فلسفه دچار انسداد و انجماد

1394/9/22 ۰۹:۴۵

فلسفه دچار انسداد و انجماد

همایش وضعیت فلسفه در ایران در تالار مولوی دانشكده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی با پخش كلیپی كه در آن دانشجویان فلسفه مستقیما با دوربین درباره نحوه ورودشان به فلسفه و تجربه‌شان از دانشگاه سخن می‌گفتند، آغاز شد. در این كلیپ این دانشجویان چندان از وضعیت نظام آموزشی فلسفه راضی نبودند و آن را واجد نقص‌های متعدد می‌شمردند. بعد از آن سخنرانان كه استادان فلسفه در دانشگاه‌ها و مراكز آموزشی خصوصی بودند، هر یك به ارایه سخنان خود پرداختند.

 

 

 همایش وضعیت فلسفه در ایران در تالار مولوی دانشكده ادبیات دانشگاه شهید بهشتی با پخش كلیپی كه در آن دانشجویان فلسفه مستقیما با دوربین درباره نحوه ورودشان به فلسفه و تجربه‌شان از دانشگاه سخن می‌گفتند، آغاز شد. در این كلیپ این دانشجویان چندان از وضعیت نظام آموزشی فلسفه راضی نبودند و آن را واجد نقص‌های متعدد می‌شمردند. بعد از آن سخنرانان كه استادان فلسفه در دانشگاه‌ها و مراكز آموزشی خصوصی بودند، هر یك به ارایه سخنان خود پرداختند.

 

آیا فلسفه ضرورت دارد؟

علی زارعی، مدرس فلسفه در دانشگاه  بندرعباس نخستین سخنران این نشست بود كه بحث خود را با اشاره به معضل همیشگی و سردرگمی رایج در فلسفه درباره نقش فلسفه در جامعه به خصوص در ایران آغاز كرد و گفت: : معمولا وقتی صحبت از فلسفه به میان می‌آید غالبا مباحث مربوط به آموزش و پژوهش عنوان می‌شود و به مقایسه وضعیت آموزش فلسفه در ایران با كشورهای غربی می‌پردازند. اما مساله اساسی‌تر آن است كه یك گام به عقب برگردیم و به این پرسش بپردازیم كه چه زمانی نیاز به فلسفه مطرح می‌شود؟ برای پاسخ به این پرسش به هگل رجوع كردم. هگل می‌گوید كه فلسفه برخاسته از نوع خاصی از دوپارگی است. دوپارگی یا شقاق است كه منشا نیاز به فلسفه است. ‌زمانی كه گسست و بحران ایجاد شود، فلسفه اهمیت می‌یابد. این كثرات، محرومیت‌ها، شكاف‌ها و گسست‌هاست كه نیاز به یك اندیشه متافیزیكی را ایجاد می‌كند.

وی در ادامه به دشواری طرح وضعیت فلسفه در ایران در مقایسه با پرداختن به آرای فیلسوفانی خاص اشاره كرد و گفت: این احساس نیاز به فلسفه و احساس بحران و شكاف در ایران كجا احساس شده است. آیا در ایران چنان كه باید چنین ورطه هولناكی درك شده است و زان پس اندیشه‌ای مجال بالیدن و نظر كردن جدی در این مساله بنیادین را یافته است تا با مراجعه به آن از وضعیت فلسفه و دستاوردها و شكست‌هایش سخن بگوییم؟‌مساله بعدی با مراجعه دوباره به پیشگفتار پدیدارشناسی روح این است كه آیا در جایی كه از سنت حكمی فلسفی خود دور افتاده‌ایم، كسی برای توصیف وضع خود به تامل در نفس پرداخته است؟ به عبارت دیگر كجا می‌توان از ظهور سوژه ایرانی سخن گفت؟ نكته سوم بار دیگر با تاكید بر هگل این است كه فلسفه از گذرگاه خانواده و دین شكل می‌گیرد. حقیقت فلسفی همواره از پی‌دین و خانواده می‌آید.

زارعی پس از بیان این سه نكته به متن بوف كور صادق هدایت به مثابه متنی كه می‌توان این سه پرسش را در آن مطرح كرد، پرداخت و پس از نشان دادن اینكه این سه موضع در این كتاب مشهود است، گفت: البته در این كتاب یك دستگاه فكری بنا نمی‌شود، انتظار آن نیز از یك متن ادبی نیست. در این متن دهلیز هگلی خانواده و دین نیز دیده می‌شود. بنابراین شاهدیم این سه موضع در یكی از متونی كه مواجهه جدی با وضعیت جدید دارد، شكل گرفته است. وی در پایان گفت: مساله این است كه وقتی با ورطه میان سوژه متفكر ایرانی و دیگری‌اش مواجه می‌شویم، شاهد چندین چرخش هستیم. چرخش نخست سوژه دكارتی در برابر رئالیسم قرون وسطایی است، مساله دوم ایده‌آلیزم كانتی است و مساله سوم چرخش «عملی» هگلی است. مساله بعدی فلسفه‌های پساهگلی (نیچه، ‌هایدگر، پساساختگراها و...) است. بنابراین با در نظر داشتن این چرخش‌ها مواجهه با فلسفه و اندیشیدن به فلسفه در ایران بغرنج‌تر می‌شود. با بررسی این مقدمه است كه می‌توان به وضعیت فلسفه در ایران پرداخت.

 

بی‌توجهی به مسائل بین‌المللی دلیل وضع ناگوار فلسفه در ایران است

امیر صائمی از پژوهشكده فلسفه تحلیلی، دیگر سخنران این نشست بود كه درباره فلسفه تحلیلی و مقایسه اوضاع فلسفه بین ایران و سایر كشورها سخنرانی كرد. وی نخست به دو بدفهمی درباره فلسفه تحلیلی در ایران اشاره كرد و گفت: نخست اینكه فكر كنیم فلسفه تحلیلی، فقط تحلیل زبان است. این اشتباه است چون فلسفه تحلیلی روشی است كه با دقت درباره گزاره‌های فلسفی بحث می‌كند. دومین بدفهمی این است كه فكر كنیم فلسفه تحلیلی فلسفه پوزیتیویستی نیست. وی در ادامه گفت: فلسفه یك علم نظری است كه راجع به یك‌سری سوالات و مباحث بحث می‌كند و علاقه‌مندان به این سوالات می‌توانند جهانی یا منطقه‌ای باشند. در تحقیقی كه چندی پیش منتشر كردم، مشخص شد كه در میان ۳۰۰ ژورنال برتر دنیا اوضاع انتشار مقاله ما خیلی بد است یعنی حتی در مقایسه با تركیه هم اوضاع ما بدتر است فقط نسبت به امارات اوضاع انتشار مقاله‌مان بهتر است كه جمعیت آنجا با كشور ما قابل‌مقایسه نیست. این اوضاع نامطلوب در حالی وجود دارد كه ما در حوزه علوم دیگر مثل فیزیك جایگاه بسیار خوبی داریم پس معلوم می‌شود كه مشكل ما مربوط به فلسفه است نه همه علوم. اینكه چرا ما در حوزه فلسفه این‌گونه‌ایم و مقصر كیست دلایل مختلفی دارد، برخی از دلایل آن مربوط به اوضاع و شرایط جامعه می‌شود ولی نمی‌توان همه تقصیر را به گردن آن انداخت؛ مشكل دیگر به خود ما دانشگاهی‌ها برمی‌گردد. من وقتی دپارتمان فلسفه در بهترین دانشگاه‌های دنیا مثل هاروارد، كمبریج و استنفورد را نگاه كردم، متوجه شدم كه در همه این دانشگاه‌های معتبر به موضوعاتی مثل متافیزیك تحلیلی، اخلاق تحلیلی، فلسفه ذهن، زیبایی‌شناسی، اخلاق و فلسفه سیاسی توجه ویژه می‌شود. در حالی كه ما در دانشگاه‌های‌مان به خیلی از این موضوعات توجه نداریم. این متخصص فلسفه تحلیلی گفت: با بررسی وضعیت فلسفه در دانشگاه‌های معتبر دنیا این سوال پیش می‌آید كه در دانشگاه‌های معتبر ایران مثل دانشگاه تهران، شهید بهشتی و صنعتی شریف چند نفر به مسائلی چون فلسفه ذهن، اخلاق، متافیزیك تحلیلی و... گرایش دارند یا حداقل با گشودگی از آن استقبال می‌كنند. بنابراین مشخص می‌شود كه ما نسبت به خیلی از مسائل بی‌توجهیم، این بی‌توجهی و انفصال از دنیا دلیل پیشرفت نكردن ما است. وی در ادامه به وضعیت فلسفه اسلامی پرداخت و گفت: این اوضاع نابسامان را در فلسفه اسلامی هم می‌بینیم. وقتی به مدخل فلسفه اسلامی دانشگاه استنفورد نگاه می‌كنیم هیچ مقاله‌ای درباره فلسفه اسلامی از یك ایرانی یا یك مسلمان نمی‌بینیم. بنابراین مشخص است كه ما زبان فلسفه معاصر در جهان را بلد نیستیم و به پژوهش‌های جهانی بی‌توجهیم. با این اوضاع می‌بینید كه كه ما به جای پرداختن به موضوعاتی كه برای دنیا مهم است و موضوعات فلسفه اسلامی به موضوعاتی از قبیل سنت و مدرنیته پرداختیم كه تازه به زعم من در آن حوزه هم خیلی موفق نبوده‌ایم.

 

فلسفه اسلامی در ایران بسیار رنجور و مهجور است

نصرالله حكمت، استاد فلسفه اسلامی در دانشگاه شهید بهشتی آخرین سخنران این نشست بود. وی گفت: به عقیده من در زمان فعلی ما در فراق فلسفه اسلامی به سر می‌بریم. اینكه از آن هنوز یاد می‌كنیم و در دانشگاه و حوزه تدریس می‌شود به معنای جاندار بودن آن نیست. وضعیت فلسفه اسلامی در ایران بسیار رنجور و مهجور است. اینكه در دانشگاه‌های ما متون فلسفه اسلامی مثل «بدایه‌الحكمه» تدریس شود به معنی زنده بودن فلسفه اسلامی نیست. اگرچه من معتقدم كه اصلا كتاب «بدایه‌الحكمه» علامه طباطبایی برای تدریس در دانشگاه‌ها نوشته نشده و برای تدریس در مدرسه حقانی نوشته شده است. این اثر ارتباطی به زمانه ما ندارد، به عبارتی این كتاب هیچ سنخیتی با مسائل و موضوعات عصر ما ندارد. وی گفت: فلسفه اسلامی یك جریان است كه از زمان كندی آغاز شده و به ملاصدرا رسیده است و ما بعد از ملاصدرا فقط آن را تكرار كرده‌ایم و حرف تازه‌ای نزدیم. درست است كه یك‌سری مسائل اجتماعی و سیاسی در آن دخیل است اما گذشته از آن مشكل دیگر این است كه جامعه ما احساس نیاز به فلسفه و فیلسوف ندارد. اینكه بگوییم به خاطر شرایط نمی‌توان متفكر پدید آورد اشتباه است چون بسیاری از متفكران ما در همین شرایط آفریده شده‌اند و اثر خلق كردند. اینكه من توقع داشته باشم همه‌چیز فراهم شود تا من فكر كنم و مورد حمایت قرار بگیرم امری غیرقابل تحقق است چون فیلسوف آینه پنهان زمان خویش و عقل یك سرزمین است. حكمت درباره علت مهجوریت فلسفه اسلامی گفت: فلسفه اسلامی امروز دو ویژگی دارد كه موجب شده ما دچار فراق و مهجوریت آن باشیم؛ انجماد و انسداد. به بیان دیگر فلسفه اسلامی امروز از یك‌سو یخ زده است و نشاط ندارد، از سوی دیگر راه‌هایش به زندگی امروز بشر بسته شده است. عامل انجماد فلسفه خلط میان دین و فلسفه است. به این معنا كه نفس فلسفه ملاصدرا ما را به عبور كردن دعوت می‌كند و خود او هم از میرداماد عبور كرده ولی ما چند دهه است كه در ملاصدرا ماندیم و اصالت وجود و حكمت متعالیه جزو عقاید دینی ما شده است و كسی هم جرات ندارد با اینها مخالفت كند و این یك عامل مهم برای انجماد فلسفه اسلامی است. منظور من از انسداد این است كه در زمانه فعلی همه در و پنجره‌های فلسفه بسته شده و فلسفه نه ارتباطی با خارج از كشور دارد – كه البته این دغدغه من نیست- و نه ارتباطی با فلاسفه داخل كشور. به بیان دیگر فلسفه اسلامی هیچ ارتباطی با مسائل زندگی امروز ما ندارد. ما دل‌مان خوش است كه درباره مبادی و مبانی فلسفه اسلامی صحبت می‌كنیم ولی هیچگاه بین این مبادی و زندگی روزمره‌مان ارتباط برقرار نمی‌كنیم. حكمت در پایان گفت: عامل اصلی انسداد در فلسفه اسلامی مطالعاتی است كه در چند دهه اخیر شرق‌شناسان درباره فلسفه اسلامی داشتند. تاریخ فلسفه اسلامی موجود نه‌تنها به هیچ‌وجه نشان‌دهنده چهره اصیل فلسفه اسلامی نیست بلكه همه‌چیز فلسفه اسلامی را به صورت وارونه می‌گوید. تاریخ فلسفه اسلامی موجود از فلسفه اسلامی یك فلسفه بی‌ربط و حاشیه‌نشین یونانی معرفی كرده است در حالی كه فلسفه اسلامی ماهیتا با فلسفه یونان تفاوت دارد و فلاسفه مسلمان فلسفه‌ای تاسیس كردند كه هم در ساختار و هم در محتوا با فلسفه یونان متفاوت است.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: