تصوف که در آغاز شامل مفاهیمی خشک و ریاضتهایی سخت بود، در قرن سوم با پذیرفتن «محبت» به عنوان یکی از ارکان محوری، رنگ عاشقانه پذیرفت. با ورود عرفان و تصوف به عرصه ادبیات، گروهی به تدوین اصول تصوف عابدانه در آثارشان می پردازند و عده ای آثاری سراسر عرفانی همراه با شور و شوق عاشقانه پدید می آورند. در این میان حافظ مبدع مکتبی است که از اصول عرفان عاشقانه به همراه نگاهی انتقادی به تصوف عابدانه شکل گرفته است و از آن به مکتب رندی تعبیر می شود.
خلوت یکی از مراحل سیروسلوک در عرفان عملی است که دارای دو جنبه ظاهری و باطنی است. جنبه ظاهری آن انقطاع از غیر با شروط خاص با هدف تزکیّة نفس است؛ اما جنبه باطنی و حقیقت آن، جمعیت خاطر، تداوم مراقبت، استمرار ذکر، ترک علایق و در نهایت، بندگی خداوند است. این مرحله از سیر معنوی، آداب و شروطی دارد و فواید و آثاری بر آن مترتب است.
تصوف در گذر تاریخ ایران همچون جانپناهی درخور توجه و آرامشبخش، یکی از جریانهای مهم فرهنگی و اجتماعی را به خود اختصاص داده است؛ این اندیشه بر اساس اصول خود روح همدلی را در تاروپود جامعه میتند و پیوندهایی شگرف و انسانی پدید میآورد؛ جریانی که همچون رودی گاه آرام، گاه خروشان، پستیها و بلندیهای راه را میپیمود، سر به سنگ میکوبید و میگذشت و مرهم و تسکینی بر دردهای بیدرمان، تلخیهای روزگار و سختیهای دمافزون بود. این جریان فرهنگی و اجتماعی در روزهای نخست با زهد و ریاضت خشک همراه بود و در سیر دگرگونی خود از آن انجماد نخستین درآمد، جامه دگر ساخت و فعالانه در مسیر اهداف بلند جامعه جای گرفت
تواریخ محلی و سالشماری حوزه شام و مصر، آگاهیهای تاریخی فراوانی درباره تاریخ و طرق تصوف در این منطقه در دوره مملوکی به دست میدهند. بخشی از این آگاهیها، ابعاد قابل توجهی از حضور و نفوذ طریقتهای صوفیانهای را که خاستگاه جغرافیایی آنها ایران و خراسان بوده، روشن میسازد. در این نوشتار تلاش شده است تا به طور اجمالی، شواهد و گزارشهای تاریخی متعلق به حضور و گسترش شماری از این طریقتها در شهر حلب در دوره مملوکی ارائه و گردآوری شود. طریقتهای بررسی شده عبارتاند از: صفویه (اردبیلیه)، کبرویه و همدانیه، اوحدیه، کازرونیه و سهروردیه.
ایران در طول تاریخ، همواره از مراکز معنویت و عرفان بوده است. پس از ورود اسلام به ایران، این سرزمین مهد رویش تصوف و عرفان اسلامی گردید. بسیاری از بزرگان صوفیه، هم چون حلاج و بایزید و خرقانی و غزالی و عطار و شمس تبریزی و مولوی، به این فرهنگ تعلق داشته اند. بیش از هزار سال است که زنجیره ی متصل عارفان و صوفیان در این سرزمین استمرار دارد و این میراث از نسلی به نسلی منتقل می شود.
روی کار آمدن صفویان در ایران، تحولاتی را در سیر تصوف و عملکرد آن در جامعۀ ایرانی موجب شد؛ به ویژه آنکه در نیمۀ دوم این حکومت تصوف جایگاه پیشین خود در آن حکومت را از دست داد. پس از سقوط صفویان و در جریان حکومت کوتاه مدت افغانان و افشاریان، متصوفه در تکاپوی موقعیت و حتی قدرت سیاسی و اجتماعی و کسب جایگاهی چون گذشته در جامعه باشند.
مترجم: محمد غفوری / مارشال هاجسن که پژوهشی ماندگار درباره تاریخ اسلام با عنوان امر شگرف اسلام[1] نگاشته است، پیدایش تجربه و آموزههای صوفیانه را به مثابه یکی از سه جنبه مهم سازنده در آنچه که وی «تمدن اسلامیوار»[2] مینامید میدانست (دو جنبه دیگر از نظر وی عبارت بود از نظامیشدن اقتدار سیاسی و اعلان شریعت به مثابه بنیادی برای مناسبات حقوقی و اجتماعی).[3] در اواخر دوره میانه، تصوف حضوری آشکار در هر شهر یا روستای اسلامی داشت و صوفیان در بسیاری از سطوح جامعه اسلامی حاضر بودند. با این حال اگر قرار باشد نگاهی به پس افکنیم و به سدههای نخستین تاریخ اسلام بنگریم، بسیار بهندرت میتوانیم شواهدی را بیابیم دربارۀ افرادی که با توصیف شناختهشده از «صوفی» همخوانی داشته باشند.
یکی از دورانهای حساس تاریخ ایران را میتوان دوران حکومت چنگیزخانیان در این سرزمین کهن دانست، چه در این دوران مخوف سایه مرگ و تباهی بر آسمان ایران و ایرانی سایه افکنده بود. اما این خسران و تباهی به معاضدت صاحبان فرهنگ و میراث داران عرفان و تصوف این سرزمین بعد از مدت کوتاهی به آبادانی و فرهنگپروری انجامید. در این دوران حساس که شمشیر سلحشوران کار از پیش نبرد ،حربه فرهنگ و تمدن کارگر افتاد تا جایی که مغولان مشرف به دین اسلام شده در ترویج آن کوشیدند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید