1395/3/22 ۱۱:۰۱
تصوف در گذر تاریخ ایران همچون جانپناهی درخور توجه و آرامشبخش، یکی از جریانهای مهم فرهنگی و اجتماعی را به خود اختصاص داده است؛ این اندیشه بر اساس اصول خود روح همدلی را در تاروپود جامعه میتند و پیوندهایی شگرف و انسانی پدید میآورد؛ جریانی که همچون رودی گاه آرام، گاه خروشان، پستیها و بلندیهای راه را میپیمود، سر به سنگ میکوبید و میگذشت و مرهم و تسکینی بر دردهای بیدرمان، تلخیهای روزگار و سختیهای دمافزون بود. این جریان فرهنگی و اجتماعی در روزهای نخست با زهد و ریاضت خشک همراه بود و در سیر دگرگونی خود از آن انجماد نخستین درآمد، جامه دگر ساخت و فعالانه در مسیر اهداف بلند جامعه جای گرفت
روایتی از آرامش و همدلی زیر سایهسار تصوف در گذر روزگاران ایران
آمنه ابراهیمی : تصوف در گذر تاریخ ایران همچون جانپناهی درخور توجه و آرامشبخش، یکی از جریانهای مهم فرهنگی و اجتماعی را به خود اختصاص داده است؛ این اندیشه بر اساس اصول خود روح همدلی را در تاروپود جامعه میتند و پیوندهایی شگرف و انسانی پدید میآورد؛ جریانی که همچون رودی گاه آرام، گاه خروشان، پستیها و بلندیهای راه را میپیمود، سر به سنگ میکوبید و میگذشت و مرهم و تسکینی بر دردهای بیدرمان، تلخیهای روزگار و سختیهای دمافزون بود. این جریان فرهنگی و اجتماعی در روزهای نخست با زهد و ریاضت خشک همراه بود و در سیر دگرگونی خود از آن انجماد نخستین درآمد، جامه دگر ساخت و فعالانه در مسیر اهداف بلند جامعه جای گرفت. بی تردید این رود پرخروش و بزرگ اجتماعی، در خود انحراف و انفعالهایی را نیز داشته است؛ مسایلی که جلوهای دگرگون و قابل رد و طرد به دست میداد و مخالفتهایی سرکوبگرانه و خشن را موجب میشد. در این نوشتار اما این شاخههای انحرافی و منفعل از تصوف منظور نیست، که، تصوف فعال منظور نظر است، همان که پاسخهایی درخور برای نیازهای جامعه دارد، تصوفی که با فتوت و جوانمردی همزاد بوده، با آمیزهای از آموزههای دینی، مردمدار و کرامتبخشانه در تاروپود جامعه رخنه کرده است. شیخ اشراق از تصوف روایت میکند شاید بهترین و روشنترین تعریف از تصوف و فتوت را در اندیشههای سهروردی بتوان یافت؛ کسی که فتوت را مغز طریقت و طریقت را جزو فتوت میداند. در فتوتنامه زرکوب از وی آمده است «فتوت را سه جزء است: شریعت، طریقت، حقیقت ... اهل فتوت مثل اهل تصوف میبایستی به خصایل خوبی چون: زهد، ورع، قناعت، تقوای صدق، رضا، تواضع، ریاضت، فقر، اخلاص، فنا، بقا و توحید متخلق باشد و از صفات بدی چون: حرص، حسد، تزویر، نفاق، تکبر، فسق، شهوترانی، دروغ، اذیت و آزار، غیبت و بهتان به دور باشد». این است که تصوف با روش و منش جوانمردانه، در دامان تاریخ ایران به ویژه در روزگارانی سخت و دردآلود همچون یورش مغولان، به گونه دستگاهی بزرگدامن جلوهگر شده است؛ همان روزگاری که تصوف در چشم مغولان مشابهتهایی با آیینشان، یعنی آیین شَمنی داشت؛ مشابهتهایی که همگراییهایی را میان مغولان بیگانه و ایرانیها پدید آورد. ایرانیها در این میانه زیر سایه سنگین اقتدار مغولان، هوشیارانه و خردورزانه توانستند برای گسترش تصوف، خود اقدام کنند و همدلانه در مسیری قرار گیرند که افزون بر پایفشاری بر اصالت و ریشههایشان، از ظلم و ستم مغولان حاکم هم بکاهند. تصوف در این دوران همچون روحی گسترده بر بافت اجتماعی و فرهنگی سایه انداخته بود و در گوشه و کنار ایران زوایا و خانقاههایی برپا بود. بنا به نوشته رضا شعبانی در کتاب «مبانی تاریخ اجتماعی ایران» درباره این مکانها «در واقع علاقه به چنین مکانهایی و تکریم از شخصیتهای غیرحاکم، که ارتباط تنگاتنگی با مردم نیازمند دارند، برای مردمی که توان دفاعی را در بعد نظامی از دست داداهاند یکی از راه حلهای موجود برای تداوم و بقا، حفظ عزت و احترام تاریخی به شمار رفته است». مشایخ صوفیه بدینسان با ارتباطهای اجتماعی و سیاسی، در خود قدرتی به ظهور رساندند که پیشتر، بدین شکل از آن برخوردار نبودند. آنها به عنوان حامیان مادی و معنوی منافع مردم در برابر ظلم و خشونت کارگزاران حکومت ظاهر شدند؛ همچنین افزون بر آن در پیوند با گروههای فعال اجتماعی چون فتیان یا جوانمردان زمان و با مشابهتهایی هر دو جریان چون پیروی به منش جوانمردانه حضرت علی (ع) نیز توانمندتر در بدنه جامعه حضور یافتند؛ توانی که در بلندمدت موجی خروشان از گرایشها و خواستهای اجتماعی را دربرگرفت و نهضتهایی را برآورد، موجی که تا سدهها مردم را خواهان حکومتی کرده بود که پیوندی با صوفیان جوانمرد داشته باشد، خواستی که حتی پس از برافتادن آن حکومت، یعنی صفویه، نیز با برآمدن مدعیان سلطنت صفوی، تاریخ دوران افشاریه و زندیه را با سایه درخور توجه معنوی صوفیان پیوند زده بود و عامه مردم را به دور شاهزادگان صفوی مدعی قدرت هرچند از نوع دروغیناش گرد میآورد. بدینسان با روی کار آمدن حکومت صفوی که به گونهای برجسته با گرایش تصوف و مذهب تشیع پیوندی محکم داشت، ایران دسترسی به آرمانی را تجربه کرد که سیصد سال تکاپو و تلاش پیگیر صوفیان را در پسِ خود داشت. با شکست شاه اسماعیل نخستین پادشاه صفوی از ترکان عثمانی در جنگ چالدران و کمجان شدن بارقههای شکستناپذیری و قهرمانمنشی وی، صوفیان جایگاه پیشین خود را از دست دادند و سرسپردگی و ارادت آنها به مرادشان اسماعیل رنگ باخت. شاه اسماعیل به کنجی خزید. روایت شده است که از آنپس همواره جامه سیاه بر تن میپوشاند. زوال اندیشه تصوف در روزگار صفویه اهل تصوف در اواخر تاریخ درازدامان عصر صفوی بیش از پیش تضعیف شدند. شهرام پازوکی در دانشنامه جهان اسلام در اینباره مینویسد «به چند علّت، اسباب افول تصوّف در ایران فراهم شد: ١) مفاسد اخلاقی میان صوفیان قزلباش و خودسری آنها كه سبب شده بود خطری برای حكومت محسوب شوند؛ ٢) كثرت جماعت قلندران و درویشان لااُبالی كه غالبا از هند میآمدند و چون با سلسلههای رسمی ارتباط نداشتند به آنها درویشان بیشرع میگفتند؛ ٣) انحصارطلبی صوفیان صفویه كه در ذَم و طرد دیگر سلسلههای صوفی میكوشیدند؛ ٤) نفوذ علما و فقهای مخالف تصوّف». تصوف با این حال یکسره از میدان به در نرفت. جریان پرقدرت اجتماعی و فرهنگی که سدهها در روح و جان مردم خزیده و تنیده بود نمیتوانست با وجود مخالفتها، یکباره کور و خاموش شود. از اینرو است که در آن دوران با وجود فضای حاکم هنوز به چهرههایی صوفی و عارف برمیخوریم که میکوشند در بدنه جامعه همچنان حافظ منافع مردم باشند و اعتبار و قدر خود را حفظ کنند. در منابع تاریخی متعلق به این دوره، به چهرههایی گوناگون از این شمار صوفیان برمیخوریم به ویژه آن که صوفیان در زمان شاه عباس دوم از تنگنای گذشته به درآمدند. پس از روزگار وی اما بار دیگر سختگیریها از سر گرفته شد. بنابر یکی از متنهای تاریخی عصر شاه عباس دوم یعنی «قصص الخاقانی» نوشته ولیقلی خان شاملو، از زندگی نیکاندیشانه شیوخی چند آگاهایم. از آن جمله شیخ مومن دستجردی است. وی از سالکان و عارفانی برشمرده میشود که بنا به روایت قصص الخاقانی، با همراهی مریداناش در خطه خراسان مسجد، بقعه، کاروانسرا، آبانبار و پل ساخت. آثار نیک برجایمانده از او بنا بر روایتهای تاریخی، در همه شهر مشهد پراکنده بود، بدانگونه که در آن شهر جایی نبود که از خیرات او بینصیب باشد. شیخ محمدعلی موذن از دیگر مشایخ به شمار میآید که خیرخواهی او در تاریخ ثبت شده است. وی در سالی برای رهسپاری برخی فقیران و فرودستان به سفر حج، تامین زاد و توشه آنها را برعهده گرفت. معتمدان درباره او گفتهاند شیخ وقتی از سفر حج بازگشت برای تامین هزینه فقیران در قرض افتاده بود. او پس از مدتی توانست قرض خود را ادا کند. شیخ محمدعلی، زمانی دیگر در حالی که خود در سفر حج نبود با آگاهی از وضع نامناسب فقیران در سفر مکه، بدانجا رفت و پس از انجام امورشان به مشهد بازگشت و کنج خانقاهی خلوت گزید. میرمحمد باقر اردستانی از دیگر چهرههای صوفی این دوران است «از جمله آثار خیر ... مدرسه و بقعهای است متصل به مسجد لنبان و بقعهیی است در قریه کاخ و بقعهیی در قریه جوی آباد دارالسلطنه اصفهان بهشت نشان». حاجی محمد خمشکن، دیگر درویشی است که چون عدهای شرابفروش و شرابخوار در سبزوار مسلمانان را در رنج و زحمت انداخته بودند با مریدانش به شکستن خمهای آنها اقدام کرد و از اینرو به خمشکن شهره شد. اینها تنها نمونههایی از صوفیانیاند که خیرخواهانه در بطن و متن جامعه حضور یافته، در زمان نیاز یاری میرساندند. پیوند اندیشه تصوف با روح جامعه ایرانی با نظر به آنچه تاریخ روایت میکند تصوف در فرازها و فرودهای تاریخی خویش و در دل تندبادهای روزگاران، چون حمله مغولان، اصولی انسانی و مذهبی را به مردم گوشزد میکرد و با پیام برابری و برادری، همه مردم را مخاطب قرار میداد؛ از اینرو در جذب دستههایی بزرگ از مریدان و پیروان و نفوذ در عمق روح جامعه کامیاب بود؛ روحی که در پیوند با باورهای دینی و مذهبی و زیر سایه اصول جوانمردانه به پیروی از حضرت علی (ع) پرورش مییافت و نهادهایی را در خود میپروراند. نهادهایی چون زورخانه و تکیه از این دستهاند. شاید بتوان پیروزی این جریان اجتماعی را که به اقتدار سیاسی نیز گوشه نگاهی داشته است، در قدرتیابی صفویان مشاهده کرد. صوفیانی که بیش از دویست سال بر ایران حکم راندند.
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید