غرور شاعری که احساس میکند اثرش از او فراتر رفته، چه بسا از همان دم، به یأس بدل گردد: در این حالت، جانمایه قرین شوق و هیجان اثر با جانمایه عذاب و شکنجه و آفرینش همراه است (مصداق آن را در مکاتبات فلوبر میتوان سراغ گرفت که دو سر آن حالت را پیوسته جمع میآورد). اگر اثر در حد کمال باشد، از شرایط زمان تولد خود همچنان که از وسایل فراهمآورنده امکان فهم آن رها و فارغ میگردد. هنرمند در چنین شرایطی، چگونه همچنان میتواند خود را آفرینندة اثر بداند؟ مگر برای اقامه این دعوی لازم نیست که در اثر، هیچ چیز از اختیار بیرون نمانده باشد و او باید بتواند کمترین جنبه و نمای آن را روشن سازد؟
آثار هنری در نظر ما هم آشنایند هم بیگانه؛ آشنایند، ابتدا با حضور فراگیرشان. آنها به عناوین گوناگون به زندگی روزمره ما تعلق دارند، به صورت رمان یا فیلم، تکثیر و نسخهبرداری یا یادمان، و یا اشیا و لوازم کاربردی که با هنر و قریحة آفریننده آنها به درجه آثار جمیل ارتقا یافتهاند. به علاوه، همه ما در محیط مدرسه هم شده، با کار هنری ـ طرح سیاه قلم، نقاشی، موسیقی، و هم با نگارش، عکاسی و ویدئو به کنار ـ آشنا گشتهایم. با اینهمه بهرغم این آشنایی دوگانه، همچنان نمیدانیم اثر هنری چیست
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید