اگر دير نشده باشد! / محمود دولت آبادي

1392/10/22 ۰۸:۳۶

اگر دير نشده باشد! / محمود دولت آبادي

شنيدن سخنان رييس‌جمهور روحاني بسياري را ممکن است شگفت‌زده کرده باشد از جهت نگاه سياسي ديگر به هنر و فرهنگ در سي‌و‌پنجمين سال حکومت جمهوري اسلامي ايران. سخناني که فقط به هنر منبرنشيني و نگه‌داشتن مجلس منحصر نمي‌شد که اصل آن بر تأثيربخشي لحن و کلام نهاده شده است.

 

 

شنيدن سخنان رييس‌جمهور روحاني بسياري را ممکن است شگفت‌زده کرده باشد از جهت نگاه سياسي ديگر به هنر و فرهنگ در سي‌و‌پنجمين سال حکومت جمهوري اسلامي ايران. سخناني که فقط به هنر منبرنشيني و نگه‌داشتن مجلس منحصر نمي‌شد که اصل آن بر تأثيربخشي لحن و کلام نهاده شده است. بديهي است که جناب روحاني کاملا بر هنر حرفه‌ خود سلطه‌ي کافي دارد. اما اين‌بار تأثيرپذيري از تريبون در ذات مفاهيم سخن بود و تفاوت داشت با يک نطق صرفا سياسي – تبليغاتي، زيرا ايشان مفاهيمي را در ميان آوردند از باب هنر و آزادي که معمولا از جانب ارباب سياست انکار مي‌شده با اصل «همه‌ي امور درست مي‌باشد». پس نخستين پرسش بديهي اين است که چه اتفاقي در جامعه‌ي ما رخ داده است که رييس‌جمهور در مقام نخستين شخصيت اجرايي مملکت به سخن درمي‌آيد که هنر و حريت - آزادي از يک خانواده‌اند و لازم و ملزوم هستند.

 

آن‌چه پس از شنيدن سخنان رييس‌جمهور روحاني در انديشه‌ي ديگران پديد آمد‌، کلياتي از جنس اميد و بهبودي قابل تصور است‌، شايد هم برخي عميق‌تر شد‌ه و به آن‌چه «موقعيت کلي» ناميده مي‌شود‌، فکر کرده باشند و به اين‌که يک نظام سياسي در مسير تجربه‌اي طولاني به نتيجه‌ي ديگري رسيده است به‌جز آن‌چه آزموده است در سالياني که کم هم نبودند. در واقع بيان درک جديد از تجربه‌هايي در گذشته که نه فقط مفيد به احوال خلاقيت هنري نبود،‌ بل هيچ فايده‌اي هم به احوال پراگماتيسم سياسي نداشت‌، بخصوص از جهت دور کردن و بيرون راندن و کور کردن و رنجاندن ذوق‌هاي جواناني که دل‌سپرده‌ي اين آب و خاک و سرنوشت مردم خود بودند و گوشه‌هايي نرم از آن در گفت‌وگزار نمايندگاني از شاخه‌هاي گوناگون هفت هنر بيان شد‌؛ خاصه در گفتار سخن‌گوي تئاتر. باري... فرايند يک جمع‌بندي‌ چندين‌ساله بود اذعان به اين حقيقت که هنروران - دست کم وجه غالب - يک ملت به جامعه‌، مردم‌، تاريخ و جغرافيا و سرزمين‌شان صميمانه وابسته‌اند و نگفته‌ ماند که اصالتا هنرور گزيري هم ندارد جز اين اگر نان‌پاره‌ي دولت و سياست نياز روزانه‌اش نباشد. چه مي‌توانسته‌اند بکنند هنرمندان (!) يک اقتصاد نفتي‌، وقتي همه‌ي اهرم‌ها در دستان دولت‌ها بوده است؟ و اکنون چرا نبايد ذوق‌زده بشوند وقتي مقام رييس اجرايي کشور به ايشان نويد آزاد بودن مي‌دهد؟ اما سؤال من از خود اين است که آيا چنين نويدي يک بخشش سخاوتمندانه است يا درک يک ضرورت و بيان رسمي و عام آن در سراسر کشور؟ پاسخي که از خود مي‌گيرم البته ناظر به وجه دوم پرسش‌، يعني درک ضرورت است و شجاعت بيان حقيقت آن. شخصا به اصطلاح «آرد خود را بيخته و الک مربوطه را آويخته‌ام» و تا بوده‌ام حرمت آزادي و قانون‌مداري را نگه داشته‌ام و نگه مي‌دارم. در عين حال التزام به واقع‌بيني و اندازه نگه‌داري مجابم مي‌کند که در خرسندي ديگراني سهيم باشم که اميدوارند از مسيرهاي زمهريري من عبور نکنند در کشمکش‌هاي نرم و سخت روزگاراني که گذرانيدم و گذرانيديم، چنان که افتاد و کم و بيش همگان دانند. پس اين‌جا تا در يادها بماند‌، قيد مي‌کنم که رييس‌جمهور روحاني چنين گفت «حريت‌، آزادي‌، خلاقيت، دستورناپذيري در خلاقيت‌، ناشدني تعيين تکليف براي هنرمند، ‌اذعان به سپارش تاريخ‌، نفي ريا‌، الزام قانون و شفافيت قانون‌، نفي سليقه‌هاي شخصي در قبال قانون، ‌الزام نهادهاي صنفي‌، جوامع همچون حدود‌، آشتي اهل ديانت با هنر (واقعيتي کتمان‌ناپذير)، هنر همچون توانايي و نيکي‌، پرهيختن فضاي امنيتي‌، ايجاد فضاي اعتماد و سرانجام‌ دعوت به وفاق و آشتي ملي پيرامون اصل ميانه‌روي و اعتدال. نيز گفته شد که دولت به تمام وعده‌هايش عمل وفادارانه خواهد کرد.

 

شخصا بارها بر چنين نيازهايي درنگ داشته‌ام، گفته‌ام و نوشته‌ام، نيز نويسنده - شاعران ديگر نوشته‌اند. اين‌که آشتي ملي به جسارت نياز دارد هم يکي از همان عبارت‌هاست که نوشته شده. اکنون باب پرديسي گشوده شده در سخن که باور اجرايي آن از جهت نتايج تجربه‌هايي که از سرگذرانده شده است، اندکي دشوار مي‌نمايد. حقيقت اين‌که اذعان مي‌دارم که در جنبه‌هايي بيش از انتظار بود، البته در لفظ و زبان ما عوام شنيده شده است که بگو تا بشود! حتا بيش از آن «نيت کن‌، مي‌شود!» و آن‌چه شنيده و ديده شد‌، بسيار پسند جمع افتاد با بسيار تشويق‌ها (با تأسف و تأثير عميق بگويم که در پايان‌هاي مراسم خبر فاجعه‌ي تيم مهندسي فيلم‌سازان دفاع مقدس‌ مرا منقلب کرد و اميدوارم خانواده‌ها و همکاران آن فاجعه تسليت مرا بپذيرند) و من به جست‌وجوي پاسخ سؤال خودم از تالار بيرون رفتم و نخواستم به اين داوري‌ها باور کنم که آقا‌، حکومت «بردار- بگذار» مي‌کند؛‌ يا اين‌که يکي‌شان مي‌آيد گره مي‌زند،‌ يکي مي‌آيد گره‌ها را با وعده باز مي‌کند. نه؛ به رغم تجربه‌هايي که چنان گمان‌هايي را تصديق مي‌کند،‌ من در باور «درک ضرورت» هستم و طبعا چنان درکي از بايستگي را منحصر به عرصه‌ي فرهنگ و هنر هم نمي‌دانم. در همه‌ي جنبه‌ها و زمينه‌هاي جامعه و سرزمين ما حقايقي رخِ آشکار نشان داده است که ضرورت باز شدن فضاي باز قانون‌مدار و احترام الزامي به حقوق انساني فردي و اجتماعي به ادراک مجموعه‌ي نظام سياسي درآمده است و اين نقطه‌ي مشترک تمام سرنشينان سفينه‌اي است که همگان در آنيم، اگرچه انبوه انبوه در «حَنِ» سفينه‌ايم و پاره پاره‌هايي - لابد - دلخوش که عرشه‌نشينانند! پس فراتر از عرصه‌ي هنر و فرهنگ و فارغ از اين‌که هنر و فرهنگ رسمي حاصلي در جوامع به بار نياورده است، به خود جرأت و جسارت مي‌بخشم که بگويم دکتر حسن روحاني نه فقط همچون شخص - شخصيت‌؛ بل به منزله‌ي درک و فکر و دريافت واقع‌بينانه از زمانه در کشور ما ايران‌، پديده‌اي است که ضرورت دارد با تأمل نگريسته شود از جانب هر شخصي يا جناح – زيرا در صورت شکست‌ برنامه‌هايي که از جانب رييس‌جمهور روحاني اعلام شده، گمانم اين است که ديگر چيزي در باور مردم ما باقي نخواهد ماند که بتوان با آن بازي کرد.

 

شخصا اميد صلاح و گشايش دارم و اميدوارم دير نشده باشد.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: