانست و ضمن نقل اقوال مختلف، پرداخت جزیه را بر آنان واجب می‌شمرد ( احکام، 1 / 49-50).
به‌هر‌روی، دیرها دوره‌های رواداری و محنت را به‌تناوب تجربه کردند. خلفا و امرا نیز همیشه پایبند قوانین نبودند. برای نمونه، در زمان العزیز باللٰه فاطمی (حک‍ 365-386 ق / 976-996 م)، ارسانیوس، پاتریارک اسکندریه، پیرامون دیرالقُصَیر بارویی بزرگ برپا کرد و در آن ساختمانهای بسیاری ساخت و در همان‌جا مدفون گشت. چند سال بعد، در 400 ق / 1010 م این دیر که یکی از زیباترین دیرهای مصر بود، و بسیاری از دیگر دیرهای مصر و فلسطین به دستور الحـاکم بـامرالله فـاطمـی (حک‍ 386-411 ق / 996-1020 م) تخریب و ویران شد، رسوم مسیحیان ممنوع گردید و موقوفه‌ها و اموال متعلق به دیرها مصادره، و میان سربازان تقسیم شد (انطاکی، 203، 279، 282-283، 297- 299؛ مقریزی، 3 / 410-412؛ عواد، 397- 398؛ سعید بن بطریق، 2 / 185، 196-197)؛ هر‌چند در پی تقاضای رهبران مسیحی، خلیفۀ فاطمی فرمانهایی مبنی بر بازسازی برخی کلیساها و دیرها و بازگرداندن موقوفه‌های آنهـا صـادر کرد (نک‍ : انطاکی، 354-357).
سدۀ 5 ق / 11 م، آغاز دورۀ دشواریها برای دیرهای مسیحی بود، زیرا از‌یک‌سو با حاکمان سلجوقی و حملۀ مغولان دست‌و‌پنجه نرم می‌کردند و از سوی دیگر، ناامنی فزاینده و تیرگی روابط مسیحیان با مسلمانان در طول جنگهای صلیبی با ایجاد انواع تنگناها موجب محو‌شدن فزایندۀ جوامع کوچک مسیحی شده بود. در نتیجۀ این رویدادها، بسیاری از دیرهای اطراف بغداد و سامرا در عراق تخریب، و شماری از دیرهای مصر متروک گردید و زیر شنها مدفون گشت؛ چندان‌که پس از حملۀ مغولان، زندگی رهبانی مسیحی در خاورمیانه محدود به گروههای اندکی از صومعه‌ها در بین‌النهرین علیا، موصل و ناحیۀ ماردین، صحرای سینا و مصر (وادی نطرون و نزدیک دریای سرخ) شد. در فلسطین و سوریه که پیش از حملۀ اعراب بزرگ‌ترین مراکز رهبانی مسیحی در آنجا فعالیت داشتند، تنها شمار اندک و پراکنده‌ای از صومعه‌ها، بیشتر نزدیک اورشلیم و در جبال لبنان شرقی، یعنی در غرب سوریه (مرز میان لبنان و سوریه) باقی ماند (سوردل، همانجا).
گفتنی است برخی از این دیرها تا دورۀ معاصر نیز فعال بودند و دیرهای متعددی نیز در مصر، حلب و مناطق مختلف لبنان (مربوط به رهبـانیت مـارونی) تـأسیس شدند (بـرای نمونـه، نک‍ : ابوعبدالله، 5 / 67-74، 6 / 124- 138؛ عویط، 50، 66؛ اغناطیوس، 18 بب‍ ؛ فهد، تاریخ ... ، 12 / 9 بب‍ ، الکنائس ... ، 203).
چند نمونه از دیرهای مهمی که در سدۀ 1 ق / 7 م و پیش از آن فعال بودند، اینها ست:
دیرالجماجم، در حوالی کوفه و مسیر بصره (بر ساحل غربی فرات، نزدیک عین‌التمر و فلوجه)، که به واقعۀ نبرد جماجم میان حجاج بن یوسف ثقفی و عبدالرحمان بن محمد بن اشعث در 82 یا 83 ق / 701 یا 702 م، مشهور است که بیش از 3 ماه طول کشید و به فرار ابن‌اشعث به بصره انجامید. شاعران عرب در این باره بسیار سروده‌اند. دربارۀ نام این دیر نیز که به معنای «جمجمه‌ها» است، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد (ابوالفرج، 64-65؛ یاقوت، 2 / 652؛ ابوعبید، 2 / 573-574؛ ابن‌جوزی، المنتظم، 4 / 371، 383؛ اشترک، «دیرالجماجم»، 897؛ العلی، «دیرالجماجم»، 197؛ قس: ذهبی، 6 / 8-10؛ بلاذری، 398).
دیر جاثلیق، که نام دو دیر در عراق بوده است: یکی دیر بزرگی میان سواد و تکریت در غرب دجله، که شهرت آن در تاریخ عرب به وقوع جنگی در آنجا، میان خلیفه عبدالملک مروان و مصعب بن زبیر در 71 یا 72 ق / 690 یا 691 م، بازمی‌گردد که در جریان آن مصعب کشته شد و در همان‌جا مدفون گردید؛ دوم دیر بزرگی در بغداد که نام سریانی آن در منابع مسیحی «کلیلیشوع» (اکلیل یسوع) آمده است و نام جاثلیق (کاتولیکوس) آن اشاره به آن دارد که 6 تن از جاثلیقها یا رهبران نسطوریان در آنجا درگذشته و دفن شده‌اند. شاعران در وصف زیباییهای این دیر بسیار سروده‌اند (شابشتی، 28-32؛ عواد، 347-352؛ ذهبی، 5 / 302؛ ابوعبید، 2 / 572-573؛ ابوالفرج، 60-63؛ یاقوت، 2 / 650-651؛ اشترک، «دیر جاثلیق»، 897-898؛ دوری، «دیر جاثلیق»، 197).
دیر سمعان، در نواحی دمشق، که منسوب به یکی از قدیسان مسیحی، به نام سمعان یا شمعون است. البته دیرهای دیگری با همین نام نیز در حلب، انطاکیه، حمص و معره وجود داشته است که موجب تردید در محل واقعی دفن عمر بن عبدالعزیز شده‌اند (ابوالفرج، 106- 108؛ ابوعبید، 2 / 585-586؛ الموسوعة، 1 / 831؛ یاقوت، 2 / 671-672؛ تاج). این دیر ظاهراً تاریخی طولانی داشت و گویا نخست متعلق به شمعون، از زاهدان ستون‌نشین، و در شمال غرب حلب واقع بود. این دیر در سدۀ 4 ق / 10 م در نتیجۀ جنگهای میان اعراب و دولت بیزانس، و بعدها میان فاطمیها و حمدانیها آسیبهای بسیار دید و احتمالاً در دورۀ ایوبیان متروکه شد، هر‌چند که مؤلف نخبة الدهر (د 727 ق / 1327 م) نابودی آن را به‌سبب وزیدن بادی تند در آن منطقه می‌داند (انصاری، 231). مسلمانان در سده‌های میانه کلیسای این دیر را به قلعه‌ای تبدیل کردند و آن را قلعة السمعان نامیدند. امروزه خرابه‌های این دیر در شمال سوریه موجود است (سوردل، «دیر سمعان»، 198؛ ویتینگتن، 454؛ نیز قس: طریحی، 194-195).
دیر قدیسه کاترین، واقع در جبل سینا که گفته می‌شود امپراتور یوستی‌نیانوس اول (527-565 م) بنـای آن را در 545 م گسترش داد. نام این دیر را دیر طور یا دیر سینا نیز گفته‌اند و سبب آن را مواجهۀ موسى (ع) با بوتۀ سوزان در این محل دانسته‌‌اند. کاترین نام قدیسۀ مسیحی نامداری است که به‌حکم امپراتور ماکسیمیلیان، که به بیان ابن‌بطریق ظلم و کشتار او نسبت به نصارى از شمارش بیرون بود، به جرم گرویدن به مسیحیت در 305 یا 307 م به قتل رسید و جسد او در این دیر به خاک سپرده شد. این دیر هنوز ساکنانی دارد (شابشتی، 310؛ عواد، 426؛ سعید بن بطریق، 1 / 110، 116؛ یاقوت، 2 / 675-676؛ غالی، 122- 128؛ الموسوعة، 1 / 830؛ ویتینگتن، 454). این دیر مجموعۀ بزرگی از نسخ خطی داشته، که فهرست آنها در مجلدی گرد آمده است (نک‍ : نشار، 7 بب‍‌ ).
دیرالاعلى، واقع در موصل، که دیری بزرگ مُشرف بر دجله بود و گفته‌اند که دیری به وسعت و زیبایی آن یافت نمی‌شد. شعرای عرب در وصف نیکویی این دیر بسیار سروده‌اند. به نوشتۀ منابع تاریخی، عمرو بن خزاعی، صحابۀ مشهور علی (ع) به دست یکی از مأموران معاویه در کنار این دیر کشته شد و آن شخص، سر او را برای معاویه فرستاد، که مدتها در جست‌وجویش بود و همسرش را زندانی کرده بود. همچنین گفته‌اند که مأمون مدتی را در این دیر به‌خوشی گذراند. دیرالاعلى کتابخانه‌ای بزرگ و مدرسه‌ای برای تدریس علوم داشت و به گفتۀ یاقوت، نسخه‌های انجیل و کتابهای عبادی دیگری نیز در آن موجود بود. زمان تخریب این دیر مشخص نیست، ولی براساس اشعاری که باقی مانده، احتمالاً این دیر در سدۀ 12 ق / 18 م، هنوز دایر بوده است (ابوالفرج، 44؛ یاقوت، 2 / 644؛ شابشتی، 176-180؛ عواد، 374-375).
دیر مرّان، که براساس اشعار به‌جا‌مانده از دورۀ امویان، ظاهراً در حوالی دمشق، بر دامنۀ کوه قاسیون واقع بود. این دیر در 96 ق / 715 م، مقر خلفای اموی، به‌ویژه یزید بن معاویه (و همسرش ام‌کلثوم) و شاعران آنها بود. ولید بن یزید نیز در همین دیر درگذشت و ولید دوم در آن اقامت می‌کرد. خلیفۀ عباسی هارون‌الرشید نیز برای نوشیدن شراب و شنیدن روایاتِ امویان دربارۀ خودش، به آنجا رفت‌وآمد می‌کرد و مأمون و معتصم هم به آنجا رفت‌وآمد داشتند. پس از سدۀ 4 ق / 10 م، از این دیر چیزی باقی نماند و تنها در قصاید شاعران دمشق به‌مثابۀ مکانی مهم و تاریخی از آن یاد می‌شد. شاعرانی مانند ابوبکر صنوبری و ابوالفرج ببغاء دربارۀ آن ابیاتی سروده‌اند. در عهد ایوبیان نیز جغرافی‌دانانِ صلاح‌الدین از آن دیر یاد کرده‌اند. در این دیر مسکن راهبه‌ها در کنار مسکن راهبان وجود داشته است (یاقوت، 2 / 696-697؛ ابوعبید، 2 / 602-603؛ ابوالفرج،152-157؛ عطیه، 21؛ لامنس، 898؛ سوردل، «دیر مران»، 198).
افزون‌بر اینها، برخی از محققان بر این باورند که وجود واژۀ «دیر» در ابتدای نام بسیاری از روستاها در فلسطین و جاهای دیگر حکایت از آن دارد که این مکانها در آغاز محل صومعه‌هایی بوده‌اند، حتى اگر هیچ اثری از این دیرها در زمان وقایع‌نگاریها باقی نمانده باشد. از نمونۀ این مکانها ست: دیرالاعور، در اطراف کوفه، جایی که رستم فرخزاد سردار ایرانی، در مسیر خود از مدائن به قادسیه با سپاهش در آنجا اقامت کرد؛ دیر کعب، میان مدائن و کوفه، و به گفتۀ ابوالفرج، در شام، که در نزدیکی آن اعراب، سپاه ایرانیان را شکست دادند و به فرار واداشتند؛ دیر افلاطون در نزدیکی قونیه، که جلال‌الدین رومی و مریدانش از آن دیدن کردند؛ دیر عاقول، در جنوب شرقی بغداد، که پیرامون آن شهری شکل گرفته بود که مقدسی (د 375 ق / 985 م) از آن به‌عنوان مهم‌ترین شهر در کنار دجله، میان بغداد و واسط نام برده است (ص 122). این منطقه به‌سبب آنکه محل نزاع یعقوب لیث صفاری با سپاهیان خلیفه در 262 ق بوده، شهرت یافته است؛ و دیر جص، یا دیر گچین در نزدیکی قم، که گفته می‌شود به دستور خسرو انوشیران ساخته شده بود (افلاکی، 1 / 551؛ یاقوت، 2 / 644؛ بلاذری، 366؛ ابوالفرج، 135-136؛ طبری، 2 / 396؛ طریحی، 79؛ نیز نک‍ : قمی، 26، 47؛ خالدی، 7؛ آریان، 169؛ العلی، «دیرالاعور»، 196؛ دوری، «دیر عاقول»، 196؛ برای دیر عاقول، نیز نک‍ : اشترک، «بناها ... »، 289-293).

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: